صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32

موضوع: شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت (عليهم السلام)

  1. #1
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت (عليهم السلام)

    نام كتاب: شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت (عليهم السلام)جلد اول
    نويسنده: رضا كوشارى
    شرح فهرست:
    اگر بادقت به مطالب اين فهرست نگاه كنيم، آنگاه وسعت و ابعاد علوم آل محمد را بهتر مى فهميم. همه ى آگاهى ها و اطلاعات رسيده از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه معصومين، نه تنها بيانگر عظمت و عزت آن هاست، بلكه بيانگر نشانه شگفتيهاى آفرينش خداوند است كه در بندگان شايسته ى او تجلى يافته و با الطاف خود، آنان را به چنين مقام رفيعى رسانده است.
    از كجا تا به كجا، از موجودات نامرئى و درون ذرات غير قابل رؤيت، تا خورشيد دور و بزرگ و كهكشان هاى دورتر، آن ها از باد و صدا و نور و حركت ستاره ها و درون زمين و اعماق جسم ما و... تعريف نموده و از هزار و چهارصد سال بعد خبر داده اند و احوالات مردم و روزگار ما را بيان نمودند. آن ها كه تمام گفته هايشان درباره ى زمين و زمان، حقيقت يافته و به وقوع پيوستند، آيا ممكن است كه در مسايل ساده اخلاقى و اجتماعى دچار اشتباه شوند؟! آن ها كه اخبار و اطلاعاتشان از ستاره ها و كهكشان هاى دور، مطابق واقعيت بود، آيا ممكن است در روى زمين، پيرامون خود زندگى شان، مرتكب خطايى شوند؟! هرگز!!
    به راستى آيا اين ها مصداق و مؤ يد گفتار پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نيستند كه فرمود: انى تارك فيكم الثقلين، كتاب الله و عترنى: من دو چيز گران بها را در ميان شما پس از خود گذاشتم، قرآن كتاب خداوند و عترت من ائمه معصومين (عليه السلام)
    ناگفته نماند كه علوم آل محمد، تنها اين كتاب است كه مى خوانيد، بلكه مطلب اين كتاب گوشه اى از ابعاد علمى آن هاست كه فراروى شما خوانندگان عزيز قرار گرفته است. به اميد اينكه مورد قبول درگاه خداى سبحان واقع گردد.
    ان شاء الله
    پيشگفتار
    مطالعات زندگى افراد بشرى نشان مى دهد، عده اى از مردم به خصوص ‍ افرادى كه از امكانات بيشترى برخوردار بوده و زندگى مرفهى دارند، به محض كسب آگاهى از علوم متنوع پيرامون مسايل علمى و با دستيابى به پيشرفت و صنعت مدرن باعث مى شود تا از ايمان و اعتقادشان، كاسته شده و خود را امروزى و يا مدرنيته مى پندارند و نسبت به شگفتيهاى آفرينش پروردگار، دچار شك و ترديد مى شوند.
    در ميان عده اى از جوان ها هستند كه مقدارى درس خواندن و با رشته اى از علم سرو كار داشتن، به دنيا با ديد فيزيك و شيمى نگريسته و همه چيز را با معادلات و محاسبات عقل خود، آن هم در ابعاد كم و با ديد تنگ نظرانه مقايسه مى كنند و از دستيابى به حقايق علمى و طبيعى پيرامون فطرت و خداجويى باز مى مانند، اما در عين حال خود را بسيار باسواد مى دانند.
    در واقع اين قبيل افراد دچار نوعى غربزدگى شده اند كه آثار آن در رفتار و كردارشان به خوبى نمايان مى شود و نشانه هاى ديندارى در اين ها كمرنگ شده و يا به كلى ديده نمى شود و اين خود بسى جاى تأسف است.
    مطالعه احوالات دانشمندان و نابغه هاى عالم، نشان مى دهد بسيارى از آنان كه زمينه ساز پيدايش علوم گسترده و اين پيشرفت و صنعت مدرن امروزى شده اند، از ايمان و اعتقاد راسخ ترى بر خوردار بودند و فرمول هايى علمى عجيبى را براى اثبات خالق هستى، آن هم به گونه هاى مختلفى ارائه كرده و هيچ استدلالى براى انكار آن نيافته اند.
    در اين ميان آن عده كه از ايمان و اعتقاد روى گردان هستند و از گفتار علمى در قرآن و احاديث، اطلاع كافى ندارند - آن هم بياناتى كه در سطح وسيع و قبل از پيدايش مقدمات اوليه و ابزار هر عملى است - در صورت دقت و تحقيق در اين علوم، اعتراف مى كنند كه واقعا با مطالعه ى اين علوم، آدمى مات و متحير و شگفت زده شده، و زبان در وصف آن ها درمانده مى شود.
    امروز ضعف ايمان، سبب و زمينه ساز تمام انحرافات و مفاسد اجتماعى است؛ چرا كه ضعف ايمان در تمام شعونات زندگى و سلسه مراتب، تاءثير ناشايستى مى گذارد. به طور مثال يك فرد وقتى كه ايمانش ضعيف و اعتقادش سست شد، بى بند و بار مى شود و بقيه ى حالات، رفتار و كردارش تحت تاءثير آن قرار گرفته و آغشته به گناه و خطا مى شود.
    مشاهده مى كنيم بسيارى از آن ها كه ادعاى مدرن و امروزى بودن دارند و به خاطر اين تفكر، پز مى دهند، در اكثر زمينه هاى اخلاقى در جامعه، لاابالى بى بند و بار بوده و به علت سستى اعتقادشان، به هيچ اصولى پاى بند نيستند، از اين رو سعى بر اين است تا ضمن پاسخگويى يه اين نوع نگرشها و وضعيت اخلاقى در عصر حاضر، به تبيين ديدگاههاى معصومين و پيشوايان عليهم السلام پيرامون علوم مختلف بپردازيم تا ثابت شود كه ائمه ى هدى عليهم السلام با تسلط به انواع علوم قادر بودند، با استفاده از امدادهاى غيبى، پيشگويى هاى زيادى را درباره ى مسايل متنوع علمى بيان دارند، و همچنين از انحرافات مردم عصر حاضر است كه از ديد آنان مخفى نمانده است.
    وما سعى بر اين داريم تا با تشريح اين مسايل، راه روشنى براى آنان كه به افكار علوم و معارف آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) مى پردازند و اعتقادات و باورهاى مردم را كه ريشه در اعتقاد و فطرت خداجويى آنان دارند، و ميخواهند آنرا بى اساس جلوه دهند و بى بند و بارى و فساد خويش را توجيه مى نمايند، نشان دهيم.
    اكنون ما اين مطالب علمى را كه همچون برگ سبزى است تحفه ى درويش، به آن ها كه عشق اسلام، وجودشان را فرا گرفته و براى آيين حق، قلبى در تپش دارند و براى پاكيزگى انسان، آرزوها دارند و هميشه مجهز به ايمان و اعتقاد قوى هستند؛ براى سعادت دنيا و آخرت همواره در سعى و تلاش ‍ مى باشند و در هر حال و در هر جا، ايمان، تعهد و احساس مسئوليت را وظيفه خود مى دانند، تقديم مى داريم.
    با ارائه هر مطلب علمى از ائمه معصومين علهم السلام و با رو شدن بيانات پرارزش آن ها كه در واقع هر كدامش برگ برنده اى در دست ماست و سند پر افتخارى از حقانيت آيين ماست، به واسطه ى بيانات علمى آن ها پتكى بر سر دژخيم اهريمن خواهيم زد و قدم وقلم و زبان ياوه گويان كوردل را كوتاه مى كنيم. و با بيان هر موضوع علمى از پيشوايان، در واقع حقانيت دين و آيين خود را اثبات مى نماييم.
    مسايل جوى
    ايمان با علم بهتر است
    امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:
    من دخل فى الايمان بعلم ثبت فيه، نفعه ايمانه، و من دخل فيه بغير علم خرج منه كما دخل.
    هركسى با علم در ايمان وارد شد، به يقين كه او در ايمان، استوار مى ماند، و ايمانش براى او منافع بسيار دارد، و آن كه بدون علم وارد ايمان شد، هر آينه احتمال دارد كه از ايمان به در آيد؛ همان گونه كه وارد به ايمان شده بود.
    خلاصه ى معناى كلام آن حضرت، اين است كه ايمان بر پايه ى علم و دانش، استوار و محكم تر است و با علم بيشتر، امان قوى تر مى شود پس ‍ ايمان بدون علم و دانش، ممكن است سست و ناپايدار باشد.
    امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: 1العقل دليل المومن: همانا، عقل نشانه و راهنماى فرد با ايمان است.
    شايد منظور حضرت اين است كه اين، عقل مومن است كه او را به ايمان صحيح و منطقى راهنمايى مى كند و اين ايمان نشانه ى تكامل عقل اوست. فرد با ايمان، عاقل است؛ چون آدم عاقل، با تفكر و انديشيدن، خوبى ها، بدى ها، حق و باطل را سنجيده و از هم تشخيص مى دهد.
    حضرت امام كاظم (عليه السلام) مى فرمايد:
    ان لكل شيى ء دليلا و دليل العقل اءلتفكر: براى هر چيزى نشانه اى است و فكر و انديشه كردن نشانه عقل و خرد است.
    همچنين آنحضرت در جاى ديگرى مى فرمايند:
    ان العقل مع العلم: به يقين كه عقل با علم همراه است.
    البته احاديث متعدد ديگرى نيز به نقل از پيشوايان معصوم عليهم السلام كه بيانگر جايگاه و اهميت علم و ايمان است، وجود دارد ولى ما را مجال بحث آن ها نيست. از اين رو به ذكر همين احاديث اكتفا مى كنيم.
    جو زمين از آب و دود است
    در زمانى كه مردم از مواد و عناصر روى زمين خبر نداشتند، حضرت على (عليه السلام) از وجود عناصرى كه در جو و ارتفاعات آن هست، خبر داده و جو را تركيبى از گازها و بخار معرفى مى كند.
    دانشمندان در آغاز، عناصر زمين را يكى پس از ديگرى كشف و شناسايى كردند و پس از آن، دانشمندان ديگرى به وجود عناصر گازى موجود در هواى و پراكنده در جو پى بردند.
    حضرت على (عليه السلام) قبل از اين كه از زمين بگويد، اوضاع جو را براى ما تعريف كرده است.
    مى دانيم كه اطراف زمين را هواى معمولى يا ((اءتمسفر)) فرا گرفته است كه مخلوطى از گازهاى حياتى مى باشد. هوا بيشتر از دو گاز اكسيژن و نيتروژن ((ازت)) تشكيل شده است و در بالاترين نقطه ى اتمسفر يك طبقه ى گازى به نام ((ازن)) وجود دارد.
    اتمسفر علاوه بر اكسيژن و ازت، مقدارى نيز بخار آب دارد. بخار آب، گازى نامرئى است كه به وسيله ى آتش فشانيهاى كره زمين و تبخير به وجود مى آيد. بخار ذرات ريز آب كه به صورت ابرها قابل رؤيت هستند، پس از تبخير دوباره به شكل نزولات جوى به زمين فرود مى آيند و مورد استفاده ى تمام موجودات واقع مى گردند.
    امام على (عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:
    اسم سماء الدنيا رفيع، و هى من ماء و دخان (1): نام آسمان دنياى ما، رفيع است، و آن از آب و دود تشكيل شده است.
    هوايى كه در اطراف زمين است، تا صدها كيلومتر بر زمين مرتفع است. در واقع با اين پيام، حضرت براى ما، از مرتفع بودن آسمان زمين كه همان جو زمين است، خبر مى دهد و آن را داراى رفعت و اهميت مى داند.از اين رو آن را رفيع نام نهاده، و جنسش را متشكل از آب و دود معرفى كرده است.
    جو مخلوطى از عناصر و تركيباتى است و دود به تنهايى يك عنصر خاصى نيست، بلكه آن مجموعه اى از ذرات ريز است كه از چند گانه عنصر تركيب شده و به صورت دود رقيق نمايان مى شود.
    اصطلاح جديد ((گاز)) در قديم ناشناخته بود: از اين رو حضرت در بهترين و نزديكترين تشبيه، از آن دخان ياد كرده است. جالب اين جاست، فضانوردان پس از چهارده قرن تلاش به اين نتيجه رسيده اند كه اگر از فضاى دور به كره ى زمين بنگريم: مى بينيم كه غبار يا دود رقيقى اطراف زمين را فرا گرفته است. و اين در حالى است كه حضرت على (عليه السلام) بدون اين كه جو زمين بيرون برود، وضعيت اطراف كره ى زمين را به گونه اى تعريف كرده است كه فضانوردان عصر ما، به آن پى برده اند.(2)
    يكى از ياران حضرت على (عليه السلام) از زبان حضرت نقل كرده است كه:
    سمعت عليا ذات يوم يحلف: الذى خلق السماء من دخان و ماء.(3)
    شنيدم آن حضرت روزى اين چنين سوگند ياد مى كند به خداوند كه آسمان زمين ((جو)) را از گازها و آب آفريده است.
    اين جمله، در واقع، مؤ يد اين گفتار است كه امام على (عليه السلام) از علوم تختلف آگاهى داشته. و حقيقت امر اين است كه دانش امروز اين موضوع ها را كشف كرده است.
    شايد مراد حضرت اين بود كه اين گونه مسايل، مردم را به جستجو و تحقق واداشته تا آنان مسايل را به گونه اى براى خودشان قابل فهم باشد، شناسايى نمايند؛ حضرت امير (عليه السلام) مسايل مختلف علمى را به طريق گوناگون براى مردم شرح مى داد.(4)
    وجود انواع گازها در جو
    ما در كف اقيانوس هوا كه سياره ى ما را در بر گرفته زندگى مى كنيم. غلظت هوايى كه اطراف زمين را فراگرفته، با افزايش ارتفاع، كاهش مى يابد. اين غلاف جوى كه بر تمامى اطراف زمين گسترانده شده است، مركب از شيطان نوع گاز مى باشد و هر كدام از اين گازها به مقدار چند درصد از كل محيط جو است كه تمامى آن ها بنا بر ضرورت نياز و تكميل اكوسيستم طبيعت زمين و حيات آن است.و در صورتى كه يكى از آن ها از حد لزوم، بيشتر يا كمتر شود، موازنه و سيستم حيات زمين به هم مى خورد؛ زيرا اين توازن در اندازه ى خاصى مى باشد و تمام موجودات و گياهان، احتياج كامل به وجود همه آن ها دارند.
    محاسبات و دقت در اندازه، حجم و تركيب انواع گازها در جو، بسيار عجيب و دقيق است و در صورت كمترين تغيير در موازنه ى اين عناصر، ممكن است وضع روى زمين و درون آن، دچار مشكل شود و براى تمامى موجودات و گياه و جنگل و غيره، خطر عده اى در پى داشته باشد.
    در صورتى كه بخواهيم دلايل علمى آن را يادآورى كنيم، آن گاه از بحث اين كتاب خارج مى شويم. اما با مراجعه به كتابهاى علمى، كه پاين موضوع به رشته تحرير در آمده اند، مى توانيم تعريف بسيار مفصل و پيچيده اى از آن ها را مشاهده كنيم.
    براى شناسايى اوضاع جو، دانشمندان و متخصصان بى شمارى در مكان ها و زمان هاى مختلفى، به تحقق مداوم پرداخته اند. و با دستيابى به انواع تجهيزات، هواپيما، بالن و غيره با مسايل جوى آشنا شدند.
    امام صادق (عليه السلام) بدون همه ى اين ها، ما را از موضوعى با خبر مى كند كه براى اهل خرد و انديشه، اهميت بسيار دارد.
    اشكال گازها آن طور نيست كه با چشم ديده شوند. بلكه اين، لابراتورها و آزمايشگاه هاى دقيق هستند كه انواع آن ها را تشخيص و كشف مى كنند. نكته ى جالب اين است كه در هزار و سيصد سال پيش، كسى با تجهيزات پيشرفته به اعماق جو نرفته بود، تا آن جا را به خوبى شناسايى كند؛ ولى امام صادق (عليه السلام) از جايى سخن گفت كه دست كسى به آن جا نمى رسيد و با چشم ديده نمى شود.
    امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:
    و هكذا الهواء لو لا كثرته وسعته لا ختنق هذا الانام من الدخان و البخار الذى يتحير فيه و يعجز عما يحول الى السحاب و الضباب (5)
    و اگر زيادى و وسعت اين هوا نبود، به يقين كه تمام موجودات به توسط گازها درمانده مى شدند. و همچنين ممكن نبود كه ابر و مه يكى پس از ديگرى شكل بگيرد.
    حضرت در زمانى كه هيچ كس عنوان گاز را نشنيده بود و به علت عدم شناسايى آن، اين نام در هيچ زبان و فرهنگى وجود نداشت، به ناچار براى فهماندن مردم، اصطلاح دود را به كار برد. چون دود، همچنين هوا بسيار رقيق است و گازها نيز مانند هوا بسيار رقيق مى باشد. و هوا در اءصل از همين گازها تشكيل شده پس راه ديگرى جز به كارگيرى اين كلمه نبود و جز دود چيزى به گاز نزديك تر و شبيه تر نبود. و آنحضرت چه به جا و درست و از روى آگاهى كامل، اين كلمه را انتخاب نمود و به كار برد.
    در زمان ما معلوم شد كه جو زمين از گازهايى مانند نيتروژن، اكسيژن هيدروژن، گاز كربنيك، متان، آب و غيره به صورت دودى اطراف زمين و با نام جو، را فراگرفته است نكته جالب اينجا است، آن هايى كه به فضا رفتند، اين چنين ديدند كه اطراف كره ى زمين را گويى دود يا غبار رقيقى، فرا گرفته است كه علت آن، وجود همين گازها به بخار است.
    امروز دانسته شد كه يكى از عوامل اصلى در تحولات منظم جوى كه با ادامه وجود حيات، سازگار است، بخار و گازهاست كه هر كدام با مقدار و حجم خاصى در جو وجو ندارد.
    يكى از خواص وجود گازها، رقيق تر كردن گرما و تابش نور خورشيد است كه بدون آن ها، بخار و ابر و بارنى شكل نمى گرفت و همان گونه كه حضرت فرمود: بدون آنها ممكن نبود ابرومه و بارانى شكل بگيرد.
    هوا معدن آب است
    در جو هميشه بخار آب وجود دارد. هوا داراى ذرات آب است و هوا هيچ گاه در هيچ جا، خالى از بخار آب نيست. همواره بخار آبى كه در سطح زمين، براثر تبخير، حاصل مى شود، در هوا بالا مى رود.
    حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: الهواء معدن الماء(6) هوا معدن آب است. معدن يعنى خزينه. ذخيره موجود در هوا به صورت ذرات معلق و پراكنده است.گاهى رطوبت كم و نامحسوس است و گاهى رطوبت همچون مه، بسيار و محسوس مى باشد.
    هر چند كه مقدار آب در هوا چند درصد است، ولى هميشه وصل به درياها و جنگل ها و مناطق كوهستانى و غيره مى باشد، و هيچ گاه در هر شرايطى كه پيش بيايد، مقدار ذخيره ى آب در معدن هوا بر اثر، آن چنان كاسته نمى شود. و هر چه از آن مصرف شود، همواره هوا بر اثر فعل و انفعالات فيزيكى و گرماى خورشيد، از آن مناطق ياد شده، آب جذب مى كند. پس با اين محاسبه نمى شود گفت چند درصد آب در هوا موجود است ؟ بلكه مى توان گفت كل آب ها در همين هوا انباشته شده است.
    بنابراين گفته ى حضرت على (عليه السلام) كه هوا معدن آب است، مى توان گفت بدون هوا، آبى وجود ندارد و بخار و مه و رطوبت و بارانى شكل نمى گيرد، و براى تمام زمينهاى كره، اين هوا است كه آب افشانى مى كند. و اميد موجودات و گياه ها و جنگل ها، هوا است كه براى آن ها معدن و چشمه ى جوشان آب است.
    يكى از نكته هاى جالب اين جاست كه آن حضرت كلمه معدن را به كار برده است. چون از معناى معدن، پاكيزگى و اصالت نيز فهميده مى شود؛ زيرا در اثر عمل تبخير همواره آب به هوا مى رود و دوباره به صورت نزولات جوى، پايين مى آيد، كه اين كار، خود يك نوع پالايش تدريجى و مستمر است. در غير اين صورت ممكن است املاح و تلخى آب دريا و آب بر زمين ها، به مراتب افزوده شود؛ تا آن حد كه براى زندگى و حيات موجودات آبى و خشكى و گياه و جنگل، مشكل ايجاد شود.
    سيزده قرن قبل از پيدايش علم هواشناسى، به درستى كسى به خوبى، اهميت كلام آن حضرت را آن چنان كه شايسته است، درك نمى كرد. ولى امروز، اهل علم و فن، عظمت والاى آن حضرت و كلام او را مورد شگفتى و تحسين قرار مى دهند.
    اكنون كه علم هواشناسى با تمام ابزار و وسايل گوناگون پيشرفته، به وجود آمده است، كسى سخن آن حضرت را بهتر مى فهميد كه با علم هواشناسى، آشنا بوده و در اين مورد مطالعه داشته باشد، آن وقت او به خوبى در مى يابد كه اين حضرت، يك حقيقت علمى است. عجيب تر آن كه اين سخن در زمانى بيان شد كه هنوز زمينه هاى ساده و اوليه ى دانش ‍ هواشناسى فراهم نشده بود.
    رنگ آسمان، نشانه ى آب است
    شايد موضوع علت آبى بودن رنگ آسمان، بسيار ساده و پيش پا افتاده به نظر برسد؛ زيرا آن را به طور مكرر شنيده ايم.اما چنين تصورى در مورد اين موضوع بسيار مهم، كه فهم آن به سادگى ميسر نبوده است، شايد تصور صحيحى نباشد. زيرا براى دانستن اين موضوع بايد از اوضاع جغرافيا و سطوح مختلف زمين، آگاهى كامل داشته و از اتمام مسايل فيزيكى و جوى باخبر باشيم تا بتوانيم علت آبى بودن رنگ آسمان را بدانيم. در واقع دانشمندان تمام مراحل شناخت كره ى زمين را يكى پس از ديگرى كشف كرده و سپس به اين موضوع پى بردند.
    اگر در كتابهاى قديم از همه ى جاى دنيا، پى گير شويم و رديابى كنيم كه اولين و قديمى ترين اظهار نظر، درباره ى اين كه چرا رنگ آسمان آبى است و علت آبى بودن آن را جستجو كنيم، مى بينيم همين جمله از حضرت على (عليه السلام) است كه فرمود:
    سئل على (عليه السلام) لماذا سميت السماء السماء فقان (عليه السلام) لانها وسم الماء.
    شخصى از حضرت على (عليه السلام) پرسيد: براى چه نامگذارى شد آسمان با ((سماء))؟ آن حضرت در جواب فرمودند: به جهت اين كه نشانه ى آب است.
    امروز براى همه معلوم و مسلم است كه سه چهارم سطح كره ى زمين را آب فرا گرفته، چون بيشترين انعكاس را اكثريت دارد، لذا آسمان را به رنگ آبى مى بينيم و در واقع مقصود آن حضرت از رنگ آبى آسمان، نشانه ى آب است. همان آب درياها كه بر سطر زمين وجود دارد.
    پاسخ دادن به چنين سئوالى؛ رآن شرايط سخت، كه مردم هيچ گونه آشنايى با علوم روز نداشته اند، كار دشوارى به نظر مى رسد، اما مى بينيم كه حضرت بلافاصله به آن شخصيت اين گونه پاسخ داد. در عصر حاضر بر كسى پوشيده نيست كه دانشمندان و محققان در يك مورد علمى و جواب يك شئوال بايد با تحقيقات دامنه دار و در دراز مدت، آن هم با كمك ديگران، به نتايجى دست يافته و آن گاه اظهار نظر كرده و جواب مطلبى را به ديگران مى گويند.
    جو زمين فراخ است
    نسيم همان موجود ناپيدا و بى سرو صدا و نامحسوس، با موجهاى لطيف و دلنشين همواره در گذر است. اما همين همواى آرام كه در خاطر هر كس ‍ فراموش شده ترين چيز به نظر مى رسد، مانند دست خدا در عين نامرئى ها و نامحسوس بودن، در همه جا هست و هيچ كس بدون آن نمى تواند به وجود بيايد، و كسى تحمل نبودنش را نخواهد داشت.
    1- و فسح بين الجو و بينها.(7) اين خداوند است كه فضاى بين جو زمين را فراخ و گسترده نمود.
    2- و اعد الهواء متنسما لساكنها.(8) و اوست كه هوا را همچون نسيم، براى ساكنان زمين، پديد آورد.
    3- و اخرج اليها على تمام مرافقها.(9) و اوست كه به توسط نسيم، براى اهل زمين، در تمام زمينه ها خوبى ها و لطف قرار داد و همه به آن نيازمندند.
    معنى ((فسبح)) فراخ دلواز و وسيع است و بر دل گير نبودن و احساس دلتنگى نداشتن دلالت دارد. همان گونه كه مى دانيم، جو زمين از هواى متراكم تشكيل سده است و فضاى اطراف زمين را فرا گرفته و تا دهها كيلومتر ارتفاع، هوا وجود و ضخامت اين فراخى و وسعت، بدون اين كه سايه افكنده و بر چشمان ما منظره آسمان را تار كند، با صفا و ديدنش ‍ دلپذير است.
    در جمله اول از كلام على (عليه السلام) اين چنين دانسته مى شود كه فضاى جو زمين وسيع و فراخ است. يعنى عرض جو به اندازه ى عرض تمامى سطوح زمين وسعت دارد، و از نظر ارتفاع فراخ و مرتفع است.
    در جمله دوم از اين كلام زيبا، آن حضرت محل وزش نسيم هوا را پايين جو همان جا كه انسان ها زمين زندگى مى كنند، در اين محدوده ى فراخ از جو مشخص و معلوم كرده است.و در زمان ما كه انواع وسايل و ابزارهاى فنى و علمى مثل بالن، هواپيما و ساير علوم و ابزار پيشرفته به وجود آمده است، اين مطلب بيان مى شود. كه به جهت هواى كمتر، با رقيق تر بودن هوا از وجود بادهايى كه از يك نسيم و بيشتر كه وزش بادهاى تندترى است، در ارتفاع بالاى جو، خبرى نيست.
    جمله سوم از بيانات آن حضرت، اين چنين معنا دارد كه حيات انسان و تمام موجودات و هر چيز به وجود هوا وابسته است، به خصوص براى ما در زمينه ها وزش هوا و نسين يك نياز حياتى است و همچون تنفس براى ماندن لازم است.
    مى دانيم كه وزش هوا در كشاورزى و آب آشاميدنى و دامدارى و يا دريانوردى و خيلى مسايل ديگر و به طور كلى ادامه ى حيات به آن وابسته است و اين نسيم است كه همه چيز را به نحو احسن متحول و سازنده است در كل بايد گفت كه؛ رنسيم هوا خاصيت ها و منافع بسيارى نهفته است.
    جو پالايشگاه سازنده
    ... و تحت ظل غمام (10) و در پناه اين جو،
    اضمحل فى الجو متلفقها(11) خنثى مى شود در آن، آن چه را كه بدان رسد.
    و عفا فى الاءرض مخطها(12) و در عافيت و سلامتى نگه مى دارد زمين و هر آن چه را كه در آن است.
    علم امروز به ما مى گويد: قشر هوا يا جو اطراف كره مانند پرده ى بسيار نازك غبار و يا همچون سايه ى كمرنگ، دور كره ى زمين را فرا گرفته است.مى دانيم كه ابر كم رنگ است و همچون سايه ى چيزى، تيره نمى باشد.
    به معانى برخاسته و مفهوم شده از جملات كلام على (عليه السلام) دقت كنيم.
    ظل غمام اين جمله سايه ى ابر نيست؛ بلكه وضع جو را همانند سايه اى از ابر تشبيه نموده است و تشبيه على (عليه السلام) درباره ى وضعيت و شكل و رنگ جو، چقدر دقيق و به جا آمده است.يعنى كسى كه از فضاى دور و خارج از جو زمين اگر كره ى ما را مشاهده كرده و عكس گرفته اند؛ اين چنين ديدند كه اطراف كره ى زمين را غبار و يا همچون سايه همچنين سايه فرا گرفته است.
    نكته جالب اينجاست كه حضرت على (عليه السلام) بيرون از كره زمين يعنى به سفر فضايى نرفته، اما وضع آن را به طور دقيق بيان فرموده است.افرادى كه امروزه به فضا رفته و از نزديك كره ى ما را مشاهده كرده و عكس گرفته اند؛ اين چنين ديدند كه اطراف كره ى زمين را غبار و يا همچون سايه فرا گرفته است.
    در واقع آن حضرت اولين كسى بود كه اين موضوع مهم را بيان نمود. و ايشان در ادامه مى فرمايد كه در پناه اين جو است هر آن چه را كه به آن مى رسد، هر قدر كه هست، از شدت و زيادى آن مى كاهد و در اين جو است كه اثرات بد آن ها خنثى مى شود، و در اين جو، بلاياى آسمانى از قبيل: سرما و گرماى شديد، تابش بيش از حد نور خورشيد و ضرر شهاب ها خنثى و از زيان آن ها كاسته مى شود. و اين جو است كه هر آن چه از فضاهاى دور، بر ما مى آيند، ما را در عافيت و سلامتى و در امان نگه مى دارد.
    از اين كلام پر معناى حضرت على (عليه السلام) دانسته مى شود كه جو زمين خيلى چيزها را تحويل مى گيرد و در آن جاست كه آن ها پالايش و تصفيه مى شوند. زيرا مطابق كلام حضرت كه مى فرمايد: از وجود همين جوى كه اين كارهاى مفيد را انجام مى دهد، ما در عافيت و سلامتى به سر مى بريم.
    اين كلمات دقيقا، مطابق كشفيات علوم روز در اين زمينه است كه حضرت چندين قرن پيش، آن ها را بيان داشته است و كشفيات امروزى چيزى غير از اين هم نيست.
    تلفيق: به معناى درهم كردن و سازگار شدن چند چيز در يك مجموعه است، همانند جو زمين كه همچون كارخانه و يا پالايشگاهى است كه انواع واردات خود را از قبيل سرما و گرماهاى هولناك از فضاى دور و تابش بيش ‍ از اندازه ى نور خورشيد و مسايل ديگر كه از فضاى دورتر به آن مى رسد، تحويل گرفته و درهم مى سازد و براى تاءمين مصالح زمين به همديگر ربط مى دهد. به طور مثال با تبديل آنها به جنس مفيد و مورد نياز حياتى ما، آن را به اندازه ى لازم به ما مى رساند. يعنى جو، ضررهاى آن را مى گيرد و از افت ها و و عوارض جنبى را پالايش مى كند و آثار زيان بار آن را پاك سازى و براى ما مى فرستد.
    در زمان هاى قديم كه عنوان و بحث جو مطرح نبود و مردم جز مشاهده ى پرنده ها، از بقيه اوضاع بالاى سر خود بى خبر بودند و روى اين مساءله مهم آگاهى چندانى نداشته و حتى كلمه ى ((جو)) زياد رايج نبود و به كار نمى رفت و اگر هم بعضى بر زبان مى آوردند، آن به معناى دور و بر محيط خود منظور داشتند. حضرت على (عليه السلام) در چنين زمانى كه نه علم و نه ابزار مدرن به وجود آمده بود، مهمترين موضوعات روى زمين و جو و بالاتر از آن را به وضوح بيان نمود، بدون اين كه كسى در آن زمان قدرت درك معانى سخنان آن حضرت و شخصيت او را دريابد. متأسفانه در حال حاضر كه هم علم و هم ابزار مدرن به وجود آمده است، مى بينيم كه جهان از اين شخصيت و بياناتش هنوز هم غافل است.

  2. #2
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    جو مرتفع و باز دارنده
    حضرت على (عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:
    اللهم رب السقف المرفوع و الجو المكفوف الذى جعلته مغيضا لليل و النهار.(13)
    بار خدايا! اى پرودگار اين سقف بر افراشته و مرتفع و اين جو نادانى و باز دارنده ! آن ها را قرار شان دادى كه فروكش كننده و باز دارنده اثرات شب و روز باشند.
    مراد از سقف بلند و مرتفع، جو زمين است.جوى كه براى زمين كارهاى مهمى انجام مى دهد و فوايد آن استمرار حيات تمامى موجودات روى آنست. و در توضيح اين سه جمله و معانى بر خاسته از آن، مسايل ريز بسيارى هست كه براى درك بيشتر اهميت آن ها بايد چندى از موارد مربوط به آن ذكر شود.
    ميدانيم شب هنگام، آسمانى كه حاصل آن سرماى شديد و هولناك است و روز هنگام، تابش زيادى نور خورشيد كه حاصل آن گرماى طاقت فرسا و اشعه ى زياد است، هر دو براى كره و حيات آن زيان بار است. با چنين اوضاعى حضرت در آن زمان به فروكش كردن آثار زيان بار حاصل از، سرماى شب و گرماى روز توسط جو اشاره داشته و آن را براى مردم تبيين نموده است. و در اين زمينه اولين نظريه را بيان نمودند و ما را از شدت و ضرر شب و روز فضايى، باخبر ساخت. و علاوه بر آن، آثار متنوع ديگرى مثل بمباران زمينن هر روزه، به توسط هزاران شهاب ريز و درشت، كه همه ى اين ها براى سلامت كره زمين و حيات تمامى موجودات و پديده هاى مختلف تهديد كننده است خبر داده و مى گويد: اين جو نامرئى كه به چشم نمى آيد، فروكش كننده و بازدارنده ى تمام اثرات نامطلوب آن است، و در همين جايگاه است يعنى اين جو، براى زمين و سلسله مراتب اكوسيستم حيات آن، سينه سپر مى كند و بلا گردان آن است.
    در قديم الايام كه مردم آن زمان شناختى نداشتند و حال و احوال آن را نمى دانستند، حضرت على (عليه السلام) چندين بار در كلامش به موارد علمى متنوع اشاره داشته و آن ها را براى مردم بيان مى نمود. گاهى توسط دعا، مسايل مهمى را مطرح مى كند تا شايد كسى كه در آينده، اين معانى را درك كند. زيرا مخاطب على خدايى است كه آفريدگار و مدبر حيات و همه چيز ما است، و او را با كلامى كه برخاسته از آشنايى علمى وى از پروردگارش مى باشد، به نيايش او مى نشيند.و براى آيندگان به ارمغان مى گذارد.
    جو يا لايه هاى دارنده ى هوا
    علم امروز به اين جا رسيده كه فضاى بى كران آسمان ها، آن قدر وسيع است كه نمى توان روى وسعت آن محاسبه و يا فرضيه و يا انديشه اى ارايه كرد. ولى درباره ى كهكشانهاى بى شمار كه بيليونها تخمين زده شده و هر كهكشان مجموعه اى از بيليون ها ستاره است و بين هر ستاره با ستاره اى ديگر در هر كهكشان، و همين طور هر كهكشان تا كهكشان ديگر فاصله بسيارى است.
    اما درباره ى ستاره ها كه در اين فضاى باز و لايتناهى آسمان ها غوطه ورند، اين همه ستاره در واقع جزيى از اين فضا را اشغال كرده اند. به فضاى اطراف هر ستاره در هر كجا كه باشد، آسمان گفته مى شود. پس هر جايى از اين فضاى بسيار وسيع و گسترده را هم آسمان مى گويند؛ هر چند كه همين دلالت بر گوشه اى از كل آسمان ها دارد، بنابراين وقتى صحبت از آسمان مى شود، بايد معلوم شود كه در آسمان كجا و كدام سمت و كدام ستاره و كدام كهكشان منظور است؟
    حضرت امام على (عليه السلام) مى فرمايند:
    و كيف علقت فى الهواء سمواتك
    بار خدايا، چگونه آسمان هايت را در هوا معلق نگاهداشته اى؟!
    هوا وزن دارد و هر ذره ى آن داراى حجمى است.مى دانيم كه در فضاى دور و وسيع آسمان ها هوايى وجود ندارد، پس اين سماواتى كه در آن هوا وجود دارد، همان لايه هاى جوى است كه هر لايه ى آن يك وضع خاص دارد و كار خاصى انجام مى دهد، و اين چند لايه به نحوى متمم و مكمل كارها و برنامه هاى همديگرند و روى هم رفته، گويى يك سازمان و يك تشكيلات خاص در يك نظام و براى منافع اهل زمين عمل مى كنند و اين كار لايه هاى جوى، شگفتى و تحسين همگان را از اين پديده و آفرينش الهى بر مى انگيزاند.
    ((و چگونه آسمان هايت را در هوا معلق نگه داشته اى؟!)) يعنى به اين مقارنه ى هوا با اين محدوده از لايه ها، آسمان ها گفته شده است و اگر هوا ذكر نمى شود، اين آسمان ها براى اين ناحيه، مشخص نبود. پس به هر ناحيه از اين لايه ها كه داراى طول و عرض بسيار است، آسمانى گفته شده و چند لايه ى آن به عنوان آسمان هاى زمين نام گرفته است.
    لذا مى گويد كه چگونه ((علقت فى الهواء سمواتك)).
    منظور آن حضرت خبردار كردن ما از آن نواحى است. يعنى ما دنبال كار رفته و بقيه ى امور را دريابيم تا بهتر و بيشتر، خورده ريز مسايل را پى گيرى كنيم. به اميد اين كه انسان در ترقى و افزون دانش خود، به راه و جايى براى تلاش و تحقيق در آن نواحى دست يابد.
    خلاصه آن كه از كلام امام على (عليه السلام) اين چنين استنباط مى شود كه در اطراف زمين يا ناحيه ى جوى، چند لايه وجود دارد كه همگى از هوا تشكيل شده اند و هر سمتى و هر ناحيه اى از فضاى لايتناهى را ((سماء)) آسمان گويند و كلمه ى آسمان و آسمان ها منحصر به جايى خاص نمى باشد، پس چند لايه يعنى اين چند ناحيه جوى را كه ((سماوات)) آسمان ها به كار رفته است، چند لايه بودن اين جو را براى اولين بار به ما بيان فرموده است.
    هوا و فضا، دو موضوع جداگانه
    دعا بهترين وسيله ى ارتباط بين انسان و پرودگار است و بيشترين هدف و نتيجه گيرى از دعا خوانى، انسان سازى و پرورش روح به صفا و محبت و بندگى است؛ تا در پرتو آن، رفتار و كردارمان به خير و صلاح و نيكى و طلب ثواب همواره نمايان شود و همچنين دعا عامل تقويت و غلبه انسان بر هواهاى نفس است تا مبادا انسان، به كارهاى ناپسند و گناه و خطا مرتكب شود.
    در دعاهايى كه از پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه ى معصومين (عليه السلام) به دست ما رسيده، در آن خواص و فايده و سر و اسرار بسيارى نهفته است و از جمله فوايد دعا، جلب توجه انسان به مسايل و موضوعات مهمى از طبيعت است كه اين، تعريف گوشه هايى از آفرينش پروردگار است.
    دعاى جوشن كبير يكى از دعاهاى معروف است كه از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل شده است و حضرت مردم را به خواندن اين دعا سفارش ‍ بسيار نموده است. اين دعاى بزرگ كه سرتاسر آن، جهت دادن و راهنمايى و آموختن انسان به نيايشى سالم و منقطى با خداوند است و تمام جوانب زندگى بشر، در ارتباط با آفريدگار خود را در نظر گرفته و در لابه لاى اين دعا، نكات بسيارى از موضوعات گوناگون آفرينش اين جهان ديده مى شود كه قابل تفكر و تاءمين است.
    نگاهى به فرازى از اين دعا بيانگر اين است كه انسان از راه شناخت طبيعت و جهان، همواره رابطه و تماس خود را با پروردگارش، بر پايه ى عقل و دانش، وصل و مستحكم سازد.
    يا من له الهواء و الفضاء(14) بار الها! اى آن كه از براى تو است اين هوا، و فضاى بى نهايت گيتى.
    اين جمله ى كوچك كه حامل معناى مهمى است، دانستن موضوع آن براى انسان، بسيار گران تمام شد، يعنى صدها انديشمند و متخصص طى ساليان متمادى و با استفاده از ابزار و تجهيزات پيشرفته و مدرن بود تا به اين مسايل مهم پى برده اند. ولى آن حضرت قبل از 13 قرن، و بسيار جلوتر از اين انديشمندان، مطلبى را ساده و خلاصه بيان مى كند و ما را از موضوعى مهم آگاه مى سازد.
    يكى از قديمى ترين تشخيص موضوع دو گانه بودن اوضاع بالاى سر ما، در اين جمله ى دعا به صورت واضح، بيان شده و ما را از وجود جو و فضاى بعد از آن با خبر كرده و اين دو را به عنوان يك موضوع نگفته است. چون بحث جو، جدا و سوا از فضاى خارج بعد از آن است و امروز به خوبى دانسته شد كه جو، جدا و سوا از فضاى خارج بعد از آن است و امروز به خوبى دانسته شد كه جو، يك لايه و پوششى در اطراف كره ى زمين ، با وسعت دهها كيلومتر است و سپس اين محدوده تمام مى شود و مرزهاى جو تا جا به آخر مى رسد و بعد از آن وارد فضاى آسمان ها مى شويم، فضاى بى نهايت وسيع است، لذا آن حضرت آگاهانه در آغاز كلام خود، هوا و سپس فضا را ياد نموده و اكنون مى دانيم كه هوا و جو، بالاى سر ما است و پس از آن فضا است. مردم امروز به تدريج اوضاع و احوال جو با پوشش ‍ اتمسفر را به خوبى درك كردند، در حالى كه مردم گذشته، از جو و فضا، يا اتمسفر و خلا، اين دو دشمن آشتى ناپذير و اين دو متضادى كه هيچ گاه با هم سازشى ندارند، هيچ گونه آگاهى نداشتند.
    در آن سوى جو يعنى فضاى خارج، در واقع كويرى سرد و دورى از هوا است كه بلافاصله بعد از جو زمين شروع مى شود. فضايى مرده، نه هوا و نه زندگى. ولى در زير اين جو، زندگى بر روى زمين به دليل وجود اتمسفر امكان پذير است.
    در اتفاع صد كيلو مترى از سطح زمين، هوا بى نهايت رقيق است كه ارتفاع به مثابه مرز فضا در نظر گرفته شده است و همان گونه كه از فشا معناى مرز و حد، آن مشخص نيست، در واقع سخن آن حضرت بر همين نكته نيز دلالت دارد. ولى هوا يا جو، محدوده اى با عرض مشخص بين زمين و فضا است.
    آن حضرت در اين دعا، چنين موضوعى را مطرح كرد. و آيا دانش امروز با تمام امكانات پيشرفته اش، سخنى به جز اين دارد؟ و آيا اين معانى كلامات آن حضرت در اين دعا، پس از گذشت بيش از هزار و چهارصدسال، كهنه شده و حقيقت آن حرف ها با حرف علم روز، مطابقش را از دست مى دهد؟ اين در صورتى است كه جو و فضاى آسمان ها يكى شود كه اين غير ممكن است؛ پس به همان اندازه، سخن آن حضرت حقيقت دارد و پا برجا و استوار است.
    هوا و فضا دو موضوع جداگانه است و هر كدام وضعيت ديگرى است و علم روز، اين دو را هر كدام سوا و جدا از همديگر مى داند.
    هوايى كه ديده نمى شود و چيزى به نام اكسيژن و عناصر ديگر كه در جستو جو هست به چشم نمى آيد، همانند فضا كه خالى است و در آن چيزى از اين ها وجود ندارد، يكى است. لذا تشخيص اين دو از همديگر امرى است خارق العاده و مهم. چون ممكن است كه اين دو به چشم ما يكى به نظر برسد و ما در خطا قرار بگيريم و علاوه برآن، ارتفاع بسيار اين دو، كه در گذسته، كسى قادر با بالا رفتن نبوده و اين تكامل دانش و تجهيزات دقيق بود كه آن را به ما فهماند كه اين دو موضوع سوا و جدا از هم مى باشد.
    به طور ساده اگر كسى از ما بپرسد كه بالاى سر ما چيست؟ مى گوييم هوا يا اقيانوس جو. و اگر از ما بپرسند كه بالاتر از جو و بعد از آن چيست؟ حتما خواهيم گفت فضا. و آنحضرت در زمانى كه موضوعى به نام جو وجود نداشت و صحبتى از آن در ميان مردم نبود، و هنوز بالن و هواپيما به بالا صعود نكرده بود، موضوع هوا و فضا را در يك جمله و در يك راستا مطرح مى كند و نكته جالب اين جا است كه امروز، اصطلاح علومى و دانشگاه، تدريس و تحقيق مى شود و امروز رشته اى است از اين علوم به نام هوا و فضا ناميده مى شود. و در واقع، آنحضرت براى اولين بار بود ككه اصطلاح ((هوا و فضا)) را بكار برد
    بالاى جو سپر حفاظتى در برابر شهابها
    روزانه هزاران ميليون شهاب سنگ، ذرات گرد و غبار و سنگهاى آسمانى به سوى زمين پرتاب مى شود. اگر جو يا اتمسفر زمين وجود نداشت، اين اجرام فضايى مى توانستند خطر عمده اى براى زمين و حيات بر روى آن وجود آورند. امام على (عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:
    و اقام رصدا من الشهب الثواقب على نقابها(15)
    و بر پا شد كمينگاهى براى جلوگيرى از شهابهاى رخنه گر، بر نقاب جو.
    مى دانيم كه جو زمين باعتبار عناصر موجود در آن به هفت طبقه تقسيم شده اند، و هر طبقه يا هر لايه ى جوى داراى وظايفى خاص حفاظتى براى زمين است و در پرتو اين مجموعه ى جوى، روى زمين، زندگى و آسايش و در نعمت و لطف خدا قرار داريم.
    و اقام: به معناى خداوند بر پانمود، رصدا: به معناى جايى كه براى نابودى شهابها و رفع خطر و زيان آن ها است، شهاب: كلمه مفرد است و جمع آن يعنى تعداد بسيار و بيشمار شهابها ((شهب)) گويند، ثاقب كلمه مفرد و جمع آن كه دلالت بر بسيار بودن اين رخنه گر تندرو است ثواقب گفته مى شود.
    على نقابها: يعنى محل اين رصد يا بازدارنده و سپر حفاظتى در نقاب آنست و نقاب جو ا همان لايه ى رو، يعنى لايه ى هفتم است و همان جاست كه از شهابهاى ريز و درشت و سنگ و غبار در برخورد با آن متلاشى و بى اثر مى شود.
    حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: شهابها در برخورد با نقاب جو كه همان لايه رو ميباشد، متلاشى مى شوند. و دانش امروز مى گويد شهابها در لايه ى هفتم، يعنى همان لايه رو است، متلاشى مى شوند. پس نظريه حضرت على (عليه السلام) در اين باره آن قدر به نظريه دانش پيشرفته امروز شباهت دارد كه گويى هر دو نظريه از يك مركز تحقيقات اعلام شده است و همچنين ما را با خبر مى سازد كه در بام جو، شهابها بى شمارند و همگى به جهت سرعتى كه دارند، ثاقب يعنى نفوذ كننده اند و دانش ‍ پيشرفته ى امروز به توسط دم و دستگاهى كه به وجود آمد به حقيقت يكايك كلمات آن حضرت رسيده است.
    و امسكها من ان تمور فى خرق الهواء بايده
    و در همان جا از رخنه شهابها جلوگيرى مى شود تا اين كه در فضاى جو زمين، گستاخانه وارد نشوند و امروز دانسته شد سپر بلاى اين شهابها، همان بالا و سطوح جو يا به اصطلاح امروزيها لايه ى هفتم است و كسى اين سخنان را مى گويد لااقل خودش يك سفرى به بالاى جو داشته باشد و از نزديك، آن صحنه ها را ديده است ولى على (عليه السلام) آگاهانه و به درستى، موضوعات مهمى را به يقين تام، در ميان مردم آن زمان مطرح مى كند.
    و امرها ان تقف مستسلمه لامره
    در همان جاست كه شهابها وادار به تسليم مى شوند به جهت وضعى كه در آن ناحيه از جو دارد.
    وادار به تسليم شدن، يعنى جلوگيرى از رخنه و نفوذ كردن است و به جهت از بين رفتن آن ها در همان ناحيه جوى است.
    بشر امروز به اين موضوعات و اطلاعات علمى جو ((اتمسفر)) در پرتو تلاش بسيار دانشمندان و كارشناسان مربوط، آن هم با كمك ابزار و وسايل پيشرفته و همچنين با بهره گيرى از بالن هواپيما و موشك و ماهواره و آزمايشكاه و لابراتور بود كه دانسته شد وبا مرور زمان اين آگاهى ها به تكامل رسيد و جاى شگفتى و تعجب است كه حضرت على (عليه السلام) با جملاتى كوتاه، آن چنان مطلب علمى را بسيار دقيق و خلاصه باز گو نموده، آن هم در زمانى كه هيچ وجه اين اطلاعات جوى و حتى مسايل ساده ى اوليه را هنوز مردم آن زمان نمى دانستند، و على (عليه السلام) در زمانى اين سخنان را بيان نمود كه مردم، درك و فهم اين كلمات را نداشته و اگر مفاهيم كلام على (عليه السلام) را دقيقا با تشريح علمى هفت لايه ى جو و عناصر و كار هر كدام آن حضرت آن چنان ساده نيست كه ما از كنار آن بدون تفكر و تعمق بگذريم پس روا نيست كه درباره ى عظمت اين شخصيت والا نينديشيم.
    دانستنيهاى از كره ى زمين
    وجود گازهاى سمى در اءعماق زمين
    اصطلاح جديد عقيم كننده و كشنده را امروز، گاه و بيگاه در رسانه ها مى خوانيم و يا مى شنويم كه يك سلاح شيميايى هولناكى است و باعث مسموميت است و برخى از آنها به نازايى و نابودى انسان منجر مى شود و كشورهايى مثل آمريكا و روسيه و غيره، قادرند انرا توليد و نگهدارى كنند تا با اصطلاح آنها در صورت بروز جنگ: از آن سلاح شوم بر عليه يكديگر استفاده شود.
    و اين موضوع استفاده از گازهاى سمى و عقيم كننده را اگر صد سال پيش ‍ مطرح مى شد، نه كسى انرا مى فهميد و نه باور مى كردند، ولى در قرآن مجيد، هزار و چهار صد و بيست سال پيش به طور مكرر، اين موضوع ياد آورى شد كه خداوند قوم عاد را، به خاطر ستمكارى و فساد بيش از حد، به توسط نسيم و عقيم كننده نابود ساخت.
    امام باقر (عليه السلام) بيش از هزار و سشصد سال پيش، موضوعات بسيار مهمى را مطرح مى كند:
    و اما الريح العقيم فانها ريح عذاب تخرج من الارضين البسع و ما خرجت منها ريح قط الا على قوم عاد حين غضب الله عليهم... فيجوز اءن يكون فى الماء مثل ذلك (16)
    و اما بدانيد كه آن نسيم عقيم كننده كه به يقين آن عذاب هولناكى است كه از درون هفت طبقه زمين خارج نشده مگر بر قوم عاد، آن گاه كه خداوند بر آن ها غضب كرد... و همان گونه است در آب درياها همانند آن ممكن است اين نسيم خارج شود.
    بله اين سخنان در آن زمان بود كه مردم براى يافتن آب، چاهى را مى كندند تا به آب برسند و هيچ گاه پايين تر از آن نرفته اند و از اوضاع و احوال كمى پايين تر، خبر نداشتند ولى آن حضرت در همان زمان، از اعماق و دل كره ى زمين تعريف مى كند كه در آن جا مواد گداخته اى كه به توسط گازهاى گرم و متنوع در حال جوش و خروش است كه در صورت خروج آن از دل زمين، همچون هولناك است كه مى توان هوا و جو را آغشته و آلوده كند و حيات روى زمين را كاملا نابود سازد.
    تخرج من الاءرضين السبع ((كه خارج مى شود از زير طبقه هفتم زمين)). يعنى عميق ترين جاى زمين، كه اتفاقا دانشمندان و متخصصان زمان ما، زمين و درون آن را بر حسب مواد و عناصر و احوالات آن، بر چند طبقه و لايه، تشخيص و نامگذارى كرده اند.
    و از نكات جالب ديگر در سخنان آن حضرت كه مى فرمايد همان طور كه از درون و عمق زمين، اين نسيم سمى روى سطح خشك زمين خارج مى شود، از زير آب درياها نيز همان گونه است يعنى در سطح قاره ها و كف آب درياها همچون لايه اى نازك بر زمين است و در زير آن، طبقات ديگر هست كه در صورت خروج آن مواد فرقى ندارد كه در خشكى و كوهستان فوران كند يا در درياها، كه گاه و بيگاه باخبر مى شويم كه در اين و آن كشور، آتشفشانى از درون زمين خارج مى شود و از مواد مذاب آن جزيره هايى شكل مى گيرد.
    و بنا به تشخيص زمين شناسان، مواد گداخته اى كه اين چنين فوران مى كند و بالا مى آيد و بر سطح زمين و يا از كف درياها خارج مى شوند اين ها از لايه هاى روى گداخته هاى هسته زمين است و نه از اعماق آن، و همواره با مواد مذاب، گازهايى از چند عنصر به هوا فوران مى كند، و بزرگترين آتشفشانى را كه در نظر بگيريم، در واقع خارج شدن ذره اى از مواد مذاب كه از مواد مذاب كه از سطح جوشان بطن زمين و نه از عمق و هسته زمين، آن مواد مذاب يا عذاب، به همراه آن نسيم يا گازهاى خطرناك فوران كند و بر سطح زمين بيرون بيايد، آن گاه چه خواهد شد؟؟
    با اين اوضاع و احوال، دانشمندان بر اين عقيده هستند كه، كره زمين همچون بمب بزرگ و پر قدرتى است كه ما روى آن، بى خيال و آسوده خاطر زندگى مى كنيم در حالى كه زير پاى ما، اقيانوسى از مواد مذاب و گازهاى سمى است و هر لحظه، خطر انفجار عظيمى در كمين ما است.
    و گاه و بيگاه، هسته يا درون زمين گوشه ى چشمى به ما نشان مى دهد و به ما هشدار مى دهد، مثل زلزله ها و آتشفشانها كه در اين جا و آن جا، از آن با خبر مى شويم.
    و نمونه اى از آن آتشفشان ها، سال 1883 در جزيره اى به نام ((كار كاتوآ)) در كشور اندونزى رخ داد، و كوه اين جزيره بر اثر آتشفشان منجر شد و اين جزيره بر اثر انفجار شديد ناپديد شد و انفجار آن، موجهاى عضيمى به وجود آورد كه در ساحلهاى مجاور فرو ريخت و 163 دهكده را ويران كرد، بيش از سى و شيطان هزار نفر غرق شدند، انفجار با چنان صداى عضيمى رخ داد كه از فاصله 5000 كيلومترى شنيده شد، صخره ها تا ارتفاع پنجاه و پنج كيلومترى به هوا پرتاب شده اند، و تمامى اين ها براى ياد آورى ما است كه لحظه خطر مهيبى در كمين است با اين وضع، به لطف خدا، ما در نعمت و آسايش هستيم و زندگى با صفا داريم، پس جا دارد كه همواره شكر گذار درگاه خداوند باشيم و در محضر او مرتكب گناه و خطايى نشويم
    زمين گهواره ى زندگى
    وظيفه انبياء راهنمايى مردم و هدايت آن ها به سوى خدا و سعادت دنيا و آخرت است و شيوه رفتار انبياء با مردم همواره اين چنين بود،
    و يحتجوا عليهم بالتبليغ و از راه تبليغ و منطق با مردم به گفتگو مى نشستند،
    و يروهم الاءيات المقتدره و آيات و معجزات را كه حكايت از نيروى توانمندى است به مردم نشان ميدادند.
    يثروا لهم ذفاين العقول و بر مى انگيختند عقل هاى مرده و به كار گرفته نشده شان تا دريابند مردم ((همه ى امور و مسايل زندگى را)).
    من سقف فوقهم مرفوع از سقفيكه بالاى سرشان افراشته و مرتفع است.
    و مهاد تحتهم موضوع و زمين گسترده زير پايشان همچون گهواره نهاده شده.
    پيامبران از همه چيز اين هستى براى مردم بازگو مى كردند مثلا از زمين و وضعى كه دارد گرفته ته جو زمين كه همچون سقفى بر افراشته بالاى سرشان و غيره. سخن يا جوى كه بالاى سر مردم وجود دارد مرتفع و استوار و همچنين از زمينى كه زير پاى مردم همچمن گهواره اى وضع شده است. از اين سخنان حضرت على (عليه السلام) در نهج البلاغه معلوم مى شود كه انبياء و خود على (عليه السلام)، نمى توانستند خيلى واضح تر و مفصل تر، موضوعات علمى را براى مردم زمان خود بازگو كنند، چون جايى براى درك و غهم مردم وجود نداشت و عقل هاى آن ها گويى از كار افتاده و مرده و آن ها همچون جاندار بى انديشه اى بودند. و با اين سخنان مختصر، عقل هاى خام و به كار گرفته نشده را بر مى انگيختند، و از راه آشنا كردن مردم با علم و طبيعت تواءم با خداشناسى، مردم را راهنمايى و ارشاد و اين چنين تبليغ مى كردند.
    سخنان مختصر، وليكن پر محتوا بود و اين جمله ها براى بعضى ها كه انديشه آن ها تكان خورده و يا آن هايى كه بعد از اين مستعدتر مى شوند و تا حدودى ميتوانستند بيانديشند تا در پرتو تفكر و راهنمايى آن ها همچون جرقه اءول كارشان شود، و پس از اين كم كم آن ها دنباله كار را بگيرند و جستجو كنند و همين طور كم كم جامعه متحول به تعقل و ساخت و پرداخت و باعث دگرگونى در اضاع محيط و زندگى و توسعه و پيشرفت آن ها سبب شود، بنابراين با راهنمايى پيامبران نتيجه هاى خوبى نصيب مردم مى شد و آن ها بودند كه مردم را وادار به تعقل و. تفكر كنند و انديشه مردم را از بعد كم به ابعاد وسيع تر گسترش مى دادند و بمردم مى فهماندند كه دنيا همين نيست كه تصور ميكنند خود و كشاورزى ساده و حيوانات هستند بلكه دنيا وسيع تر و بزرگتر از اين حرفاها است و اين جهان، پروردگارى دارد و به مرور زمان، اندك اندك مردم را به دانش هاى گوناگون رهنمون مى ساختند.
    ((مهد)) به معناى گهواره است، مى دانيم گهواره در عين حال كه در حركت است، اين حركت گهواره با طبيعت جسم و جان كودك سازگار و باعث آرامش و آسايش كودكى كه در آن است، و هر حركتى آرام بخش ‍ نيست، چه بسا باعث آشفتگى و دلهره آور هم باشد، بنابراين زمينى كه همچون گهواره اى در زير پاى انسان است و دلالت بر حركت طبيعى سازگار و سازنده است و مدام بر حركت دلالت دارد.
    حركت گهواره رفت و برگشت در وضعى و جايگاه خاص است يعنى همان حركتها در حال تكرار است، پس اين زمين كه همچون گهواره سازگار انسان، و اين حركتى كه سازنده حيات همگانى است، و در صورتى كه گهواره و يا كره ى زمين بايستد، خواب كودك را آشفته و او بى تاب و بى قرار مى شود، ويا بهتر بگوييم كه در اين صورت نظم جهانى در هم فرو خواهد ريخت و همه چيز از هم مى گسلد و آن حضرت در آن زمان به مردم مى فهماند كه زمين همواره در حال حركت است و نظامى دارد و از جو به عنوان چتر نجات براى حيات مردم مى گويد و اين سخنان در زمانى بيان شد كه دانشمندان آن روز ا زمين را ثابت مى دانستند يعنى داراى هيچ حركتى نيست و اكنون گفته هاى آن ها باطل شده و كلام على (عليه السلام) دقيق و تازه در دانش پيشرفته قرن ما مى درخشيد.
    و دانش امروزى بشر با پيشرفت خود كه از همان راهنمايى هاى آغازين نشاءت گرفته از آن حضرت است امروز بدين حد كمال رسيده، مؤ يد سخنان على (عليه السلام) مى باشد و حرفى بالاتر از اين ندارد.

  3. #3
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    كره زمين باربر ما، جو زمين سپر بلاى ما
    امام على (عليه السلام) مى فرمايند:
    1- الا و ان الارض التى تحملكم: آگاه باشيد زمينى كه شما را بر روى خود حمل مى كند.
    2- و السماء التى تظلكم: و آسمانى كه شما را در پناه خود قرار مى دهد.
    3- مطيعتان لربكم: فرمانبر پروردگار شما هستند.
    4- و ما اصبحتا تجودان لكم ببر كتهما توجعا اليكم: كره و جو زمين هيچ گاه براى شما كارنيك و تلاش بسيار انجام نمى دهد يا به جهت منفعت رسانى براى شما.
    5- ولا زلفه اليكم: و نه به سبب تقرب جستن به شما و يا دلخوشى شما.
    6- ولا خيرتر جوانه منكم: و نه به خاطر اين كه اميدوار بخير و توقع نيكى از شما داشته باشند.
    7- ولكن امر تا بمنافعكم فاطاعتا: ولكن آن ها مامورند كه براى منافه شما كار انجام دهند و آن ها اطاعت امر كردند.
    8- و اقيمتا على حدود مصالحكم فاقامتا(17): و آنها بر اساس ‍ مصالح و منافع حياتبخش شما بر پا شدند و اين كار را بدين جهت انجام مى دهند.
    آن حضرت در جمله اول اين را مى رساند كه همه ى ما بر اين كره، همچون بارى هستيم كه بر آن حمل مى شويم، بالطبع حامل به سوى جهتى و سمتى بارى را بر خود حمل مى كند و اين نشان دهنده حركت مدام كره ى زمين است در حالى كه ستاره شناسان آن زمان فكر مى كردند كه زمين ثابت است.
    و جمله دوم را مى رساند كه جو آن، شما را در پناه خود قرار داده است.
    قاعدتا پناه دادن به معناى مصون نگاه داشتن و حفاظت از بلاهاى گوناگون است.
    در حالى كه آن زمان، مردم از جو و اوضاع و اهميت آن بى خبر بودند و علم امروز براى ما ثابت كرده كه در صورت نبودن اين جو، چه خطرات و بلاهاى هولناكى، كره ى زمين را تهديد مى كرد و آن را به نابودى مى كشاند، و اين جو، سپر بلاى ما است و ما را بلطف خدا محافظت مينمايند و در سايه و پناه آن، ما در امان هستيم.پس اين چنين نيست كه اين كره ى فعال، و جو خدمتگزار، از روى دوست داشتن ما و يا به خاطر دل ما، آن ها مدام در تلاش بى وقفه هستند.
    و يا اين كه قصدشان اين باشد كه خير و بركت آن ها به ما برسد و يا دلشان براى ما بسوزد. و يا اين كه ارادت خودشان را بخواهند به ما نشان بدهند، و يا اين كه از ما توقع خدمت و انتظار خيرى داشته باشند، اين چنين نيست، بلكه بفرمان خداوند ماءمور شدند كه در خدمت ما، منافع طبيعى و حياتى در حدود مصالح لازمه زندگى و استمرار بقاى ما، در تلاش دائم ميباشند.
    كره زمين بر حركت مداوم محكم و پايدار است
    و انشا الاءرض فاءمسكها من غير اشتغال ((و زمين را بر پا ساخته، و آن را نگاهداشت بدون اين كه براى هميشه او را سرگرم و مشغول آن كند.))
    بر پا نمودن كره ى زمين يكى از جلوه هاى آفرينش پروردگار است و يكى از عجايب اين پديده، اين است كه در هنگام تكامل آفرينش كره ى زمين با اين همه عظمت و وسعت، خداوند آن را به نحوى آفريد كه از آغاز شروع به كار تا به ابد همواره حيات و نظم و زندگى زمين برقرار است، و هيچ گاه خداوند سر گرم مراقب از ادامه حيات زمين و يا همواره مشغول آن باشد، اين چنين نيست، و كارى را كه خداوند انجام داده بسيار نيكو و تا اءبد محكم و پايدا است و چه است و چه زيبا است كلام على (عليه السلام) در نهج البلاغه در اين باره كه مى فرمايد، بر پايى زمين بدون اين كه خداوند همواره مشغول و مراقب و سر گرم حيات آن باشد، كامل و ابدى آفريده است.
    2- و اءرساها على غير قرار (آن را ((كره زمين)) بر غير توقف و قرار داشتن، محكم و استوار ساخت). يعنى همواره در بى قرارى پايدار است، اين بى قرارى همان حركتهاى وضعى و انتقالى است يعنى كره ى زمين با حركت مداوم به حيات خود ادامه مى دهد، همان گونه كه حيات انسان در گرو حركت و فعاليت است و بدون تحرك و كار و تلاش مرده و بيجان است، و كره ى زمين نيز به حركت و فعاليت، محكم و پايدار است.
    سخن با ارزش ح 2ضرت على (عليه السلام) از روى آگاهى و برخواسته از نيروى الهى است كه بر او پرتو افكنده، و براى مردم زمان خود كه غافل از همه چيز بودند وضع زمين را از بنياد كار آن تعريف مى نمايد و مردم آگاه و پيشرفته امروز، كلامى بالاتر از اين را ندارند كه عرضه كنند، و اگر همه ى دانشمندان متخصصان علوم متنوع، يك جا جمع شوند و آخرين كلام و عصاره نتيجه كل انديشه آن ها اين است كه حيات و بقاء كره ى زمين همواره وابسته و در گرو جريان حركت وضعى انتقالى است.
    و يكى از معانى برخاسته از اين جمله كلام على (عليه السلام) اين است كه دلالت بر كار و حركت وضعى و انتقالى كره ى زمين از روز نخست بوده كه به همين شكل و يكنواخت در جريان بوده است و آن حضرت هزار و دويست سال قبل از گاليله و غيره، به طور مكرر از كروى بودن و حركت كره ى زمين براى مردم گفته بود.
    3- و اقامها بغير قوائم ((و كره ى زمين را بر پا ساخت بدون اين كه نگه دارنده اى در اطراف آن وجود داشته باشد)) يعنى كره اى بسيار بزرگ و شنگين و با عظمت در فضاى خالى و باز آسمان نصب شده بدون اين كه به جايى نگه داشته شده باشد بر خلاف آن هايى كه در آن زمان اعتقاد داشتند كه زمين بر شاخ گاو قرار دارد و افكار غير معقول بسيارى كه در آن زمان وجود داشت.
    4- ورفعها بغير دعائم ((و بلندش نمود در فضاى آسمان ها، بدون ستون هايى كه آن را زير نگه دارند)).
    5- و حصنها من الاود و الاعوجاج ((و آن را ايمن ساخت از فرسوده و كهنه شدن و همچنين از كج و تاب دار شدن كره ى زمين)).
    يعنى بدون اين كه از حالت كروى بدون، در آيد، چون احتمال دارد در صورتى كه كار محكم نباشد به مرور زمانهاى بسيار طولانى، كره ى زمين فرسوده و يا از نظم طبيعى بدر شود و يا از حالت و شكلى كه دارد تغيير كند و به شكل ديگر در آيد، و على (عليه السلام) به ما مى رساند كه استوارى و ثباتت حيات كره و حفظ شكل و وضع آن را وابسته به حركت وضعى و انتقالى آن نسبت ميدهد
    6- و منها من التهافت و الانفراج ((از باد كردن كره و يا از شكافتن و ترك برداشتن و متلاشى شدن آن جلوگيرى نمود)). يعنى هيچ گاه از نظم و قاعده اى كه دارد خارج نخواهد شد، و سخن از وضع عجيبى است كه اگر خداى ناكرده تمام ذرات عناصر كره ى زمين از همديگر جدا شوند و فاصله بگيرند، آن گاه كره ى زمين متورم و باد مى كند و سپس ‍ متلاشى مى شود
    7- اءرسى اءوتادها كوههاى مرتفع و سر بر آورده را جايگاهى سخت و محكم گردانيد)).
    8- و ضرب اءسدادها ((بر بست مانعهايى همچون سد محافظ در تمام اطرافش)). مى دانيم كه جو زمين همچون سد محافظ از گزند شهابها و از آسيب سرما و گرماهاى هولناك فضايى است و موصون مى كند كره ى زمين را از تابش هاى زياد نور خورشيد، و پالايش نور افشانى خورشيد بحد لازم زمين و موارد بسيارى ديگر، كه اگر اين سد و سپر محافظ نبود زمين در معرض آسيبها و خطرات گوناگون قرار مى گرفت
    9- و اءستفاض عيونها و چشمه ها و منابع آبى آن را. به جوش و خروش در آورد.
    10- و خد اءوديتها و اوست كه سرزمينهاى مرتفع وبر آمده را بر كره نمايان ساخت. ((كه منظور همان قاره ها و جزاير است)).
    11- فلم يهن ما بناه پس آن چه را كه ساخت سست و فرسوده نگشته.
    12- و لا ضعف ما قواه ((و آن چه را كه محكم و سخت آفريده هرگز ناتوان و ضعيف نمى گردد.
    اگر كارشناسان مختلف مسايل كره ى زمين، روى علل پايدار بودن كره و ادامه حيات و نظم آن تحقيقات دقيق و جدى اءنجام شود و بدانند كه با چه برنامه و شرايطى مى تواند باشد، و يا اين كه بر عكس يعنى اگر روزى فرا رسد كه كره ى زمين از هم فرو پاشد، بالاءخره لين هم نظم قاعده اى دارد، يعنى زمين بايد چه مراحلى را طى كند و چه برنامه هايى را از دست بدهند و آن گاه به اين روز و اين وضع منجر شود، تمام اين موارد در چند جمله كلام حضرت على (عليه السلام) استنباط مى شود و به خوبى دانسته و معلوم مى شود و اين خود يكى از موارد مهمى است كه آن حضرت از آغاز كار و بنياد كره ى زمين از لحاظ علل ادامه حيات و حفظ بقاء آن و يا علل از بين رفتن كره و طرز فرو پاشى آن سخن گفته است، و اين خودش مسئله ساده اى نيست.
    كره ى زمين از مسيرى كه دارد خارج نمى شود
    حضرت على (عليه السلام) درباره ى وضعيت حركت كره ى زمين، براى ما اين چنين تعريف و توصيف دارد: فسكنت على حركتها من اءن تميد باءهلها اءو تسيخ بحلمها اءو تزول عن مواضعها(18) پس آرام و ساكن گشت كره ى زمين بر حركتى كه دارد، بدون اين كه اهل زمين را بجنباند. و يا اين كه آن ها را كه بر خود دارد آشفته و برنجاند. و يا اين كه از مواضعى كه دارد خارج شود.
    يعنى كره ى زمين كه همواره در حال حركت و طى كردن مسيرى است در همان حال به نحوى حركت مى كند كه آرام و ساكن است به طورى كه هيچكس متوجه حركت آن نمى شود و گويى در يك جا مانده و هرگز ساكنان بر خود را، از بد حركتى نمى آزارد و هرگز از مسيرى كه در آن، همواره در حال حركت است خارج نمى شود.
    در عنصر ناآگاهى و عدم توسعه و پيدايش علم و تكنولوژى، يعنى هزاروچهارصد سال پيش در سرزمين مجهول عربستان، حضرت على (عليه السلام) نكات مهمى را از وضعيت كره ى زمين براى مردم زمان خود سخنانى بيان مى فرمايد، و زمان ما كه مردم سال 2000 را، در اوج توسعه علم و دانش هستند، دقيقا به جايى رسيده اند كه كلام آن حضرت را تاءييد و جز اين حرف بهترى را هم ندارند كه بگويند و ارايه بدهند.
    كره ى زمين كه همواره در حال حركت است، ساكن و آرام است بر پايه همين حركت وضعى و انتقالى است و معمولا در هر حركتى پس از مدتى، خسته كننده و موجب آزردگى مى شود، و يا هر حركتى احتمال لرزش و تكان هاى شديدى در سر راه خود دارد، و يا مدام در حال حركت بودن امكان لغزش و انحراف و خارج شدن از مسير وجود دارد.
    و تنها حركت كره ى زمين با آن سرعتى كه دارد آرام بخش و ساكن است، بدون اين كه عوارض و اثرات بد و خطرناك داشته باشد، حركتى كه عامل حيات و بقاء تمامى موجودات است و حركتى كه سازنده طبيعى زيبا و حركتى كه خير و بركت آن در هر چيزى و هر جانمايان است و اشاره آنحضرت بحركت داشتن زمين در مسير خاص، كه امروز بعنوان خط سير مدار گردش زمين)) شناخته شده است
    حركت كره زمين به دور خورشيد
    گفتيم كه در زمانى كه ستاره شناسان بر اين عقيده بودند كه زمين ثابت و مركز جهان است و خورشيد و ماه به دور زمين مى گردند، در همان زمان، امام، صادق (عليه السلام) درباره ى زمين بر خلاف اعتقاد و نظر دانشمندان وقت، كه قرنها با افكار خود در خطا به سر مى برند و نمى دانستند كه در چه اشتباهى قرار دارند، آن حضرت مى فرمايد:
    افلاترى كيف كان يكون للناس هذه الامور الجليله التى لم يكن عندهم فيها حيله فصارت تجرى على مجاريها لا تنفتل و لا تنخلف عن مواقتها لصالح العالم و ما فيه بقاؤ ها.(19)
    آيا مگر نمى بينى كه چگونه اين وضعيت براى حيات مردم، چه گرانبها است، و بدون آن، توانايى بودن ممكن نيست، همانا كه زمين همواره در حال چند گونه حركت در مدار و مسير معين و خاص خود است و به گونه اى حركت مى كند كه هيچ گاه منصرف و يا منحرف از آن مسير و جهت هاى معين نمى شود و از آن زمان معين كه در اين حركتها برايش ‍ مشخص شده عقب نمى ماند، چون اين برنامه ى منظم براى صلاح زمين و آن چه را كه در آنست مى باشد.
    متخصصان علوم طبيعى در تحقيقات وسيعى كه انجام داده اند مى بينيم كه تمامى گفته هاى امام صادق (عليه السلام) مطابقت دارد با اين تفاوت كه آن حضرت بيش از هزار سال قبل از دانشمندان و مكتشفين و محققين، اين موضوعات را بيان فرموده است. و نتيجه تحقيقات و عصاره اندشه انديشمندان، اكنون بر اين است كه حيات زمين و تمامى پديده ها در گرو حركت چند گونه زمين به دور خورشيد وابسته و برقرار است.
    و همچنين خبر از حركت چند گونه زمين، اهميت بسيارى دارد در حالى كه زمان آن حضرت، كسى از حركت چند گونه زمين خبر نداشت. وهمچنين اگر سرعت حركت كره ى زمين بيشتر از اين شود، آن گاه چه فاجعه عظيمى از به هم ريختن سازمان حيات زمين و موجودات فراهم مى شود و اگر از سرعت حركت معمولى كره ى زمين كاسته شود باز هم فاجعه اى بشكلى ديگر ببار مى آيد و نظم حيات را از هم ميگسلد، و اگر اين كره از مسير خاص ‍ خود به دور خورشيد رها شود و يا حركت آن از حركت خورشيد عقب بماند. به يقين كه فاصله سال و شب و روز و ماه و سال، از قاعده اى كه دارد خارج مى شود.
    دانش امروز همان را مى گويد كه امام صادق در گذشته گفته بود. و وجود حيات و بقاء همه و همه چيز را در حركت زمين به دور خورشيد مى داند و دانستن موضوعات كلام با ارزش و پر محتواى آن حضرت، بحثهاى بسيار مفصلى دارد و ما به همين خلاصه اكتفا مى كنيم كه در زمان بدون آگاهى و دم و دستگاه مدرن، امام صادق (عليه السلام) از حركت و برنامه و قانون عواملى كه موجب آورنده ى حيات تمام موجودات است براى مردم زمان خود با زبان ساده بيان نموده و امروز حرف بالاترى از آن كلام نداريم.
    گردش وضعى كره ى زمين
    از بيانات گهربار امام رضا (عليه السلام) درباره ى آفريدگار و آفرينش اين جهان، سخنان بسيار جالبى نقل مى كنيم كه بيانگر موضوعات مهمى است.
    1- علمت اءن لهذا البنيان بانيا: به يقين دانستم كه از براى برپايى اين جهان آفريدگارى است.
    2- فاقررت به مع مااءرى من دوران الفلك پس به او ايمان آوردم به آن چه را كه مى بينم همچون گردش زمين.
    3- و انشاء السحاب و تصريف الرياح: و از برپايى ابرها و به راه افتادن بادها.
    4- و مجرى الشمس و القمر و النجوم: و از حركت خورشيد و ماه و ستاره ها در مسير هايى معين.
    5- و غير ذلك من الآيات العجيبات المتقنات: و غير از اين ها، نشانه هاى عجيب و دقيق و استوار بسيارى را كه ديدم.
    6- علمت اءن لهذا مقدرا و منشا(20): به خوبى دانستم كه براى تمام اين ها كسى هست كه همه چيز را در نظام هماهنگى قرار داده و او است كه تمام اين ها را آفريده است.
    و در توضيح جمله دوم: آن حضرت بيش از هزار سال قبل از آن ها كه فهميدند زمين در حال چرخش است، به طور صريح و ساده، چرخش زمين را بيان فرموده است. و در توضيح جمله سوم: از بر پا شدن ابرها سخن مى گويد در حالى كه آن زمان كسى نمى دانست كه ابرها چگونه ساخته و پرداخته مى شوند و شكل مى گيرند چون نظر آن ها بر اين بود كه نوع ابرها در بالا هميشه وجود دارند.
    و تصريف الرياح يعنى در راه اندازى و بحركت در آوردن بادها، عامل و سبب و منشاءى دارد كه هوا متراكم و بجهتى، بادها بحركت در مى آيند و امروز معلوم شده كه شكل گيرى ابرها بدون حركت بادها ميسر نمى شود و اين دو در رابطه با هم، مورد بحث و تحقيق قرار مى گيرند و شكل گيرى ابرها و حركت بادها در واقع نتيجه حاصل شده از گردش وضعى زمين است.
    و در جمله چهارم، آن حضرت از حركت خورشيد و ماه و ستاره ها يعنى منظومه شمسى در مسير و جهتى معين، بيان فرموده است و اين در حالى است كه در قرن ما كشف حركت خورشيد با تمام منظومه آن در جهت و مسيرى معين را با عنوان كشف بزرگ انسان ناميده و آن را مهمترين كشف قرن به ثبت رسانده اند يعنى دانشمندان پس از هزار و سيصد و پنجاه سال بعد از آن حضرت، اين موضوع مهم را دانسته اند.
    و توضيح جمله پنجم: از عجائب بيشمار آفرينش سخن گفته و آن ها را شگفتيهاى بسيار دقيق در رابطه باهمديگر و هماهنگ و محكم و استوارند و اكنون براى همه معلوم شده كه هر چه در نظام خلقت جهان هست همه زنجير وار به هم پيوند دارند و تمام آن حلقه ها، مكمل و پديد آورنده حياتند.
    و توضيح جمله اول و آخر بيانات آن حضرت در رابطه با آفريدگار و مدبر اين جهان كه با چنين وضعى آفريده يعنى از راه طبيعت، وجود خداوند را براى ما استدلال مى نمايد.
    از چرخش وضعى، مشرقهاومغربها شكل مى گيرد
    در زمانى كه تمامى ستاره شناسان بر اين عقيده بودند كه زمين مركز جهان و در يك جا ثابت است و اين خورشيد و ماه است كه به دور زمين مى گردند، دقيقا در همان زمان، امام صادق (عليه السلام) در اين بار سخنان بسيار و متنوعى از اوضاع جهان بيان نموده كه بر خلاف تمام افكار و نظريه دانشمندان و ستاره شناسان آن زمان بود و هر چند كه آن رو به حرفهاى آن حضرت از آن ها اعتنا نكردند ولى امروز دانش پيشرفته ستاره شناسى كه به اوج و كمال رسيده، مى بينيم كه مهر باطله بر تمامى حرفهاى ستاره شناسان آن زمان زده اند و گفته هاى آنها را بى اعتبار و دور از حقيقت و ياوه هاى عهد گذشته مى دانند، و در مقابل، سخن امام صادق (عليه السلام) و امامان و پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)امروز بقدرى تازگى و مطابقت با علوم روز دارد به گونه اى كه دانش مدرن امروز، دقيقا بر اين عقيده هستند و حرفهايى را ميگويند كه امامان ما را در 1400 و 1300 سال پيش بيان نموده اند.
    7- فجعلت تطلع اءول النهار من المشرق فتشرق على ما قابلها من وجه المغرب، فتشرق على ما استتر عنها فى اول النهار، فلا يبقى موضع من المواضع الا اءخذ بقسطه من المنفعه منها و الاءرب التى قدرت له.
    پس اين چنين شد كه خورشيد در آغاز روز از طرف مشرق طلوع كند و از جايى كه طلوع مى كند در مقابل از جاى ديگرى از كره ى زمين غروب مى كند، پس در جايى كه نور خورشيد شروع به تابش مى كند جايى است كه در پشت زمين قرار داشت و ديده نمى شود و پس از آن جايى روى كره نمى ماند مگر اين كه سهميه خود را از خواص و منافع خورشيد بگيرد و آن اندازه استفاده هاى سر شارى كه برايش تعيين شده بهره مند مى شوند.(21)
    در اين سخنان امام صادق (عليه السلام) چندين نكته مهم هست كه به ترتيب توضيح داده مى شود.
    نكته اول: در زمانى كه مردم از كروى بودن زمين خبر نداشتند و علاوه بر آن، از چرخش وضعى زمين بى اطلاع بودند، آن حضرت مى فرمايد كه زمين هماره در حال چرخش وضعى است.
    نكته دوم: آن حضرت جهت چرخش زمين را از سمت مغرب به طرف مشرق مى گويد و اين بر كروى بودن زمين هم دلالت دارد و اكنون مى دانيم كه زمين بر خلاف جهت حركت عقربه هاى ساعت، در حال چرخش ‍ وضعى است.
    نكته سوم: از بيانات آن حضرت دانسته مى شود كه با پايدار شدن خورشيد از طلوع آن تا وقت غروب، نور خورشيد يكسان بر زمين نمى تابد و آن به جهت چرخش وضعى زمين در مقابل خورشيد است و امروز متخصصان علوم طبيعى با تقسيمات فرضى بر كره ى زمين، با محاسبات و اندازه گيرى ، نصف النهارات را مشخص كرده اند و آن حضرت با ذكر جابه جايى موضع زمين در مقابل نور خورشيد همواره از طلوع تا غروب تغيير شكل اندازه روشنايى روز و تاريكى شب، كم و زياد آن پديدار مى شود و سخن آن حضرت دقيقا مشابه آن تقسيمات فرضى است.
    نكته چهارم: آن حضرت درباره ى دقت و نظم كار چرخش وضعى و هميشه بودن وضعيت يكسان زمين را به ما مى گويد.
    نكته پنجم: آن حضرت درباره ى وابستگى و ضرورت حيات تمام پديده ها به پرتو خورشيد و تاءثيرات مهم و حياتبخش نور خورشيد بر زمين كه با چرخش منظم از آن بهره مند مى شود و بدون تابش نور خورشيدو حركت وضعى زمين: حيات وجود ندارد و نور خورشيد سرمنشاء ساخت و ساز حيات بر زمين است و بدون اين تابش، امكان زندگى براى تمام موجودات وجود ندارد.
    نكته ششم: مى فرمايد كره با شرايط خاصى كه برايش مقدر شده، در آن حركت و حيات هست و بدون نظم و برنامه معين، خير و خاصيتى براى تمام پديده ها حاصل نمى شود. و اگر به خوبى دقت كنيم مى بينيم كه نظريه هاى گوناگون چندين دانشمند و مكتشف مثل گاليله و غيره، در جمله هاى اين سخنان امام صادق (عليه السلام) نهفته است با اين تفاوت كه آن حضرت قرنها قبل از كشفيات دانشمندان، همان موضوعات را مطرح كرده بود، به طور مثال مى بينيم كه آن حضرت بيش از هزار و صد سال قبل از گاليله، از كروى بودن و چرخش وضعى آن، سخنان بسيارى در اين باره بيان فرموده است.
    در زمانى كه اروپا و علم و صنعتى به كار نبود، اگر نقطه پيشرفت و رشد ما با آن سطح علمى از همان زمان امامان معصوم شروع مى شد و تا به امروز ادامه داشت، آيا مى توانيم تصور كنيم كه امروز مسلمانان در چه حال و روزى بودند؟ و آيا مردم جهان در زمان ما در چه سطح ترقى و پيشرفت و عدالت بودند؟ به يقين كه به مراتب، جلوتر و پيشرفته تر بوديم.
    فضا و ستارگان
    فضا رفتن به روشهاى مخصوص خود ممكن است
    انسان از دير باز شوق پرواز را در سر مى پروراند ليكن براى آن ها جز تخيل چيز ديگرى نبوده است، اما علم و دانش بشر معاصر آن چنان به مرحله ترقى و رشد رسيده كه اين آرزو از تخيل به مرحله واقعيت رسانيده است.
    امروز مى دانيم كه در فضاى آسمان ها هر چند خالى و بدون هوا است ولى براى خود برنامه و قانونى خاص دارد، و حال كه انسان اين را دريافته، روى آن محاسبات، مركب يا سفينه هاى فضايى ساخته كه مى تواند با شيوه مطابق نظم قانون فضا به آسمان ها يا فضاى بسيار دور راه يابد و در آن به گشت و گذار و تحقيق بپردازد. حال به چند نكته از سخنان على (عليه السلام) در نهج البلاغه در اين باره با دقت بخوانيم تا بدانيم كه آن حضرت اولين فردى در عمق تاريخ بود كه اين پيشنهاد را به بشريت داد و از نظم و قانون رفتن را براى مردم بيان نمود.
    1- و خرق الفجاج فى آفاقها: و خداوند در هم نور ديدن اين راهها را به سوى فضا باز گذاشته (تا به هر جا كه بخواهند آمد و رفت كنند).
    2- و اءقام المنار للسالكين على جواد طرقها: و بر پا نمود روشهايى براى رهروندگان با سواريهاى مخصوص آن راهها.
    اين كلمات هرچند كه دو جمله مختصر است ولى حامل معانى وسيع است و باطنى پر عمق دارد، و اگر بخواهيم به ترجمه تنها اكتفا كنيم، آن وقت معانى واقعى آن ناقص، و ممكن نيست كه به مقصود معانى كلام آن حضرت برسيم، و اگر بخواهيم كه بهتر بدانيم، ناچاريم كه توضيح و تفسير بيشتر دهيم، تا بتوانيم به هدف و غرض اصلى معانى، آنچه كه حضرت على (عليه السلام) فرموده به آن دسترسى پيدا كنيم.
    وخرق الفجاج فى آفاقها، در هم نور ديدن راه هاى فضايى به سوى آسمان به صورت اءمرى خارق العاده بيان فرموده تا اين كه در آفاق يعنى به فضاى بالا برسيم و دلالت دارد بر اين كه موضوع، مسئله ساده اى نيست و بسيار مشكل و براى نفوذ و رخنه به اين راهها بايد به صورت خرق يعنى بشيوه خارق العاده اى و با كمك نيرويى باشد يعنى غير از شيوه هاى مرسوم باشد، تا بتوان به آفاقها يعنى در ارتفاعات بسيار دور فضا رفتنن ممكن شود.
    و اقام المنار للسالكين على جواد طرقها: يعنى خداوند قانون و نظامى وضع نمود براى آن ها كه ره روندگان و يا فضانوردان كه بر سواريهاى مخصوص آن راهها است تا در اين راه غير عادى، از جهات مختلف زمين به سوى فضا بروند، البته ما مى دانيم سيستم سوارى خيابان و جاده با سيستم سوارى فضا پيما فرق بسيار است.
    و اين كلام على (عليه السلام) براى آن ها كه اهل علم و دانش هستند، بسيار با ارزش است، او در زمانى چنين سخنانى را بيان مى كند آن هم براى مردمى كه جز اسب و قاطر و الاغ و گارى سوارى نشده و نديده و نشنيده اند، و ممكن نبود كه آن حضرت مى توانست بيشتر بفهماند به اين مردم كه از هيچ چيز با خبر نبودند، و به گمان بنده اگر آن حضزت با توضيح بيشتر از وسايل و امكانات امروزى همچون موشك و سفينه هاى فضايى و غيره را تعريف مى نمود، آن گاه مردم آن زمان به طور يقين نه تنها باور نمى كردند بلكه چه بسا براى آن ها خنده آور هم بود، همان گونه كه گاليله كه نزديك به زمان ما هست و مقدارى از علم و دانش و صنعت هم در آن زمان به وجو آمده بود، او را به اتهام كفر گويى به خاطر ادعاى گاليله بر كروى بودن، چه مصيبتها و چه بدبختيها نبود كه بر سرش نياورند.

  4. #4
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    على (عليه السلام) آشنا به راه هاى آسمان
    راه شناسى خلبانان هواپيما، آن هم در فضا مرتفع جو، خواه در روز و يا در شب تاريك، حتما مستلزم دانستن قوانين سفر و شناخت جو و جغرافيا لازم است و مثال ساده بگوييم تا بعضى ها بهتر بفهمند، كره ى زمين و ماه هر كدام همچون فرفره چرخان در حال چرخش وضعى و انتقالى هستند، پس ‍ باى جابه جا شدن و سفر بين اين دو كره، با اين وضعيت خيلى مشكل است بنابراين محاسبه و شناخت مسايل فضايى، حركت و سفر از اين به آن، حتما دقت و شناخت لازم نياز است مثل هر كارى كه راه و روش ‍ مخصوص خود دارد.
    كره ى ماه هميشه به يك اءندازه از كره ى زمين فاصله نداردن بعضى روزها قرص ماه را در كنار و پايين زمين و بسيار بزرگ مى بينيم و گاهى در شب اءو را در بالاى سر خود، كوچكتر مى بينيم و هر لحظه بين ماه و زمين اختلاف مسافت است و علاوه بر آن هر ثانيه، اختلاف مكان بين اين دو كره به وجود مى آيد، يعنى اين دو در يك جا ثابت و در يك فاصله معين قرار ندارند و در ميان تمام كرات جهان همين وضعيت است لذا راه شناسى بين كرات در آسمان مستلزم دانستنن كامل قوانين فضايى و آگاهى دقيق از وضعيت كليه كرات، لازم و ضرورى است.
    مثلا از كره ى ماه اگر بخواهى به زمين بگردى و در آمريكا پياده شوى، اگر از همان جا با يك هزارم ميليمتر اشتباه در محاسبه حركت كنى، ناگاه خود رادر ميان كوههاى يخى قطب و يا در ژاپن و يا در سط اءقيانوس مى بينى، و اگر خطا كمى بيشتر باشد آن گاه زمين را از آنجا گذشته خاهى ديد.
    در زمان قدين هيچ كس نمى دانست و در اين فكر نبود كه اين فضاى باز، و خالى آسمان، راهها دارد و براى طى كردن مسافت به كره اى ديگر، شناخت و محاسبه دقيق لازم است چون امروز مى دانيم كرات در حال حركت انتقالى و چرخش وضعى هستند و كره اى ثابت و ايستا در آسمان وجود ندارد ندارد و تمام كرات هر كدام با سرعت وحشتناك در حال چرخش ‍ است و در عين حال هر كدام با سرعت وحشتناك در حال شرخش است و در عين حال هر كدام با سرعت مهيب و ديوانه وار در حال حركت پر شتاب به جهتى مى باشند، لذا حركت و سفر از هر كره به كره ى ديگر، شناخت بسيار دقيق و آشنا بودن به كليه مسايل فضايى لازم است چون با اندك اشتباه و لحظه اى غفلت، فاجعه ببار خواهد آمد و مسافر در وادى وسيع آسمان ها به نيستى خواهد رفت.
    نزديك به هزار و چهارصد سال پيش، از جو شناختى وجود نداشت قبل از اين كه شخصى به فكر سفر به فضا، در ذهن خود خطور كند در همان زمان على (عليه السلام) از علوم مختلف بسيار مى گفت و يكى از آن موارد، از راه هاى آسمان در ميان كرات به مردم خبر مى دهد و اءو فرمود: سلونى قبل اءن تفقدونى، ((از من هر چه مى خواهيد بپرسيد قبل از اين كه من از شما بروم)).
    سلونى عن طرق السموات فانى اءعرف بها من طرق الارض . ((از من بپرسيد از راههايى كه در آسمان ها است به يقين كه من به آن راهها آشنا ترم تا از راه هاى زمين)).
    اين سخن در ميان مردمى قدرناشناس بين شد، مردمى كه مى توانستند آنروز از وجود آن حضرت استفاده هاى سرشارى ببرند و اگر اين چنين بود واقعا وضع مردم آن روز تا به امروز، خوشبختى و سعادت و علم و سربلندى و آوازه اسلام سراسر دنيا رافرا گرفته بود، ولى جاى تأسف است كه اين چنين نشد، و در جواب آن حضرت، نابخردى برخاست و از آن حضرت سئوال كرد، يا على ريش من چند عدد مو دارد؟
    على (عليه السلام) اولين كسى بود كه از سفر و جابه جايى راه هاى فضايى بين كرات را بر زبان آورد، طرق السماوات: راه هاى آسمان يك مسئله مهم و حساس است و مطرح كردن اين موضوع آن هم در آن زمان اين چنين ساده نيست و به طور مثال: بدون راه شناسى، امروز كسى نمى توانست كه كره ى ماه و يا به كرات ديگر برود و طى كردن راه هاى آسمانى تنها روى محاسبات و شناخت علوم فضايى است و معناى كلام آن حضرت اشاره به اين موضوع است.
    بى نهايت در حدود آسمان ها و تعداد كرات
    الحمد لله الذى لا توارى عنه سماء سماء و لا ارض ارضا(22)، سپاس خداى را، آن كه بر او نهان نشود آسمانى از آسمان ديگر: و نه زمينى از زمين ديگر و از معناى كلام آن حضرت بر بى نهايت بودن وسعت فضاى آسمان ها و تعداد ستاره ها دلالت دارد.
    وسعت بى كران آسمان ها به حدى است كه خارج از عقل و تصور و محاسبه بشرى، است و آنقدر كرات، بسيار است كه شمارش و شماسايى كامل آن ها براى ما ممكن و مقدور نيست.
    بله، اين پرودگار است كه بر او درهم نمى شود، ناحيه اى از ناحيه ديگر آسمان ها، و بر او ناپذير نمى شود كره اى از كرات ديگر در اين انبوه كرات ريز و درشت در پهنه گيتى و دانش بشر در عصر ما بر آورده كرده كه هر كهكشان مجموعه اى از بيليونها ستاره است و تعداد كهكشانها، در بخش قابل رؤيت جهان و آن ها كه ديده نمى شوند متجاوز از بيليون عدد است و به موازات تكامل ابزارهاى نجومى، با گذست زمان تعداد بيشترى همواره كشف مى شوند و اكنون به نظريه دانشمندان علوم فضايى زمان ما و نظر حضرت على در هزار و چهار صد سال در اين باره ببينيم كه چه شباهتى دارد.
    دانشمندان بر اين عقيده اند كه تا زمانى كه بشر روى زمين باشد و ستاره شناسان، به تحقيق نجوم بپردازد، هيچ گاه به محاسبه كامل از كهكشانها و تعداد ستاره ها دست نخواهد يافت.
    از ديدگاه حضرت على (عليه السلام) درباره ى آسمان ها و كرات، در حدود بينهايت محاسبه شده است و با اين كلام، وسعت و عظمت و شگفتى آن ها را در اين حد براى ما توصيف نموده است. پس شايسته است همچون على (عليه السلام) بستايش خدايى بنشينيم كه اگر خداى ناكرده كوچكترين اتفاقى مى افتد، آن گاه واقعا چه مى شد؟، ستاره ها و كرات كه هر كدامشان با سرعت سرسام آورى در حال حركت سريع به سمتى هستند و اين همه تعداد بسيار و بيشمار آنها، و در هم بودن بين كرات و ستاره ها اگر تصادمى پيش بيايد و به هم ديگر برخورد مى كردند تبديل به پودر و غبار پراكنده در فضاى عظيم آسمان ها مى شدند و اگر عقل و كارگردانى نبو، آن گاه وجود ما حتمى نبود.
    سنت الهى در تمام كرات يكى است
    و ان حكمه فى اءهل اءلارض لواحد، و ما بين الله و بين اءحد من خلقه هواده فى اباحه حمى حرمه على العالمين (23) ((حكم و فرمان خداوند در اءهل آسمان و اءهل زمين يكى است، و بين او و هيچ يك از آفريدگانش در روا داشتن كمترين سخنى و تبعيض و فرق بين آن ها را بر تمام مردم جهانها نمى خواهد)).
    قانون و احكام الهى نسبت به همه ى موجودات يكى است، يعنى چه آن ها كه بر كره ى زمين اند و چه آن ها كه در ساير كرات وجود دارند يكسان به معناى مشابهت دانستن است، يعنى اگر روزى فرا رسد كره اى كه داراى حيات و موجودات كشف شود و به آن ها دسترسى پيدا كنيم، آن گاه مى بينيم وضعيت آن ها همچون ما مى باشد.
    از كلام على (عليه السلام) در اين باره، اين معنا را مى رساند كه موجودات و حيات در كرات ديگر هست و هر چه باشد همچون ما هستند و با حيات زمين تشابه بسيارى را مى رساند و فرقى با همديگر ندارند: چون قانون الهى در آن جا همچون حكم ما را دارد، لذا تشابه نوع طبيعت و اكوسيستم حيات آن ها با ما مشابه خواهد بود.
    كسى نمى تواند به طور قطع و يقين ادعا كند كه در كرات ديگر در گهگشانهاى پراكنده، حيات موجودات در آن وجود ندارد. دانشمندان علوم فضايى عقيده و نظر آن ها، بيشتر بر امكان وجود حيات و موجودات در كرات ديگر هست و احتمال آن ها بر اين، به مراتب بيشر است تا نفى، حال كه اين چنين است نظر حضرت على (عليه السلام) را در اين باره كسى به قوت نمى تواند رد كند، و على (عليه السلام) او كه نظريات علمى بسيار وسيعى در تمام زمينه ها و امروز هيچ كدام دچار خطا و يا اشكال نشده و اكنون به حقيقت پيوسته اند، پس اين كلام على (عليه السلام) نيز به نوبه خود، صحيح و ما آن را قبول و باور داريم. آيا بعيد به نظر مى رسد كه شايد به زودى، روزى فرا رسد اعلام شود كره اى كه داراى حيات و موجودات است و در كلام سمت ما و فلان كهكشان كشف شده، و آن گاه يك معجزه عجيب ديگر از ايشان در همين كلام متبلور مى شود.
    حكمه: حكم الهى شامل همه چيز است از طبيعت گرفته تا نظام و حيات و آيين؛ يكى از مصاديق كلام حضرت على (عليه السلام) اين است كه امروزه ثابت شده كه مواد و عناصر تشكيل دهنده ى كرات ريز و درشت از همان مواد و عناصرى است، يعنى جنسى است كه در زمين نيز هست و اين از زمينه هاى تشميل دهنده ى حيات از نوع حيات در كره ى زمين است.
    تشويق پيامبر گرامى اسلاك به دانش علوم ستاره شناسى
    قال ابن عباس دخل علينا رسول الله و نحن فى المسجد حلق حلق، فقال لنا: انتم؟
    قلنا نتفكر فى الشمس كيف طلعت و كيف غربت، قال احسنتم كونوا هكذا تفكروا فى المخلوق و لا تفكروا فى الخالق، فان الله خلق ما شاء لما شاء و تعجبون من ذلك (24)
    ابن عباس كه يكى از ياران پيامبر گرامى بود گفت كه در مسجد به دور هم نشسته بودند كه در اين هنگام، پيامبر گرامى بر ما وارد شد و از ما پرسيد كه در چه حالى هستيد و درباره ى چه صحبت مى كنيد؟ گفتيم كه صحبت ما دراين باره بود كه خورشيد چگونه طلوع و غروب مى كند، پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند كه آفرين بر شما، همواره در مخلوقات آفرنش خداوند بينديشيد ولى درباره ى تصور خداوند، هرگز فكر نكنيد، چون به يقين كه خداوند هر آن چه را كه آفريد براى آن چه كه مى خواست آفريد و شما شگفت زده و مات و متحير از آن ها مى شويد.
    يعنى هميشه در طبيعت جهان بينديشيد ولى درباره ى آفريدگار هستى و چگونگى آن فكر نكنيد، چون بى نتيجه خواهد بود.
    وقتى كه انسان دنياى خود را به درستى نفهمد، پس هرگز او نمى تواند خالق آن را درك كند، و آن حضرت كه اين گونه به ما مى گويد، حتما عظمت هستى را به خوبى مى داند و او است كه فرق بين عظمت هستى و خالق آن ها را تشخيص مى دهد، چون وقتى كه اين جهان بزرگ و با عظمت، براى ما قابل درك كامل نيست، پس حتما شناخت چگونگى آفريدگارش براى ما مشخص خواهد بود.
    انسان هميشه شگفت زده اين جهان پيچيده و پر از اسرار است با اين كه دانش و پيشرفت تجهيزات و امكانات توسعه يافته، و بشر توانست شناخت خوبى را از اين جهان به دست آورد و آگاهيهاى وسيعى حاصلش شد و با اين وضع، انسان به اين نتيجه رسيده كه شناخت كامل از ابعاد پيچيده و با عظمت اين هستى برايش ممكن نيست و روز بروز بر اسرار نهفته و ناشناخته جهان، مسائل علمى بسيارى رابر انسان پيچيده تر و عرصه را بر او تنگ تر مى گرداند و هر چه در عمق ژرفناى معرفت جهان فرو رود، تازه در مى يابد كه مسايل و معضلات ناشناخته و مجهول بسيارى است كه او، خود را متحير و درمانده تر از گذشته مى بيند.
    لذا پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين جا مى فرمايد كه هر چه مى توانيد درباره ى جهان و خورشيد و ستاره ها، اين آفرينش خداوند بينديشد ولى هيچ گاه در اين فكر نباشيد كه خداوند چگونه است چون آن حضرت از ابعاد وسيع جهان به خوبى آگاه بوده و روى اين اءصل، مردم را از انديشه مهم چگونگى خداوند، بر حذر مى داشت، چون ظرفيت عقل و استعداد انسان ها قادر به تحمل و تصور كامل جهان را ندارد و ما كه در اين زمان از آفرينش مخلوقات خداوند را به درستى و با دقت دريافته ايم، در فهم اءبعاد وسيع آن عاجز هستيم، پس درست نيست كه در فكر چگونگى خالق آن ها عاجز هستيم، پس براى شناخت خداوند، امكان به خطا رفتن انديشه و در انحراف واقع شدن قطعى است.
    اين سخن پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) در زمانى بيان شد كه مردم آن روز، دنيا را خيلى ساه مى پنداشتند چون از همه چيز بى خبر بودند، ولى امروز كه بشر توانست با دانش و امكانات پيشرفته اش، كلاهش ‍ را بالا گرفته و بر گذشتگان فخر فروشى كند، مى بينيم وقتى كه صحبت از شناخت جهان مى شود زبانش كوتاه و در فهم كامل آن درمانده است ولى پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)درست در همان زمان كه مردم چيزى را نمى دانستند سخنى ماوراى عقل آن ها بيان فرمود و جوابى براى اداعاهاى توانايى ها و دانش معاصر نيز مى باشد و آن حضرت حرفى را زده كه انسان حتى در قرنهاى آينده و با رسيدن به اوج ترقى و پيشرفت علمى، در آخربه اين نتيجه مى رسد و اين را خواهد گفت كه در شناخت و چگونگى خداوند ناتوان است و تازه آنروز به حرف و نظر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) خواهد رسيد.
    و از اين جمله، بهترين نتيجه را از شناخت پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)به دست مى آوريم و آن اين است كه اولين فرد آگاهى بود كه قبل از پيدايش علوم، عظمت جهان را براى ما توصيف نموده و او از وسعت و پيچيدگى اين جهان به خوبى آگاه بوده، و بشر در قرنهاى آينده، با شكست تلاشهاى بسيار خود، براى شناخت خالق هستى، اظهار نظر خواهد كرد و آن وقت به جايى مى رسد كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) در زمانهاى گذشته اين چنين بيان نموده است.
    پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين سخنان خود، مردم را به دانش آسمان و ستاره شناسى تشويق مى كند و به آن ها كه در اين انديشه اند آفرين مى گويد ولى بدون شناخت كافى و كامل آفرينش و طبيعت جهان، شناخت خداوند كه به وجود آورنده ى اين پديده ها است، ممكن نمى داند و تحقيق روى شناخت چگونگى خالق، راه به جايى نمى برد و اين كار باعث انحراف و در خطا واقع شدن است.
    ستاره ها مدام در حركتند
    اغلب دعاها در اسلام؛ خداوند را از راه تعريف طبيعت، اين آفرينش با عظمت، ستايش مى شود و در واقع دعاها درسهايى از علم و ايمان است و مردم را از راه عقل و منطق به خداوند وصل مى كند.
    حضرت على (عليه السلام) فرمود كه پيامبر گرامى اين دعا را به من آموخت و تمام جمله هاى اين دعا وصف خداوند قبل از آفرينش اين هستى و پس از آن است و تعريف گوشه هايى از جهان با وسعتى كه او آفريد، دعايى در دو صفحه است ولى حامل معانى مهمى است كه هر جمله اى از آن احتياج به توضيح و شرح بسيار است و اكنون به چند جمله از اين دعا توجه كنيم.
    انت الله لا اله الا انت. كنت اذلم تكن سماء مبينه. و لا اءرضا مدحيه و لا شمس مضيئه، و لا نجم سار.(25)
    بار خدايا! جز تو نيست خدايى، تو بودى آن گاه كه آسمانى بر پا نبود، و زمينى فشرده و سخت شكل نگرفته بود، و نه خورشيد فروزانى بود و نه ستاره اى در حال حركت وجود داشت.
    دانستن معانى با ارزش دعاها، انسان را به طبيعت آشناتر مى كند و علاوه بر آن سبب تقويت ايمان او است و آفريده را به آفريدگار نزديك تر مى گرداند و اين تقرب و توسل به خداوند، روح انسان را آرامش مى دهد و بيم و اضطراب تنهايى، و ضعف انسان را در اين طبيعت بزرگ فروكش مى كند، طبيعتى سركش كه قلدرانه هر ذره اش يعنى هر ستاره اش پيوسته در حال حركت پر شتاب و خطرناكى از اين سو به آن سو مى باشد، وقتى كه هر ستاره در اين جهان ذره ايست، پس انسان در بى نهايت صفر هم بحساب نمى آيد و سخن بسيار است و اكنون ما به جمله اى از آن دعا كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) آموخت. اكتفا مى كنيم و مختصرا توضيح مى دهيم.
    كلمات آن حضرت در زمانى بيان شد كه هنوز كسى خبر از آغاز شكل گيرى كره زمين و كرات ديگر نداشت و كسى نمى دانست كه تمام كرات از آغاز پيدايش، اين چنين سفت و سخت نبوده و طى سلسله مراتب تكوينى، آن ها اكنون به اين شكل در آمده اند همان گونه كه دانشمندان و نابغه هاى جهان معاصر، امروز نظريه هايى دارند كه زمين در آغاز از دود و گازهايى متراكم و جمع شده و رفته رفته به اين شكل در آمده اند و همچنين كسى نمى دانست زمين كروى است و اين كره در حال حركت است و همچنين كسى خبر نداشت كه تمام اين كرات و ستاره ها، مدام در حال حركتند و در زمانى اينحرفها بيان شد كه مردم فكر مى كردند ستاره ها، چراغهايى كوچك است كه به طاق آسمان آويزانند و تمام آگاهى آن زمان همين بود و بس، مى بينيم كه آن حضرت درست همان زمان كه مردم اين گونه فكر كى كردند، با يقين و اطمينان، سخنانى فراتر از عقل و تصور و باور مردم، از حركت ستاره ها مى گويد: ولا نجم سار ((خدايا تو بودى آن زمان كه هيچ ستاره اى در حال حركت به مسيرى وجود نداشت)) به اين معنا است كه خداوند ستاره ها را آفريد و آن ها را به حركت دائمى در آورد و كلام آن حضرت بر حركت تمامى ستاره ها، بدون استثنا دلالت دارد و علم و دانش انديشمندان و مختصصان علوم فضايى و ستاره شناسى با دم و دستگاه مافوق مدرنى كه امروز به وجود آمده، بر همين پايه و اءساس معتقدند كه تمامى ستاره هاى دور و نزديك، خواه در هر كهكشانى كه بوده باشد آن ها مدام در حال حركتند و هنوز كسى از آن ها حتى به صورت فرضيه و تخيل، سخن از يك ستاره ايستا و ثابت و بدون حركت بر زبان نياورده است بنابر اين نظر و نتيجه كاوش و تحقيق عده بسيار دانشمندان اين گوشه دنيا، درست به همان جا رسيد كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) بيش از هزار و چهارصد سال پيش به صورت مختصر بيان فرموده است و آن حضرت سخنان بسيارى درباره ى آسمان و ستاره ها دارد و ما، تنها اين جمله كوچك را از آن حضرت در اين جا انتخاب و يادآورى نموده ايم.
    بيانات مهم پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)نشان دهنده آگاهى او از اوضاع طبيعت جهان است و اين آگاهيها از سوى خداوند بر او نازل شده و نتيجه فكر و تحقق او نبوده، و اين به حق بودن رسالت پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)است و على (عليه السلام) شايسته پذيرفتن و درك و فهم اين معانى است لذا پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اين كلمات مهم و تمام موارد با اهميت ديگر را با على (عليه السلام) در ميان مى گذاشت و اين نشان دهنده مقام و منزلت على (عليه السلام) نزد پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)است.
    سرعت حركت ستاره ها متفاوت است
    متخصصان و كارشناسان علوم فضايى پس از سالها تحقيق آن هم با محاسبات علمى گوناگون و با كمك دستگاههاى مدرن، اكنون به اين نتيجه رسيدند كه حركت ستاره ها، با هم متفاوت است يعنى در هر كدام در حركت خود، سرعت مخصوصى دارد، و در كتابهاى علمى، موضوعات بسيارى را درباره ى حركت ستاره ها توضيح مفصلى داده اند كه رويهمرفته عجائب شگفت اءنگيزى از آفرينش پروردگار را مى رساند.
    قرن ها قبل از پيدايش اين دانشمندان و اعلام نتيجه تلاش و كارشان، همراه و با يارى اءبزار پيشرفته آن ها، حضرت امام صادق (عليه السلام) موضوعى را در اين باره بيان فرموده است كه در صورت دقت و خوب فكر كردن روى كلام آن حضرت، واقعا آدمى را مات و متحير مى سازد كه چگونه از روى زمين و بدون امكانات، موضوع مهمى را مطرح كندو كلامى رابر زبان آورد كه نشان دهنده آگاهى او از كرات و آسمان ها است و امروز درباره ى حركت ستاره ها، مجموعه تشكيلات و مراكز تحقيق علمى جهان، دقيقا همان را مى گويد.
    منها السريع و منها البطى ء و منها المعتدل السير(26) ((از آن ستاره ها عده اى پرشتاب و تند رو عده اى ديگر آهسته ترند و عده ديگر نه آن چنان با سرعت و نه آهسته، مدام در حركت اند)).
    سخن آن حضرت در زمانى بيان شد كه مردم بيخبر و غافل از اسرار هستى و عظمت آن بودند و اكنون متخصصان علوم فضايى سرعت حركت برخى از ستاره ها را در هر ثانيه، ده كيلومتر بر آورد كردند و عده اى را بر صد و دويست و سيصد و چهار صد كيلومتر، و همين طور عدد و ارقام حركت انواع ستاره ها به بالاتر و بالاتر، متفاوت اعلام كردند تا برسد به ستاره هايى كه سرعت حركت آن ها به سه هزار كيلومتر در ثانيه، هر كرام در مسير خاص ‍ خود راه مى پيمايند.
    نكته جالب اين جا است كه سخنان آن حضرت در زمانى بيان شد كه اعتقاد مردم بر اين بود كه ستاره ها، چيزهاى درخشانى بر طاق آسمان نصب شده اند و زمين را مركز كائنات و ايستاده و ثابت مى دانستند مى بينيم كه امام صادق (عليه السلام) فراتر از همه ى اين حرفها سخن از حركت ستاره ها، و از آن مهمتر حركت گوناگون آن ها را به مردم خبر مى دهد.طبعا زمين هم ستاره اى است و معناى كلام آن حضرت بر حركت زمين نيز دلالت دارد.
    گردشگران در مدارها
    نكات علمى و موضوعات مهم از طبيعت و جهان و مسايل بسيار متنوع، در اءحاديث و دعاها، فراوان ديده مى شوند كه شايد در برخورد با تك تك اين موضوعات اءهميت چندانى نداشته باشد ولى در مجموع، اگر همه ى اين موضوعات را در يك جا و در يك كتاب بزرگ جمع كنيم، آن گاه مايه تعجب و شگفتى نه تنها مردم جهان خواه از هر دين و مرامى كه بوده باشند و به خصوص آن ها كه اءهل دانش و تخصص در رشته هاى علمى هستند، اين اءفراد بيشتر از ديگران، متاءثر و شگفت زده علوم بزرگواران آيين ما خواهند شد.
    نكته آخر كه خدمت شما خواننده عزيز مى رسانيم كه ما كار جمع آورى اءحاديثى كه در رابطه با موضوعات علمى است، در حال تهيه و تدوين كليه آن ها هستيم و كار و تحقيق ما، هرگز تنها به اين كتاب، متوقف نخواهد شد؛ بلكه اميدواريم تا بتوتنيم دهها جلد، يكى پس از ديگرى پيرامون مسايل و كشفيات جديد به دست شما برسانيم.
    دعا بهترين شيوه براى ارتباط با خدا است و نيايشى مقبول و منطقى است كه بر پايه عقل و آگاهى استوار باشد، لذا بزرگواران دين ما، از هر فرصتى استفاده مى كردند و همواره در لابه لاى مسايل اخلاقى و عبادى، نكات بسيار مهمى از اوضاع طبيعت و جهان كه نشانه هاى آفرينش و عضمت خداوند است بيان مى كردند تا مردم را به علم و ايمان استوار، راهنمايى و آگاه سازند و براى نمونه به اين جمله توجه كنيم، حضرت على (عليه السلام) در دعاى ((صباح)) در مفاتيح الجنان با يك جمله كوچك توانسته يك موضوع مهمى را ماهرانه بيان كند و با خدايش اين چنين راز و نياز مى كردند. و اءتقن صنع الفلك الدوار فى مقادير تبرجه: خداوند محكم و منظم كرد آفرينش كرات گردشگر را، هر كدام از آن برجها، جايگاه و مقدار معينى در گردش قرار داد.
    يكى از مسائل محير العقول جهان، كه دانشمندان را مات و متحير از اين همه دقت و نظم حركت ستاره ها نموده، اين است كه هر كدام از ستاره ها در مدارهاى خاص خود بدون تغيير و انحراف، در منظومه شمسى، همواره در حال حركت هستند.
    فلك الدوار: يعنى همان كرات گردشگراند.
    فى مقادير تبرجه: كه هر كدام در مدار خاص و در فاصله اى معين قرار دارند، كه همان سيارات منظومه شمسى است و هر كدام از آن ها در جايگاه و موقعيت خاصى در اطراف خورشيد حركت مى كنند.
    برج: به معناى ساختمان ثابت براى زير نظر گرفتن منطقه زير دست خود، و همچنين برج به معناى آشيانه و جايگاه خاص پرنده اى است كه پس از پرواز بسيار، در آخر به جايگاه و منزلش باز مى گردد، و به معناى نمايش ‍ دهنده كه خود را به ديگران مى نماياند.
    كره ى زمين در فاصله 150 ميليون كيلومترى در حول خورشيد همواره در حال گردش است و بقيه ستاره هاى منظومه شمسى نيز هر كدام در جاى خود، در همان محور حول خورشيد قرار دارند، همان گونه كه در كتابهاى علوم خوانده ايم، سيارات منظومه شمسى، هر كدام با فاصله معين، يكى پس از ديگرى قرار دارند، و دور خورشيد خطهاى دائرى كشيده اند كه اين دايره ها هر كدام بر حسب فاصله آن سياره تا خورشيد رسم شده و هر سياره روى مدار خاص خود، به دور خورشيد در حال حركت است و مسافت دائرى حركت آن ها به دور خورشيد، يكى از ديگرى بيشتر است.
    اين كلمات در زمان عصر فضا و تجهيزات مدرن، گفته نشده بلكه در زمانى بود كه مردم، تنها از چند آبادى اءطراف خود خبر داشتند و آن طرف تر، كسى چيزى نمى دانست ولى حضرت على (عليه السلام) به گونه اى دقيق بياناتى را فرمود كه گويى خود به فضا رفته و تمام كرات را از نزديك، در مدارهاى خاص خود ديده است و اكنون سخنان او، گويا همچون ماكتى از منزومه شمسى كه بر روى ميزى ساخت و نصب كرده و يا از اين منظومه، يك نقاشى كرده كه ما آن را بر يك صفحه مى بينيم.

  5. #5
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    بلاهاى آسمانى در كمين است
    كره ى زمين با سرعت شش هزار كيلومتر در ساعت به دور خود ميچرخد با اينحال مدت يك چرخش كامل كره ى زمين به دور خود، مدت 24 ساعت بطول ميكشد و به آن، حركت وضعى ميگويند.
    و اگر فرض كنيم كه سرعت چرخش اين كره كاسته مى شود يعنى ساعتى با چهار هزار كيلومتر، حركت وضعى زمين بدرازا بكشد آن گاه مى ديديم كه روز و شب، طولانى تر مى شد نسبت به آن سرعت چرخش معمولى كه بود، در اين صورت بر اءثر طولانى تر شدن روز، تابش نور خورشيد، زمين را به شدت گرم ميكرد و بر اءثر آن هر چيز روى زمين بسيار گرم و سوزنده مى شد، و نيز شبها بر اءثر طولانى تر شدن، هوا بسيار سرد و سرما بر همه چيز، آثار بدى مى گذاشت و اين وضعيت خواه ناخواه مخرب اكوسيستم حيات و همه چيز اءوضاع زمين مى شد، چون سيستم شرايط زمين همه ربط و وصل به همديگر است و رشته متصل به هم سازمان حيات بر اين كره از هم مى گسست بنايراين خداوند آن را به نحوى برقرار نموده حيات و بقاء كره و هر چيز بر آن تضمين شده است تا نظم و شرايط خاص زندگى بر آن ممكن و فراهم شود، و در اين زمينه حديث بسيار جالبى از امام باقر (عليه السلام) نقل شده كه مى فرمايد:
    ان الله عزوجل اذا اراد فناء دوله قوم، امر الفلك فاسرع السير فكانت على مقدار ما يريد(27)
    خداوند عزوجل اگر هر آينه، نابودى دولت و قومى را بخواهد، به زمين فرمان ميدهد كه سرعت حركت آن، باءندازه اى كه لازم است اءفزايش ‍ دهد)).
    اگر سرعت حركت زمين براى مدتى، با شتابى بيشتر از اين كه هست حركت كند، به طول مثال حركت وضعى زمين، ساعتى هشت هزار كيلومتر حركت كند آن گاه آثار مخربى براى حيات اين كره و هر آن چه را كه روى آنست به وجود مى آيد و به يقين كه نابودى و هلاكت مردمى فراهم مى گشت، يعنى اگر سرعت حركت طولانى تر شود آثار مخرب آن به گرنه اى خاص ظاهر مى شود، و برعكس اگر سرعت حركت كره ى زمين كاسته شود آثار مخرب آن به شكلى ديگر نمايان مى شد، و چه بلايى كه بر سر مردم و موجودات ديگر مى آمد كه بحث علمى پيرامون اين موضوع بسيار مفصل است.
    در زمانى كه مردم از حركت كره ى زمين آگاه نبودند، آن حضرت مردم را از حركت كره زمين خبر مى دهد و علاوه بر آن مردم را از موضوع موازنه تمام پديده هاى طبيعت كره ى زمين در اين اندازه حركت، بازگو مى نمايد.
    اگر كره ى زمين مقدار كمى به خورشيد نزديك تر و يا دورتر شود، چه مى شود؟ يعنى اگر كره ى زمين حلقه حركت انتقالى آن به دور خورشيد، مقدار آن كمتر و يا بيشتر شود، چه مى شود؟ و از اين اگرها آن قدر بسيار است كه تمام اين موارد، خطر و بلا و آفت آن چه كه بر زمين است مى باشد، بنابراين عذابهاى الهى در هر زمان، وقوع آن ممكن است ولى اين لطف الهى مانع آنست كه چنين اتفاقى رخ ندهد تا خطرى متوجه ما و جهان ما نگردد و كسى كه آگاهى به مسايل و علوم جهان است تنها او ميتواند با اين چنين محاسبات و آگاهى كامل، بر از وضعيت و دگرگونى آن داشته باشد و امروز دانشمندان معاصر، كلام آن حضرت را بهتر متوجه مى شوند و عظمت اين شخصيت علمى و الهى را بهتر در مى يابد.
    آفتهاى شب و روز فضايى
    تا قبل از قرن 19 ميلادى، باد و باران و گرما و سرما و اءغلب تحولات زمين را پديده هاى مستقل مى دانستند و هر كدام ربط به محل خود، تصور مى كردند و از روابط علت و معلولى و همبستگى آن ها در سطح وسيع برو بحرى و بين قاره اى ، چيزى نمى دانستند.
    و در اواخر قرن 19 ميلادى، محل تكوين و تحول اين حوادث، در ضخامت تقريبا ده كيلومترى جو زمين شناخته شد، اما از اوائل قرن بيستم به بعد، با مطالعاتى كه با هواپيما و بالن هاى فوق جوى و بى سيم و رادار و موشك و اءقمار مصنوعى و با مشاهدات و كشفيات نجومى كه به عمل آمد كم كم به اين نتيجه رسيدند كه دخالت طبقات بالاى جو، يعنى دامنه اين نظريه به 500 كيلومترى بالاى جو زمين، جلوتر كشيده شد، و دهها سال پس از آن، اكنون كه علم و تجهيزات به اوج تكامل رسيده، نظر و اعتقاد دانشمندان زمان ما به اينجا رسيد كه فرمان اوليه حركات و حوادث بر زمين، از آسمان بالاتر، يعنى محدوده ى فضايى دورتر، صادر مى شود. يعنى سر نخ در دست اعماق فضا و در دست خورشيد است و تمام دگرگونى هايى كه بر زمين جارى است از تحولات آن ها تاثير مى گذارد و سرچشمه ى اصلى آثار و رساننده ى انرژى و مايه هاى حياتى به زمين، خورشيد است.
    وقتى كه انسان از اوضاع جو با خبر شد و پس از آن كه به فضا راه يافت، از خيلى مسايل جديدترى آگاه شد كه يكى از آن ها سرما و گرماى فضايى بود كه ما را روى زمين آن را حس مى كنيم و در واقع به توسط جو، آن ها پالايش ‍ مى شود و به نحو رقيق ترى كه مناسب حيات زمين است به اندازه اى لازم از آن گرما و سرما و آثار گوناگون آن ها به ما مى رسد.
    و علاوه بر اين ها، زيانهاى ديگر و بسيار متنوع كه هر لحظه براى زمين و حيات ما خطر سازاند كه بحث علمى آن مفصل است و ما چاره اى جز خلاصه گفتن نداريم تا اين كه موضوع اصلى خارج نشويم. امام زين العبدين (عليه السلام)، سلامتى و تندرستى مردم و همچون آفت زندگى آن ها را ربط به تغيير و تحولات آثار و پديده هاى فضايى مى داند و در دعاى خود در صحيفه سجاديه مى فرمايد.
    و تقيهم طوارق الليل و النهار الا طارقا يطرق بخير:
    خدايا! مردم و حيات همه چيز آن ها را مصون و در اءمان بدار از پديده آفتهاى شب و روز، مگر آن پديده ها كه آثار خيرى دارند.
    معناى ((آفتاهاى شب و روز)) در ابعاد وسيعتر، همان آسيبهايى كه ممكن است از فضاى سرد و تاريك شب فضايى، و گرما و تشعشعات مرگ بار حاصل از تابش بسيار زياد نور خورشيد مى باشد و منظور آن حضرت اين شب و روز، آن چه در محدوده ى ما كه مى بينيم نيست بلكه بر ابعاد دورتر، در فضاى آسمان ها مى داند، چون روز براى كار و تلاش است و شب مايه آسايش ما است و همه اش خير است پس به آن معنا نيست چون در زمان قديم جايى براى قبولاندن و فهماندن مردم به ابعاد وسيع تر حوادث زمين كه از فضا تاثير مى گذارد، زمينه براى درك مردم وجود نداشت.
    آن حضرت به ما مى رساند كه به طور يقين اين شب ورز همواره داراى خطرات و زيانها براى حيات زمين و هر آن چه را كه روى آن است ميباشد و همچنين شب و روز فضايى نيز مبداء و منشاء تحولات خوب و بد بر زمين معرفى مى كند.
    آن حضرت نيز مى فرمايد: مگر آن پديده ها كه از فضاى شب و روشنايى نور خورشيد كه آثار خيرى داشته باشند. همان گونه كه منشاء آفت و زيان از فضا است كه به ما مى رسد، همان طور منشاء خير و بركت ها نيز از همان فضا، ناشى مى شود و آن حضرت از خدا مى طلبد آن آثارى كه در فضا، عامل سازدگى و خير و بركت بيشتر بر روى زمين و حيات ما است، آن ها به زمين و بر ما برخورد كند.
    پس از 13 قرن، اكنون گفتار امام زين العابدين (عليه السلام) دقيقا همان است كه دانشمندان و متخصصان علوم زمان ما به آن رسيدند و آن را قبول دارند كه تنظيم قوانين و عوامل سازنده حيات ما بر كره ى زمين، از فضا شكل مى گيرد.
    دانشمندان زيادى بودند كه در مسايل و موضوعات علمى گوناگون اظهار نظر كردند و سالها مردم همان را باور و قبول داشتند ولى سالها پس از آن، دانشمندان ديگرى آمدند و با نظريه هاى جديدتر و يا متفاوت اظهار نظر كردند و راءى و نظر پيشينيان خود را ناقص و يا مردود و باطل اعلام مى كردند و دوباره مردم سالها با اين نظريه ها موافق بودند و روزگار پى در پى همين طور گذشته تا امروز كه دانشمندان با كمك تكنلوژى و تجهيزات مدرن به اعتقاد و انديشه استوار و معقول رسيده اند و نكته ى جالب كه جلب توجه مى كند اين كه تمامى سخنان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه معصومين به نحوى است كه مطابق و موافق عقل و آخرين نظريه هايى دانش امروز ما است.
    در ساحل فضاى تاريك
    آناء الليل و اءطراف النهار: در اعماق تاريكى شبانه و اءطراف روز؛ آناء به معناى ظرف است يعنى جايى كه در آن چيزى قرار مى گيرد، در اين جا شب به معناى ظرف آمده، و به اين دليل ظرف است چون تمامى ستاره ها و از آن جمله، كره ى زمين در اين فضاى وسيع، پخش و قرار دارند.
    فضاى وسيع آسمان ها، هميشه تاريك و ظلمانى است، پس ليل در واقع قسمتى از رخ واقعى فضاى آسمان ها است كه بر ما نمايان مى شود.
    اءطراف النهار ((طرفهاى روز)) مى دانيم كه بر همه جاى كره ى زمين، روز يكسان و يك زمان نيست چون كره زمين بر اثر چرخش، هر زمانى قسمتى از آن در مقابل نور خورشيد قرار مى گيرد و نهار كامل در آن جا پديدار مى شود، پس اطراف يا به قول دانش روز و محاسبات و تقسيات فنى آن، همان نصف النهارات است يعنى روزهايى كه در اين جا و آن جاى كره كه در حال چرخش است شكل مى گيرد پس روز بر زمين يك جا نيست.
    امام زين العابدين (عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:
    واقف لنا آثار الذين قاموا لك آناء الليل و اءطراف النهار:
    پروردگارا! به ما عطا كن، همان آثار و نشانه هاى خوشبختى و سعادت را كه مى دهى به آن هايى كه در اءعماق شب و بخشهايى از روز به نيايش تو بر خاستند.(28)
    آن حضرت در تعريف جايگاه و منزلت اءهل ايمان كه بر اءثر عبادت و نيايش ‍ به درگاه خداوند، مقامهاى والايى نصيبشان شده، ما را نيز به مانند آن ها تشويق مى كند كه اين گونه باشيم.
    و در اين جا يكى از دلايل و جلوه، قرآن ناطق بودن آن حضرت اينستكه يكى از اسرار قرآن را با شيوه خاصى، عبادت تواءم با علم و آگاهى از آفرينش ‍ خداوند را در هم آميخته، چون كسانى خاشع خداوند هستند و نيايش آن ها مقبول و منطقى است كه بر خاسته از خرد و آگاهى از علم و شناخت طبيعت جهان باشد و در پرتو اين ديدگاه، آن ها اعتقادى محكم و راسخ دارند و اين گونه نيايش با خداوند، برخاسته از اعماق وجودشان مى باشد.
    اين آگاهى جالب از وضعيت فضا و احوالات زمين است كه براى اولين بار در اعماق تاريخ، در قرآن مجيد چند بار ياد شده و امام سجاد (عليه السلام ) كه به حق مفسر واقعى و آگاه از اسرار و علوم قرآن است او نيز از همين معنا براى آن ها كه در اين وضعيت شب و روز و آگاهى از آن، همواره به ياد و نيايش او هستند استفاده نموده است.
    شب به تاريكى فضا وصل و جزيى از آن است و هر شب، ما در ساحل فضايى تاريك جهان قرار مى گيريم و در واقع، شب نمايشى از حقيقت وضعيت فضا است ولى، روز، اءمرى حادث بر قسمتهايى از زمين است كه در پى در پى آن جا روز است و سپس جاى ديگر روشنايى روز بر اثر تابش ‍ مستقيم نور خورشيد: نهار نمايان مى شود و به همين ترتيب به دور كره ى زمين، روزهاى روشن، يكى پس از ديگرى شكل مى گيرد يعنى روشنايى روز بر آن قسمتى از زمين همچون پوششى موقت از روشنايى پديدار مى شود ولى شب، حكم آن با تاريكى فضايى يكى است چون وضعيت آن دايم است و در واقع چهره ى فضا است كه ما آن را مى بينيم.
    كسى كه اين گونه سخن مى گويد حتما آگاه از وضعيت زمين و كروى بودن آن و چرخش وضعى و همچنين خبر از وضع تاريك كه هميشه در فضا حاكم است باخبر مى باشد لذا آن معصومين (عليه السلام) تا آن جا كه مى توانستند در لابه لاى كلمات خود موضوعات ديگر را در متن آن قرار مى دادند به اميد اين كه شايد پس از آن ها، مردم حقايق جهان را در يابند.
    سخنان پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)و ائمه معصومين در هر زمينه كه باشد مترادف با وضع طبيعت و هستى جهان است و با زبان و منطق علم بيان شده اند و بر ما است كه مفاهيم جنبى اين تعريف ها رادرك كنيم.
    خورشيد تابش نور بى آتش
    خورشيد به فاصله زيادى از ما قرار دارد، كه در حدود 150 ميليون كيلومتر است و اگر شما با موشكى كه سرعت آن 8 كيلومتر در ثانه است، به سوى خورشيد پرواز كنيد، هفت ماه طول خواهد كشيد تا به آن برسيد.
    در حدود هزار و سيصد و هفتاد سال پيش مردى از تبار پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)اسلام، آن هم در زمانى كه اسب، تند روترين وسيله ى نقليه ى آن زمان بود كه بر زمين حركت مى كرد، آن گاه او از وضعيت خورشيد براى مردم اين چنين گفت:
    سئل محمد ابن مسلم قال: قلت لابى جعفر (عليه السلام) جعلت فدلك لاى شى ء صارت الشمس اشد حراره من القمر؟ فقال (عليه السلام) ان الله تبارك و تعالى خلق الشمس من نور النار... البسها لباسا من نار ثم صار اءشد حراره من القمر.(29)
    محمد بن مسلم يكى از دوستان امام باقر (عليه السلام) مى گويد: از آن حضرت، پرسيدم فدايت شوم ! چرا و چگونه حرارت و گرماى خورشيد بيشتر از ماه است؟ امام باقر (عليه السلام) فرمود: خداوند تبارك و تعالى خورشيد را از نور آتش آفريد... و بر آن - خورشيد - لباسى از آتش ‍ پوشانيد، پس گرماى آن بدين جهت از ماه بيشتر است.
    با تلاش بى وقفه ى دانشمندان بسيار و بيشمارى در همه جاى اين دنيا، آن هم با كمك ابزارهاى مدرن بود كه پس از سالها تحقيق، توانستند به مقدارى از اوضاع و احوال خورشيد، اطلاعات مهمى به دست آورند.
    فقط در سطح خورشيد و فضاى پيرامون آن، براى ما قابل رؤيت است اما در مورد درون آن، اگر چه دانشمندان نمى توانند درون آن را مشاهده كنند، ولى چيزهايى در اين مورد ابراز عقيده كرده اند.
    دانشمندان چنين بر آورد مى كنند، كه مركز خورشيد، بايستى دمايى در حدود 25 ميليون درجه، داشته باشد و مركز خورشيد، بيشتر از پروتونها تشكيل يافته است، پروتونها، بخشهايى از اتم ئيدروژن هستند، در دماى بالاتر، در مركز خورشيد، پروتونها با سرعت زيادى حركت مى كنند، و با نيروى زيادى نيز به هم برخورد مى كنند، و با نيروى زيادى نيز به هم مى چسبند، سرانجام، در نتيجه چسبيدن چهر پروتون به هم ديگر، بخشى از اتم هليم به وجود مى آيد، وقتى اين امر اتفاق مى افتد، تابشى به وجود مى آيد كه در سطح خورشيد به شكل نور ظاهر مى شود و به سوى فضا حركت كرده، و در نتيجه آن، ادامه زندگى كليه جانداران بر روى زمين، ممكن مى گردد.
    يعنى گازها و غبارها با جذب شدن بطرف يكديگر، داغتر و داغتر ميشوند، و بقدرى داغ شده اند، كه منجر به شكستن اتمها به قتعات كوچكتر گرديده اند، اكثر اين قتعات پروتونها بوده اند، سپس بقدرى اين مجموعه گازى داغ شده است كه پروتونها، با نيروى كافى شروع به تصادم كرده، بعد از چسبيدن به يكديگر، تابش نور را به وجود مى آورند.
    خلاصه مطلب اين است كه در خورشيد، چيزى مانند آتش نمى سوزد، خورشيد از هر نوع آتشى داغ تر است، در درون خورشيد يك نوع گاز، به گاز ديگرى تبديل مى شود و بر اثر انجام اين كار، نور زيادى توليد مى شود.
    امام باقر (عليه السلام) در جمله اى مختصر ولى پر معنا فرمود، كه خداوند خورشيد را از نور آتشى آفريده است، طبعا هر آتشى نور دارد ولى در جمله كلام آن حضرت تنها از نور بى آتش عنوان شده و نگفته كه در خورشيد آتش ‍ گداخته وجود دارد، و گرماى خورشيد برخاسته از آن نور بيان شده است، و از مفهوم كلام آن حضرت اين چنين بر مى آيد كه ((نار)) به معناى مثل جهنم و يا بموازات تشبيه آن است، مى دانيم و بسيار شنيده ايم كه آتش ‍ جهنم بسيار گرم و هولناك است و قابل مقايسه با آتش دنياى ما نيست، پس ‍ اين را مى رساند كه گرماى خورشيد بسيار مهيب و درجه دماى آن بسيار است، و اين آتش همان عناصرى هستند كه به توسط فعل و انفعالات خود، تابشى، بسيار گرم توليد مى كنند. و اين ((نار)) آتش هيزم و غيره نيست. چون اين ها حرارتى آن چنان ندارند و در مقابل حرارت خورشيد صفر است.
    و نكته جالب دوم سخن آن حضرت اين است كه ((و بر آن لباسى از آتش ‍ پوشاند))، آرى اين خورشيد همانند توپى است كه روى سطوح آن توپ است، خورشيد نيز، بر سطح خود آتش گداخته مانندى است، ارتفاع شعله هاى سطح خورشيد نيز، بر سطح آن را پوشانده است، هماره نمايان است، ارتفاع شعله هاى سطح خورشيد بسيار عظيم است، و حتى زبانه ى كوچكى در سطح خورشيد به مراتب از تمام حجم زمين بزرگتر است.
    و نكته ديگر كه از سخنان امام باقر دانسته مى شود اينستكه بر سطح ماه هيچگون آتشى وجود ندارد و اين اعتقاد را برخى اينچنين فكر مى كردند رد مى كردند و امروز بخوبى معلوم شد كه در سطح ماه، چيزى بعنوان آتش ‍ وجود ندارد و تنها تابش بر ماه است كه ما آنرا روشن مى بينيم.
    شراره هاى گرم خورشيد
    شراره: آن تكه شعله كه از آتشى جدا مى شود و به اطراف پرتاب مى شود و با بر پا كردن يك آتش بزرگ، مى توانيم آن را ببينيم.
    اگر فرضا آتش عظيمى بر پا شود آيا ممكن است از يك شراره پرتاب شده، حرارت آن تا هزار متر آن طرف تر، گرمايش را احساس كنيم؟
    اگر كسى به ما بگويد از يك شرر آتش در آن سوى كره ى زمين. گرماى آن در اين سوى كره ى زمين احساس مى شود، آيا باور و تصور آن براى ما ممكن است؟ و اگر ممكن است چه چيزى را مى توانيم براى نمونه، مثال بياوريم؟؟.
    پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: كه يك شرر آتشين در مشرق، گرماى آن در مغرب احساس مى شود، آيا اين چنين چيزى وجود دارد؟ و در زمان ما كه دانش و آگاهى بشر توسعه يافته، درباره ى حقيقت داشتن اين موضوع چه خواهد گفت؟؟.
    لو اءن شرره من شرر جهنم بالمشرق لو جد حرها من بالمغرب (30)
    پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)مى فرمايد: كه اگر شعله اى از شعله هاى آتش جهنم ((فرضا)) به مشرق باشد، آن كه در مغرب است گرماى آن را احساس مى كند.
    عجيب است كه يك شراره، آن قدر گرمى دارد كه با فاصله دهها هزار كيلومتر دورتر، گرماى آن احساس مى شود.
    باور كردن اين چنين موضوعى با اين حجم، براى مردم گذشته خيلى مشكل بود چون هيچ گاه اين چنين چيزى را نديده و نشنيده اند كه شرر جدا شده از شعله هاى آتشى، داراى اين همه حرارت باشد، و آيا اين چنين چيزى ممكن است وجود داشته باشد؟
    ولى در زمان ما، حقيقت اين موضوع، صد درصد ثابت شده كه آن وجود دارد.
    دانشمندانى كه درباره ى خورشيد همواره كار و تحقيق مى كنند، با كمك تجهيزات بسيار پيچيده و مدرن، فوران هاى عظيمى را بر سطح خورشيد ديدند كه زبانه هاى آتشين از سطح خورشيد بيرون مى جهند، و بسيار ديده اند كه يك شرر جدا شده از خورشيد، گاهى ممكن است از كره ى زمين به مراتب بزرگتر باشد، و نيروى عظيم شراره هاى خورشيد، مى تواند حتى به نزديكى زمين برسد كه فاصله ى خورشيد تا زمين 150 ميليون كيلومتر است چه برسد كه فاصله ى مشرق و مغرب كه دوازده هزار كيلومتر است.
    وقتى كه شراره هاى خورشيد، اين گونه باشد پس قطعا، وضعيت دنياى عجيب جهنم، و شراره هاى آن به مراتب بيشتر و فراتر از اين حرفها است و در واقع آن حضرت تعريف مختصرى از جهنم را بيان نموده تا مردم از تعجب و ناباورى، دچار شك و ترديد نشود و بهترى مصداق براى تصور ما، درباره ى وجود شراره هاى اين چنانى جهنم، مى توانيم از وجود اين پديده در خورشيد مثال بزنيم.
    نكته ديگر از بيانات آن حضرت كه مى فرمايد: ((شعله اى از شعله هاى جهنم)) پس اين چنين دانسته مى شود كه در جهنم همواره شعله ها زبانه مى كشد و در آن جا فوران هاى عظيمى است و شراره ها از هر طرف به بيرون يعنى به فضاى اطراف مى جهند، همان گونه كه تمام اطراف خورشيد، اين وضعيت، يكسره پديدار مى شود.
    قطعا شراره هاى جهنم به مراتب از شراره هاى خورشيد بزرگتر و حرارت آن بيشتر است و نكته ى جالب اين جا است كه در كهكشان، خورشيد بسيارى است كه آن ها به مراتب بزرگتر و بيشتر است و خورشيد در مقابل آن خورشيدها، بسيار كوچكتر مى باشد.
    و در راستاى اين تعريف و توصيف، بهترين مصداق و نمونه براى اين كه ما بتوانيم وجود شراره هاى آن چنانى جهنم را تصور كنيم، از وجود اين پديده ها در خورشيد كه در آن هم جزيى از آفرينش خداوند است مثال بياوريم.
    ما شراره هاى جهنم را نديده ايم، ولى اكنون نمونه ى كوچك گفته ى پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) را در خورشيد مى بينيم و با اين وصف، امروز اين گفته ى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از تصور به حقيقت رسيد و در واقع آن حضرت براى اولين بار در تاريخ گذشته ، امكان وجود اين چنين وضعيتى را بيان نموده است.
    و اگر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و يا فرد ديگر، بدون ذكر جهنم، وجود اين چنين شراره هاى عظيم و گرماى هولناك آن را تعريف مى كرد، قطعا به جز خورشيد، نمى توانستيم به جاى ديگر نسبت دهيم، چون اين وضعيت در جاى ديگر پديد نمى آيد.
    حركت پرشتاب خورشيد
    خورشيد مركز منظومه شمسى است، خورشيد با آن همه بزرگى و عظمت همواره در حال حركت با سرعت مهيبى است و در هر ثانيه 5/19 كيلومتر راه مى پيمايد يعنى در هر ثانيه 1170 كيلومتر حركت مى كند.
    امام صادق (عليه السلام) اولين كسى بود كه به طور صريح، درباره ى حركت سريع خورشيد سخن گفته است.
    انى اعلم ما فى اللحظه الواحده مسيره الشمس (31) ((به يقين من ميدانم كه در هر لحظه، حركت خورشيد چقدر است)).
    از كلام آن حضرت درباره ى حركت خورشيد در هر لحظه، معناى مبالغه دانسته مى شود، يك لحظه يعنى يك ثانيه امروز ما است، مبالغه يعنى بيش ‍ از اين است كه ما مى دانيم و بسيار بسيار بيش از حد تند مى رود.
    در زمان ما كه عصر سرعت نيز ناميده مى شود، معمولا براى حركت بسيار از ثانيه استفاده مى شود، در حالى كه در زمان قديم، مردم سرعت يك اسب دونده را نديده بودند و در آن زمان مردم در محاسبات زمانى خود، بيشتر از روز استفاده مى كردند، يعنى هر روز چقدر راه مى رود و اگر از اصطلاح ساعت استفاده مى شد، نه به معناى يك ساعت 60 دقيقه زمان ما است بلكه به معناى مقدارى از وقت و زمان است و در اين شرائط بود كه امام صادق (عليه السلام) براى حركت خورشيد در هر يك لحظه را به كار برد كه به معناى پرشتاب بودن حركت خورشيد است و مردم آن زمان قدرت تصور و درك اين را نداشتند كه خورشيد در هر لحظه ((ثانيه)) 5/19 كيلومتر راه مى پيمايد، لذا آن حضرت تنها اشاره به سرعت حركت آن در هر لحظه كه چه بسيار است اكتفا نمود.
    از مفهوم كلام آن حضرت دانسته مى شود كه خورشيد با سرعت بسيار در حال حركت است چون يك لحظه به معناى آن است كه سرعت حركت خورشيد بسيار زياد است كه تنها روى لحظه ها مى شود سرعت حركت آن را محاسبه كرد كه آن چقدر راه مى رود، و نكته جالب اين است كه از زمان امام صادق (عليه السلام) هزار و سيصد سال گذشته ولى محاسبات زمانى آن حضرت همان گونه است كه دانشمندان امروز، محاسبات حركت خورشيد را در ثانيه به كار مى برند.
    در زمان ما دانشمندان بى شمار، با تحقيقات انبوه خود در رصد خانه ها و مراكز تحقيق و با كمك دم و دستگاه مدرن بود كه به اين موضوع حركت بسيار زياد خورشيد پى بردند ولى امام صادق (عليه السلام) بدون همه ى اين ها، اشاره به اين موضوع نمود.
    مسيره الشمس: مسيرى كه خورشيد در آن سير مى كند)) تنها اشاره به حركت خورشيد نيست بلكه برحركت خورشيد در مسير خاصى نيز دلالت دارد، مسيرى كه خورشيد در آن حركت مى كند همان گونه كه يك ماشين در جاده اى در حال حركت است تا از مبداء به مقصد خود برسد، و اين مسير مخصوص خورشيد است كه در اين جاده خاص خود، همواره در حال حركت بسيار زياد است و دانشمندان زمان ما نيز، دقيقا بر اين عقيده هستند كه خورشيد در مسير و جهت خاصى همواره در حال حركت است.
    سخنان پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان ما قديمى هستند ولى عطر و بوى نو مى دهد و سخنان آن ها نه تنها خاصيت خود را از دست نداده، بلكه حقانيت و درستى آن ها را، امروز بيش از هر زمان ديگر، جلوه بهترى يافته است همانند اشياء قديمى را كه عتيقه جات مى گويند و آن ها در بين صنايع و محصولات لوكس و مدرن روز، باز هم بسيار گرانترند و جايى، نه در طاقچه ها دارند بلكه زينت بخش موزه ها هستند و سخنان آن ها مايه افتخار آن ها است كه به اين بزرگواران معتقدند.

  6. #6
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    پيدايش خورشيد قبل از ماه
    اگر كسى بپرسد كه اول خورشيد و يا ماه به وجود آمد؟، و يا بر عكس، و يا كه هر دو با هم ساخته و پرداخته شدند؟، جواب آن قطعا مشكل است، ولى امروز مجموعه دانشمندان علوم گوناگون و با كمك انواع تجهيزات مدرن، آن ها به اين نظريه رسيدند و متفق القول شدند كه به دلايل علمى بسيارى، خورشيد قبل از ماه وجود داشته.
    آن هايى كه در رشته هاى مختلف مثل زمين شناسى و ستاره شناسى و فيزيك و غيره، پس از دهها سال تحقيق وسيع و مداوم، به اين نتيجه رسيدند كه خورشيد قبل از كرات منظومه اش به وجود آمد، يعنى پس از آن، ماه و كرات ديگر منظومه اش به عرصه ظهور رسيدند، آن هم به دلايل و عللى چنين اتفاقى رخ داد كه موضوع و بحث پيچيده ى آن در كتابهاى علوم به طور مفصل تعريف شده است.
    امام صادق (عليه السلام) دوازده قرن قبل از انديشمندان كه تمامى نظريه هاى آن ها در مجموعه به توسط همديگر اصلاح شد و خطاهاى همديگر را برطرف كردند و با مرور زمان اين موضوع به تكامل رسيد، مى بينيم كلام آن حضرت علاوه بر قديمى بودن، هنوز هم به اصلاح و تكامل و غلط گيرى ديگران بى نياز است، او به تنهايى و بدون تجهيزات پيشرفته، آن هم در زمانى كه از علم و آگاهى، چندان خبرى نبود، سخنى را در اين باره بيان فرمودند:
    و خلق الشمس قبل القمر
    به يقين كه خداوند، خورشيد را قبل از ماه بيافريد.
    او در زمان پيدايش خورشيد و ماه حضور نداشت و شاهد ماجرا نبود، واقعا كلام آن حضرت بالاتر و فراتر از عقل و خرد آدمى است و آن چنان به طور دقيق، اين موضوع مهم را مطرح كرد كه اين كلام، اولين و قديمى ترين نظريه اى بود كه درباره ى پيدايش تدريجى و به خصوص خورشيد قبل از ماه گفته شده بود، همين كلام آن حضرت است و چه بسا، رازى در سخن آن حضرت هست كه چرا او خورشيد و ماه را در كنار هم مطرح كرده در حالى كه كرات ديگر مثل زمين و مريخ و زحل و غيره وجود داند و اين دو چه نسبتى در رابطه با هم دارند؟ و آن در چه شرايطى در گذشته به وقوع پيوسته كه شايد در آينده علم پيشرفته تر و تجهيزات مدرن تر شود و فضا نوردان و فضا پيماهاى علمى، با تحقيقات بيشتر، به اين موضوع پى ببرند و سر معماى كلام آن حضرت بهتر دانسته شود.
    درست است كه انسان معاصر در شناخت هستى به پيشرفتهايى نايل شده ولى به طور مسلم و بنا به گفته خود محققان علوم، رازهاى بسيارى در جهان هست كه هنوز بشر به آن ها پى نبرده و جاى اميد است كه بشر در پرتو دانش ‍ و ترقى هر چه بيشتر در آينده، رازهاى ناشناخته جهان را يكى پس از ديگرى شناسايى و كشف كند چون خداوند، انسان را اشرف مخلوقات آفريد و به برترين مجود خطاب كرد، لذا هميشه براى او ميدان علم و عمل باز است.
    حديث ياد شده در كتاب انوار النعمانيه جلد اول صفحه 332 و كتابهاى معتبر بسيار نقل شده است.
    نكته: اين را بدانيد وقتى كه در ذيل هر حديثى، ماءخذ آن را از جه كتابى ياد آورى كرده ام، اين به آن معنى نيست كه اين حديث، تنها در آن كتاب هست بلكه هر حديثى در چندين كتاب معتبر و قديمى وجود دارد و ما به ذكر يكى از مصادر اكتفا نموده ايم. البته آن مصدرى را ذكر مى كنيم كه براى شما آشناتر باشد.
    اگر كسى از اين جانب بپرسد كه معصومين (عليه السلام) درباره ى علوم متنوع، تنها همين مضوعات را گفته اند كه در اين كتاب هست؟. در جواب خواهم گفت كه اين طور نيست بلكه، تنها اين حقير، بيش از دو هزار حديث كه درباره ى موضوعات علمى گوناگون است شناسايى نموده ام كه متأسفانه تاكنون در لابه لاب اوراق كتابهاى قديمى ناشناخته و متروك و بلا استفاده بوده اند، و دهها سال طول مى كشد تا به تدريج روى آن ها كار و تحقيق شود و در اختيار شما عزيزان قرار بگيرد و اگر عمرى باقى بود و لطف خدا شامل حال ما شد به يقين كه پيگير اين تحقيقات هستم، انشاء الله.
    منظومه هاى شمسى در جهان بسيارند
    دانشمندان معتبر قرن اخير، در پرتو تحقيقات بسيار، در زمينه هاى علوم فضايى، آن هم با كمك مدرن ترين دستگاه هاى پيشرفته به كشفيات عجيبى از عظمت پى برده اند و آن ها حركت خورشيد با منظومه اش را كشف كردند و آن را يك رخداد مهم در تاريخ علم و دانش، توصيف و ثبت شده و براى خود افتخار بزرگى مى دانند، كه به يك بعد مهم از ابعاد اين فضاى بى كران آسمان ها را شناسايى كرده اند.
    در هزار و سيصد و پنجاه سال پيش، مردمى از تبار پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)، حضرت امام صادق (عليه السلام) پيش از آن كه يك نظريه ى علمى و گفتار عالمى در اين زمينه مطرح شده باشد، آن حضرت از وضعيت آسمان ها براى مردم زمان خود خبر مى دهد و علم و دانش امروز، با انبوه تلاش تلاشگران و با تكنولوژى مدرن آن ها، اكنون و اعتقاد آنها به همين معناى كلام آن حضرت رسيده است.
    آن حضرت درباره ى كروى بودن زمين و چرخش و حركت در منظومه شمسى و همچنين خبر از حركت منظومه شمسى نيز سخنانى دارد و مهمتر از همه ى اين ها، وجود منظومه هاى شمسى بسيارى را براى ما بيان مى كردند و اين تعريف به تنهايى اهميت بالاترى از كشفيات مهم مجموعه دانشمندان ستاره شناسان و علوم فضايى، آن هم با وسائل و امكانات گران و بسيار متنوع و پيشرفته ى آن ها در اين زمينه است و آن حضرت در زمان بدون امكانات و تجهيزات اين چنين مى فرمايد:
    ان من وراء شمسكم هذه اءربعين عين شمس (32)
    به يقين كه آن سوى خورشيد شما، چهل خورشيد ديگر همانند آن در اين گيتى وجود دارد.
    عقل مردم آن زمان قدرت تصور و درك بسيارى نداشت و فهم آن ها به مسايل علمى، كم و محدود بود، لذا آن حضرت با زبان ساده و قابل فهم عوام، عدد چهل را در كلام خود به كار برده است و اين نكته در زبان عرب بر تعداد بسيار دلالت دارد.
    عين شمس، يعنى همانند خورشيد ما و منظومه اش و با همان برنامه و حركت و وضع و مسايل ديگر.
    من وراء شمسكم: (در آن سوى اين خورشيد شما): به معناى آن است كه آن خورشيدها و منظومه هايشان، هر كدام خارج و سواى از منظومه ى شمسى ما است. و اين گفتار عالمانه آن حضرت مساءله ى ساده اى نيست و براى انديشمندان داراى اهميت بسيارى است. ما از فاصله بيش از يك كيلومتر آن طرف، چيزى را نمى دانيم و هيچ گاه نمى توانيم حدس بزنيم كه در آن جا چه خبر است، چه برسد به اين كه شخصى از روى زمين خبر از اعماق بسيار دور آسمان ها داشته باشد و بگويد: و علم در زمان ما با تمام امكاناتش دقيقا گفته هاى او را تاييد كند.
    چهل ماه
    پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم از وضعيت و احوال مردم در آخر الزمان، سخنان بسيارى گفته اند كه امروز شاهد بحقيقت پيوستن بيشتر از نود درصد آن ها تاكنون بوده ايم و بقيه پيش بينى هادر آينده رخ ميدهد همان گونه درباره ى اوضاع و احوال كرات و كهكشان و مسايل بسيار متنوع از علوم و طبيعت جهان، سخنان بسيارى گفته اند كه امروز شاهد بحقيقت پيوستن بيش از نود درصد آن ها، به توسط دانشمندان و متخصصان آن هم با كمك وسايل و مكانيزم علمى بسيار مدرن، صحت گفتارشان بى چون و چرا بحقيقت رسيده است و اكنون به يكى از آن موارد پيش بينى شده توجه كنيم.
    و ان من وراء قمر كم هذه اربعون قمرا.
    به يقين كه پشت اين اين ماه شما، چهل ماه ديگر وجود دارد(33).
    سخن آن حضرت در زمانى بيان شد كه مردم از چند سياره منظومه خورشيد با خبر بودند و تنها از وجود يك ماه كه شبها ظاهر مى شود آگاه بودند.
    دانشمندان علوم ستاره شناسى در گذشته، كسى جز قمر زمين كه ماه است از وجود قمرهاى ديگر، در منظومه شمسى سخن نگفته، و كسى ادعايى حتى در حد فرضيه و تخيل هم بر زبان نياورده، ولى امام صادق (عليه السلام) آن هم 1300 سال پيش از به وجود آمدن تلسكوپهاى پر قدرت، از وجود چهل ماه ديگر، ما را باخبر مى كند و اكنون دانشمندان با دانش ‍ پيشرفته خود، ما را باخبر مى كند و اكنون دانشمندان با دانش پيشرفته خود، از وجو چندين ماه در منظومه شمسى، حول سيارات خود با خبر شده اند و تاكنون 35 ماه را كشف نموده اند و چند ماه پيش بود كه متخصصان علوم ستاره شناسى يك قمر جديد حول مشترى را كشف كردند كه تعداد وجود قمرها به 36 عدد رسيد، پس از نود درصد گفته امام صادق (عليه السلام) به حقيقت رسيده و چه بسا در ماهها و سالهاى آينده، قمرهاى ديگر با دستگاه هاى مدرنترى كه ساخته خواهد شد كشف شود و به اميد آنروز كه عدد چهل ماه تكميل شود و امروز كه تعداد ماهها به 36 عدد رسيده، خود گوياى عظمت اين شخصيت والاى علم و ايمان را مى رساند و براى باور نكردن كلامش، به خاطر كمبود چهار عدد ماه، منطقى نخاهد بود و ما نمى توانيم به حقيقت پيوستن وجود 36 قمر را براى كم بودن چهار قمر ديگر، كلام آن حضرت را مورد سئوال بدهيم در حالى كه اميد به كشف قمرهاى ديگر در آينده از نظر ستاره شناسان، اين احتمال قطعا وجود دارد چون راه تحقيق به پايان نرسيده است.
    به اين نكته بسيار جالب و علمى ديگر در سخن آن حضرت توجه كنيم، چرا آن حضرت فرمود كه چهل ماه ((در پشت)) ماه شما وجود داردت و نه در جاى ديگر؟ جواب: دانشمندان زمان ما از اوضاع منظومه شمسى تا حدودى اطلاع و آگاهى خوب و دقيقى به دست آورده اند و از آن جمله، اكنون معلوم شده كه عطارد به خورشيد نزديكترين سياره است و زهره از آن دورتر و زمين پس از زهره به سمت خورشيد نزديكترين سياره است و بترتيب، سياره ها پس از زمين يكى پس از ديگرى، با فاصله بيشتر از خورشيد قرار دارند، و آن ها عبارت از مريخ و مشترى و زحل و اورانوى و نپتون و پلوتون است و قمرهاى كشف شده در اين سيارات پشت ما، يعنى آن ها كه دورتراند از ما به خورشيد، و اين جا درستى كلام آن حضرت دقيقا معلوم مى شود كه گفته است ((در پشت ماه شما، چهل ماه ديگر وجود دارد)).
    پس مى توان گفت كه آن حضرت از اوضاع منظومه شمسى، آگاهى كامل داشته و ختى مى شود گفت كه آن حضرت از سيارت اورانوس و نپتون و پلوتن قبل از كشف آن ها، نيز با خبر بوده چون اشاره به تعداد وجود قمرهاى اين سيارات را بيان فرموده است.
    سيارات هر اندازه كه باشند به يقين كه به مراتب، بزرگتر از قمرهاى حول خود هستند، پس آن حضرت نكته مهمتر از تعريف اين سيارات، از قمرهاى آن ها كه بسيار كوچكتر و ناديدنى ترند، به ما خبر داده است.
    مريخ كره اى سرد است
    مردم در گذشته از علوم گوناگون آن چنان آگاهى نداشتند لذا در برخورد با اين گونه مضوعات علمى، در كتابهاى قديمى بسيار ديده مى شود كه كلماتى در جمله هاى آن، جابه جا و يا حذف شده است و براى كاتبان آن ها اهميت نداشته، چون نمى دانستند و آگاهى نداشتند تا حق كلام را همان گونه كه هست در رابطه با علم بيان شود، مثل اين جمله از سخنان امام صادق (عليه السلام) كه در بيشتر كتابهاى بحار چاپ جديد كه از يك نسخه قديمى تجديد چاپ شده، و حديث اين چنين نقل شده كه مريخ ستاره اى گرم و زحل ستاره اى سرد است و حال آن كه بر عكس مى باشد، و در نسخه اى ديگر از كتاب بحار چاپ قديم، اين چنين آمده كه مريخ ستاره اى سرد و زحل ستاره اى گرم است و در واقع اين درست است و حقيقت آن با علم روز مطابقت دارد.
    در نيم قرن اءخير، پس از سفرهاى مكرر سفينه هاى فضايى، وايكينگ و مارينر، دانسته شد كره مرخ بسيار سرد و منجمد كننده است و زحل به دلايلى گرم مى باشد.
    و اكنون معلوم شد كه از مشخصات بارز و عمده مريخ، بسيار سرد بودن آن است و اين ستاره به سرد بودن وصف مى شود و نكته جالب اين جا است كه حضرت امام صادق (عليه السلام) در رابطه با تعريف مريخ، همان مشخصات بارز و عمده مريخ را هدف قرار مى دهد و آن را به سرد بودن، وصف مى كند.
    عن الصادق (عليه السلام): ان المريخ كوكب باردو زحل كوكب حار(34)
    امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: به يقين بدانيد كه مريخ ستاره اى سرد و زحل ستاره اى گرم مى باشد.
    در مريخ از شدت سرما، هيج چيز به شكل مايع در آب يافت نمى شود سرماى سطح مريخ از سرماى قطب زمين نيز سردتر است.
    زحل كره اى است كه از انواع گازها تشكيل شده و كره اى جامد نيست، يعنى از خاك و سنگ نمى باشد و متخصصان علوم فضا، بر اين عقيده اند كه شايد هسته اين كره گازى، جامد باشد و عمدتا از دو گاز سبك هيدروژن و هليوم تشكيل شده و علاوه بر اين دو نوع، انواع گازهاى ديگر در آن يافت مى شود.
    با وجود اين كه فاصله زحل از مريخ، به خورشيد بيشتر است با اين حال گرمتر از مريخ است چون گازها، معمولا گرمايى كه از خورشيد به آن مى رسد، جذب مى كند و گرما به راحتى به درون آن وارد مى شود و تمامى نواحى آن را گرم نگه مى دارد و هسته ى آن به يقين كه گرماى شديدترى مى يابد.
    لذا گفته امام صادق (عليه السلام) دقيقا بر پايه تشخيص وضعيت اين دو كره بيان شده و امروز صحت كلام آن حضرت جلوه بيشتر يافته، چون در گذشته، مردم از احوالات و وضعيت اين دو كره بسيار دور، آگاهى نداشته و تنها از روى زمين، آن ستاره ها را مى ديدند و روى سخن آن حضرت كه در مريخ، سرما حكم فرما است، بى خبر بودند.
    وجود كرات غير جامد
    عن اءبى بصير، عن اءبى عبدالله (عليه السلام) قال: سئلته عن السماوات السبع، فقال: سبع سماوات ليس منها سماء الا و فيها خلق...
    قلت: و الاءرض ((اءى مثل الاءرض))؟ قال: سبع منهن خمس، فيهن خلق من الرب، و اثنتان هواء ليس فيها شى ء(35)
    ابى بصير مى گويد كه از امام صادق (عليه السلام) درباره ى هفت آسمان پرسيدم، آن حضرت فرمودند از اين هفت آسمان، در هر كدام حيات و مخلوقات از آفرينش پروردگار در آن هست... سپس پرسيدم، كرات آن همانند زمين اند؟ فرمودند زمينها ((كرات)) پنج آسمان در آن حيات و مخلوقات وجود دارد و در دو آسمان ديگر ((كرات)) آن از هوا است.
    من نمى دانم كه هفت آسمان كجاست؟ شايد شما هم نمى دانم چون فضاى آسمان ها آن قدر وسيع است كه دانشمندان تا هزاران سال ديگر هم كه تحقيق كنند، آشنايى كامل از آن به دست نمى آورند، ولى اين را مى توانم بگويم كه هنوز، هيچ دانشمندى نتوانسته به طور يقين ادعا كند كه در ستاره هاى آسمان، يعنى كرات ديگر، در آن حيات و مخلوقات وجود ندارد و احتمال وجود حيات در ستاره ها بعيد نمى دانند.
    دوم اين كه آن حضرت مى فرمايد: كرات كه در آن ناحيه از دو آسمان هستند، همه چيز آن از هوا است و هيچ چيز جز توده هوا در آن نيست، يعنى آن ها مثل كره ى زمين جامد نيستند، باز هم اين را نمى دانيم كه مشاهد آنحضرت از اين كرات كه از هوا تشكيل شده، كجا است.
    ولى همه اين را مى دانيم كه در زمان ما، دانشمندان به توسط تجهيزات ما فوق مدرن و سفينه هاى فضايى، در همين منظومه شمسى كراتى را يافته اند كه همه ى آن از گاز تشكيل شده است مثل زحل و مشترى و اورانوس و نپتون و پلوتون.
    در قديم اصطلاح گاز در ميان مردم رواج نداشته چون از آن شناختى نداشتند، شايد آن حضرت اصطلاحات هوا را به كار برد، به اين دليل كه گاز هم مثل هوا، رقيق و نامئى است.
    و يا اينكه كرات ياد شده، بيشتر آن از اكسيژن تشكيل شده باشد و شايد در آينده، بشر كراتى را شناسايى كند كه به جاى هليم و هيدروژن و غيره باشد، خدا مى داند و در اين آسمان پر از عجايب، هيچ چيزى را بعيد نمى دانيم.
    و نكته اى كه بسيار جالب و مهم است اين كه امام صادق (عليه السلام) اولين فردى بود كه در اعماق تاريخ گذشته، و در زمانى كه از دم و دستگاه خبر و اثرى نبود، از وجود كراتى كه غير خاكى هستند، بيان نمود، در حالى كه سيزده قرن پيش از آن حضرت، يعنى در قرن اخير بود كه دانشمندان، كم كم با اين نكته پى بردند و با تحقيقات بسيار خود، اين موضوع وجود كرات گازى به اثبات رسيد.
    جدا شدن از طبيعت ممكن نيست
    وقتى كه آمريكا و شوروى توانستند در سال 1960ميلادى، فضا پيماى بى سرنشين و پس از آن با سرنشين به فضا بفرستند، اين دو ابر قدرت ، براى تسخير كرات، نيت هاى عجيبى بذهنشان رسيد و اين ها براى پيدا كردن مستعمره هاى جديد فضايى كه به قصد دسترسى به معادن و استفاده هاى گوناگون و غرضهاى ديگر در آن جا، هر كدام از اين دو ابر قدرت تلاشهاى محرمانه اى را در فضا انجام دادند تا اين كه از همديگر سبقت بگيرند و هر كدام به اهداف خود، زودتر از ديگرى برسند.
    در همان احوال، مى ديديم كه سالها لحن كلام دو ابر قدرت، قلدرانه و ياغى مآبانه بود و مدتى گذشت آن ها با اين شيوه و با اميدهاى استعمارى، رجز خوانى مى كردند و سالها پس از آن كه با فرستادن فضا پيماهاى پى در پى به كرات ديگر، دريافتند كه جز زمين براى آن ها جايى ديگر مناسب و محل زندگى نيست، چون زهره با گرماى هولناك آن، قابل استفاده نيست و مريخ كه يخ بندان است و در قمر هوا وجود ندارد و كرات ديگر گازى است و نمى شود بر آن فرود آمد و با اين راه طولانى و هزينه گزاف، معلوم شد كه آن جا حتى براى استراحت موقت، مناسب نيست چه برسد به ماندن و تشكيل مستعمرات، و اگر بخواهند از منظومه شمسى خارج شوند و به نزديك ترين ستاره بروند، ديدند كه 37 سال طول مى كشد تا يك تلگراف به آن جا برسد و 37 سال طول مى كشد تا جواب آن به زمين برگردد، چه برسد كه فضا پيما بفرستند، و در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه به همين زمين قانع شوند و اكتفا كنند و پس از آن كه راه و چاره اى نيافتند، لحن كلام اين دو ابر قدرت، كم كم عوض شد و شروع با افشاگرى و سفرها را علنى اعلام كردند، و آن گاه به افتخار كردن براى گامهايى كه برداشتند اكتفا كردند، و ناچار شدند كه راه فروتنى را پيش بگيرند و از رجز خوانى و ادعاها و هوسها و فكرهاى جور واجور را كنار گذاشتند و خلاصه با اين نتيجه رسيدند كه جدا شدن از طبيعت و حيات بر زمين، غير ممكن است.
    اگر آمريكايى ها و روسها پس از اين همه تلاش بى ثمر و آن همه هياهو، غرورشان را كنار مى گذاشتند و اءهل انصراف و ايمان بودند چاره اى نداشتند جز با اين كلمات، با خداى خود، اين چنين با نيايش و استغفار بپردازند و حالا كه آن ها به شكست قصدهايشان، اقرار و اعتراف نمى كنند ولى به جاى آن ها امام زين العابدين (عليه السلام) حرف حق را بيان فرمود:
    ولا اءحد من يرحمنى سواك: فلو كان مهرب لهربت، ولو كان لى مصعد فى السماء اءو مسلك فى الاءرض لسلكت، ولكنه لامهرب لى ولا ملجا و لا منجا و لا ماءوى الا اليك (36) اءو كيف يستطيع يهرب منك من لا حيوه له الا برزقك، اءو كيف ينجو منك من لا مذهب له فى غير ملكك
    پروردگارا جز تو، هيچ كس نمى تواند به من رحم كند، و اگر براى من، از اين جهان راه فرارى بود به يقين كه مى گريختم، و اگر به نحوى براى من امكان صعود به آسمان ((فضا)) بود به يقين كه مى رفتم، و اگر راه و روشى براى من بود كه مى توانستم به درون و اعماق زمين بروم، مى رفتم، ولى راه فرار براى من هرگز وجود ندارد و پناهگاهى در جاى ديگر برايم نيست و نه توانايى نجات و نه آشيانه اى ديگر، جز اين كه در اين جا به تو پناه آوردم.
    و آيا چگونه مى تواند كه از جهان تو بگريزد آن كه حياتش به روزى تو در زمين وابسته است، و آيا چگونه مى تواند نجات يابد آن كه راه و چاره اى ندارد كه از ملك تو خارج شود.
    امام صادق (عليه السلام) از اورانوس مى گويد
    در سال 1790 ميلادى، اخترشناسان آلمانى و نام ويليام هرشل، تلسكوپى را ساخت كه دوازده متر طول داشت و آن بزرگترين و پيشرفته ترين تلسكوپ جهان، در زمان خود بود.
    او مثل هر شب كه به توسط اين تلسكوپ به آسمان نگاه مى كرد، يك شب به طور اتفاقى نقطه اى نورانى را در آسمان مشاهده كرد و به آن خيره شد و از آن لحظه به بعد، شب ها به اين ستاره نگاه مى كرد و متوجه شد كه آن ستاره به آرامى حركت مى كند چون مى ديد كه هر شب نسبت به شب پيشين، تغيير مكان مى داد، هر شكل دريافت كه آن نقطه نورانى، بسيار دورتر از زحل، دورترين سياره شناخته شده در آن زمان بود، هر شكل پى برد كه سياره جديدى را كشف كرده است و اين سياره جديد، نخستين سياره اى است كه در عصر جديد كشف شده، از آن روز به بعد تا آخر حياتش، او به اين ستاره خيره مى شد، و بيشتر اوقاتش، به او مى انديشيد و تلاش بسيار كرد تا از آن، چيزهاى ديگرى هم بداند، با اين حال از آن ستاره، آگاهى ديگرى حاصل نشد، و در مدت دويست سال پس از او، كم كم با توسعه دانش و انديشمندان و تجهيزات همواره در حال مدرنتر شدن، و با كمك ماهواره هاى تحقيقاتى و بخصوص، ستاره فضايى ويجر كه به اورانوس رسيد، تا حدودى از اوضاع و احوال اين ستاره، اطلاعات خوبى به دست ما رساند.
    امام صادق (عليه السلام) هزار و صد سال پيش از ويليام هرشل، و هزار و سيصد سال پيش از فضا پيماى ويجر كه به آن جا رفته و عكس بردارى كرده، آن حضرت از اورانوس تعريف مى كند.
    شخسى كه معروف ترين ستاره شناس عراق باستان بود، به نزد آن حضرت رسيد و به گفتگو نشست و گفت، كسى به اندازه من، از نجوم، شناخت و آگاهى ندارد و من از تمام ستاره شناسان جهان، اطلاعات بيشترى دارم، حضرت در جواب، سئوالاتى درباره ى نور و نجوم و آسمان از او پرسيد، آن مرد با تعجب گفت كه من اين ها رانمى دانم و از هيچ منجمى اين چنين چيزى را نشنيده ام.
    يكى از سوالاتى كه حضرت پرسيد، اين بود:
    اءفتدرى كم بين الشمس و بين السكينه (37)
    آيا تو ميدانى كه چه قدر فاصله بين خورشيد و ستاره ى ((سكينه)) است. آن مرد گفت، از اين ستاره هرگز خبر ندارم و نام و تعريف آن را از كسى نشنيده ام.امام (عليه السلام) در جواب فرمودند:
    سبحان الله فاسقطتم نجما باسره
    پناه مى برم به خدا؛ شما چگونه يك ستاره ى مهمى را نديده گرفته و آن را از حساب انداخته ايد.
    امروز اورانوس در منظومه شمسى جايگاه ويژه دارد و براى دانش و محاسبات اختر شناسى اهميت دارد و همان گونه كه آن حضرت فرمود، علم نجوم تنها ستاره ديدن نيست و تمام اين سه مرحله يعنى نور و ستاره و فضاى آسمان، شرط اخترشناسى است، و علماى آن زمان وقتى كه به ستاره ها نگاه مى كردند، مسايل ديگرى را مثل نور و فضاشناسى و غيره را مربوط به آن نمى دانستند ولى آن حضرت تمام اين موارد را ربط به همديگر مى دانست و اين ها شرط اخترشناسى كامل است و اختر شناسان در زمان ما، اين سه مورد را زرورى ترين آگاهى در زمينه ستاره شناسى مى دانند، يعنى اندازه گيرى و كيفيت فواصل نور، مساحت شناسى فضا و ابعاد آن و ستاره ها را شناختن است پس بدون شناخت همه ى اين ها، در واقع فهم و توسعه كامل شناسى، ناقص و ممكن نيست.
    امام صادق (عليه السلام) نه به طور اتفاقى مثل هرشل بلكه با يقين وآگاهى از اين ستاره اى كه هيچ گاه به چشم ديده نمى شود آن را تعريف نمود و حتى 11 قرن بعد از او، ستاره شناسان درباره ى اين ستاره، شناخت و آگاهى نداشتند چون ديده نمى شد ولى در قرن گذشته كم كم به آن پى برند و از اوضاع آن آگاه شدند.

  7. #7
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    تفاوت روشنايى بر سطح كرات
    قال الامام الرضا (عليه السلام) للحسن ابن سهل، كيف حسابك للنجوم؟ فقال ما بقى منها شى ء الا و قد تعلمته، فقال (عليه السلام): كم لنور الشمس على نور القمر فضل درجه؟ و كم لنور الزهره على نور المشترى فضل درجه؟ فقال لااءدرى، فقال (عليه السلام) ليس فى يدك شى، هذا ايسر(42)
    امام رضا (عليه السلام) از حسن بى سهل - كه يك منجم بود - پرسيد: چگونه است محاسبات و آگاهى تو از ستاره ها؟ آن شخص در جواب گفت: همه چيز را از ستاره ها مى دانم و چيزى نمانده كه من از آن بى خبر باشم. حضرت رضا (عليه السلام) پرسيد: آيا نور خورشيد به مراتب، چند برابر ماه است؟ و آيا نور ماه بر نور مشترى چندين برابر افزون تر است؟ و آيا نور زهره چندين برابر نور سطح مشترى است؟ آن مرد در جواب گفت: در اين باره چيزى نمى دانم. آن حضرت به او گفت، دستهاى تو از دانش ‍ ستاره شناسى خالى است و اين ساده ترين سئوالى بود كه من از تو پرسيدم.
    برخلاف اعتقاد آن شخص كه فكر مى كرد از اوضاع ستاره ها كاملا با خبر است و خيلى چيزها مى داند ولى از نظر آن حضرت، دانش ستاره شناسى، تنها اين مقدار نيست كه آن مرد ادعا مى كرد بلكه دانسته هاى او بسيار ناچيز و از خيلى موضوعات بى اطلاع است و فقط ستاره ها از دور شناختن و شناخت در حد ديدن كافى نيست و دانستنن اوقات ظاهر شدن آن ها كه در چه مواقع است و در كدام سمت از آسمان روئيت مى شوند، اين اندازه آگاهى، كم و شناخت ساده و اوليه ستاره شناسى است و آن حضرت مى خواهد به آن مرد بفهماند كه دانش ستاره شناسى بسيار پيچيده و مفصل و بيشتر از اين ها است كه او ادعا مى كند و هر كدام از سيارات براى خود، تعريف و توصيف بسيار دارد، و به طور مثال، آن حضرت به اين گوشه از اوضاع ستاره ها را از آن شخص مى پرسد در حالى كه آن شخص، از محاسبات نور و تفاوت روشنايى بر سطح سياره ها، به ذهنش خطور نكرده بود و از مقدار و تفاوت روشنايى بر سطح كرات نسبت بهكرات ديگر، كاملا بى خبر بود.
    امام رضا (عليه السلام) براى اولين بار از تفاوت نور و روشنايى بر سطح ستاره را مطرح نمود و براى هر كدام اندازه ى معينى قايل شد كه از سياره ديگرى، چند برابر بيشتر است.
    عصر ما كه در آن تلاش و تحقيق براى توسعه علوم و تجهيزات فضايى انجام شده و نتيجه هاى بسيار خوبى حاصل شده، به اين زمان، عصر فضايى انجام شده و نتيجه هاى بسيار خوبى حاصل شده، به و اين زمان، عصر فضا ناميده شد و در پرتو آن، آگاهى ما در ابعاد وسيعى گسترش يافته است و خيلى از مسايل شناخته و دانسته شده است به طور مثال، اكنون مى دانيم كه روشنايى ظطح زمين نهصد برابر روشنايى سطح نپتون است و اورانوس ‍ فقط باندازه 360/1 نورى كه بر زمين مى تابد از خورشيد نور مى گيرد، يعنى سيصد و شصت بار سطح زمين در روز، از اورانوس در روز روشن تر مى باشد و همچنين تفاوت بسيار تابش نور خورشيد بر سطح كرات، مقدار آن مشخص شده و مى دانيم كه تاثيرات مقدار نور، بر حرارت و سردى آن سياره ها نقش بسيار مهمى دارد و سلسله مراتب، تاءثيرات فيزيكى ديگر كه تمام آن ها از درجات و اندازه ى تابش نور بر آن ها به وجود مى آيد و اين سئوال آن حضرت در واقع اساسى ترين موضوع در حيات سيارات است.
    در جايى ديگر، امام صادق (عليه السلام) از شخصى كه خود را بهترين ستاره شناس معرفى كرد، چند سئوالى مطرح مى كند.
    كم السكينه من الزهره جزءا فى ضوئها، قال هذا و الله نجم ما سمعت به ولا سمعت احدا من الناس يزكره، قال (عليه السلام) فكم الزهره من القمر جزءا فى ضوئه.... فكم القمر جزءا من الشمس فى ضوئها(43)
    آيا مى دانى كه هر سكينه ((اورانوس)) چند درجه نور آن كمتر از نور سطح سياره زهره است، آن مرد گفت به خدا هرگز نام اين ستاره را نشنيده ام و نشنيدم كسى از آن تعريف كند ووو آن حضرت پرسيد آيا مى دانى كه زهره چند درجه نور آن بيشتر از ماه است.... و آيا مى دانى كه نور ماه چند جزء از نور خورشيد است؟
    چند نكته از اين جمله ها دانسته مى شود: آن حضرت مى خواهد به ما بگويد كه ستاره ستاره اى هست به نام سكينه ((اورانوس)) و مى خواهد به ما بگويد كه ميزان مقايسه در روشنايى سطح سيارات، نسبت به همديگر متفاوت است و مى خواهد به ما بگويد نورى كه بر سطح ماه نمايان است در واقع چند جزء از نور خورشيد است.
    آن حضرت مى فرمايد: آيا مى دانى كه اورانوس چند درجه نور آن كمتر از زهره است؟ در اين جمله از سخن آن حضرت نكته اى است كه شايد محسوس نباشد ولى بنظر بنده اين نكته همان گونه كه مى دانيم پس از اورانوس دو سياره است كه پس از آن، مرزهاى منظومه شمسى به پايان محدود آن مى رسد و از اين طرف، زهره آن سويش عطارد و پس از آن خورشيد كه مركز منظومه است يعنى دو ستاره اى را معرفى نمود كه از دو سوى اينها، از لحاظى تعادل و تشابه دارد و شايد شما چيزى بهتر از اين در ذهن شما خطور كند؟.
    بنابر اين همانگونه كه آنحضرت فرمودند: هيچگاه روشنائى روز بر سطح زهره با روشنائى روز بر سطح اورانوس، يكسان نمى باشد با اين معنا است كه روسنائى روز بر سطح اورانوس، بسيار كم است لذا ما آنرا كم نور مى بينيم بنابراين آن حضرت از دورى اورانوس بخورشيد، نسبت به فاصله زهره به خورشيد آگاه بوده، و از دورى آن با خبر بودند.
    چراغانى فضايى
    و اكنون به يك موضوع خيالى و بسيار جالب توجه كنيم، البته اين موضوع هيچ گاه اتفاق نمى افتد، ولى اگر چنين مى شد واقعا چه منظره عجيب و ديدنى بود و خب است كه با دقت روى آنفكر كنيم.
    هنگامى كه نگاه چشمان ما به سوى آسمان خيره مى شود ستاره هاى ريز و درشت بسيار و بيشمارى را مى بينيم.
    آيا چند سال است كه از عمر اين ستاره ها يا كرات آسمانى مى گذرد؟ چند قرن، چند هزار سال، جند ميليون سال؟ واقعا كسى حساب و كتاب آن را نمى داند.
    آيا مى دانيد كه در آسمان ها ستاره ها بسيارند و چشمان ما، آن چه را كه انبوه ستاره ها مى بينيد، در واقع مقدارى از يك هزارم ستاره ها است و شايد هم كمتر، خدا مى داند، پس چشم ما همه ى ستاره هاى آسمان را نمى بيند چون قدرت ديد آن محدود است و فاصله بين ستاره ها بسيار است.
    فاصله بين كره ى زمين و خورشيد و همچنين فاصله زمين و ماه به نحوى تنظيم شده كه به صلاح و مناسب كره ى زمين و حيات همه چيز آن هماهنگ شده است و اگر فاصله بين اين ها، مقدارى، بيشتر و يا كمنر شود، تمام معادلات و محاسبات و شرايط وضعيت كنونى زمين اين چنين نبوده و نمى ماند، و اين فاصله و مسافت به نحوى طراحى و تنظيم شده كه آن مقدار معين و حساب شده هيچ گاه تغير نمى يابد و در صورت اندك تغييرى، همه چيز در هم خواهد شد، پس كمترين اشكال در اين برنامه وضع شده، موازه طبيعت و بساط جهان بر چيده مى شد و فرو پاشى سازمان حيا ت آن ها قطعى بود.
    فضاى بى كران آسمان ها بسيار وسيع است و تعداد ستاره ها در اين فضاى پهنارو به قدرى زياد است كه حتى به صورت نظريه دادن، تعداد و آمار ستاره ها ممكن نيست ارايه شود.
    هر يك از كرات آسمانى با سرعت سرسام آورى، در حال حركت پرشتابى هستند، و از بس ستاره ها بسيار ديده مى شوند، گويى اين ها به دور زمين در حال طواف اند و اگر نزديك بودند معلوم مى شد كه تابش نور آن ها به قدرى است كه چشمان ما تاب و تحمل ديدن آن را نداشت.
    فرض كنيم اگر ستاره با اين وضعيت كه تعريف شد از نزديك و با فاصله كم، از كنار زمين بگذرد، واقعا چه خواهد شد؟ و اين منظره بقدرى وحشتناك است كه همچون طوفان مهيبى است كه باعث نابودى زمين مى شد و هر آن چه را كه روى زمين بود بهلاكت مى رسيد، طوفانى كه با قدرت ميليونها برابر يك رعد و برق بزرگ است، طوفانى كه آميخته اى از صداى وحشتناك و نور و حرارت بسيار آن، كه در كمتر از يك ثانيه رخ مى دهد و آن كره از كنار ما مى گذشت و اين حادثه هولناك كه در يك لحظه اتفاق مى افتد، آيا مى توانيم تصور كنيم كه نتائج زيانبار آن چه خواهد بود؟
    فرضا تصور كنيم كرات، همه و همه اين چنين با فاصله كم از كنار و نزديكى زمين عبور كنند، و هر كدام از يك طرف و به سويى در حال عبور، همچون گلوله اى بسيار بزرگ و آتشين از كنار ما بگذرند، آيا واقعا مى توان آن منظره را در ذهن خود تصور و مجسم كنيم كهه چگونه است ؟هرگز و هرگز و تمام اين حرفها مقدمه اى براى كلام حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) است كه مى فرمايد:
    1- اءرايت لو كانت الشمس و القمر و النجوم بالقرب منا: آيا اگر مى ديدى كه خورشيد و ماه و ستاره ها نزديك ما بودند.
    2- حتى يتبين لنا سرعه سيرها بكنه ما هى عليه: تا اين كه ديده مى شد از نزديك سرعت سير و حركت آن ها همان گونه كه هستند.
    3- الم تكن تستخطف الابصار بوهجها و شعاعها كالذى يحدث اءحيانا من البروق اذا توالت و اضطرمت فى الجو؟: آيا اينطر نبود كه بر اثر بر افروختگى و درخشش نور زياد آن ها، ديدگان را به سرعت مى ربود، همان گونه كه گاهى نور قوى و پرشتابى، پى در پى بر اثر برخورد با جو، گداخته و شعله ور مى شوند.
    4- و كذالك اءيضا لو اءن اناسا كانوا فى قبله مكلله بيصابيح تدور حولهم دورانا حثيثا، لحارت ابصارهم يخروا لوجههم (44) به طور مثال همان گونه است كه اگر عده اى از مردم در ميان قبه اى باشند كه چراغ هاى بسيار و پرنورى يكسره و بدون فاصله پشت سر همديگر به دور آن ها بچرخند، آنوقت ديدن از ديدگانش مى ربايد، و حيران و درمانده و بر رو مى افتادند.
    اكنون با توضيح بيشتر، معانى با ارزش كلام حضرت را بهتر بدانيم: در جمله اول موضوع مهمى مطرح شده كه قبل از آن سابقه ندارد كسى اين چنين وضعيتى را گفته باشد و كسى اين گونه سخن مى گويد كه مى بايستس حتما از قانون طبيعى كل منظومه شمسى و فراتر از آن را كامل بداند و از تمام جوانب آن آگاه باشد تا بتواند جهت مخالفت و شرايط ديگرى را طرح و پيش بينى كند.
    آن حضرت مى فرمايد: كه اگر اين چنين اتفاقى رخ دهد آن گاه چه پيامدهايى خواهد داشت؟ و آن اين است كه خورشيد و ماه و ستاره ها با همان وضعى كه دارند يعنى از جهت بزرگى و سرعت حركت و پرنور بودن آن ها، به طور فرض اگر از نزديك كره ى زمين مى گذشتند واقعا چه مى شد؟
    نكته جالب ديگر كه از كلام آن حضرت دانسته مى شود، اين است خورشيد و ماه و ستاره ها، همواره با سرعت زياد، در حال حركت و طى كردن مسيرى هستند، و اين بيانات امام صادق (عليه السلام) در زمانى بود كه ستاره شناس ها، درباره ى خورشيد و ستاره ها به خصوص زمين اختلاف نظر و عقيده هاى متفاوت ابراز مى شد و بر يك راءى خاصى متفق القول نبودند و از آن مهمتر، تصور كروى بودن كرات و زمين، تا آن تاريخ هنوز وجود نداشته و قرنها بعد وجود نداشت و قرنها بعد از آن بود كه دانشمندان به كرويت آن ها پى بردند و از نكات ديگر از بيانات آن حضرت، تعريف از منظومه شمسى و ماه و ستارگان اين مجموعه است چون خورشيد را در ابتدا و آغاز كلام خود بيان فرموده است كه اين، اهميت جايگاه خورشيد و مركزيت آن در اين مجموعه دلالت دارد، در حالى كه ستاره شناسان آنزمان، زمين را مركز مى دانستند وسخنان بسيارى از امام صادق (عليه السلام) درباره ى اين موضوع اشاره شده، كه خورشيد در منظوه اش مركز است و در اين مجموعه داراى اقمار و سياره است و دانش زمان ما نيز دقيقا منظومه شمسى را با اين وضعيت شناسايى كرده است.
    و از معناى جمله دوم از سخنان آن حضرت اين است كه اگر سرعت گذشتن ستاره ها پشت سر هم و از نزديك زمين با حجم بزرگشان ديده مى شدندوافعا جه منظره عجيب و پر غوغايى بود.
    در جمله سوم، آن حضرت فرمودند كه سرعت سير و برافروختگى نور قوى آن ها بقدرى است كه ديدن از ديدگان مى روبد يعنى بينايى هر موجودى بى اختيار از بين مى رفت و نمونه كوچك آن، نور پر قدرت رعد و برق و شهابها بقدرى قوى و كوتاه مدت و زودگذر است كه نور آن در چشم ما نقش ‍ مى بندد كه پس از آن تا چند ثانيه گوئى در چشم ما، آن نور، روشنايى دارد، چه برسد كه نور بزرگتر و قوى تر ستاره هاى قول پيكر، آن هم پى در پى و هر كدام از يكسو در حال گذشتن از كنار و نزديك ما باشد، پس در اين صورت چشم ما قادر نيست كه به بالا بنگرد و از مشاهده كردن آن منظره ها عاجز مى ماند و چشمها نابينا مى گشت و انسان بيهوش و درمانده بر روى مى افتاد و مى دانيم كه سلولهاى حساس به نور چشم ما تا اندازه اى قدرت و تحمل ديدن نور دارد.
    از نكات علمى و جالب در جمله سوم، اشاره به برق نورهايى كه بر اثر برخورد با جو زمين بر پا مى شوند و در زمان ما، اينك معلوم و ثابت شد كه شهاب ها، اين سنگهاى سرد و خاموش بر اثر اصطكاك با جو زمين شعله ور و گداخته مى شوند و نور بسيار قوى در يك لحظه ديده مى شوند جه برسد كرات بزرگتر كه اگر با جو زمين برخورد كنند آن گاه چه خواهد شد؟.
    نكته ديگر جمله سوم اين است كه نور خورشيد و ستاره ها از نزديك، برافروختگى نور آن ها قوى است و از قدرت و تيزى درخشش آن همانند اشعه نورى بسيار قوى شده است.
    هيجان: هيجانهاى خروشان نور خورشيد كه برخاسته از اضطرابات و تحولات درون عناصر آن است.
    شعاع: اشعه و نور مستقيم تند و با نفوذى كه همچون بمباران، فروزش ‍ مى كند، و امروز بحث نور و عناصر و اندازه و تعريف آن در علم فيزيك جايگاه ويژه اى دارد.
    تخيل و تصور يك حادثه هر چند كه اتفاق نمى افتد ولى گوياى مطلب بسيار مهم و با ارزش است و از آن عظمت و قدرت آفريدگار را مى رساند و نشاندهنده وجود نظم و محاسباتى است كه در هر گوشه اى از طبيعت جهان قابل درك است، و گاهى يك تصور، مى تواند مهم و كارساز باشد و بر اساس آن تصور، مى توان برنامه مهمى را بر پا كرد و درس و عبرت از عجايب آفرينش خداوند را مى رساند.
    براى تصور از موارد و مسايل مهم، خود بخود قدرت انديشه توانمندى لازم است و اين نشان دهنده روح بزرگ آن حضرت و عقل و خرد وى را در سطح عالى دلالت دارد و اين يك مسئله ساده اى نيست كه در ذهن هر كس ‍ اين چنين موضوعات مهمى خطور كند، بنابراين تخيل آن حضرت هم نوعى بيان علم است.
    مبارزه عليه خرافات
    يكى از وظايفى كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) بر عهده داشت اين بود كه عليه خرافات، تلاش بسيار كند و آن را ريشه كن نمايد تا به نتيجه هاى خوبى برسد و زمينه ها براى اصلاح و ارتقاء مردم، مهيا و فراهم سازد و آن حضرت همواره، در جا واز هر لحظه استفاده مى كرد و مردم را عليه خرافات پند مى داد و به كارها و انديشه صحيح و منطقى راهنمايى مى كرد.
    عن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) انه قال: فان ناسا يزعمون اءن كسوف الشمس و كسوف هذا القمر و زوال هذه النجوم عن مواضعها لموت رجال عظماء من اءهل الاءرض، انهم قد كذبوا و لكنها آيات من آيات الله ليعتبربها عباده، و لينظر ما حدث لهم مهنم من توبه.
    از پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه ايشان در ميان جمعى اين چنين فرمودند: مردمى هستند كه فكر مى كنند كسوف خورشيد و ماه گرفتگى و ناپديد شدن ستاره هاى درخشان از جايگاه خود، به دليل مردن مردانى بزرگ كه داراى شهرت و جاه و ثروت و قدرت هستند اين چنين مى شود، بدانيد كه آن ها دروغ گفتند و تمام اين ها نشانه هايى از آفرينش خداوند است و مردم با ديدن اين صحنه ها، از عظمت خدا عبرت بگيرند تا پس از آن بفكر توبه و اصلاح خود باشند.
    در ميان مردم قديم خرافات زيادى رواج داشت شغل جادوگران و ساحران از مشاغل پر درآمد بود و به خصوص شغل منجمى، يعنى آن ها كه به ستاره ها نگاه مى كردند و بخت و اقبال تو و آينده ايت را مى گفتند و در تمام زمينه ها پيش گويى مى كردند و اين ها در ميان مردم و به خصوص در نزد سلاطين، جايگاه ويژه اى داشتند و تمام كارهاى مهم را با مشورت و آينده نگرى اين ها انجام مى شد، از جمله خرافات اين بود كه اگر كسوف خورشيد با ماه گرفتگى رخ مى داد، اين نشان دهنده مردن فردى بزرگوار، مثل سلطان توزير به نام، رئيس قبيله اى و يا ثروتمندى مى دانستند كه آن ها داراى شهرت و جاه بسيارند و سببش آن است.
    و درباره ى شهابها نيز اين چنين فكر مى كردند و به نظر آن ها اين بود كه شهاب يكى از ستاره هايى بوده، ولى وقتى كه راه مى افتند و جرقه پر نور مى زند و سپس خاموش مى شود، به اين معنا است كه صاحب مقام و منصب و عنوانى، هم اكنون در گذشته، و آن ستاره او بود كه به حركت در آمد و خاموش شد.
    پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) مردم را تشويق مى كرد تا به آسمان كه لبريز از عجايب و نشانه هاى عظمت آفرينش پروردگار است بنگرد و بينديشد و در پرتو اين انديشه ها، كم كم به مسايل و موضوعات آسمان، باخبر و آگاه شوند و به اتقاء علمى و شناخت منطقى دست يابد، و در واقع آن حضرت پايان دهنده خرافات بود و همچون سدى از علم و دانش در مقابل درياى پر طلاطم جهل و خرافات، قد علم كند.
    گذر شب و روز بر كره ى زمين
    به گوشه اى از دعاى امام زين العابدين (عليه السلام) در صحيفه سجاديه توجه كنيم.
    1- اللهم صل على محمد و آله و اجعله ايمن يوم عهدناه: پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و اين روز را با ميمنت و با بركت ترين ايام كه بر ما گذشت قرار بده.
    2- و افضل صاحب صحبناه: و امروز را بهترين مصاحب و رفيق ما كه با آن بوده ايم بگردان.
    3- و خير وقت ظللنا فيه: و بهترين اءقاتى باشد كه آن را گذارانيديم مقرر فرما.
    4- و اجعلنا من اءرضى من مر عليه الليل و النهار من جمله خلقك: و ما به درگاه تو از راضى ترين اءفرادى باشيم كه بر آن ها شب و روز گذشت، قرار بده.
    ما هميشه عادت كرده ايم كه بگوييم ما روى كره و بر سطح زمين قرار داريم ولى اين چنين هم مى شود گفت كه، ما در قعر و كف اقيانوس جو قرار داريم. و آيا مى دانيد كه ما در ته اين درياى جو زمين، زير بار صداها تن هوا و گازهاى گوناگون، بر سر و اندام ما افكنده شده، سنگينى مى كند و بدون اين كه حس كنيم آن ها را در حال تحمل هستيم.
    امام زين العابدين (عليه السلام) وقتى كه اين گونه سخن مى گويد، در تخيل اين چنين در ذهن ما مجسم مى شود كه گويى او اكنون در فضا، در ارتفاع يك ميليون كيلومترى بالاى سرما است و از آن جا صحنه هاى روى زمين را اين چنين مى بيند و فرضا روزى فرا رسد كه ما هم بتوانيم به همان جا بالا برويم و از آن جا ببينيم كه بر سر زمين چه مى آيد و چه مى گذرد؟ بله از آن بالا مردمى را مى بينيم كه روى سطح كره ى زيمن هستند، روزها اين مردم، زير دريايى از تشعشعات نور خورشيد و فرو ريختن خروارها ذرات گرم نور آن قرار دارند و شبها نيز اين مردم در كف اقيانوس فضاى تاريك و تلخ و سنگين فضايى هستند و اين دو وضعيت، مردم اين موجودات كوچك را همواره به زير گرفته و بر آن ها مى تازند و همه چير آن ها به بازيچه خود در آورده است.
    در جمله چهارم نكته ظريفى در سخن آن حضرت نهفته كه شايسته توجه است، امام به نحوى آگاهانه از ابعاد وسيع تر پديد آمدن شب و روز بر ما، تعريف و استدلال علمى به روشى ديگر كه غير متعارف است بيان مى كند و آن حضرت مى خواهد به ما بگويد كه خداوند، خورشيد و نور و گرمى و فضاى شب آسمان و لطافت آن را، پى در پى بر ما نمايان مى سازد تا ما، از بالاى سر خود شاهد شب و روزى باشيم چون شب و روز بر زمين، و بر سطح آن پديد نمى آيد بلكه از بالا و آسمان ها است كه اين دو وضعيت بر ما منعكس مى شود و اين شب و روز كه از بالاست همچون غلطك بر ما پديد نمى آيد بلكه از بالا و آسمان ها است كه اين دو وضعيت بر ما منعكس ‍ مى شود و اين شب و روز اين دو وضعيت كه در بالاى ما پديد مى آيد قرار داريم و به اين صورت، سيستم طبيعت زمين به توسط آن عوامل عوامل عصلى شكل مى گيرد و زمينه هاى حيات و زندگى ما را تهديد مى كند پس ‍ شايسته و به جا است كه در مقابل اين همه كار وسيع و با عظمت خداوند، از بندگان خوب و شايسته اى باشيم از ما راضى باشد.
    و در جمله سوم، آن حضرت مى فرمايد لحظات امروز كه بر ما پرتو افكنده، در پيدايش متوالى شب و روز است كه همواره با ما همراه است و ما شاهد پى در پى آن صحنه هاى تاريكى و روشنايى هستيم و آن حضرت شب و روز را به بهترين و مهمترين همراه خود معرفى مى كند و بدون اين همراهان كه يكى با چهره روشن و ديگرى با چهره تاريك است همراهى نداريم.
    و در جمله ى اول: آن حضرت مى فرمايد، امروز كه ما با آن برخورد نموديم از خدا مى خواهد كه از روزهاى خوبى باشد كه ما آن را تاكنون ديده ايم ، و يقينا هميشه شاهد و ناظر اين گذشتن شب و روز بر ما نخواهيم بود چون مرگ انسان فراميرسد و پس از ما اين تحولات به وجود آمدن شب و روز بسيارى است كه ما آن را نخواهيم ديد و به ما مى فهماند كه با تلاش خود همواره سعى كنيم كه هر روز ما، از گذشته بهتر باشد.
    رنگهاى نور سفيد
    نور خورشيد را سفيد مى بينيم چون به نظر مى رسد كه اين نور، سفيد است ولى در واقع، نورى به رنگ سفيد وجود ندارد، و در زمان قديم مردم نور خورشيد را سفيد مى پنداشتند و بجز اين، نظر و عقيده ى ديگرى نداشتند،نور خورشيد را سفيد مى پنداشتند و بجز اين، نظر و عقيده ى ديگرى نداشتند، درست در همان زمان، حضرت امام باقر (عليه السلام) از رنگهاى نور تعريف مى كند و مى فرمايد كه نور سفيد از سه رنگ تشكيل شده، و رنگ نور سفيد به تنهايى وجود ندارد، و اين بيانات براى مردم آن زمان، باور كردنش دشوار بود كه چگونه نور سفيد را ببينيم و بگوييم كه نور سفيد وجود ندارد و حتى قرنها پس از آن حضرت، مردم در اين باره فكر نكردند.
    امام باقر (عليه السلام) به طور بسيار ساده و صريح در 12 قرن قبل قبل از تكامل دانش فيزيك و پيدايش تجهيزات ظزيف و حساس به نور، بياناتى دارد كه امروز، دقيقا همان موضوع مطرح و ثابت شده است.
    تجزيه و شناخت رنگهاى نور و مسايل ديگر، موضوع پيچيده و ظريفى است، و با تركيب رنگهاى نور، چگونه سفيد ديده مى شود، اهميت بسيار دارد چون، صداها نابغه و متفكر در اين جا و آن جا، همواره با هم تلاش ‍ بسيار كردند و عمرى درباره ى نور، تحقيقات بسيار انجام دادند تا اين موضوعات علمى رنگهاى نور و دانش گسترده ى آن شكل گرفت و به دست ما رسيد.
    عن الباقر عن اءبيه (عليه السلام)... النور خلقه من الوان انوار مختلفه من ذلك االنور، نور اخضر منه اخضرت الخضره و نور اصفر منه اصفرت الصفره و نور احمر الحمره، و نور ابيض، و هو نور الانوار، و منه ضوء النهار.(45)...
    خداوند نور را بيافريد از رنگهاى گوناگون در يك نور، نور سبز كه از رنگ، سبز ديده مى شود، و نور قرمز كه از آن قرمز رنگ، قرمز ديده مى شود، و نور سفيد كه آن، نورس از همه ى رنگها است، همانند نور خورشيد.
    از سخنان آن حضرت اين چنين مى فهميم، همان گونه كه فيزيك آن را بازگو مى كند، آن است كه هر جسمى، سبز با قرمز و يا هر رنگ ديگر كه باشد، به توسط آن رنگ نورى است كه به چشم ما مى رسد و بدون نور، رنگى وجود ندارد و چيزى را رنگى نخواهيم ديد.
    در پرتو اين دانش، معلوم و مشخص شد كه ما رنگهاى اءصلى و و فرعى داريم و نور سفيد در واقع از سه رنگ تشكيل شده و اين سه رنگ نور كه عبارت از قرمز و آبى و سبز، رنگ اصلى نور مى نامند و از آميختن اين رنگهاى اصلى، نورهاى رنگى ديگر را مى توان توليد كرد. هر كدام از نورهاى رنگى كه از آميختن دو نور اصلى به وجود مى آيند، نورهاى فرعى ناميده مى شوند.
    نورهاى رنگى اصلى و فرعى از به هم آميختن آن ها نور سفيد به دست مى آيد و رنگهاى مكمل نور سفيد ناميده مى شوند.
    آن حضرت در آخر جمله خود، نور خورشيد را ياد آورى مى كند و مى دانيم كه نور خورشيد در اصل، كاملترين نورى است كه داراى رنگهاى نورى مشخص تر است تا نور آتش و چراغ ماشين و غيره.

  8. #8
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    نور و بينايى
    بينايى چشم به واسطه نور است
    براى شناخت نور، كه آن يك رشته مهم در علم فيزيك است راه پر پيچ و خمى دارد چون براى نور، برنامه ها و قانونهايى است كه داستان آن شرح بسيار مفصلى دارد.
    و اكنون به يك نكته از اساسى ترين موضوع از اصول علمى رابطه ديد چشم و نور را براى شما به طور خلاصه بيان مى كنيم: مى دانيم كه ماه از خود نورى تابش نمى كند بلكه نور خورشيد را باز مى تاباند. پس اگر نور خورشيد بر آن نمى تابد ما آن را نمى توانستيم ببينيم و اين نور است كه ما به توسط آن اشياء را مى بينيم، در واقع نور عامل انتقال است براى ديدن هر چيزى را كه در نظر بگيريم.
    خورشيد و لامپ و آتش، هر كدام چشمه و منبع مولد نور هستند، نور خورشيد و نور لامپ و نور آتش، به اين علت ديده مى شوند كه نور ديده شده توسط ما به چشم ديده مى رسد و اشيائى كه كه از خود نور توليد مى كنند هنگامى ديده مى شوند كه نور يك چشمه مانند نور خرشيد كه از سطح آن ها برگردد، و به چشم ما برسد، برگشت نور از سطح اشياء را، باز تابش نور گويند و شى ء كه هيچ نورى را باز نمى تواند تاباند ديده نمى شود، انسان اجسام را در راستاى پرتوهاى نورى مى بيند كه به چشم او مى رسد، به همين دليل به نظر مى رسد كه نور از نقطه مبدا آمده است و در واقع آن چرا كه شخص مى بيند، وجود خارجى ندارد
    امام صادق (عليه السلام) درباره ى بينايى چشم و نور سخنان بسيار مهمى دارد كه بشر پيشرفته امروز در پرتو علم و دانش و ابزار مدرن، اكنون به اين حقيقت علمى رسيده است. فاءبصر بالنور پس چشمان انسان بينا شد به نور.
    ولو لا ما ابصر و لا عقل: و اگر چنانچه نور نبود، هيچ گاه چشمهاى انسان بينا نمى شد و به عقل و به درك نمى رسيد.(46)
    و بالاتر از آن امام صادق (عليه السلام) شكل گيرى و به وجود آمدن عقل را در پس بينايى مى داند كه شايد علم و دانش تا اين لحظه به اين نكته مهم علمى پى نبرده است و راز آن ناشناخته ماند، به اميد آنروز كه دانشمندان موفق به كشف اين موضوع گردند كه اين رشته اى از علم است كه براى خود اهميت بسزاى دارد
    علت ظاهرى اين كه آن حضزت عقل را بعد از بينايى بيان فرمودند چون از ديدن است كه آدمى بعقل مى آيد و داراى خرد مى شود.
    اكثريت مردم بينا هستند و ندرتا اگر يكفرد نابينا بود او چون كه در ميان آدمهاى بينا زندگى مى كند و در ميان آن ها پرورش مى يابد لذا عقل و خرد را از آن ها اقتباس مى كند.
    نور عامل بينايى است
    چشم يكى از حواس پنجگانه ما است، ساختمان چشم از اجزاء متعدد و متنوعى تشكيل يافته كه در آن، سيستم بسيار پيچيده اى وجود دارد و اكنون به يك جمله از دعايى كه از حضرت امام صادق (عليه السلام) است توجه مى فرمايد: واجعل النور فى بصرى پروردگار همواره نور را در چشمان من قرار بده؛ يعنى تا اين كه هميشه بينا باشم.
    در زمانى كه مسايل ساده و اوليه ى فيزيك به وجود نيامده بود و كسى از درون چشم و سيستم آن خبر نداشت، آن حضرت جمله اى را به كار مى برد كه در آن، موضوع اساسى بينايى چشم را بيان فرمود، و اين كلام نشان دهنده ى آگاهى آن حضرت از مسايل فيزيكى چشم است.
    آن حضرت عامل اصلى بينايى چشم را نور مى داند، لذا از خدا مى خواهد كه چشم بينا باشد و گيرنده نور در، درون چشم، همواره صحيح و سالم برقرار باشد، يعنى آن سيستم درون چشم بتواند نور را دريابد تا هميشه بينا بماند.
    امروز در پرتو تكامل فيزيك، دانسته شد كه رنگ هر جسمى بستگى به رنگ نورى دارد كه از آن به چشم ما مى رسد، و در واقع بدون نور، رنگ وجود ندارد.
    درون چشم انسان داراى سلولهاى حساس به رنگ نور است كه به محض ‍ برخورد نور به چشمان ما، آن سلولهاى تحريك مى شوند، بنابراين گيرنده نور در ته چشمان مااست كه به توسط آن، چشم بينايى دارد، پس چشم سالم، به توسط وجود نور است كه مى بيند.
    آن حضرت وقتى كه اين چنين مى گويد، به اين معنى است كه او تمام ذرات و زواياى درون چشم و سيستم آن آگاه است و از نور كه دانش وسيعى است آشنايى كامل دارد، پس با اين وضع مى توان گفت كه آن حضرت از مسايل فيزيكى اين دو در رابطه با همديگر، حتما باخبر است.
    ما با خواندن هر دعايى، شايد، آن را بارها در فرصتهاى مناسب بخوانيم و در اين تكرارها حقيقتهايى نهفته است كه شايد پس از چند با خواندن، نكات و موضوعات عرفانى و علمى مهمى در آن دعا را متوجه شويم مثل اين دعا كه در مفاتيح الجنان آمده، در واقع آن حضرت به توسط دعا مى خواهد حقيقتى را به ما بفهماند و اين موضوع مهم را به ما برساند و اين جمله كلام او، همچون تابلويى است كه مى خواهد ما را به چيزى جلب و راهنمايى كند تا ما دنباله اين كار مهم را جستوجو و پيگيرى كنيم تا به نتيجه هاى خوب و مفيدى برسيم.
    كور رنگى
    يكى از مسائلى كه اخيرا دانسته شد موضوع كور رنگى است، كور رنگى در افراد بر دو نوع است، عده اى از آن ها هيچگونه رنگى را نمى بينند و دنيا را سرتاسر خاكسترى مى بينند و دنيا دا همان گونه مى بينند كه ما به تلويزيون سياه و سفيد، تكرنگ مى بينيم و عده اى از آن ها نمى توانند بين دو يا چند رنگ را تميز بدهند و باى تشخيص رنگها با مشكل روبرو مى شوند و تشخيص ندادن رنگها، در تمام موارد زندگى تاءثير نامطلوبى دارد و افرادى كه به كور رنگى مبتلا هستند، تعداد آن ها بسيار نادر است.
    امام صادق (عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:
    فخلق البصر ليدرك الالوان، فلو كانت الالوان و لم يكن بصر يدر كها، لم تكن فيها منفعه.(47)
    و اوست كه چسم را آفريد تا رنگها را دريابد و اگر رنگها باشد ولى چشمى آن را درك نكند، در آن چشم خير و فايده اى نباشد.
    يعنى بينايى چشم اگر كامل نباشد ناقص و منافع آن بسيار كم است. پس ‍ فرق بسيار است بين آن ها كه طبيعت دنياى زيبا را همان گونه كه هست ببيند و آن ها كه همه چيز طبيعت را سياه و سفيد مى بينند.
    چشم سالم از نعمتهاى بزرگ الهى است چون، انسان با چشم خود از طبيعت رنگانگ لذت مى برد ولى آن ها كه اين دنياى قشنگ را تك رنگ و همه چيز را خاكسترى مى بينند، هيچ گاه از زيباييها و جلوه هاى دلرباى طبيعت خبر ندارند و از اين نعمت بزرگ محروم و به دورند و چه زيبا و آگاهانه، امام صادق (عليه السلام) در اين باره سخنان بسيار مهم و جالبى بيان فرمودند كه چشمى كه رنگها را درك نكند در آن سود و فايده اى نيست.
    دانستن كوررنگى مسئله مهمى است چون بايد فيزيك تكامل يافته باشد و آگاهى وسيعى از درون چشم و سيستم آن نيز باشد و به علاوه وسايل و امكانات، با فراهم بودن همه و همه ى اين موارد، آن گاه موضوع كوررنگى كاملا دانسته مى شود و قابل تشخيص است.
    دالتون يك فيزيكدان انگليسى بود كه براى اولين بار متوجه كور رنگى خود شد و به همين جهت، كوررنگى به دالتونيسم ناميده مى شود. اگر دالتون، خود دچار اين مشكل كور رنگى نبود و سالها فيزيك هم نخوانده بود، حتما او هم متوجه اين قضيه نمى شد.
    امام صادق (عليه السلام) هزار و سيصد سال پيش از دالتون، با اين كه چشمان وى صحيح و سالم بود و با اين كه در آن زمان موضوع فيزيك وجود نداشت مى بينيم كه آن حضرت موضوعات بسيار متنوع فيزيك، نور و رنگهاى آن و عوامل حساس چشم به رنگها و از همه مهمتر، موضوع كوررنگى را به طور مكرر بيان فرموده است ولى آن حضرت به خاطر انگليسى و يا اوروپايى نبودن، اكنون در تمام مؤ سسات علمى و تحقيقاتى جهان، كور رنگى را به نام دالتونيسم معروف و ثبت شده است.
    پس اگر وجدان و انصافى در دنيا باشد لااقل بداند و بگويد كه شخصى به نام جعفر صادق (عليه السلام) در اعماق تاريخ، اين موضوع را نيز گفته بود.
    رنگهايى كه چشم آن ها را نمى بيند
    در آيات و احاديث و دعاها، كلمه ((بصيرا)) بسيار آمده است.
    بصيرا: به معناى ((اءى بيناترين)) و اين عنوان تنها شايسته خداوند است، چون او است كه به خوبى مى بيند و آگاه است از آن چه را كه آفريده و بوجود آورده است.
    به گوشه اى از بيانات حضرت امام جواد (عليه السلام) توجه كنيم
    ... و كذالك سميناه بصيرا، لانه لا يخفى عليه، ما لا يدرك بالاءبصار من لون...(48)
    و همچنين او را بصير، يعنى بيناترين، خطاب مى كنيم، چون بر او پنهان نمى شود، رنگهايى را كه چشمها آن را نمى بيند و درك نمى كند.
    وقتى كه بينايى در حد وسيع باشد همه چيز را مى بيند، از جانداران ناديدنى كوچك گرفته تا از اشياء ريز و ديگر و از رنگهاى نامرئى و غيره ، يعنى خيلى چيزها هست كه انسان و هر موجود، آن را كاملا نمى بيند. مى دانيم كه انسان با چشم خود تمام رنگها را مى بيند، پر رنگ و كم رنگ آن ها را به خوبى تشخيص مى دهد.
    موضوع سخن امام جواد (عليه السلام) در مخاطب دادن خداوند به بينايى از رنگهايى كه چشم قادر به ديدن آن ها نيست، يكى از موارد منظور آن حضرت در اين فرمايشات اين است كه ما را از وجود رنگ هايى باخبر مى كند كه چشم آن را نمى بيند و اين سخن در زمانى بيان مى شود كه ملاك آن روز، بينايى و حقيقت، ديد چشم بود و مردم غافل و بى خبر از خيلى چيزها بودند و در زمان ما كه دانش و پيشرفت در سطح بالايى رسيده و انسان خيلى موارد را به خوبى دريافته، و منجمله آن ها از رنگهاى نامرئى نور هم با خبر شده و تازه متوجه شد كه چشم، همه چيزها را نمى بيند و خيلى چيزها هست كه نديده و نخواهد ديد مگر با كمك ابزارهاى مدرن و بسيار قوى، تا بتواند مشاهده كند و گاهى چيزهايى هست كه با ابزار مدرن هم قابل رؤيت نيست و چه بسا علم در آينده، با توسعه و پيشرفت بيشتر، بتواند موضوعات علمى ديگرى را كشف و از آن ها با خبر شويم.
    يكى از مواردى كه بچشم ديده نمى شود، رنگهاى نامرئى نور است، و بنظر مى رسد كه نور خورشيد تنها يك رنگ دارد، آن هم رنگ سغيد، ولى در حقيقت نور آن، از همه ى رنگهاى رنگين كمان تشكيل يافته است، رنگها با هم تركيب شده اند، و نتيجه آن، سفيد رنگ به نظر مى آيد. گذشته از اين ها، نور خورشيد انواع ديگرى از ((نور)) ها را به همراه دارد، كه قابل روئيت نيستند، مثل مادون قرمز و ماواء بنفش و چندين اشعه ديگر، كه بر اثر بسيار كم رنگ بودن اين ها، متخصصان نام اشعه را بر آن ها نهاده اند، بنابراين سخن امام جواد (عليه السلام) از وجود رنگهايى كه چشم قادر بديدن اين ها نيست به اين معنا است و از اولين هاى خبر و صحت رنگهاى نامرئى، در زمان بسيار قديم بود، و امروز، اين موضوع يك حقيقت علمى است و كسى سخن آن حضرت را دور از تصور و مورد شك و ترديد قرار نمى دهد.
    رنگها و اجسام نامرئى كه چشم آن ها را نمى بيند
    حضرت على (عليه السلام) چندين بار از وجود رنگهاى نامرئى و اشياء بسيار ريز و ناديدنى مهم را به ما خبر مى دهد و در چند بعد تعريف و توصيف مى نمايد تا يان كه در پرتو آن، مردم به اهميت موضوع پى ببرند و به كاوش و تحقيق آن ها همت كنند و به گوشه هايى از اسرار آفرينش ‍ پروردگار آگاه شوند.
    مبداء خلقت تنها رحم مادر نيست كه ما از آن به وجود مى آييم و تنها خاك، رحم گياه و درخت و غيره نيست كه به وجود آورنده ى اين هاست و تنها نور، مبداءو مصدر روشنايى نيست بلكه اهميت آن ها وابسته به ابعاد چيزهايى است ناديدنى تر و پنهان و دور از ديد چشمان ماست كه آن ها عوامل اصلى و تشكيل دهنده ى حيات زمين و هستى هر آن چه كه در آن مى باشد.
    خداوند هيچ چيزى را بى حكمت نيافريده، پس نورهاى نامرئى و اشياء بسيار ريز و ناديدنى، داراى حكمت و اهميت و منافع بسيارند لذا حضرت على (عليه السلام) اين موارد را مكررا به مردم زمان خود گوشزد مى كند و امروز اهميت اين موضوع و حقيقت وجود آن چه را كه آن حضرت بيان فرموده است عيان و بر همه آشكار است.
    حضرت، على (عليه السلام) مى فرمايند:
    و كل بصير يعمى عن خفى الالوان و لطيف الاجسام (49)
    و هر ديده كه مى بيند، غير از آن چيزهايى است كه چشم ناتوان از ديدنش ‍ هست از رنگهاى بسيار پنهان و نامرئى و اجسام بسيار ريز و لطيف و نامحسوس.
    و كل ظاهر غيره غير ظاهر: و هر ظاهرى غير از آن چيزهايى هست كه نا آشكار است)).
    و كل باطن غيره غير باطن: و هر باطنى، غير از آن چيزهايى هست كه غير باطن و آشكار است)).
    و هر چشم بينايى كه مى بيند غير از آن جسمهاى كوچكى است كه آن ها را هيچ گاه نمى بيند و گويى آن چشم كور است و نمى بيند مانند موجودات ميكروسكوپى و ذره هاى بسيار كوچك ((اتم)) كه هر چيز ظاهرى كه ديده مى شوند همانند آن هست كه ديده نمى شوند مثل موجودات نامرئى كه اين ها داراى روح و زندگى و اعضاء بدن و حواس هستند، همانند اتم ها كه براى خود انواع حركت و تلاش و چرخش و خواصى هستند.
    و هر چيز باطن يعنى پوشيده و نهان از چشم و نامرئى است غير از آن آثار و خواص و منافع آن آشكار هست كه ما حس نمى كنيم، مثل موجودات ميكروسكوپى كه خيلى از آن ها در سلامتى و دوام طبيعت و زندگى ما نقش ‍ مؤ ثر و حساسى دارند كه ما ظاهرا متوجه نمى شويم.
    و اتمها ذرات گوناگون در عناصر مختلف كه همه چيز ما از همين ذرات تشكيل شده مانند يك قطعه آهن و مس و آب و خاك و غيره، بنابراين ذرات ناپيداست ولى خواص اين ها آشكار و منافع آن بسيار و لازم و ضرورى است در ادامه مى فرمايند:
    و ما اسبغ نعمك فى الدنيا و ما اصغرها فى نعم الاخره
    و خدايا چه بسيار و فراوان و بى شمار است نعمتهاى تو در اين دنيا و چقدر اين نعمتهاى دنيا ناچيز و پست است در مقابل نعمتهاى آخرت.
    بله آن حضرت اين چنين به ما مى گويد كه اين موجودات و پديده هاى نامرئى و ناپيدا، مهمتر از آن چه كه ديده مى شوند.
    و همچنين به ما مى گويد كه اين نعمتهاى گوناگون و بسيار دنيا، در مقابل آن چه را كه از نعمات در آخرت هست ناچيز و اندك است.
    مى دانيم كه نور در واقع هفت رنگ است و ديده نمى شود و بنا به علل فيزيكى، ما آن را تنها سفيد مى بينيم و علاوه بر آن، رنگهايى نامرئى اخير كشف شده مثل مادون قرمز و ماوراء بنفش و اشعه ايكس و گاما و غيره كه اين ها رنگهايى بسيار كم رنگ و نامرئى هستند و دانشمندان بر آن ها اشعه، نام نهاده اند و چه بسا در آينده نورهاى نامرئى ديگر نيز كشف شود.
    بله همان گونه كه سخن آن حضرت امروز به حقيقت پيوشت و ما از پديده هاى عجيب و غريب باخبر شديم و مشاهده كرديم، همان طور است سخن آن حضرت درباره ى برترى و بيشتر بودن نعمتهاى آخرت، كه اميدواريم در آخرت آن ها را ببينيم و از نعمات بى نهايت و نامحدود الطاف الهى نصيبمان شود و اين حاصل نمى شود جز با عمل صالح و ايمان راستين.
    صوت و شنوايى
    محدوده ى ديدن و شنيدن با وسيله توسعه مى يابد
    فرضا اگر به زمان هزار و چهار صد سال پيش برگديم آن گاه از كسى بپرسيم كه وسيله و دستگاه گيرنده اى مثل راديو و بى سيم صداهايى را مى شنود كه گوش ما قادر به شنيدنش نيست، آن وقت در جواب به ما مى گفتند، راديو، بى سيم چيست و چطور مى شود كه گوش ما نشنود و آن ها شنوا هستند؟ و اگر در آن زمان از كسى بپرسيم كه به توسط چيزى مثل دستگاه ميكروسكوپ و دوربين ها، چيزهايى ديده مى شود كه چشم بدون آن ها قادر به ديدنشان نيست، آن وقت در جواب به ما مى گفتند چيزى كه چشم نمى تواند ببيند مگر ممكن است چيز جامدى مثل ميكروسكپ و دوربين آن ها را ببيند؟ در اين صورت مردم آن روز اين قبيل حرفها را نه تنها باور نمى كردند بلكه ما را به عنوان هذيان گفتن متهم مى كردند و ما را عاقل نمى دانستند، پس اصطلاحات بسيارى در زمان ما رواج دارد كه در زمان قديم اين جمله ها به كار نمى رفت چون مردم آن زمان به اين مسايل و وسيله دستگاه آشنايى نداشتند. امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد:
    عن اءبى عبدالله الباقر (عليه السلام)... لا يدرك بالحواس الخمس،... سميع بغير جارحه و بصر بغير آله....(50)
    خداوند با حواس پنج گانه درك نمى شود،... او شنواترين است به غير عضوى و بيناترين است به غير واسطه ى آلتى است.
    مى دانيم كه حواس انسان تنها همين حواس پنج گانه است، حواس هم تا يك اندازه و حدودى توانايى دارد، بنابراين خداوند بزرگتر از اين تصورات و ابعاد است.
    امروز اين معانى بهتر درك مى شوند چون انسان با كمك وسايل و دستگاهها توانسته قدرت و محدوده شنوايى و ديد خود را بسيار توسعه دهد، و نكته جالب اين جا است كه آن حضرت مى فرمايد: خداوند خارج از بهره جستن از عضو، يا كمك آلتى است و اين ما هستيم كه يا يه عضوى از بدن مثل گوش و چشم تكيه داريم و يا اين كه از آلت كه به معناى وسيله و دستگاههاى متنوع موجود در زمان ما است استفاده مى كنيم، و بدون واسطه دستگاهى ممكن نيست قدرت شنوايى گوش و ديد چشمان خود را بتوانيم بيش از اين توسعه دهيم تا اين كه محدود اطلاع از چيزهاى بيشتر گسترش يابد و اين سخن حضرت چه بسا مردم را رهنمون مى سازد تا به فكر ساخت دستگاهى براى كمك به كاربرد بيشتر شنوايى و ديد وسيع تر سبب شود.
    اكنون كه ما نمى توانيم به زمان هاى گذشته برگرديم و از آن مردم بپرسيم ولى آن حضرت در همان زمان گذشته به شيوه هاى مختلفى مردم را راهنمايى مى كند تا با تلاش و تحقيق و ابتكار مردم را وادار كند و آن حضرت در ذهن مردم مسائلى را مطرح مى كند تا از نتيجه آن به علوم گسترده و ابعاد وسيع طبيعت عظيم جهان دسترسى پيدا شود. پس همان گونه كه از سخنان آن حضرت دانسته مى شود اين است كه مى خواهد به مردم بفهماند كه با دستگاه و وسائل، محدوده ديدن و شنيدن توسعه مى يابد چون در غير اين صورت، انسان در طبيعت محدود و محصور مى ماند و آن حضرت اولين فردى بود كه اين نظريه را درباره ى بهره ورى از مسائل، براى توسعه ديد و شنيد است بيان نموده و اين مطلب بخود عامل محرك براى ساخت و پرداخت تا رسيدن به هدف راهيابى و اطلاع از مسايل پيچيده و نامرئى و ناشنيدنى ممكن شود.
    صداهايى كه گوش ما آن را نمى شنود
    من و شما هر جا كه هستيم فضاى آن جا پر از سر و صداهاى عجيب و غريب است كه گوش ما هرگز قادر به شنيدن آن ها نيست. به طور مثال اگر در همان جا كه نشسته ايم راديو را روشن كنيم صداهاى بسيار گوناگون و با زبانهاى مختلف و آهنگ هاى متنوعى از راديو مى شنويم كه از فاصله هاى بسيار دور به گوش ما مى رسد كه هرگز بدوت راديو كه يك وسيله گيرنده است نمى توانيم آن ها را بشنويم، البته دستگاههاى گيرنده و فرستنده ها كه امروز بسيار و متنوع است، و صداهايى كه راديو آن ها را مى گيرد، بى سيم قادر به گرفتن آن ها نيست و همچنين بالعكس ، رادارها و ماهوارها و دكل هاى مخابراتى و غيره آن ها نيز اينچنينند كه هر كدام روى نوع سيستم آن، مى تواند صدايى در فركانس هاى مخصوص خود را بگيرد.
    صداها فقط اين ها نيستند، پرنده ها و حيوانات ريز و درشت، آن ها هم سر و صدايى دارند و حرفها و پيامهايى بين همنوعان خود مبادله مى كنند و يان ها هم براى خود هر كدام فركانسهاى خاصى دارند. و خيلى چيزها هست كه ما نمى دانيم، و خلاصه در اين هوا كه فضايى خالى و باز است سر و صدا بسيار در آن وجود دارد كه شنيده نمى شوند و هيچ گاه اين صداها در هم و مخلوط نمى گردد.
    اكنون به نكته هاى بسيار جالب از سخنان حضرت على (عليه السلام) در نهج البلاغه را براى شما نقل مى كنيم و اين موضوع در زمانى بيان شد. كه آهسته و نامحسوس ترين صدا، حرفهاى در گوش همديگر گفتن بود و آن زمانى اثرى از وسيله گيرنده و فرستنده همانند زمان ما، وجود نداشت.
    و كل سميع غيره يصم عن لطيف الاءصوات: و هر شنوايى كه مى شنود، غير از آن صداهايى هست كه گوش قادر به شنيدنش نيست، صداهايى هستند بسيار لطيف و نامحسوس.
    و يصمه كبيرها: و آن صداى نامحسوس، بلندش كر مى سازد.
    و يذهب عنه ما بعد منها: و از پيشش مى رود آن صداها به دورترين جا از او. آن حضرت مى فرمايد: كه غير از اين صداها كه گوش ما آن ها را مى شنود صداهايى بسيارند كه نمى شنويم، صداها آن قدر لطيف است كه بى حد نامحسوس هستند.
    و در جمله دوم مى فرمايد: كه (آن صدا، بلندش كر مى سازد) امروز ما در زمانى هستيم كه به توسط وسيله گيرنده از قبيل راديو و غيره، آن صداى نامحسوس و پنهان را مى گيريم، و صداى راديو را اگر بخواهيم، مى توانيم به قدرى زياد كنيم كه گوش خراش باشد، يعنى آن صداى نامحسوس و نامرئى را با كمك وسيله، بلندتر و بزرگتر مى شود.
    و در جمله سوم ((و همچنين از پيشش مى رود صداها به دورترين جا از او)) به توسط دستگاه فرستنده از قبيل راديو و تلفن و غيره، از همين جا كه هستيم صدايمان به دورترين جا مى رسد.
    آن حضرت درباره ى گيرنده و فرستنده به طورى بيان نموده كه امروز معناى آن به خوبى فهميده مى شود و اگر در آن زمان به صورت واضح تر بيان مى نمود يعنى مى گفت چيزى چهار گوش مربع و مستطيل به نام راديو و بى سيم و غيره، مى توان با آن مكالمه راه دور انجام شود، به طور يقين مردم آن زمان اين حرفها را هرگز نمى توانستند تصور يا درك كنند و شايد هم اين حرف ها غير معقول به نظرشان مى آمد.
    هوا عامل انتقال صدا
    بيان هر علمى، در واقع شرح گوشه اى از طبيعت اين جهان است، و در جهان ما علوم بسيارند و انواع آن كه تاكنون شناخته شده بيشمار است، و اين ها دلالت بر عظمت اين جهان است و دانش فيزيك ظريف ترين و حساس ترين علم در ميان بقيه علوم است چون فيزيك، اءصل و پايه و زير بناى تمام علوم است.
    پيدايش و تكامل علم فيزيك آن چنان ساده به دست نيامده و آن حاصل دسترنج هزاران دانشمند و نابغه و با كمك اءنواع اءبزارهاى مدرن، و محاصبه هاى بسيار پيچيده و دقيق است كه امروز در اختيار ما قرار دارد.
    بحث مفصل صوت ((صدا)) در علم فيزيك جايگاه ويژه اى دارد كه توضيح آن، خود رشته گسترده از دانش فيزيك است
    و اكنون به چند جمله از سخنان حضرت صادق (عليه السلام) درباره ى صدا و پخش و جا به جايى آن از اين سو به آن سو توجه كنيم و در اين باره نظر علم فيزيك در رابطه با سخن آن حضرت به طور خلاصه مطابقت نموده ايم تا اءرزش و اءهميت كلام آن حضرت را بيشتر و بهتر درك كنيم .
    و اءنبئك عن الهواء بخله اءخرى، # فان الصوت اءثر، # يؤ ثره اصطكاك الاجسام فى الهواء، # والهواء يؤ ديه الى المسامع، # و الناس يتكلومن فى حوائجهم و معاملاتهم طول نهارهم و بعض ليلهم.
    تو را از يك ويژگى و خاصيت ديگر هوا آگاه مى كنم، به يقين بدان كه صدا اءثر اصطكاك و برخورد اءجسام در هوا پديد مى آيد، و هوا آن را به گوشها مى رساند، و مردم با همين صداها در حاجتها و معاملات خود در طول روز و بخشى از شب، با يكديگر سخن مى گويند.
    امام صادق (عليه السلام) به مفضل كه يكى از شاگردان او است درباره ى هوا و منافع حياتى آن و استفاده هاى گوناگون از قبيل تنفس براى رشد و زندگى هر جاندار و گياهى است و انتقال سرما و گرما و ايجاد تعادل در جسم و طبيعت و موارد بسيار ديگر، تعريف و توصيف بسيار دارد اكنون به گوشه هايى از درسهاى علمى آن حضرت درباره ى هوا مى فرمايد ((كه تو را از يك ويژگى و خاصيت ديگر هوا آگاه مى كنيم)) با اين شيوه سخن، آن حضرت مى خواهد موضوع مهمى را بازگو كند كه تا آن لحظه كسى خبر نداشته و اين آگاهى در بين مردم وجود نداشت و اين موضوع براى اولين بار در هزار و سيصد سال پيش به توسط آن حضرت مطرح شد.
    صوت يعنى صدا(51) امروز به توسط علم فيزيك معلوم شد كه صدا يك اءثر نامرئى است و اين اءثر عامل تحولاتى است كه در محيط اءطراف خود به خود مى آيد كه آن سبب جابه جايى و و انتقال صدا از جايى به نقطه ديگرى است، ((اءثر اصطكاك و برخورد اءجسام در هوا پديد مى آيد)) پس اين هوا است كه بر اءثر اين برخوردها باعث ارتعاش اءجسام مختلف مى شود و در محيط به صورت اءمواج منتشر مى شود و صداها را به گوش ما و ديگران مى رساند و اين اءمواج صوتى مى گوييم، به طور مثال اگر به يك نقطه از سطح آب، ضربه اى و يا سنگى بيندازيم، ذره هاى آب در محل ضربه به حركت در مى آيند و اءمواج بصورت حلقه هاى پى در پى از محل دور مى شوند و موج به صورت بر آمدگى و فرو رفتگى نمايان مى شوند.
    آن حضرت مى فرمايد كه ((هوا آن صداها را به گوشها مى رساند)) و در جمله دوم وسوم نيز فرمودند كه صدا اءثرى است كه بر اءثر اصطكاك و برخورد اءجسام در هوا، پديد مى آيد)) و هر جسم مرتعش در هوا اءمواجى را ايجاد مى كند، در هنگام صحبت كردن، تارهاى صوتى در حنجره انسان موجهاى صوتى را در هوا ايجاد مى كند و اين موجها در محيط مادى منتشر مى شوند و صداها از چشمه هاى دور دست به گوش مى رسند، ارتعاش اءجسام مختلف باعث ايجاد و انتشار موجهاى مكانيكى در محيطهاى مختلف مى شود، اين موجها در هوا منتشر شده انرژى مكانيكى را به گوش انسان مى رسانند، گوش انسان انرژى را از هوا دريافت كرده و ما احساس شنيدن مى كنيم، به موجهاى طولى كه انرژى مكانيكى را به گوش ‍ منتقل مى كنند، موجهاى صوتى مى گوييم، بنابر اين هوا عامل انتقال صدا است چون اين هوا باعث تحريك اءجسام و ارتعش آن ها به صورت اءمواج است و در جايى كه هوا نباشد صدايى هم شنيده نمى شود، به طور مثال اگر يك زنگ التريكى و يا ساعت شماطه دار در درون يك ظرف شيشه اى قرار دهيم، و هواى آن ظرف را با كمك تلمبه تخليه كنيم، صدا آن قدر ضعيف مى شود و بالاءخره در خلاء ديگر صدا به گوش نمى رسد.
    نكته جالب اينجاست كه امام صادق (عليه السلام) درباره ى صدا و دانش ‍ آن، كلمات را به نحوى پشت سر همديگر تعريف نموده و امروز در اين زمينه وقتى كه به كتابهاى فيزيك نگاه مى كنيم مى بينيم آن ها هم يه همين ترتيب، اين كلمات را با توضوح بيشتر ذكر كرده اند در حالى كه علم فيزيك در اين قرن اءخير بود كه به تكامل رسيد.

  9. #9
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    نام واقعى اورانوس چيست؟
    بايد بدانيم كه چگونه اين ستاره را اورانوس ناميدند، و شايد بعلت مناسب تعريف اءوصاف آن بوده، و يا به طور دلخواه چند نفر، اين اسم انتخاب شده، حتى اگر معناى اسم، ربط به بيان وضعيت و مشخصات آن سياره نداشته باشد.
    وليام هرشل آلمانى كه در مركز علوم ستاره شناسى سلطنتى انگلستان مشغول به كار تحقيق بود و از دربار حقيوق دريافت مى كرد، هنگامى كه اورانوس كشف شد، او مايل بود كه نام آن را به افتخار جرج سوم پادشاه وقت انگلستان بنامد.
    اما اختر شناسان انگليسى، تمايل داشتند به افتخار كاشف آن سياره، آن را ((هرشل)) بنامند.
    اما اختر شناسان كشورهاى ديگر اءروپا كه تحت تاءثير حكومت هاى خود بودند و آن روز چندان دل خوشى از انگليسيها نداشتند، سعى بسيار كردند تا به جاى نام انگليسى، نام اسطوره اى را انتخاب كنند و آن ها اورانوس را كه اسم يونانى و به معناى ((خداى آسمان)) است بر اين ستاره نهادند.
    امام صادق (عليه السلام) كه هزار و صد سال پيش از هرشل، و قبل از اخترشناسان ديگر، از اين ستاره تعريف و توصيف بسيار نمود و اين ستاره را با نام ((سكينه)) مطرح نمود.
    سكينه، كلمه اى عربى است و به چند معناى متشابه وانعطاف پذير به نزديكى در معنا، دلالت دارد.سكينه به معناى آرميده و آرام است.سكينه به معناى آن كه گويى خوابيده و با در حال استراحت و آرامش است. آرام يعنى بر حركت كند و آهسته اى كه دارد دلالت دارد.
    نام حقيقى و شايسته اورانوس كدام است؟ آن است كه امام صادق گفت و يا آن است كه اروپائيان بدلخواه خود نام نهاده اند؟واكنون ببينيم كه وضعيت اين ستاره چگونه است؟
    اورانوس آن قدر دور است كه هيچ وقت چشم انسان آن را نمى تواند ببيند و دانشمندان حدود دويست سال پس از كشف آن نمى توانستند سرعت حركت وضعى آن را مشخص كنند، و فقط به اين موضوع پى بردند كه چيز غريبى در حركت وضعى اورانوس وجود دارد چون بيشتر سيارات و طريقى مشابه همديگر، دور محور خود مى چرخند كه هنگام حركت انتقالى به دور خورشيد، تقريبا حالات قائم دارند ولى محور اورانوس، به قدرى انحراف دارد كه به نظر مى رسد در حالى كه به پهلو خوابيده است دور خورشيد مى گردد، به همين دليل، اختر شناسان عصر ما آن را به سياره ى آرميده نيز مى نامند و با اين نام آن را وصف مى كنند چون بيانگر حالات استثانيى و نشانه عمده بارز تعريف وضع آنست.
    عده اى از اختر شناسان نيز آن را به كره ى آرام وصف مى كنند چون آهسته تر از سيارات ديگر، حركت ميكند.
    سفينه هاى فضايى ((ويجر)) در سال 1986 از كنار اورانوس گذشت و عكس هايى از آن گرفت و انسان به توسط اين كاوشگر فضا پيما، از اين سياره، اطلاعات بسيارى كسب نموده كه بدون اين سفينه علمى تحقيقاتى ممكن نبود كه ما از اوضاع و احوال اين ستاره، خبرهاى ديگرى داشته باشيم حتى اگر تلسكوپها هر روز مدرنتر شو، چون اين سياره از ما بسيار دور است يعنى دو مليارد و هشتصد كيلومتر، از زمين فاصله دارد.
    بنابراين امام صادق (عليه السلام) در نامگذارى اين سياره، به نحوى درست و دقيق بيان نمود و نامى كه با واقعيت و حقيقت وضع و اوصاف آنست انتخاب كرده كه امروز دانشمندان، اين سياره را به چند اسم وصف مى كنند كه تمامى اوصاف در معناى ((سكينه)) دانسته مى شود و اين نام متضمن همان معانى است كه ((ويجر)) اطلاعات مهمى را به دست ما رساند.
    پس شايسته ترين اسمى كه بيانگر حالات و وضعيت اين سياره، همان است كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند و اورانوس يك سياره اى گازى است و هيچ گاه، وصف آن به نام خدا به نظر جالب نمى رسد.
    آن حضرت قبل از سفر ويجر، در آن زمان نامى را بر آن نهاد كه هم به پهلو آراميدن، كه بيانگر نحوه ى چرخش وضعى آن كه بر خلاف سياره هاى ديگر است و نيز بر آرام حركت كردن اين سياره، ما را خبر كرد و نامى كه امام بر آن نهاد، در واقع منطبق با اصلى ترين خصوصيات بارز آن ستاره است.
    اورانوس اسم تخيلى از اسطوره هاى مردم قديم زمين بر آن ستاره است ولى سكينه نامى است كه بيانگر وضع و حالات واقعى آن ستاره مى باشد، پس ‍ شايسته و معقول آنست كه اسم با حقيقت ماهيت آن مطابق باشد، بنابراين آن حضرت اسم حقيقتى را كه شايسته و نشاندهنده وضع آن را بر اين ستاره نام نهاده است.
    اگر وجدان و انصافى در نهاد بشر باشد، مى بايستى انديشمندان و متخصصان همه بسيج شوند و درباره ى شخصيت علمى آن حضرت بيانديشند كه او چگونه از روى زمين و بدون تجهيزات و بدون سفر به آن سياره، از آن تعريف و توصيف مى كند.
    آيا تنها همين موضوع كافى نيست تا هر انسانى كه داراى خرد و وجدانى است به اين فرد والامقام اعتقاد و ايمان بيابد؟؟
    و به جا است كه ما از سازمان ملل و يونسكو و مجامع علمى جهان بخواهيم تا درباره ى امام صادق (عليه السلام) كنفرانسها و ميز گردها براى تحقيقات و شناخت آن حضرت، جلساتى را تشكيل دهند.
    اين شخصيت علمى كه مى تواند براى ملتى غرور آفرين باشد و به آن افتخار كند و در ميان ملتها، سر خود را بالاتر ببرد، آيا رواست قبر او را منهدم كنند و حتى آثار قبرش را از بين ببرند، به جاى اين كه به ياد بود او عمارت و يادمانى براى سرافرازى و شرافت، لااقل ملت عربستان است بر پا كنند.
    آن بزرگواران در زمانى بنى اميه و بنى العباس، مظلوم و روزگار تلخى را گذراندند و آيا مظلوميت اين ها هنوز احساس نمى شود، آن ها انديشمندانى هستند كه با عرضه و پايه گذارى مقدمات علوم و تمدن امروزند، با اين حال مى بينيم كه با اين حال مى بينيم كه هنوز ناشناخته و در جهان وطرح نيستند و نامى از آن ها در بين نيست؟!.
    و آيا رواست كه رژيم طالبان براى تبرك و ثواب، سرعلاقمندان آن حضرت را از تن جدا كنند؟ آيا رواست كه رژيم بعث عراق، شيفتگان آن حضرت را دربدترين شرايط و زندگى تلخ و ناگوارى قرار دهد و چندين آياهاى ديگر؟!.
    فاصله خورشيد تا اورانوس
    در زمان قديم معمولا اين چنين رايج بود كه در محاسبه و اندازه گيرى يك مساحت كم و چيزى كوچك، مثل اطاق و فرش، آن را با وجب كردن، اندازه گيرى مى كردند. اگر يك مساحت و چيز وسيعتر و بزرگترى بود، مثل خانه بزرگ و يا باغ و يا منطقه كشتزار وسيعى را، با پا اندازه گيرى مى كردند. اگر فاصله منطقه و يا شهر دورى را مى خواستند بدانند، آن را با فرسخ اندازه گيرى و مشخص مى كردند. فرسخ آخرين حد براى اندازه گيرى فاصله هاى دور بود و از محاسبات بالاتر، خبر و اءثرى نبود.
    امام صادق (عليه السلام) بر خلاف رسم رايج و شناخته شده آن زمان، وقتى كه از فاصله بين ستاره ها به ميان مى آيد مثل مسافت بين خورشيد و اورانوس، از نور مى گويند و چه مقدار فاصله را با ثانيه به كار مى برد.
    امام صادق (عليه السلام) در برابر مردى كه ادعا داشت بهترين ستاره شناس زمان است، از او مى پرسد.
    افتدرى كم بين الشمس و بين السكينه من دقيقه؟ قلت لا و الله ما سمعته من احد من المنجمين قط(38) آيا مى دانى كه بين خورشيد و ستاره سكينه چند دقيقه فاصله است؟ آيا منجم مى گويد: هرگز، به خدا از هيچ چيز منجمى ((ستاره شناس)) نام اين ستاره را نشنيده ام)).
    آن مرد از اين سئوال ها سر فرود آورد و مات و متحير شد و مى گويد اين چنين حرفهانى را نمى دانم و از هيچ ستاره شناسى نشنيده ام، او ستاره ى اورانوس ((سكينه)) را نمى شناخت و معنى چند دقيقه بين خورشيد و آن ستاره را نمى دانست، در نتيجه از صحت سخنان آن حضرت شك مى كند و مى رود.
    دانش اءختر شناسان آن زمان، محدود به ديد چشم بود و فراتر از آن چه كم با چشم خود، از ستاره ها را كه مى ديدند، جلوتر نرفته بود چه برسد به سياره ى اورانوس كه تنها با تلسكوپهاى غول پيكر كه در زمان ما به وجود آمد، آن هم به سختى قابل مشاهده است و از دورى بسيار آن تا زمين، اين ستاره كوچك و كم نور ديده مى شود و امام صادق (عليه السلام) اولين كسى بود كه براى تبيين مسافت و شناسايى مقدار فاصله، از نور خبر نداشتند و نمى دانستند كه نور از مبداء تا رسيدن به جاى، معين، فاصله زمانى لازم دارد لذا در رابطه با آن، از لحظه ها مى گويد.
    دقيقه آن زمان، به معناى دقيقه 60 ثانيه زمان ما نيست بلكه دقيقه به مقدار يك لحظه است همچون صداى دق، دق، كه هر كدام بر يك ثانيه زمان ما برابر است.
    سخنان بزرگواران آيين ما از ماوراى طبيعت است كه آن ها را دريافته اند و همچنانكه قبل از پيدايش علوم و آگاهى از زمين و فضا، بيانات مهمى دارند و امروز حقيقت و صحت كلام آن ها بيشتر از هر زمانى به اثبات رسيده است.
    وجود درياهاى تاريك در فضا
    امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: هنگامى كه به فرمان خداوند مرا به معراج بردند، در آسمان ها عجائبى غير قابل وصف از آفرينش پروردگار عزوجل را مشاهده كردم، از آن جمله مى فرمايد: و فيها بحار مظلمه (39): و در آن جا درياهايى ديدم كه در تاريكى قرار دارند.
    پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين سفر خود به آسمان ها، عجائب آفرينش بسيارى را ديده بود و مقدارى از آن ها را براى ما وصف نموده كه در كتابهاى معتبر و قديمى نقل شده است و اكنون يك جمله از بيانات آن حضرت را در اين جا نقل مى كنيم و آن، ديدن درياهايى كه در تاريكى قرار دارند.
    پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) آن درياها را در كلام از ستاره ها در آسمان ها ديده بود، جز خدا كسى نمى داند. شايد موضوع وجود درياها كه در تاريكى قرار دارند براى مردم قديم، تصور آن در ذهن خود، مشكل بود ولى در زمان ما كه دانش و تكنولوژى و تجهيزات از مرز مدرن گذشته و از حد مافوق مدرن فراتر رفته است، با همه ى اين حرفها، بشر اكنون توانسته است كه به گوشه اى از اين فضاى بسيار وسيع و نامحدود آسمان ها، يعنى در حول و اءطراف زمين به گشت و گذار بپردازد و از فضاى كم و چند ستاره ى منظومه شمسى، اطلاعات خوبى به دست اورد، از آن جمله به صورت مثال و نمونه براى اثبات صحت گفتار پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) كه در واقع يكى از معجزات مهم و دلايل حقانيت آن حضرت، كه امروز براى مردم جهان جلوه گر شده، همين موضوع است.
    ستاره اءورانوس آن قدر دور است كه تنها به توسط تلسكوپ، به صورت ستاره اى كوچك و آبى رنگ و كم نور ديده مى شود.
    فاصله زمين تا اورانوس نزديك به سه ميليارد كيلومتر است؛ از اين رو به علت دورى بسيار آن، اورانوس با چشم ديده نمى شود، روى اين حساب حتى با تلسكوپهاى پيشرفته و غول پيكر، هيچ نشانه اى را بر سطح اورانوس ‍ نمى توان مشاهده كرد. سفينه فضايى و كاوشگر ((ويجر)) پس از نه سال حركت سريع، در ژانويه 1986 از كنار اورانوس گذشت. ((ويجر)) اطلاعات بسيار زيادى از آن سياره فرستاد و عكسهايى از آن گرفت و تا حدودى از اوضاع و احوال اين ستاره باخبر شديم.
    قطر اورانوس 51000 كيلومتر يعنى چهار برابر كره زمين است.
    پياده شدن بر سطح سياره اى گازى چون اورانوس ناممكن است، زيرا سياره در واقع زمينى ندارد كه بتوان روى آن قرار گرفت.
    اورانوس داراى هسته اى صخره اى مذاب به قطر 13000 كيلومتر، كه اندازه قطر زمين است و تمام اطراف اين هسته را درياى ژرفى بعمق 8000 كيلومتر اءحاطه كرده است كه از آب تشكيل شده و آن را جو ضخيمى از هليوم و هيدروژن به ارتفاع 11000 كيلومتر در بر گرفته است، اين سياره است، اين سياره با چنين جو گازى ضخيم، در واقع آن درياى بزرگ و پر عمق را پنهان و نامرئى كرده است.
    سطح اورانوس از دورى بسيار آن تا خورشيد، كم نور است و آن دريا كه در اعماق و زير اين پوشش جو ضخيم گازى، حتما در تاريكى محض قرار دارد، و اين جااست كه مى رسيم به سخن پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) كه مى فرمايد ((درياهايى را ديدم كه در تاريكى ها قرار دارند)) و اين يك نمونه است و به يقين كه ستاره هايى بسيار است كه همين وضعيت را دارند و شايد به مراتب بزرگتر و درياهاى آن تاريك تر است بنابراين پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين ستاره اى را كه دريا هايى اين چنين دارد مشاهده نموده است و ابعاد سفر پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) در فضاى آسمان ها تا كجا است خدا مى داند؟.
    درياهاى عميق در فضا
    هل فى السماء بحار؟ قال نعم، اخبرنى ابى عن ابيه عن جده قال: قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) ان فى السموات السبع لبحارا عمق احدها مسيره خمس مائه عام.(40)
    شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد، آيا در آسمان درياهست؟ آن حضرت فرمودند بله، پدرم از پدرش و او از جدش نقل كرده است پيامبر گرامى فرمودند: در آسمان ها، درياهايى است كه عمق هر يك از آن ها باءندازه پانصد سال راه رفتن است.
    وقتى كه ستاره اورانوس چهار برابر كره ى زمين است، عمق درياى آن 8000 كيلومتر مى باشد، پس كراتى كه هزارها برابر كره ى ما است، حتما اگر دريايى در آن جا باشد عمق آن به مراتب، صدها بار بيشتر خواهد بود، وقتى كه اين چنين شد تصور و باور كردن اين موضوع كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده كه در آسمان ها درياهايى وجود دارد كه عمق آن به اندازه ى پانصد سال راه رفتن است هيچ گاه بعيد به نظر نمى رسد كه درياهايى بسيار عظيمتر و عميق تر در ستاره هاى آسمان ها وجود داشته باشد.
    اين موضوع را مى دانيم كه خورشيد بيش از هزار بار از كره ى زمين بزرگتر است و نيز اين را مى دانيم، كرات برگ ديگرى وجود دارد كه هر كدام، هزارها بار از خورشيد بزرگتر است و شايد باز هم كرات ديگرى باشد كه باز از اين كرات، به مراتب بزرگتر باشد خدا مى داند ولى هنوز دانش بشر به آن ها پى نبرده است.
    همان گونه كه مردم گونه كه مردم قديم نمى توانستند وجود دريايى در آسمان را كه در تاريكى قرار دارد آن را تصور كنند و امروز مردم به آن رسيدند، و اكنون اين ماييم كه در عصر تسخير فضا به سر نى بريم كه شايد نتوتنيم تصور كنيم وجود درياهايى با اين حد از عمق، و باور آن براى ما مشكل به نظر برسد و چه بسا در آينده با پيشرفت بيشتر و تكنولوژى مدرن تر، آن ها به حقيقت ابعاد اين موضوع آگاه شوند.
    فرق بسيار است بين ديد و آگاهى يك فرد عادى با يك پيامبر، به طول مثال از طرز سئوال آن فرد و جواب پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)، اين تفوت بسيار واضح است، آن شخصيت با ديد محدود و تنگ نظرانه خود پرسيد كه آيا در آسمان هست؟ ولى آن حضرت با ديد بازتر در جواب به او مى گويد كه در آسمان ها.
    او مى پرسد دريا، حتما منظور و معناى او، يك دريا است ولى آن حضرت به او مى گويد نه يك دريا بلكه درياهايى بسيار است.
    شايد آن فرد فكر مى كرد كه اگر هم دريايى مثل درياى زمين است ولى آن حضرت به او مى گويد درياهايى با عمق بسيار و غير قابل وصف.
    شايد آن فرد فكر مى كرد كه اگر هم در جايى در آسمان جهانى باشد مثل زمين است ولى از سخن پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) دانسته مى شود در جايى كه درياى آن اين گونه باشد بقيه اءحوالات آن جهان، از وسعت و عظمت آن قدر است كه قابل تحمل و تصور نيست.
    وقتى كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد عمق آن درياها باندازه اى است كه اگر كسى پانصد سال راه برود تا بتواند به ته آن برسد اين نشاندهنده اءعماق مهيب اين درياها است كه اين معنا بر وجود جهانهاى بسيار بزرگ و بزرگتر دلالت دارد.
    در كتابهاى علوم فضايى و ستاره شناسى، مى بينيم كه درباره ى بزرگى و وسعت كرات عظيم، سخن بسيار گفته شده و هر چه كتابهاى تازه ترى به بازار مى آيد، مى بينيم كه از دامنه وسيعتر و بزرگتر بودن كرات، به مراتب بيشتر از تحقيقات و كتابهاى قبلى را ارائه و تعريف مى كنند و نكته جالب اين است كه در اين كلام پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)، اءبعاد بزرگى و عظمت كرات آسمان ها تعريف شده كه شايد در تاريخ، بى سابقه است و اين اولين كلامى است كه در اين حد بيان شده و دانش بشر در حال نزديك شدن به فهميدن كلام پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است.
    نور داراى حركت است
    امروز براى همه معلوم و مسلم شد كه نور با سرعت شگفت انگيزى، داراى حركت است و هر ثانيه حدود سيصد هزار كيلومتر، مسافت را طى مى كند و مدت هشت دقيقه طول مى كشد تا نور خورشيد به زمين برشد و مى دانيم كه فاصلخ خورشيد تا زمين، حدود صد و پنجاه ميليون كيلومتر است و با وجود اين فاصله خورشيد تا زمين، حدود صد و پنجاه ميليون كيلومتر است و با وجود اين فاصله طولانى، نور خورشيد در كمترين مدت به ما مى رسد كه نشان دهنده سرعت حركت آن است.
    دانشمندان در ميان مقياس علمى كه اخيرا شناسايى كرده، اين است كه سرعت حركت نور را پر شتاب ترين حركت مى دانند.
    حضرت على (عليه السلام) در دعاى معروف ((صباح)) جملاتى را به كار مى برد كه نشان دهنده آگاهى او از حركت نور است.
    فاجعل اللهم صباحى هذا ناز لا على بضياء الهدى: پس خدايا روشنايى اين صبحگاهم را كه بر من فرود مى آيد پرتو نور هدايت باشد.
    فرو آمدن نور در سپيده دم صبح بر آن قسمت از كره ى زمين، يعنى رسيدن نور خورشيد است، پس براى حركت و رسيدن آن، لازم است كه زمانى را در نظر بگيريم.
    در نزول ((فرود آمدن)) نور، داراى معنا و مفهوم حركت است و در رسيدن روشنايى نور صبحگاهى، بر حركت نور خورشيد دلالت دارد و در قرن اخير بود كه حركت نور و اندازه سرعت آن معلوم و مشخص شده است، و آن حضرت اين موضوع را در زمانى بيان كرد كه مسايل اوليه و به خصوص فيزيك به وجود نيامده بود لذا ممكن نبود كه يك موضوع مهم علمى مثل حركت نور را در ميان آن مردم مطرح كند و آن ها را بدون وجود استدلالهايى از علوم ديگر، بقبولاند، و نكته جالب اين جا است كه مردم زمان نا، پس از شناخت كليه دانشهاى علمى بود كه آنگاه توانستند به اين مضوع پى ببرند و ان را باور كردند و الا، بدون دانشهاى گوناگون قبلى و مقدماتى ، حركت نور را نه، مى شنيدند، و نه باور مى كردند، پس كلمات آن حضرت با اين شيوه، نشان دهنده وسعت آگاهى او است و ايت چنين نيست كه ما فكر كنيم، آن كلمات ساده و بدون مفاهيم عميق و علمى، مطرح شده است.
    چه خوب است انسان از گمراهى و جهالت، به هدايت و رشد برسد همان گونه كه انسان از تاريكى و ظلمت شب، به روشنايى صبح مى رسد و حيات جديدى را آغاز مى كند.
    هدايت يعنى انسان شدن و در اوج كمال و شايستگى قرار گرفتن است و آن حضرت هدايت را بهترين كار ممكن مى داند كه نصيب افراد لايق مى شود.
    وقتى كه انسان از پروردگار خود، هدايت و اصلاح را مى خواهد و از او يارى مى جويد، مقبول و مطلوب، آنست كه اين توقع در اسرع وقت انجام گيرد و آن حضرت براى هدايت يافتن، و نجات از تاريكيهاى جهل از نور صبحگاهى خورشيد استفاده نمود پس از آن كه تاريكى و سياهى شب قرار داشتيم و چه به جا و درست، نور سفاف و زلال را براى مقارنه با هدايت و پاكيزگى و سرعت استجابت، مثال زده است.
    ثانيه در فاصله هاى نورى
    در زمانى كه مردم در كوير جهل و نا آگاهى به سر مى بردند امام صادق (عليه السلام) از افقهاى وسيع بين ستاره ها سخن مى گويد.
    دوازده قرن از پيدايش و تكامل علوم گوناگون و ترقى بشر در تمام زمينه ها، آن حضرت درباره ى نور و فاصله بين ستاره ها، سخنانى دارد كه مردم آن روز و حتى قرنها پس از او، معانى آن را به خوبى درك نكردند، تا قرن اخير كه مرزهاى دانش توسعه يافته و تجهيزات جديدتر لحظه به لحظه به وجود آمد و پى در پى مدرنتر شد.
    انسان توانست بفضا راه يابد و اكنون حركت نور و سرعت آن در ثانيه و مسافت زياد بين ستاره ها را دريافتيم و تمام محاسباتى همچون كيلومتر و فرسخ به كنار رفت و مسافت ها بر پايه حركت نورى در هر ثانيه، معيار محاسبات خود قرار داده ايم و دانشمندان علوم فضايى براى تعيين فاصله بين ستاره ها، اكنون از حركت نور در ثانيه استفاده مى كنند.
    امام صادق (عليه السلام) به شخصى كه ادعا مى كرد بهترين ستاره شناس ‍ زمان و جهان است از او چند سؤ الى كرد.
    قال الصادق للمنجم: اتدرى كم بين المشترى و الزهره من دقيقه؟ قلت لا و الله، قال: افتدرى كم بين الزهره و بين القمر من دقيقه؟ قلت لا و الله، قال افتدرى كم بين الشمس و السكينه من دقيقه؟ قلت و الله، قال: اءفتدرى كم بين السكينه و بين... قلت لا ما سمعته من منجم قط، قال (عليه السلام) ما بين كل واحد منهما الى صاحبه، ستين اءو سبعين اءو تسعين دقيقه (41)
    آيا تو مى دانى كه بين مشترى و زهره چند دقيقه است؟ گفت نه به خدا، آن حضرت پرسيد آيا تو مى دانى بين زهره و ماه چند دقيقه است، گفت نه به خدا، آن حضرت پرسيد آيا تو مى دانى كه بين خورشيد و سكينه ((اورانوس)) چند دقيقه فاصله است گفت نه به خدا، آن حضرت پرسيد آيا تو مى دانى خارج از منظومه شمسى چند دقيقه است، گفت نه به خدا، من هرگز اين حرفها را از هيچ اختر شناسى نشنيده ام، آن حضرت پرسيد بين هر كدام از سياره ها تا همتاى خود، حدود شصت و هفتاد و نود دقيقه است.
    دقيقه در زمان برابر با صداى يك ضربه است همچون صداى ضربان قلب و زمان آن يك لحظه است و آن دقيقه برابر ثانيه و يك لحظه است.
    در زمانى كه براى مسافتهاى دور، از فرسخ استفاده مى شد امام صادق (عليه السلام) بر خلاف محاسبات متعارف و شناخته شده آن زمان، براى فاصله بين ستاره ها، مقدار چند و با دهها ثانيه استفاده نمود، در حالى كه ستاره شناسان آن زنان، از مقدار فاصله بين ستاره ها حرفى نمى زدند چون در اين باره چيزى نمى دانستند و تنها آشنايى جزيى از ستاره ها در ميان بود.
    البته آن حضرت با وجود اين كه اشاره مختصرى درباره ى فاصله هاى نورى بين ستاره ها بيان فرمود، و از شصت شروع كرد و كم كم هفتاد را بر زبان آورد و سپس با ملاحظه، نود گفت و پس از آن سخن را قطع كرد و ديگر از سال نورى و ارقام بالاتر و بيشتر، صحبتى نكردند، شايد آن حضرت با ديدن چهره آن مرد، مى دانست كه اوتاب تحمل اين حرفها را ندارد به اين دليل، آن حضرت به همين ارقام اكتفا نمود ولى با اين حال، آن مرد اين حرفها را دور از حقيقت پنداشت و از نزد امام رفت تا بقيه حرفها را نشنود.
    آن حضرت مى خواست كه به او بفهماند كه ستاره شناسى آن نيست كه تو مى دانى، بلكه وسيعتر و فراتر از اين حرفها است.

  10. #10
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    موجهاى صوتى
    امام صادق (عليه السلام) درباره ى عجائب هوا و خواص و كاربردهاى آن، سخنان بسيارى دارد كه از جمله منافع اين هواى نامرئى مى فرمايد:
    وحسبك بهذا النسيم عبره و ما فيه من المصالح، و فيه تطرد هذه الاءصوات، فيودى الى البعد البعيد، و هو الحامل لهذه الارواح ينقلها من موضع الى موضه.(52)
    و تو درباره ى اين هوا جه مى پندارى؟ آيا مى دانى كه در آن شگفتيهاى بسيار و منافع و فايده هاى گوناگون است. هوا است كه اين صداها را به نقاط دور و دورتر مى راند. و اين هوا است كه حامل اين ارواح است و اين ارواح با جابه جايى و منتقل شدن گام به گام، به جاى دور مى رسند.
    اكنون منظور و مقصود آن حضرت بيش از هر زمانى واضحتر و معلوم شده است و آن حضرت درباره ى فيزيك و مكانيزم امواج صوتى به نحوى بازگو مى كند كه گويى متخصصى در زمان ما اينحرفها را گفته و نه انگار در 1300 سال پيش بوده است.
    نقش هوا در بحث قبل معلوم شد و در اين جا، گذشته از تمام موارد مذكور، نكات ديگرى را متذكر مى شود كه مكمل بحث قبلى است و تعريف كاملترى از فيزيك صوتى بيان شده است.
    در معناى جمله دوم بيانات آن حضرت، از وجود يك انرژى باخبر مى شويم كه باعث ارتعاش اجسام مختلف مى شود، در هوا بر اثر برخورد اجسام ريز با همديگر، صدا به صورت امواج منتشر مى شود، و در حين انتشار موجهاى ميكانيكى در محيطهاى مختلف مى شود. در معناى جمله سوم از فرمايشات آن حضرت مى فهميم اين هوا است كه حامل اين ارواح است يعنى همان صداها است كه به صورت انتقال از ذره بذره يعنى از موضوعى به موضعى ديگر، صداها جابه جا مى شوند و ما احساس شنيدن مى كنيم و همچنين به گوش افراد دور مى رسد.
    به موجهاى طولى كه انرژى ميكانيكى را به گوش انسان منتقل مى كنند موجهاى صوتى مى گوييم.
    يكى از نكات بسيار مهم كه در كلام آن حضرت هست دانسته مى شود كه او با استفاده از كلمه ((نقل)) جابه جايى تدريجى را به ما مى رساند چون جابه جايى از ذره به ذره و شكل گيرى امواج پى در پى، باعث تاخير رسيدن امواج صوتى به قسمت دورتر است، يعنى در حين انتشار موج، ذره هاى محيط با يك بسامد ارتعاش مى كنند ولى اين ارتعاشها در جهت انتشار موج داراى تاءخير زمانى هستند، بدين معنا كه اجزاى محيط با هم به ارتعاش در نمى آيد، و يك جزء محيط وقتى مرتعشى مى شود كه موج به آن برسد، بنابراين فاصله زمانى از مبداء تا منطقه ى دورتر وجود دارد و اندازه گيرى زمان فاصله ، بسيار مهم و حساس است، و عجيب تر از اين محاسبه، درك اين موضوع و بيان آن توسط آن حضرت است.
    نقش مهم لاله ى گوش
    گفتن و شنيدن در ميان عامل رابطه و ساختار اجتماعى است و از نتيجه ى آن، تفاهم و تحول در جامعه پديد مى آيد و شنوايى در تربيت وتعليم و زندگى ما نقش بسيار مهمى ايفا مى كند و تنها راه تماس و بهره گيرى مردم از همديگر به توسط گوش اءنجام مى شود و اين گوش كه يكى از اءندامهاى حس ‍ است بايد از آن به خوبى مواظبت كنيم چون گوش از عناصر بسيار حساسى تشكيل شده است
    لاله ى گوش صداها را مى گيرد و به داخل مجراى شنوايى هدايت مى كند، و يكى از وظايف گوش آن است كه صداى شديد و آزار دهنده و يا ناخواسته را از خود، تا آن حدكه ممكن است دور مى كند تا صداى مفيد و مورد نظر، بهتر شنيده شود و به طور مثال، در مجلسى كه مردم در آن جا جمع، و همه با همديگر مشغول صحبت هستند و سر وصدا بسيار درهم پيچيده است، و يا در خيابانى كه همه نوع صداهايى وجود دارد، مى بينيم كه گوش به حرفهاى كسى با دقت گوش فرا مى دهد و بقيه ى صداها را نمى خواهند، از خود دور مى كند و تمام توجه شنوايى به سخنان كسى به شنيدنش دارد كه با او در حال گفتگو هستيم بدون اعتنا به سرو صداهاى ديگر، و آن ها را طرد مى كند، يعنى در آن شرايط، آن صداها را نمى پذيرد و زمينه براى گفت و شنيد و تفاهم، مناسب تر مى شود.
    امام صادق (عليه السلام) در حيات خود، براى رشد فكر مردم و ايجاد تحول و پيشرفت در جامعه تلاش بسيارى نموده و مردم در زمينه هاى مختلف علمى، مسايل گوناگونى را از آن حضرت جويا مى شدند و ايشان جواب آن ها را به نحو اءحسن بيان مى فرمودند و گاهى مردم در زمينه ها و موارد مهمترى قدرت درك و تشخيص چيزهايى را نداشتند، مى بينيم كه آن حضرت خود به طور سئوال و گفتن معما براى بيان موضوعات علمى مطرح مى كردند و خود نيز جواب مى داد، به طور مثال، كسى در آن زمان نمى دانست كه اين لاله ى گوش، داراى فايده و خواص و كاربردهاى بسيارى است لذا سئوال نمى كردند چون تشخيص نمى دادند كه داراى اهميت است، ولى آن حضرت پس از مطرح كردن موضوع، جواب خود را نيز مى دادند تا مردم بهتر دريابند و از موضوعات مهمى آگاه شوند.
    آن حضرت درباره ى گوش و شنوايى سخنان بسيار جالبى دارد كه به چند نكته آن توجه كنيم.
    لم صار الاذن ملتويا كهياه اللولب؟ = الا ليطرد فيه الصوت، حتى ينهى الى السمع، وليسر حمه الريح، فلا ينكا فى السمع .(53)
    آيا مى دانيد كه چرا گوش درهم پيچيده و در آن تكه گوشتهاى بر آمده نمايان گشت؟ و آن نيست بجز اين كه براند صداها را، تا اين كه به شنوايى درست و مطلوب منتهى شود، و گرمى هوا را ((براى تشكيلات اءندام حس ‍ شنوايى)) بشكند، تا اين كه در شنوايى اخلال و آزار ايجاد نكند.
    و از مجموعه سخنان آن حضرت اين چنين دانسته مى شود كه گوش ها در واقع همچون پالايشگاه صداهايند. و سخنان امام صادق (عليه السلام) در واقع كامل ترين بيانات علمى درباره ى گوش وشنوايى است كه در اءعماق تاريخ گذشته بيان شده و امروز با اين كه علم به پيشرفت و تكال رسيده، مى بينيم كه بيانات آنحضرت، گويى سخنان يك متخصص در زمان ما است و به جهت قديمى بودن سخنان آن حضرت، در معانى آن كلمات، كمى اشكال و يا مطابقت نداشتن با حرف طب روز، احساس نمى شود.
    در زمان ما كه دانش پزشكى در بهترين مراحل پيشفت قرار دارد، انكه توانسته بيشتر نقاط بدن را به خوبى شناسايى كند و از اسرار و سيستم كار آن ها اطلاعت وسيعى را به دست آورده و امروز معلوم شد كه گوش و درون آن، اين دستگاه شنوايى درهم پيچشده و بسيار حساس است دستگاه شنوايى از لاله گوش تا درون آن، رويهم رفته اين اندام حسى، و تشكيلات پرپيچ و خمى دارد كه هر گوشه اى از آن وظيفه ى خاصى در كار شنوايى انجام مى دهد.
    در جمله اول از بيانات آن حضرت اين است كه لاله گوش در هم پيچيده و در آن، تكيه گوشتهاى برجسته و نمايان ديده مى شود و كار و خاصيت آن، اين است كه لاله گوشت، اصوات را جمع آورى مى كند و به درون تشكيلات گوش مى فرستد و صداى خواسته را مشخص و صداى ناخواسته را نمى پذيرد تا اين كه شنوايى مطلوب و مقبول حاصل شود، و از گفته هاى آن حضرت اين چنين دانسته مى شود كه در آن صورت مى توان صداها را به خوبى بشنويم چون اگر تمركز حواس شنوايى به صداى مخصوص و مورد نظر ما در ميان بقيه صداها نبود، آن گاه ما همه ى صداها را به يك اندازه و در هم مى شنيديم و آن چه را كه خواسته ما است در ميان آن ها مشخص ‍ نمى گشت.
    و يكى ديگر از خواص لاله گوش اين است كه از گرمى هوا مى كاهد تا به مجموعه تشكيلات شنوايى آسيب نرساند چون مى دانيم كه اندام شنوايى ، بسيار ظريف است و از چند تكه گوشت نرم و ترد و پرده هاى نازك و رقيق تشكيل شده اند.
    و از نتيجه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم، مثل اين سخنان امام صادق (عليه السلام) در اين زمينه و مسايل ديگر، باعث به وجود آمدن تحولات علمى پس از مطرح شدن آن موضوعات سبب مى شد و در اين جا ذهن مردم، و تمركز اهل انديشه روى اين مطلب جلب مى كرد و سخنان معصومين (عليه السلام) همچون بذر و نهالى است كه ميرودتا در آينده، درخت بزرگ و پر ثمرى شود يعنى پس از گذشت زمان، رفته، رفته بر توسعه و زمينه سازى علمى و پيدايش انديشمندان بسيارى منجر مى شد، چون مطلب علمى منتشر و ذهن ها را متوجه نكاتى جديد معطوف مى گشت و پس از آن بود كه اين مطلب به نظر خيلى از مردم جلوه گر و ارزش پيدا مى كرد لذا روى آن ها شروع به تحقيق مى شد و در اثر همين زحمات و تلاش آن حضرت و امامان ديگر بود كه سالها و قرنها پس از آن ها، سر منشاء تحولات علمى گرديد، هر چند كه درباره ى يك موضوع علمى وقتى دست به دست و ذهن به ذهن ديگران منتقل شود، در دراز مدت كم كم گوينده اصلى موضوع فراموش مى شد ولى اصل قضيه مى ماند كه همان مورد علمى است و مى بينيم كه پس از ائمه (عليه السلام)، متفكران و انديشمندان اسلامى در علوم گوناگون به وجود مى آيند و پس از آن ها آثار علمى به اروپا مى رسد و بر اءثر آن، وضعيت علم و صنعت امروز شكوفا مى شود.
    ميكروب و بهداشت
    قديمى ترين تعريف ميكروب
    جانداران زيادى وجود دارند كه مى توانند به بدن ما حمله كنند و سبب بيماريهاى گوناگون شوند و آسيب رسانند و بيشتر اين موجودات كوچك و ناديدنى، ميكروب نام دارند.
    در هزارها سال گذشته، وسيله اى براى مبارزه با (ميكروب) وجود نداشت، چون در آنزامانها كسى نمى دانست كه ميكروب وجود دارد لذا براى مبارزه با بيماريهاى ميكروبى كارى نمى توانستند اءنجام دهند.
    امروز مى دانيم كه ميكروبها آن قدر كوچكند كه با چشم، هيچ گاه ديده نمى شوند، در حدود 300 سال پيش ميكروسكپ ساده اى اختراع شد و براى نخستين بار چيزهايى به كوچيكى ميكروبرا توانستند با آن ببينند و سالها گذشت و كسى نمى دانست كه ميكروبها، توليد بيمارى مى كنند و سلامتى را در معرض خطر قرار مى دهند، و در حدود 70 سال پيش معلوم شد كه ميكروبها مولد بيمارى هستند، از آن زمان، به بعد، واقعيتهاى مربوط به ميكروبها كشف شدند.
    بيش از هزار و چهار صد سال پيش، پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) همانگونه كه مردم را به راه درست و شيوه نيك مى آموخت و همان گونه كه از زمين و آسمان ها مى گفت و همچنين به سلامتى و تندرستى جسم و محيط و بهداشت و به خصوص روشهاى پيشگيرى از مرض ها، براى مردم زمان خود سخنان بسيارى گفتند و اكنون به اين جمله از سخنان آن حضرت توجه كنيم، و قصوا اظفار كم فان الشيطان يجرى ما بين اللحم و الظفر(54): ناخنهاى خود را كوتها كنيد زيرا شيطان در ميان گوشت و ناخن روانست.
    در فرهنگ اسلامى بدترين پديده در مخلوقات، شيطان است، شيطان مظهر تمام بدى ها است چون ما اعتقاد داريم كه شيطان همان گونه كه در روح و روان ما، عامل تحريك به گناه و خطا است و باعث به هم ريختن اءخلاق انسان و مردم است و در نتيجه آن فساد و تباهى در جامعه پديد مى آيد، لذا پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) هميشه از شيطان، اين اءهريمن ناپاكى سخنان بسيارى دارد و همچنين وقتى كه درباره ى سلامتى جسم و پيكر آدمى و محيط اءطراف صحبت مى شود، بياناتى مى فرمودند و به آن چه كشف و عامل مرض و مولد آفت هست، نلم شيطان را به كار ميبردند چون مردم آن زمان به اصطلاح و عنوان ((ميكرب)) آشنا نبودند چون مردم به كار نميرفت، و امروز دانشمندان يقين خاصل كردند و همه به خوبى مى دانيم كه ميكروبها ايم موجودات نامرئى، سر منشاء تمام مرضها و آفت سلامتى تمام اءفراد مردم و موجودات ديگرند، بنايراين پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) با اين سخن خود در آن زمان يعنى قبل از پيدايش دانشمندان و اءبراز گوناگون و مدرن آن ها، در اين باره قديمى ترين تعريف از ميكروبرا به مردم با عنوان شيطان و شياطين معرفى و شناسانده است.
    دانشمندان اكنون به اين نتيجه رسيدند كه ميكروبها در جايى كه شرايط زندگى براى آن ها مساعد باشد بخوبى رشد و نمو مى كنند، ميكروبها غير از خدا به چيزهاى ديگر نيز احتياج دارند تا بتوانند در آن شرايط، پرورش و توليد مثل كنند، مثل گرما و رطوبت از نيازمنديهاى اءساسى پرورش ‍ ميكروبها است و ميكروبها تاريكى را دوست دارند، پس در زير ناخن تمام اين شرايط فراهم است لذا پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) بى دليل نبود كه اين موضوع را بارها به مردم ياد آورى مى فرمود و مردم را از وجود موجوداتى بسيار كوچك به نام و مرام شياطين يا به قول امروزى ها وجود ميكروب در بين گوشت و ناخن با خبر ساخت و اين آگاهى براى سلامتى مردم بسيار لازم و ضرورى است چون دستها بيشترين راه تماس ‍ بين غذا و دهان و چشم و بينى و همچون راه تماس با مردم است لذا آن حضرت از اين پديده زيان آور و ناپيدا وقتى كه صحبت مى كردند، نام شياطين را به جاى ميكربها عنوان مى كردند و آن را آفت شيطانى معرفى مى نمودند، چون در ميان مردم آنزمان، عنوان و اصطلاح شيطان براى بديها و پليدى شناخته شده بود، پس راه و چاره اى براى فهماندن مردم از اين مناسبتر نبود تا اين كه در ذهن مردم بهتر جا بيفتد و زودتر و راحت تر بدانند كه اين عامل ناسلامتى، اءخلال و روح و جسم است
    ميكروب نيز مظهر تمام خطرها براى سلامتى جسم ما است، و نكته جالب آنست كه آن حضرت در زمانى از وجود ميكروبها سخن مى گويند كه چيزى به عنوان ميكروسكوپ وجود نداشت و تنها با ميكروسكوپها قوى و مدرن است كه مى توان آن ها را ديد چون ميكروبها آن قدر كوچكند كه هر كدام آن ها به مراتب از نوك سر سوزن بسيار كوچكترند.
    و اين موجودات بسيار ريز در زير ناخن آن قدر زيادند كه آن حضرت براى آن ها از جمله ((يجرى)) يعنى جريان دارند كه گويى آن ها از بس ‍ كوچك و بسيارند همچون مايعى هستند، و معناى ديگر ((يجرى)) بر وجود حيات و فعاليت مدام دستجمعى آن ها دلالت دارد.
    پيشگيرى از عوامل ميكروب زا
    يك پزشك وقتى از ميكروب براى ما تعريف و توصيف مى كند، مى بايستى او يك رشته از دانش طب را طى مراحل چند ساله در دانشگاه، نزد اساتيدى مجرب و با تحصيلات عالى خوانده باشد و با ابزار و ادوات رشته تخصص خود كاملا آشنا شده شده باشد و معمولا يك رشته از علوم پزشكى داراى درسها و موضوعات مختلفى است كه علاوه بر آن، از موضوعات علمى ديگر مثل ميكروب شناسى استفاده مى شود تا در راستاى دانش طب در يك رشته از جهات مختلف و لازم، آگاه و متخصص ‍ شود.
    از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) نقل شده است كه مى فرمايد: عن على (عليه السلام) قال امرنا رسول الله (عليه السلام) بدفن اربعه: الشعر و السن و الظفر و الدم (55)
    حضرت على (عليه السلام) فرمودند كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) به ما امر نمود كه چهار چيز را حتما در زير خاك پنهان كنيم وآن ها، مو و دندان و ناخن و خون مى باشند.
    شايد در آن زمان كسى تعجب كند و نداند كه يك دندان و يا مشتى خون و يا مقدارى مو و ناخن هاى گرفته شده كه بسيار ناچيز و روى زمين هم شايد ديده نمى شوند، اين دستور پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) براى چه بود و انجام اين كار چه خاصيت و يا ضررى مى تواند داشته باشد.
    مى دانيم كه اين ها در كوتاه مدت كاملا از بين نمى روند، و بدون اين ها روى زمين، عوامل مهم توليد كننده ى ميكروب هستند، پس علت دفن اين ها يعنى در لا به لاى خاك نهادن آن ها، براى مصنوعيت و حفظ سلامتى ما از ميكروبهاى مدام در حال توليد آن ها است چون به توسط جريان هوا و رطوبت ممكن است كه آن ميكروبها به جاهاى ديگر منتقل و پخش شوند و چه بسا لااقل يك نفر در برخورد با اين پديده هاى نامرئى، گرفتار درد و مرضى شود كه عواقب آن يقينا بد و دردناك است چون ميكروب، اندك آن ها زياد و مؤ ثر است و كمترين آلودگى مشكل ساز و خطرناك است، پس ‍ كم آن هم قابل تحمل نيست.
    سيصد سال پيش ميكروسكوپ ساده اختراع شد و پس از آن بود كه مقدارى از موجودات نامرئى ديده شدند، با اين حال هنوز كسى نمى دانست كه اين ها براى سلامتى زيان آورند، و 70 سال پيش بود كه توسط انديشمندان ديگر با كمك ميكروسكوپ هاى پيشرفته تر، دريافتند كه اين موجودات ((ميكروبها)) مضر و خطرناك و چه بسا كشنده هم هستند و كم كم انواع گوناگون بسيارى نيز شناسايى شد و امروز، ميكروب شناسى يك رشته مهم علمى است كه جايگاه ويژه اى دارد.
    پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) بيش از هزار و چهار صد سال پيش، با زبان ساده و قابل فهم عموم مردم، كلماتى را بيان مى كند كه بيانگر همين ميكروبها با اين موجودات نامرئى است و از سخنان آن حضرت اين چنين دانسته مى شود كه پيشگيرى مهمتر و واجب تر از دارو و درمان اين آفت و علاج مشكلات و گرفتارى آنست، و اهميت دستور و تاءكيد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين زمينه، برخاسته از آگاهى و حقيقتى است كه امروز، اين موضوع معلوم و مسلم است و نكته ى جالب اين جا است كه آن حضرت و امامان ما درباره ى ميكروب، تعريف و توصيف بسيارى دارند كه بترتيب در مقاله هاى بعدى به نظر شما خواهد رسيد كه نشان دهنده ى اعجاز علمى آن ها است.
    و اكنون در زمان ما دانشمندان بسيار و با ابزار مدرن، همه به اين نتيجه و شناخت از ميكروب رسيدند كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) با زبان قابل فهم عموم مردم آن روز درباره ى اين موجودات بيان نموده است، و در شهر مكه مردم آن زمان، لابراتور و آزمايشگاه و ميكروسكوپ و دنشگاه وجود نداشت و پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) يك محقق و مكتشف نبود و آگاهى او هر چه هست از لطف خدا است كه به او الهام شده.
    بنابر اين پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) كه به انجام دفن اين دستور اكيد مى دهد چون حتما از عواقب و پيامدهاى احتمالى بد آن با خبر است و كسى كه اين گونه سخن مى گويد و ما را هوشيار مى كند يه طور يقين، خود آگاه از وجود ميكروبهايى است كه از آن به وجود مى آيند و سخن آن حضرت به مراتب بالاتر از بيان يك دانشمندى كه از ميكروب شناسى آگاهى كامل دارد چون او حتما در مدت طولانى با ميكروسكوپ كار و تحقيقات بسيارى انجام داده است تا اين كه بتواند عوامل به وجود آورنده ى ميكروب از مواد زائد بدن ما، شناسايى كند و بداند كه ميكروب ها چگونه به وجود مى آيند و چه ضرر و آفت براى سلامتى ما دارند، پس در مجموع آن حضرت آگاه از كليه موضوعات و مسايل تحقيقاتى و نيز دانش ‍ پزشكى است.
    باكتريهاى دهان در شب فعالترند
    لو لا ان اشق على امتى لامرتهم ان يستاكوا بالاءسخار(56): اگر نه مايه رنج امت خويش مى شدم دستورشان مى دادم كه سحر گاهان مسواك كنند)) و اين حديث ديگرى است كه اشاره به وقت سحر مى كند، وقت سحر معمولا بعد از خواب طولانى شب و قل از صبح است، معمولا هنگام خوابيدن، ترشحات بزاق دهان به كلى قطع و يا به مقدار خيلى زياد كاسته مى شوند، بنابراين رشد و فعاليت ميكروبها بيشتر مى شود و از طرف ديگرى بوى دهان نامطلوبتر مى شود، پس بلافاصله بعد از خواب شب هنگام سحر كه صبح بسيار زود است باعث كنترل ميكربها و از طرفى ديگر، بر طرف كننده بوى دهان مى شود و از نكات ظريف و جالبى كه در اين سخن پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) نهفته اين است كه مسواك زدن را در هنگام سحر به استثناى اوقات ديگر روز، سفارش مخصوص ‍ نموده است، چون يك فرد وقتى كه مى خوابد، دهانش پاكيزه تر است، و رشد و فعاليت ميكروبها هنوز كمتر است ولى در دراز مدت يعنى هر چه از شب بگذرد و مدت خواب طولانى تر شود آن گاه رفته رفته زمينه براى رشد و فعاليت ميكروبها مناسبتر مى گردد و آن ها براى تخريب و زيان رسانى مستعدتر و قوى تر و بيشتر مى شوند، و به اين دليل است كه آن حضرت، سحر و يا حداقل صبح زود را سفارش حتمى به مسواك زدن نموده است و اين پيشنهاد پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) قديمى ترين موضوع علمى در اين زمينه است.
    مسواك زدن شبه واجب است
    از بيانات پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) اين چنين دانسته مى شود كه در مسواك زدن آن قدر خوبى و خواص نهفته هست كه آن را براى هر فرد بسيار لازم و ضرورى مى داند، تا آنحد كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين انديشه بود كه ممكن است روزى فرمان واجب بودن آن را براى مردم، توسط وى ابلاغ شود.
    مى دانيم كه دهان، نقش حساس و مهمترين كار براى هر انسان انجام مى دهد مثل تغذيه و تكلم و تغزيه از راه دهان پاكيزه و با دندانهاى تميز و سالم ، عامل اصلى سلامتى و نشاط جسم و جان است.
    تكلم و گفتوگو براى افراد مردم، تنها راه ارتباطى و تبادل كار و دانش و راه اندازى مسايل اجتماعى، از راه سخن گفتن است كه ميان مردم الفت و نزديكى و تفاهم و خوبى ها حاصل مى شود و همين برخوردها سر منشاء شكل گيرى جامعه است، بنابراين بهداشت دهان نقش مؤ ثر در سلامتى فردى و اجتماعى دارد، لذا پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) تاءكيد فراوان بر امر رعايت بهداشت دهان به وسيله مسواك زدن سفارش نموده است.
    تعداد و نحوه مسواك زدن، و آثار مفيد آن در بسيارى از احاديث نقل شده از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) در بيش از هزار و چهار صد سال پيش، آن هم در زمان جاهليت و غفلت، آن حضرت به قدرى زيباو رسا بياناتى فرموده اند كه امروز، در سايه پيشرفت وتوسعه تحقيقاتى جوامع علمى در اين زمينه، مى بينيم آثار و خواص مسواك زدن را همان گونه كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) سفارش نموده، متخصصين جهان علم پزشكى توصيه و اصرار به انجام همان سفارشات را تبليغ مى كنند.
    ما جائنى جبرئيل قط الا امرنى بالسواك (57)
    هيچ گاه حضرت جبرئيل پيش من نيامد جز آن كه مرا به مسواك كردن فرمن و ياد آورى مى داد.
    و امرت بالسواك حتى خشيت ان يكتب على (58)
    مرا آن قدر به مسواك زدن فرمان دادند كه ترسيدم مسواك زدن بر من واجب شود.
    با اين كلام پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) اهميت مسواك زدن كه تا چه حد است بر ما معلوم مى شود.

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/