كيفر فراموشي قرآن

1011039415151024819320824397141822899250

ترجمه منيژه شيخ جوادي
ابوالقاسم علي بن حسين موسوي (355 – 436 ق) ملقّب به «مرتضي»، « شريف» و «علم الهدي» از چهره‌هاي علمي و ادبي تشّيع است كه در بغداد پس از درگذشت شيخ مفيد در سال 413 ق ، تا گاهِ وفاتش، رياست سادات علوي و پيشوايي شيعيان را بر عهده داشت. وي كتابهاي بسياري دارد؛ از جملة آن كتابها يكي غرر الفوائد و درر القلائد است كه آن را بيشتر به نام امالي مي شناسند . شريف مرتضي احاديثي را كه دانشمندان در تأويل آنها با يكديگر همسخن نيستند، برگزيده و با همان روشي كه به تأويل آيات پرداخته، در تفسير و تأويل آنها كوشيده و عقيدة همفكران عدلي مذهب خويش را روشن ساخته است .
بخشي از مجلس نخستين امالي به تأويل يك حديث, اختصاص دارد كه ترجمه آن را براي خوانندگان گرامي مي‌آوريم:
از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم روايت كرده‌اند كه فرمود: «مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ ثُمَّ نَسِيَه لَقِيَ اللهُ – تَعَالَي – وَ هُوَ اَجذَم؛ يعني: هر كس قرآن را فرا گيرد و سپس آن را فراموش كند، بريده دست خداوند بلند مرتبه را ديدار خواهد كرد».(1)
ابوعبيده مسلم بن سلاّم ، در كتاب غريب الحديث خود در مقام تفسير اين عبارت گفته : «اجذم» به معناي بريده دست است. وي سخن متلمّس را گواه عقيدة خويش گرفته است: "و ما كنت إلاّ مثل قاطع كفّه بكفٍ له اخري فاصبح اجذما"
يعني : «من تنها و تنها بسان كسي بودم كه دست خويش را با دست ديگرش بريده و در نتيجه اجذم (بريده دست)شده است«.
عبدالله بن مسلم بن قتيبه ، ابو عبيد را در تفسيرش از اين حديث خطاكار دانسته و گفته: اجذم هر چند به معناي بريده دست است، ولي اين معنا با اينجا نمي سازد؛ زيرا يقيناً كيفرهاي خداوند متناسب با گناهان و به اندازة آنهاست و دست، در فراموشي قرآن، دخالتي ندارد.
از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم روايت كرده‌اند كه فرمود: «مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ ثُمَّ نَسِيَه لَقِيَ اللهُ – تَعَالَي – وَ هُوَ اَجذَم؛ يعني: هر كس قرآن را فرا گيرد و سپس آن را فراموش كند، بريده دست خداوند بلند مرتبه را ديدار خواهد كرد».

بنابراين چگونه آن را در اين كار، كيفر دهند! وي سخن خداوند بلند مرتبه را كه مي فرمايد: «اَلَّذِينَ يَأكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُوم الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيطَان مِنَ المَسَّ بقره/275 »، گواه گرفته و گمان برده تأويل آيه اين است كه ربا را چون بخورند، در شكمشان سنگيني شود و در اندرون آنان افزون گردد و در نتيجه برخاستن آنان به سان كساني باشد كه به افسون شيطان، ديوانه شده و به هنگام برخاستن ، افتان و خيزان‌اند و تعادل ندارند . او همچنين روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله را گواه آورده كه فرمود: «رَأيْتُ لَيْلَةً أُسْرِيَ بِي قَوماً تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ ، وَ كُلَّمَا قُرِضَتْ وَفَت . [فَقُلْتُ : يَا جَبْرَئيِل مَنْ هَولاء؟] فَقَالَ لي جَبْرَئيِلُ : هَؤُلاءِ خُطَبَاءُ اُمَّتِك ، تُقْرَضُ شِفَاهُهُم لأنَّهُم يَقُولُونَ مَا لاَ يَفْعَلُونَ"
يعني:در شبي كه مرا سير مي‌دادند( شب اسراء ) گروهي ديدم كه لبانشان را مي‌بريدند و هر چه مي‌بريدند باز به جايش لب مي‌روييد . [پس گفتم : اي جبرئيل، اينان كيستند؟]جبرئيل به من گفت كه اينان خطيبان امّت تواند . چون سخناني مي‌گويند كه خود بدان عمل نمي‌كنند ، لبانشان را مي‌برند». ابن قتيبه [سرانجام ]گويد: واژة «اجذم»در روايت تنها و تنها به معناي « مجذوم» (جذامي)است و چون جذام (خوره)اندامهاي انسان را بريده و جدا مي‌سازد ، رواست كه جذامي را «اجذم» بنامند و »جذم« به همان معناي بريدن است .
شريف مرتضي- كه خداوند از او خشنود باد- گويد:هر دو تن بر خطا رفته و از راه درست، بسيار دور افتاده اند؛ هر چند كه لغزش ابن قتيبه بيشتر و زشت تر است؛ زيرا وي براي اشتباه خود، دليل آورده و دليل آوردنش، او را به لغزشهاي بسيار گرفتار ساخته است . ما اينك معناي حديث را روشن مي سازيم :
اما معناي حديث ، براي كسي كه با شيوه‌هاي سخن گفتن تازيان [عربها]،كمترين آشنايي داشته باشد ، آشكار است كه تنها هدف پيامبر كه فرموده «چنين كسي بريده دست محشور مي گردد »، اين است كه خواسته در وصف آن كس، مبالغه كند و بگويد : كمال وي از كَفَش مي‌رود و زيور و جمالي را كه بر اثر قرآن به دست آورده، از دست مي‌دهد و فراموش كننده قرآن را به «اجذم» (بريده دست)مانند ساختن ، تشبيهي نيكو و شگفت آور است؛ زيرا دست از اندامهاي ارجمندي است كه بسياري از كارها انجام نمي‌پذيرد و به بسياري از سودها دست نمي‌يابند، مگر به وسيلة آن . بنابراين كسي كه از دست بي بهره گردد ، كمالي را كه پيش از اين داشته از دست مي‌دهد و سودها و برخورداريهايي كه دست خود را ابزار رسيدن به آنها قرار مي‌داد ، از كَفَش مي‌رود .
حالت كسي كه قرآن را پس از به خاطر سپردن ، فراموش كرده و از دست داده اين چنين است؛ زيرا او از تن پوش زيبايي كه بر تن داشته و پاداشي كه سزاوار آن بوده ، بي بهره مي‌گردد .
پي نوشت:

* مسند احمد بن حنبل ،ج 5 ، ص284و 285 و سنن ابو داود،ج1، ص 339 .

منبع:
مجله بينات، شماره 13