سیمای پرهیزکاران در قرآن عظیم

4135224472471832511221421057521922413916041
خداوند کریم در آیه 135 سوره آل عمران به این نکته اشاره می‌فرماید که بهشتی به گستردگی آسمان‌ها و زمین برای پرهیزکاران آفریده است . و در آیات بعد ایشان را توصیف می‌نماید:
الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ * - پرهیزکاران - کسانی هستند که در توانگری و تنگدستی انفاق می‌کنند و خشم خویش فرو می‌خورند و از خطای مردم در می‌گذرند. خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَ لَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * و آن کسانی که وقتی مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را، یاد می‌کنند و برای گناهان خویش آمرزش می‌خواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه می‌کردند پای نفشرند .
أُوْلَـئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ * پاداش اینان آمرزش پروردگارشان است و نیز بهشت‌هایی که در آن نهرها جاری است در آنجا جاویدانند و چه نیکو است پاداش نیکوکاران . (آل عمران، 136،135،134)
امام باقر علیه السلام نقل شده كه فرمود: اصرار بر گناه این است كه انسان گناهى كند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فكر توبه نباشد .


خداوند در آیات فوق پرهیزکاران را معرفى نموده و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذكر نموده است :
1- آنها در همه حال انفاق مى‌كنند چه موقعى كه در راحتى و وسعتند و چه زمانى كه در پریشانى و محرومیتند. آنها با این عمل ثابت مى‌كنند كه روح كمك به دیگران و نیكوكارى در جان آنها نفوذ كرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به این كار مى‌كنند. روشن است كه انفاق در حال وسعت به تنهائى نشانه نفوذ كامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها كه در همه حال اقدام به كمك و بخشش مى‌كنند نشان مى‌دهند كه این صفت در آنها ریشه‌دار است .
در این جا این سوال مطرح می‌شود که انسان تنگدست چگونه مى‌تواند انفاق كند؟ پاسخ این است: که اولا افراد تنگدست نیز به مقدار توانائى مى‌توانند در راه كمك به دیگران انفاق كنند، و ثانیا انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلكه هر گونه موهبت خدادادى را شامل مى‌شود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب خداوند مى‌خواهد روح گذشت و فداكارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى كه از "بخل" سرچشمه مى‌گیرد بر كنار بمانند.
فراموشی خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها كسانى گرفتار آن مى‌شوند كه خود را در برابر او تسلیم كنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همكارى نزدیك نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، كاملا مراقبند كه هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و لشكر او ببندند كه آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.


2- دومین صفت ذکر شده برای پرهیزکاران این است که آنها بر خشم خود مسلط هستند .
"كظم" در لغت به معنى بستن سر مَشكى است كه از آب پر شده باشد، و به طور كنایه در مورد كسانى كه از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى مى‌نمایند به كار مى‌رود.
"غیظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، كه بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى‌دهد.
حالت خشم و غضب از خطرناك‌ترین حالات است و اگر مهار نشود، در شكل یك نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع كنترل اعصاب خودنمائى مى‌كند، و بسیارى از جنایات و تصمیم‌هاى خطرناكى كه انسان یك عمر باید كفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى‌شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى كرده است .
پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: كسی كه خشم خود را فرو ببرد با این كه قدرت بر اعمال آن دارد؛ خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى‌كند.
پس فرو بردن خشم اثر فوق العاده‌اى در تكامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.
3- سومین صفت پرهیزکاران اینست که از خطاى مردم مى‌گذرند. فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهائى كافى نیست زیرا ممكن است كینه و عداوت را از قلب انسان ریشه كن نكند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید "كظم غیظ" توام با "عفو و بخشش" گردد، لذا خداوند به دنبال صفت عالى خویشتندارى و فرو بردن خشم، مساله عفو و گذشت را بیان نموده است.
4- صفت بارز دیگر پرهیزکاران نیکوکاری آنان می‌باشد. در اینجا اشاره به مرحله‌اى عالی‌تر از عفو شده كه همچون یك سلسله مراتب تكاملى پشت سر هم قرار گرفته‌اند و آن این است كه انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت كینه را از دل خود بشوید بلكه با نیكى كردن در برابر بدى (آنجا كه شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند به طورى كه در آینده چنان صحنه‌اى تكرار نشود، به طور خلاصه نخست دستور به خویشتن‌دارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى‌دهد.
"كظم" در لغت به معنى بستن سر مَشكى است كه از آب پر شده باشد، و به طور كنایه در مورد كسانى كه از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى مى‌نمایند به كار مى‌رود.


در حدیثى كه در كتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مى‌خوانیم كه یكى از كنیزان امام سجاد علیه السلام به هنگامى كه آب روى دست امام مى‌ریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام از روى خشم سر بلند كرد كنیز بلافاصله گفت خداوند در قرآن مى‌فرماید: "و الكاظمین الغیظ". امام فرمود: خشم خود را فرو بردم، عرض كرد: "والعافین عن الناس" فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت: "والله یحب المحسنین" امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم .
این حدیث شاهد زنده‌اى است بر این كه سه مرحله مزبور هر كدام مرحله‌اى عالی‌تر از مرحله قبل است .
خداوند در آیه 135 اشاره به یكى دیگر از صفات پرهیزكاران كرده، مى‌فرماید: پرهیزکاران هنگامى كه مرتكب عمل زشتى شوند یا به خود ستم كنند خیلی سریع به یاد خدا مى‌افتند و براى گناهان خود آمرزش مى‌طلبند و هیچگاه اصرار بر گناه نمى‌‌ورزند .
"فاحشة" از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زیرا در اصل به معنى "تجاوز از حد" است كه هر گناهى را شامل مى‌شود.
در این آیه اینگونه به نظر می‌رسد که انسان تا به یاد خدا است مرتكب گناه نمى‌شود آنگاه مرتكب گناه مى‌شود كه به كلى خدا را فراموش كند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشكارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مى‌افتند و گذشته را جبران مى‌كنند، آنها احساس مى‌كنند كه هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.
باید توجه داشت كه در این آیه علاوه بر عنوان فاحشه، ظلم بر خویشتن نیز ذكر شده و فرق میان این دو ممكن است این باشد كه فاحشه اشاره به گناهان كبیره است و ظلم بر خویشتن؛ اشاره به گناهان صغیره است .
در پایان آیه براى تاكید مى‌فرماید که پرهیزکاران هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمى‌ورزند و تكرار گناه نمى‌كنند .
انسان تا به یاد خدا است مرتكب گناه نمى‌شود آنگاه مرتكب گناه مى‌شود كه به كلى خدا را فراموش كند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشكارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مى‌افتند و گذشته را جبران مى‌كنند، آنها احساس مى‌كنند كه هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.

در ذیل این آیه از امام باقر علیه السلام نقل شده كه فرمود: " الاصرار ان یذنب الذنب فلا یستغفر الله ولا یحدث نفسه بتوبة فذلك الاصرار؛ اصرار بر گناه این است كه انسان گناهى كند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فكر توبه نباشد .
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: "هنگامى كه آیه فوق نازل شد و گناهكاران توبه‌كار را به آمرزش الهى نوید داد ابلیس سخت ناراحت شد، و تمام یاران خود را با صداى بلند به تشكیل انجمنى دعوت كرد آنها از وى علت این دعوت را پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى كرد، یكى از یاران او گفت : من با دعوت انسان‌ها به این گناه و آن گناه تاثیر این آیه را خنثى مى‌كنم، ابلیس پیشنهاد او را نپذیرفت، دیگرى نیز پیشنهادى شبیه آن كرد كه آن هم پذیرفته نشد، در این میان شیطانى كهنه‌كار به نام "وسواس خناس" گفت: من مشكل را حل مى‌كنم! ابلیس پرسید: از چه راه؟ گفت: فرزندان آدم را با وعده‌ها و آرزوها آلوده به گناه مى‌كنم، و هنگامى كه مرتكب گناهى شدند یاد خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آنها مى‌برم، ابلیس گفت راه، همین است، و این ماموریت را تا پایان دنیا بر عهده او نهاد."
روشن است كه فراموشی خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها كسانى گرفتار آن مى‌شوند كه خود را در برابر او تسلیم كنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همكارى نزدیك نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، كاملا مراقبند كه هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و لشكر او ببندند كه آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.
خداوند در آیه آخر پاداش پرهیزکارانى كه صفات آنها در دو آیه گذشته آمده توضیح داده است که آمرزش پروردگار و بهشتى كه نهرها از زیر درختان آن جارى است نصیب آنان می‌شود، بهشتی که در آن به طور جاودان سکنی می‌گزینند. و این پاداش نیکی است برای کسانی که اهل عمل هستند. نه افراد واداده و تنبل كه همیشه از تعهدات و مسئولیت‌هاى خویش مى‌گریزند.

پی‌نوشت:
كتاب امالی شیخ صدوق، ص 376، ح 5 .
برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه
سایت تبیان
مهری هدهدی