پدرم: آمون: من تو را مي خوانم من در ميان گروهي از بيگانگان هستم تمام کشورها در برابر من ايستاده اند. من تنها هستم: هيچکس همراه من نيست. سربازان بيشمار من: مرا ترک کرده اند من فرياد مي زنم و آنها را صدا مي کنم ولي هيچ کدام به آن اعتنايي نمي کنند. من مي دانم که آمون مرا با بيش از يک ميليون سرباز ياري خواهد داد بيش از صد هزار ارابه ران. بيش از ده هزار برادر و فرزند کساني که مثل يک قلب: متحد شده اند حال هر چند که من در سرزميني دور دست دعا مي کنم... هنگامي که آمون را خواندم ديدم که مي آيد او دستش را به من داد و شاد شدم. او از پشت مثل اينکه نزديک من باشد گفت: به پيش: من با تو همراهم. رامسس بزرگ قويترين پادشاه مصر باستان
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)