از منظر سرنوشت و فرجام، هنرمندان حرفه‌ای را به سه دسته می‌توان تقسیم کرد. دسته‌ی اول کسانی هستند که در روزگار حیات‌شان قدر می‌بینند و در صدر می‌نشینند. چشم و چراغ جامعه‌ و مردم‌شان می‌شوند. در مسیر تحول و تکامل تدریجی‌شان با گالری‌ها و آژانس‌های هنری بزرگ و مشهور همکاری می‌کنند و آثارشان با تورهای بین‌المللی به تالارها و موزه‌های مشهور دنیا سفر می‌کند. جای ثابتی در رسانه‌ها و تریبون‌های همگانی می‌یابند و شاید حتی زیر نور فلاش دوربین‌ها ژست هم می‌گیرند. مدام در بی‌ینال‌ها و رویدادهای هنری در گوشه و کنار جهان مدال و لوح افتخار نصیب‌شان می‌شود و روی سن با ردیفی از بزرگان که برای تقدیر و تجلیل آنها صف کشیده‌اند، روبوسی می‌کنند و عکسی به یادگار می‌گیرند. و سرانجام هم نامشان پیوسته در رسانه‌ها و سپس در کتاب‌های تاریخ هنر تکرار می‌شود و مجموعه‌داران برای خرید آثارشان قیمت‌های نجومی پیشنهاد می‌کنند. دسته‌ی دوم آنانی هستند که برعکس دسته‌ی اولی‌ها، از تمام حاشیه‌‌ها و نتایج نبوغشان گریزان می‌شوند و ترجیح می‌دهند مانند جی.‌دی.‌سلینجر، سال‌های باقیمانده‌ی زندگی‌شان را پشت دیوارهای بلند ملک خصوصی‌ خود در سکوت و آرامش و به دور از هیاهو و تاریخ‌نگاری بگذرانند. تا حد امکان در مجامع هنری حضور نمی‌یابند و از گفت‌وگو با خبرنگاران بیزارند، سایه‌ی رسانه‌ها را با تیر می‌زنند و خلاصه اصلا حاضر به پذیرش و رویارویی با پیامدهای کشف و در نتیجه عمومی شدن نبوغشان نیستند.

و نهایتا دسته‌ی سوم هنرمندان شامل کسانی است که شاید شناخته‌شده‌ترینشان نقاش بزرگ هلندی ونسان ون‌گوگ باشد. این گروه از هنرمندان در عین نبوغ آن‌قدر دیر کشف می‌شوند که در گمنامی و تنگدستی می‌میرند و تازه پس از مرگ‌شان است که آثارشان رکوردشکن بازار هنر و حراجی‌های معتبر می‌شود و زینت‌بخش دیوار معروف‌ترین موزه‌های هنر دنیا. تازه پس از ترک دنیاست که راهی به تاریخ هنر می‌یابند و نام‌شان نقل زبان آکادمی‌های هنر می‌شود و هنرجویان تازه‌کار چشم‌شان از دریچه‌ی آثار آنها به روی سبکی از دنیای هنر باز می‌گردد. آنچه از قرائن پیداست عالم عکاسی و بخصوص ژانر «عکاسی خیابانی» اخیرا بطور کاملا تصادفی صاحب یکی از این ستاره‌های ناپیدای دسته‌ی سوم شده است. ستاره‌ای که آرام‌ آرام دارد از پس یک زندگی سرشار از گمنامی درخشیدن آغاز می‌کند. داستان پیچیده و غریبی هم دارد این کشف تازه‌ی دنیای عکاسی. ماجرا از چه قرار است؟

در سال ۲۰۰۷، جان مالوف که آن زمان ۲۶ ساله بود و به کار خرید و فروش املاک اشتغال داشت، روی کتابی درباره محله‌‌ی زندگیش واقع در شمال‌غرب شیکاگو کار می‌کرد. او برای کتابش نیاز به عکس‌هایی قدیمی و مستند درباره‌ی معماری و ساختمان‌های قدیمی آن قسمت از شهر داشت؛ بنابراین در حراج وسایل یک انباری متروک، بابت جعبه‌ای که فکر می‌کرد حاوی نگاتیو عکس‌های مورد نظرش باشد ۴۰۰ دلار پرداخت کرد. اما پس از خرید و وارسی جعبه و نگاتیوهای درون آن، که مربوط به عکاس ناشناخته‌ای بود، دریافت که هیچ کدام از ۳۰ هزار نگاتیو داخل جعبه، تصویری از معماری و ساختمان‌های تاریخی نیست پس جعبه را به کناری نهاد. ولی حدود دو سال بعد که تازه به عکاسی علاقه‌مند شده بود، از روی کنجکاوی بار دیگر سراغ آن جعبه رفت و این‌بار شروع کرد به ظاهر کردن فیلم‌ها و اسکن برخی نگاتیوهای آن و کم‌کم فهمید که عکس‌ها چیزی بیش از تصاویر معمولی و آماتوری هستند.

در آن زمان مالوف در عکاسی، تازه‌کار بود و دانش چندانی نداشت و درباره‌ی عقیده‌اش در مورد عکس‌ها زیاد مطمئن نبود. به همین دلیل تعدادی از عکس‌ها را در سایت فلیکر، که یک سایت پرطرفدار عکاسی است، قرار داد تا نقدها و نظرهای دیگران را هم درباره‌ی آنها بداند. واکنش‌ها گسترده بود و عکس‌ها در مدتی کم، تعداد زیادی بازدیدکننده یافتند و عکاسان زیادی که به شدت تحت تاثیر کارها قرار گرفته بودند نوشتند که عکاس نگاه زیرکانه و مهارت هنرمندانه‌ای دارد و حتی او را با با عکاسان بزرگی چون «رابرت فرانک» و «واکر اوانز» مقایسه کردند. جان مالوف که دریافته بود دیگران هم معتقدند که بیشتر عکس‌ها منحصر به فرد هستند، دست به کار یافتن هویت عکاس شد. روزی در بهار ۲۰۰۹ بطور تصادفی روی یکی از پاکت‌های داخل جعبه، که مربوط به یک لابراتوار قدیمی بود، به اسمی برخورد که با گذشت زمان کم‌رنگ شده بود و به زحمت خوانده می‌شد؛ «ویویان مایر». او این اسم را در گوگل جستجو کرد و نتیجه آن یافتن آگهی ترحیمی در یک رسانه‌ی محلی شیکاگو شد مبنی بر اینکه زنی به نام «ویویان مایر» ۳ روز پیش از آن در سن ۸۳ سالگی فوت کرده بود.

20764693729154246144

مالوف جوان با استفاده از سرنخ‌هایی که از همان آگهی به دست آورده بود، شروع به کنکاش در زندگی گذشته‌ی آن زن کرد و وقتی فهمید او برای سال‌های زیادی در شیکاگو پرستار بچه بوده، خانواده‌هایی را پیدا کرد که ویویان سال‌ها برایشان کار ‌کرده بود. در گفت‌وگو با آن افراد که ویویان را از نزدیک می‌شناختند، کم‌کم تصویری از زندگی این زن برایش شکل گرفت. اما هنوز هم جزئیات بسیاری از زندگی این زن گمنام آمریکایی که عکس‌هایش مدتی‌ست بحث روز دنیای عکاسی شده است، در پرده‌ی ابهام قرار دارد و مقاطعی از زندگی او از جمله تاریخ دقیق و دلیل اصلی علاقه‌ و گرایش او به عکاسی ناشناخته مانده است.

«ویویان مایر» در سال ۱۹۲۶ از پدری اتریشی و مادری فرانسوی در نیویورک به دنیا آمد. از کودکیش همین‌قدر می‌دانیم که در سن چهار سالگی، پدرش به دلایلی نامعلوم از زندگی او و مادرش بیرون رفته است و آن دو چند صباحی در خانه‌ی یک زن عکاس فرانسوی‌تبار به نام «Jeanne Bertrand» که در آن زمان در ژانر پرتره موفق و سرشناس بود، زندگی کرده‌اند تا اینکه پس از مدتی مادر تصمیم می‌گیرد همراه دختر خردسالش به فرانسه بازگردد. و این‌گونه ویویان سال‌های تاثیرگذار نوجوانی و جوانی را در فرانسه گذراند و حتی بعدها انگلیسی را با لهجه‌ی فرانسوی صحبت می‌کرد. از سال‌های اقامت او در کشور زادگاه مادرش اطلاع چندانی در دست نیست. ویویان در بهار ۱۹۵۱ دوباره به نیویورک برمی‌گردد و در مدت 5 سال مشاغل مختلفی را در این شهر تجربه می‌کند تا اینکه سرانجام در سال ۱۹۵۶ به شیکاگو می‌رود و تا سال ۱۹۷۲ در خانواده‌ی «Gensburg» و پس از آن در خانه‌های دیگری بعنوان پرستار بچه‌ استخدام می‌شود. او بیشتر عکس‌های درخشان خود را در همین دوران گرفته است یعنی در دو دهه‌ی ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی.

طبق گفته‌های خانواده‌ی «Gensburg» ویویان زنی تنها بود و در تمام سال‌های خدمتش در خانه‌ی آنها حتی یک‌بار هم کسی به او تلفن نکرد یا پیغامی برایش نفرستاد و متقابلا او نیز هرگز با کسی در ارتباط نبود. عاشق فیلم‌های غیرآمریکایی بود، همیشه دور و برش پر از روزنامه و مجله بود، برای فقرا دل می‌سوزاند، تجربه‌های هیجان‌انگیز را دوست داشت و بچه‌ها را برای گردش به حومه‌ی شهر یا دیدار از بناها و گورستان‌های تاریخی می‌برد. او همیشه به بچه‌ها تاکید می‌کرد که باید نسبت به وقایع دنیای اطراف‌شان هوشیار باشند. اعضای این خانواده می‌دانستند که او روزهای تعطیل و اوقات فراغتش را به عکاسی در خیابان‌ها، محله‌های قدیمی و کوچه‌های فقیرنشین شیکاگو می‌گذراند و سپس عکس‌هایش را در حمام کوچک اتاقش، که برایش حکم تاریک‌خانه را داشت، چاپ می‌کند. ولی اعضای این خانواده در تمام آن سال‌ها بسیار به ندرت عکس‌هایی از او دیدند. آنها همچنین گفته‌اند که ویویان، که سینما رفتن یکی از معدود تفریحاتش بوده است، گاهی با دوربین ۸ میلی‌متری خود فیلم‌برداری هم می‌کرده است.

81254246336840373550

«ویویان مایر» در پاییز ۱۹۵۹ از خانواده‌ی «Gensburg» مرخصی گرفت، سهم خود از مزرعه‌ای را که به ارث برده بود فروخت و با پولش برای مدت بیش از شش ماه به نیویورک، لس‌آنجلس، مانیل، پکن، ویتنام، اندونزی، بانکوک، مصر، ایتالیا و فرانسه سفر کرد. تعدادی از عکس‌های یافته شده از او هم مربوط به همین سفر طول و دراز است. در سال ۱۹۷۲ سه فرزند خانواده‌ی «Gensburg» آن‌قدر بزرگ شده بودند که نیازی به پرستار نداشتند و در نتیجه ویویان خانه‌ی آنها را ترک کرد. همان‌طور که موقع آمدن از گذشته‌اش چیز زیادی نگفته بود موقع رفتن هم در مورد شغل آینده‌اش صحبتی نکرد. اما پس از آن نیز در خانه‌های مختلفی بطور کوتاه‌مدت بعنوان پرستار بچه مشغول کار شد. در سال ۱۹۸۷ وقتی برای کار به خانه‌ی خانواده‌ی «Usiskin» رفت همراهش ۲۰۰ جعبه‌ی بزرگ و کوچک داشت که محتویات بیشترشان نگاتیو‌، فیلم و آلبوم‌های عکسی بود که حاصل حدود ۳۰ سال عکاسی او بود. او کم‌کم از عکاسی سیاه و سفید به سمت عکاسی رنگی تمایل پیدا کرد و سبک کارش را هم تغییر داد و دیگر کمتر برای عکاسی به سفرهای درون‌شهری می‌رفت و بیشتر به عکاسی آبستره سرگرم بود. حتی برخی خانواده‌ها به یاد دارند که او در آخرین ماه‌های زندگی با آنها، از توده‌ی زباله‌های محله عکس می‌گرفت.

ویویان در اواخر دهه‌ی ۹۰ در آپارتمان محقری در محلات فقیرنشین شیکاگو زندگی می‌کرد تا اینکه فرزندان خانواده‌ی «Gensburg» دوباره او را یافتند و برایش آپارتمان بهتری خریدند و از آن پس مورد حمایت آنها قرار گرفت. «ویویان مایر» در زمستان ۲۰۰۸ در اثر زمین‌خوردگی روی برف در یک پیاده‌روی شبانه، که عادت همیشگی‌اش بود، نیاز به مراقبت پیدا کرد و به یک خانه‌ی سالمندان در حومه‌ی شیکاگو منتقل شد تا اینکه سرانجام در آوریل ۲۰۰۹ در همان محل درگذشت. فرزندان خانواده‌ی «Gensburg» جنازه‌ی او را سوزاندند و خاکسترش را در جنگلی پراکندند که ویویان در دوران بچه‌گی‌شان آنها را برای گردش به آنجا می‌برد تا توت‌فرنگی و تمشک وحشی بخورند و با طبیعت از نزدیک آشنا شوند.

85052040013059051443

در عکس‌هایی که تاکنون از «ویویان مایر» دیده شده، بسیاری از سوژه‌ها زندگی حاشیه‌نشینی است و در عکس‌های او حقیقت اطراف عکاس به تصویر ‌کشیده شده است؛ چیزهایی که لزوما زیبا نیستند. عکس‌هایی که گاهی حتی خنده‌دارند و طنزی تلخ از زندگی روزمره دارند. در عکس‌های سیاه و سفیدی که بسیاری از آنها را در دو دهه‌‌ی ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ گرفته است، انرژی و احساس خاصی که مایر به جهان داشته، ثبت شده است. جان مالوف تاکنون فقط یک‌دهم نگاتیو‌های کشف‌شده از «ویویان مایر» را اسکن کرده است و بنابراین عکس‌هایی که تا به امروز از مجموعه کارهای این عکاس گمنام دیده شده و این همه با استقبال مجامع هنری روبرو گشته بطور تصادفی و تنها از میان یک‌دهم کارهای او انتخاب شده است. «Colin Westerbeck» که سابقا بعنوان کیوریتور عکس برای بنیاد هنر شیکاگو کار می‌کرد و از کارشناسان مشهور عکاسی خیابانی در آمریکاست، در مورد عکس‌های «ویویان مایر» معتقد است که او با درک بالایی از زندگی خیابانی در شیکاگو، عکاسی می‌کرده و آثار او کاراکتر محلی و مردمی این شهر را نشان می‌دهند و کارهایش با عکس‌های عکاسان شناخته‌شده‌ای که همزمان با او در همان شهر کار می‌کردند مانند «هری کالاهان» و «یاسوهیرو ایشی‌موتو» متفاوت است.

تاکنون نمایشگاه‌هایی از برخی عکس‌های «ویویان مایر» به میزبانی موزه‌هایی در نروژ، دانمارک، ایتالیا و آرژانتین برگزار شده و از ۱۸ دی‌ماه امسال هم نمایشگاه بزرگی از کارهای او در محل «مرکز هنر شیکاگو» برپاست که تا ۱۴ فروردین‌ ۹۰ ادامه خواهد داشت. در این نمایشگاه ۸۰ قطعه از عکس‌های «ویویان مایر» از جمله تعدادی از عکس‌های رنگی او به نمایش درآمده است. همچنین از هم‌اکنون برای برگزاری یک سری نمایشگاه از آثار او در کانادا، مکزیک، بریتانیا، فرانسه و سایر شهرهای آمریکا برنامه‌ریزی شده و درخواست‌های زیادی نیز برای خرید عکس‌های او با قیمت‌های بالا ارائه شده است. جان مالوف، که این روزها بعنوان کارشناس برای سایت اینترنتی eBay کار می‌کند، می‌گوید مصمم است تا آثار و حتی لوازم شخصی «ویویان مایر» را حفظ و نگهداری کند. وی تخمین می‌زند که در حال حاضر بیشتر آثار مایر را از مجموعه‌داران، حراجی‌ها و خانواده‌های شیکاگو گردآوری کرده است. او اکنون تعدادی از دوربین‌های عکاسی ویویان، حدود ۱۰۰ فیلم ۸ میلی‌متری، ۳ هزار عکس چاپ‌شده، نزدیک به ۲ هزار حلقه فیلم ظاهرنشده که ۶۰۰ تایش رنگی است و نیز ۱۰۰ هزار نگاتیو از آثار ویویان را نگهداری می‌کند. وی در حال حاضر با دقت و تلاش زیادی مشغول ظهور و اسکن کردن بقیه آثار مایر است و هرگاه به عکس جالب و چشمگیری بر‌می‌خورد آن را در وبلاگی که مخصوص عکس‌های این عکاس گمنام درست کرده قرار می‌دهد.

36082094922265634124

از این گذشته یک گروه حرفه‌ای فیلمسازی اکنون در حال ساخت فیلم مستندی درباره زندگی و آثار «ویویان مایر» می‌باشند و برخی شبکه‌های تلویزیونی و روزنامه‌های بین‌المللی گزارش‌هایی درباره‌ی این کشف تازه‌ی دنیا عکاسی داشته‌اند. نخستین کتاب حاوی منتخبی از عکس‌های او هم قرار است در پاییز ۲۰۱۱ به چاپ برسد. مسلم است که آثار ویویان هر روز بیش از گذشته در معرض دید و نقد عکاسان و عموم علاقه‌مندان قرار می‌گیرند. جان مالوف در گفت‌وگویی ‌گفته است: "من این گنجینه را در یک لحظه کشف نکردم. بلکه به مرور زمان، خود ویویان به من یاد داد که کارهاش چقدر خوب هستند. اوایل وقتی به عکس‌های او نگاه می‌کردم، فهمیدم که گرفتن یک عکس خوب چقدر سخت است... شاید «ویویان مایر» از عکاسی برای پر کردن خلاء عاطفی زندگیش استفاده می‌کرده، شاید هم برای راضی کردن خودش. ولی هر چه باشد عکس‌هایش سرشار از زندگی‌اند و مردم زیادی مشتاقند که این کارها را ببینند."

خلاصه اینکه حاصل زندگی یک پرستار بچه در شیکاگو‌ صدها هزار قطعه عکس سیاه و سفید و رنگی است با کادربندی‌های جالب و هنرمندانه از خیابان‌ها و کوچه‌وپس‌کوچه‌های نیویورک، شیکاگو و شهرهای دیگری که زندگی را با همه تقلا و تکاپویش در آنها به تصویر کشیده است. نمی‌توان ادعا کرد که او تغییرات جامعه‌ی اطراف و معاصرش را ذره به ذره ثبت کرده ولی بدون شک حاصل عکاسی این زن تنها در پرسه‌زنی‌هایش میان کوچه‌ها، خیابان‌ها و محلات شیکاگوی نیم قرن پیش، دریچه‌ای برروی‌مان گشوده است برای سرک کشیدن در زندگی‌ روزمره‌ی مردم آن دوره. اکنون، چند سال بعد از درگذشت بی‌سروصدای او در یک خانه‌ی سالمندان و پس از سال‌ها زیستن در گمنامی، سرانجام استعدادش شناخته شده و مورد تقدیر قرار گرفته است و شاید ستاره‌ای در تاریخ عکاسی و بخصوص «عکاسی خیابانی» آرام‌آرام درخشیدن آغاز می‌کند. باید منتظر ماند و دید آیا «ویویان مایر» می‌تواند اکنون و پس از مرگش، جایی برای خود در کتاب‌های تاریخ عکاسی دست و پا کند یا اینکه نه ستاره بلکه تنها شهابی زودگذر در آسمان عکاسی خواهد بود. اما ورای همه‌ی اینها، شاید شاهکار ویویان این باشد که بار دیگر ثابت کرد ارزش و اصالت عکس خوب هرگز با گذشت زمان از بین نمی‌رود و بالاخره جایی و زمانی دیده خواهد شد؛ حتی عمری فراتر از آفرینشگر خود می‌یابد و روزگاری درازتر می‌زید.




69220890716081908380