معماری سنتی سرشار از نکاتی است که ممکن است گاهی گوشه ای از آن کشف و مورد استفاده قرار بگیرد. معماری پر رمز و رازی که اساس و سنت آن، پویایی و روزآمدی است.معماری ارزشمندی که حاصل آن ساختمان هایی است که برای ابد بنا می شوند.
معماری سنتی سرشار از نکاتی است که ممکن است گاهی گوشه ای از آن کشف و مورد استفاده قرار بگیرد. معماری پر رمز و رازی که اساس و سنت آن، پویایی و روزآمدی است. (که البته لزوماً با معماری روزمرگی و روزمرگی معماری مغایرت تام دارد.) معماری ارزشمندی که حاصل آن ساختمان هایی است که برای ابد بنا می شوند. لذا بزرگترین ویژگی بناهایی اینچنین که دورنمایی جاویدان را ترسیم خواهند کرد، همه جانبه نگری و نکته سنجی های علمی، فنی و اجرایی در جهت ایستایی غیرقابل تردید آن است.
ضمن پذیرش نقاط و موارد ضعف ـ چه به لحاظ تکنیکی و چه در جزئیات اجرایی ـ در محصولات معماری سنتی باید گفت متأسفانه ساختمان هایی که بدون اتکا به لایه های پنهان فنون معماری سنتی ساخته شده و تنها به حفظ ظواهر بسنده کرده اند، موجبات بیشترین بهانه جویی ها را برای کسانی فراهم می کنند که به گونه ای اغراق گرا و متعصبانه هر نوع کارآیی ابنیه تاریخی و سنتی را به دیده تردید و انکار می نگرند و یا در تصمیم گیری های امروزی چاره ای جز تخریب کامل آن ها را نمی پذیرند.
آیا به راستی با ارائه نمونه هایی از ساختمان های کهنه، فرسوده و پردردسر می توان ساحت پرطمطراق معماری سنتی و بناهای تاریخی را خدشه دار کرد؟! در واقع باید پذیرفت انتساب عنوان معماری سنتی به هر ساختمان تقلیدی و التقاطی اهانت به اندیشه های بلند متفکران صاحب ذوقی است که رویای جاودانگی آدمی را در دست ساخته های خود برآورده کرده اند.
اگر جرم حجمی آجرهای معمولی را تقریباً ۱۷۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب فرض کنیم، در مورد برجی مشابه شاهکار هزارساله معماری ایران، یعنی گنبد کاووس، با یک محاسبه ساده و حتی بدون فرض نیروهای حاصل از زاویه و شیب دیواره ها، تصوری از بزرگی فشاری که لایه های تحتانی این برج باید تحمل کنند (به اضافه فشار و تنش حاصل از نیروی باد و… ) می توان به دست داد. به طور مثال اگر صد سال پیش بنایی اینچنین با مصالحی معمولی ـ و بدون برخورداری از علوم و بدون توجه به تمهیدات و ظرائف واقعی معماری برج مذکور ـ ساخته می شد، می توانست آیا مصداق معماری سنتی و ساختمانی سنتی باشد؟! بنایی که پایداری آن در مقابل عوامل طبیعی و غیرطبیعی مختلف اظهرمن الشمس است؟! این مثال در همه ابعاد معماری و ساختمان سازی اعم از فضاها، مصالح، اجزاء ساختمانی و سازه ای، مکان یابی و جای گیری، حجم کلی بنا، تزئینات و… قابل پی گیری است.
از آنچه در مقاومت هر سازه در مقابل نیروهای مخربی همچون نیروهای زلزله و… حائز اهمیت بوده و در علوم امروزی نیز بر آن تاکید شده است می توان به مواردی اشاره کرد که با دقت و آگاهی در ابنیه سنتی رعایت شده است:
ـ تناسب بین عرض و طول پلان با ارتفاع ساختمان عامل تعیین کننده ای است که به واسطه گستردگی و کوتاهی این نوع ابنیه ضریب مقاومت آن ها را در مقابل انواع لرزه ها به شدت افزایش می دهد. معمولاً غیر از اجزایی همچون مناره ها و…، در ابنیه سنتی نمی توان از چنین ضعف های طراحی سراغی گرفت. از طرفی روشن است که افزایش اختلاف ارتفاع بناهای مجاور، کاملاً در تشدید آسیب های حاصل از زلزله و حرکت زمین مشهود است و این اختلاف تراز در الگوهای معماری و شهرسازی سنتی در حداقل ممکن و در موارد معدود با واسطه و پله ای دیده می شود.
ـ تقارن در فضا و احجام و حتی توزیع ثقلی نیز که عامل مؤثری در تقویت بنا محسوب می شود و کارایی آن در تجارب متعدد به اثبات رسیده است، بنا بر سنتی کهن در اغلب این ساختمان ها به چشم می خورد. نما و پلان های کاملاً قرینه و نزدیک به مربع و مستطیل، پرهیز از شکستگی های نامأنوس، حفظ ریتم در طراحی، هندسه موزون و یا سازه هایی همچون پوشش های گنبدی و کلمبو و… را باید نقاط تکامل این نیاز دانست.
ـ عامل دیگری که در توصیه های امروزی مورد توافق همه اهل فن شمرده می شود، کاهش وزن کلی ساختمان و تقلیل ارتفاع مرکز ثقل بنا می باشد. با وجود محدودیت های مربوط به ساخت و انتخاب مصالح بنایی، این مهم در بناها و معماری های سنتی ایران با شگردهای قابل توجه، تحسین برانگیز و درخور تحقیق تأمین شده است. انواع کانه پوش ها، دیواره های صندوقه، گنبدهای دوپوش و تغییرات تدریجی ضخامت دیوارهای باربر به تناسب ارتفاع و میزان بار و… را می توان در گروه این ساز و کارها برشمرد.
ـ استفاده از حائل ها و پشت بندهایی که گاه در ظاهری از رواق و ایوان و… پنهان می شوند و یا مهار و کش هایی که حرکات و فشارهای عرضی را کنترل می کنند، تنگ بندی ها، کلاف بندی های چوبی و همچنین تیر و الوارهای چوبی به کار رفته در مغز دیوارها و لایه های تکرارشونده که نقش به سزایی در تقسیم یکنواخت بارها بازی می کنند، توجه به یکپارچگی بنا، ساباط ها و… همه و همه در کنار قاب ها و قابلیت های انعطافی و انطباقی بناهای سنتی موجب دوام رازگونه این ابنیه می شوند.
ـ شاید پی سازی را بتوان از مهمترین نقاط ضعف و مورد تردید بناهای تاریخی محسوب کرد که ممکن است با اصول و یافته های علمی امروزی چندان همسو نبوده و تئوری های امروزی اشکالات چندی را بر آن وارد نماید. اما در این اصل نیز می توان انتخابات و شیوه های هوشمندانه ای را مثال زد. جای گیری هسته اولیه ارگ تاریخی بم بر روی صخره ای سترگ و سنگی که مهمترین عامل نجات بخش عمده آن از بلایای تخریبی زلزله بود، نمونه ای است شایسته توجه و مطالعات تطبیقی بیشتر. همچنین است در مورد بناهایی که مانند مسجد امام(ع) اصفهان نیمه کاره رها می شدند و تکمیل آن ها به بعد از ایجاد تعادل تدریجی و طبیعی بنا و شالوده و همگنی بستر آن موکول می شد.
ـ به این فهرست، دقایق و نظم عملیات پی گیر نگهداری را نیز باید اضافه کرد. ادامه حیات این بناها با ثبات شرایطی مثل سطح آب های زیرزمینی، رطوبت محفوظ در بنا، پوشش گیاهی محوطه پیرامونی و… و همچنین تجدید عایق های رطوبتی، کنترل ترک ها، تکمیل به موقع بخش های آسیب دیده، دقت در الحاقات و یا حذف احتمالی بعضی قسمت های جزئی و… با مشورت و استفاده از استادکاران آشنا به فن امکان پذیر می شد.
این دست آوردها و همه رازهای ناگشوده دیگر، مجموعه ای هستند که بقای هزاران ساله و چند صد ساله بناهایی همچون گنبد سلطانیه و… را تضمین می کنند و این اطمینان خاطر به خصوص در مورد بناهای عام المنفعه و مجموعه های حکومتی ـ در مقابل ساختمان های معمولی که ممکن است صدماتی از محدودیت های مالی و اجرایی دیده باشند ـ فراگیرتر است. در مجموع می توان گفت قریب به اتفاق نمونه های برگزیده معماری سنتی آنچنان که تصور می شود و یا گاهی سعی در القای آن می کنند، سست و ناپایدار نیستند.
شیوه ها و آئین نامه های مربوط به مقاومت ابنیه بیش از اینکه به سلامت و پایداری کامل بنا نظر داشته باشند، به ایمنی و حفظ جان ساکنین و یا شاغلین در آن توجه می کنند. به زبان دیگر یک ساختمان مقاوم معمولاً به ساختمانی اتلاق می شود که بعد از حوادث غیرمترقبه ای همچون زلزله و… موجب مرگ و آسیب جانی انسان ها نشود، اگرچه بنیان آن تا حد غیرقابل اطمینانی برای بهره برداری مجدد از هم گسیخته باشد. به همین دلیل بناها و خانه هایی که دچار حادثه هایی اینچنین شده باشند ـ پیش از بازسازی و یا تعمیرات کلی ـ برای ادامه کاربری گذشته توصیه نمی شوند. از این رو در حوزه حفظ جان انسان ها، نگاه به استحکام بخشی بناهای تاریخی برای حفظ و مقاومت کامل آن ها انتظاری است فراتر از آرا و فنونی که حتی برای بناهای نوساز امروزی اعمال می گردد. متأسفانه این شیوه استدلال متداول (یعنی تاکید بر حساسیت حفظ جان و سلامت انسان ها در بناهای تاریخی) قیاس مع الفارغی است که گاهی ـ به ویژه در مورد بافت های تاریخی ـ دست آویز تجددگرایان بی ریشه و مخالفان سودجو قرار می گیرد.
بنابراین لازم می نماید که مقوله استحکام بخشی ابنیه تاریخی ـ با این پیش فرض تعیین کننده که دخالت های فیزیکی مستقیم و اقدامات مرمتی محیرالعقول همیشه یگانه راه حل و یا بهترین راه حل نیست ـ بیشتر مبتنی بر دو اصل حفظ ارزش های تاریخی، هنری، فرهنگی و… این بناها و حفظ جان افرادی که به مناسبت های گوناگون اعم از بازدیدهای موقت، اسکان طولانی مدت و یا اشتغال دائم و… در این مجموعه ها تردد می کنند، متمرکز گردد. طبیعتاً تقویت جامع این بناها نیز در جهت تأمین این دو خواسته است که متأسفانه در اغلب موارد با این رویکرد مورد بررسی کامل قرار نگرفته و البته برآورده نشده اند.
در هر حال و با وجود اینکه مرمت کاران و معماران و… می کوشند که تخریب آثار ارزشمند تاریخی را تا سرحد امکان متوقف کنند و یا به شکل مشهودی به تعویق بی اندازند، آیا بلافاصله بعد از مشاهده آسیب و… باید دست به کار ترمیم آن شد؟! چرا گاهی با لجاجت کامل از پذیرش این واقعیت ملموس می گریزیم که: " ویرانی و آسیب های به وجود آمده در اثر عوامل طبیعی مثل سیل، زلزله و… هم جزئی از روند تاریخی یک اثر دیرسال است."؟ چگونه می توان از چهره ای بی اندک غبار تاریخ، انتظار داشت زبان گویای گذشته سرزمین و اقوامش باشد؟!
از این گذشته مقاوم سازی هر بنا به خصوص بناهای قدیمی علاوه بر مخارج و بار مالی سنگین و نیاز به توان علمی بالا، اغلب مستلزم دخالت های وسیعی در اصل بنا می باشد که ممکن است با مهمترین قواعد حفظ ابنیه تاریخی ـ که دامنه ای فراتر از شکل ظاهری دارد ـ مغایر باشد. ضمن اینکه عموماً برای اثبات صحت عملکرد بهترین شیوه ها نیز فرصت کافی برای مواجهه با تجارب طبیعی به وجود نیامده است. چه بسا آنچه به بنا افزوده شده یا از آن حذف شده تا باعث افزایش مقاومت بنا شود، در شرایطی دلیل اصلی افزایش احتمال و شدت تخریب بنا باشد. همانطور که سبک سازی بام ـ که اصلی بدیهی در علوم امروزی است ـ ممکن است تعادل دیرپای یک بنای قدیمی را برهم زده و موجب ایجاد آسیب های جدی در سازه و پوشش بنا شود. به این موارد باید پروسه پیچیده تصمیم گیری در مورد حد مقاومت بنا (مثلاً پیش بینی مقاومت لازم در برابر چند ریشتر نیروی زلزله و…) در قسمت های مختلف بنا را اضافه کرد. به خصوص این که مواردی همچون شدت و نزدیکی کانون زلزله به سطح زمین، مانند آنچه در زلزله بم اتفاق افتاد، هر اقدامی را فاقد کارآیی لازم کرده و نیاز به اعمال ترفندهای تکمیلی دیگری را ناگزیر می نماید.
از طرفی عمده فعالیت های مرمت و تثبیت بر روی قسمت های آسیب دیده و ضعیف تر بنا انجام می گیرد که ممکن است از حیث جزئیات، کیفیات و ظرائف اجرایی هماهنگ با بخش های وابسته و مجاور نبوده و محدودیت ها و ناآگاهی ها، موجب نقصان و یا توقف اقدامات جامع و فراگیر شده و میزان آسیب پذیری بنا را افزایش دهد. تفاوت واکنش های بخش های تازه تعمیر در مقابل عوامل محرک و فشارهای خارجی، ناهمگونی مصالح و ملات ها، تغییر بارها و نیروها، بی توجهی به تعامل پیچیده اجزاء درگیر و… عوامل دیگری هستند که ممکن است به ضعف بیشتر یک بنای تاریخی مرمت شده منجر شوند. نمونه ها و تجربه هایی مثل خسارات ناشی از زلزله بم در ارگ و دیگر بناهای تاریخی شهر بم گواهی است بر این مدعا که اقدامات مرمتی و حفاظتی اگر بدون تبعیت همه جانبه از معیارهای معماری سنتی و تداوم اصول نهفته در هویت بنا انجام شوند، می توانند در گسترش انواع تخریب های حاصل از حوادث، فوق العاده مؤثر باشند. در یک کلام تسری بی قید و شرط الگوهای ساختمان سازی و استحکام بخشی جدید به حیطه معماری سنتی می تواند ـ خصوصاً در حفظ ارزش های تاریخی و فرهنگی ـ فاجعه آفرین باشد.
روشن است که در حفظ موضوع اول بحث، یعنی حفظ ارزش های عیان و پنهان در بنا، هیچ چیز کامل تر و گویاتر از اصل آن نمی تواند عمل کند. اما باید پذیرفت که عدم اطمینان از بقای دائم این یادگارها که به واسطه وجود انواع آسیب ها و عوامل مخل، ناگزیر می نماید، مستندسازی های همه جانبه و دقیق و تکمیل پروژه های مطالعاتی در کنار اقدامات حفاظتی معقول و معمول یگانه شیوه ای است که می تواند بخش عمده ای از ارزش های مورد نظر را به پژوهشگران و نسل های آتی منتقل کرده و درصورت نیاز، امکان بازسازی و بازآفرینی آن را فراهم نماید.
در مورد موضوع دوم یعنی حفظ جان و سلامتی افراد هم ناگفته پیداست که براساس اصول اخلاقی و انسانی هیچ اغماض، سهل انگاری و رجحانی پذیرفته نیست. اما نمی توان و نباید این مهم را تنها به تغییرات اساسی در خود بنا ارجاع داد. گذشته از این وظیفه حتمی و لازم ـ که البته با محدودیت های بسیاری نیز مواجه است ـ نباید از ترفندهای کارآمد و ممکن دیگر غافل ماند.
یکی از مهمترین این موارد انتخاب کاربری های مناسب با بنا (به لحاظ مقاومت سازه، میزان جمعیت حاضر در بنا، پیش بینی میزان خطر وقوع حوادث غیرمترقبه و…) خواهد بود. بزرگترین فجایع انسانی مربوط به وقایعی مثل زلزله، در اثر حوادثی است که شب هنگام و هم زمان با ساعات استراحت و خواب مردم اتفاق افتاده اند. لذا در طرح های احیاء و تجدید کاربری ها باید به این موضوع توجه ویژه داشت و هرگز از ابنیه ای که مقاومت و ایستائی پائین و یا تردیدآمیزی دارند برای کاربری هایی مثل اقامت مسافرین استفاده نکرد.
در موارد اضطراری، تعبیه جان پناه های محفوظ، حفظ حدود حرائم، پوشش های موقت مبتنی بر اصول پایداری و استفاده از تونل های ایمنی و مسیرهای مطمئن تردد برای بازدیدکنندگان و حتی تأمین تجهیزات ساده ایمنی مثل کلاه ایمنی و… کارگشا بوده و خطرات جانی ناشی از ریزش آوار را به میزان قابل قبولی کاهش خواهد داد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)