صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 42

موضوع: تاريخ فرانسه از گذشته تا حال

  1. #1
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    تاريخ فرانسه از گذشته تا حال

    فرانسه، سرزمين ارباب كلمات

    فرانسه مهد فرهنگ و هنر و زادگاه بزرگمرداني نظير ويكتور هوگو، ملقب به ارباب کلمات، است كه بخش مهمي از ميراث جهان را در خود دارد.

    آرين مانسريان: كشور فرانسه از هزاران سال پيش توسط انسانهاي غارنشين كشف شده و سكونتگاه آنان به شمار ميرفت. گالهاي سلتي (فرانسويهاي باستان) بين سالهاي 1500 تا 500 پيش از ميلاد در اين كشور سكني گزيدند. طبق شواهد تاريخي، در اين سالها گالها و روميها پيوسته با هم در جنگ و جدال بودند تا اين كه جوليوس سزار، قيصر روم، به اين كشور لشكركشي كرد و آن را تحت سلطه خود درآورد. سالها بعد كلووين، پادشاه امپراتوري فرانك، توانست با شكست دادن سپاهيان رومي آنان را از اين مناطق بيرون رانده و با آغاز حكومت خود بر اين كشور آن را فرانسيا بنامد.
    در طول چهار قرن بعد از تصرف فرانسه به دست كلوويس افراد بسياري بر سر تخت پادشاهي با هم مبارزه كردند.
    بعد از جنگهاي خونين مذهبي كه در قرن 16 ميلادي رخ داد، فرانسه تدريجا به كشوري قدرتمند و تاثيرگذار در قاره اروپا تبديل شد و با پادشاهي لويي چهاردهم اولين حكومت واحد در اين كشور به وجود آمد. اما در قرن 18 بيثباتيهاي سياسي با افزايش آگاهي مردم و بالا گرفتن عقايد روشنفكرانه بر ضد استبداد لويي شانزدهم دوباره شروع و باعث به وقوع پيوستن انقلاب كبير فرانسه شد.
    در طول وضعيت نابسامان ناشي از انقلاب، ناپلئون بناپارت توانست با شكست حريفان خود حكومت كشور را در دست گرفته و خود را امپراتور فرانسه بنامد. وي بعد از سر و سامان دادن به قوانين داخلي، اوضاع آموزشي و قضايي كشور، دست به كشورگشايي زده و موفق شد بخش اعظمي از قاره اروپا را به تصرف خود درآورد.
    فرانسويها در سال 1871 اولين انتخابات رياست جمهوري را برگزار كردند.
    بعد از جنگ جهاني دوم، فرانسه در ويراني و انحطاط به سرميبرد ولي پيشرفتهاي اقتصادي به سرعت به وقوع پيوست به طوري كه در سال 1957 اين كشور از جمله كشورهاي موفق و تاثيرگذار در اقتصاد اروپا بود. دهه 50 دوران پايان استعمار فرانسه و خارج شدن كشورهاي مستعمره از زير سلطه اين كشور بود.
    از آن زمان به بعد فرانسه سير صعودي را در امر اقتصاد و ايجاد اشتغال و رفاه و امنيت براي شهروندان خود طي كرده است به طوري كه امروزه يكي از مهمترين كشورهاي قاره اروپا به شمار ميرود.
    اين كشور با وسعت 212935 كيلومترمربع سومين كشور بزرگ اروپا به شمار ميرود. فرانسه كه در غرب قاره اروپا قرار دارد از طرف شمال شرق با بلژيك، از شرق با آلمان و سوييس، از طرف جنوب شرق با كشور ايتاليا و از جنوب با اسپانيا همسايه است و از طرف غرب به اقيانوس اطلس ختم ميشود. بيش از دو سوم سطح اين كشور را كوهها و تپهها پوشاندهاند. كوههاي آلپ و پيرنه از مناطق كوهستاني فرانسه هستند.
    سواحل اين كشور در حاشيه درياي مديترانه از جمله مناطق گردشگري به شمار ميروند. تابستانهاي گرم و خشك و زمستانهاي ملايم و متعادل اين نواحي سالانه گردشگران بسياري را به خود جذب ميكنند.
    از آنجايي كه كشور فرانسه تقريبا در حد واصل بين خط استوا و قطب شمال قرار دارد، از آب و هوايي معتدل برخوردار است. سواحل مديترانهاي اين كشور تابستانهاي گرم و خشك و زمستانهايي معتدل دارند. در مناطق كوهستاني و مرتفع دماي هوا كاهش يافته و سالانه بارندگي زيادي در اين مناطق به وقوع ميپيوندد.
    امروزه بيشتر مردم فرانسه را افراد متولد در همين كشور تشكيل ميدهند. فرانسويهاي امروزي ريشههاي مختلفي دارند كه از آن جمله ميتوان سلتيها، ژرمنها، لاتينيها و اسلاوها را نام برد. قسمت چشمگيري از جمعيت امروزي فرانسه افرادي هستند كه در طول قرن بيستم از كشورهايي نظير پرتغال، اسپانيا، ايتاليا و نيز ملل عربي تحت استعمار فرانسه به آن مهاجرت كردهاند.
    زبان رسمي اين كشور فرانسوي است كه تقريبا بين همه مردم مورد استفاده قرارميگيرد.
    حدود 80 درصد از جمعيت فرانسه مسيحي كاتوليك هستند. كمتر از 2 درصد پروتستان، 4 درصد مسلمان و 1 درصد يهودي هستند.
    پاريس، پايتخت اين كشور كه توسط قبيلهاي از سلتيها به نام پاريسي كشف و نامگذاري شد از مهمترين مراكز فرهنگي و هنري و يكي از زيباترين شهرهاي اروپا و جهان است.
    هنر و فرهنگ از بخشهاي مهم و جدانشدني زندگي مردم فرانسه است. هنرمندان و نويسندگان بزرگي چون ويكتور هوگو، ارباب كلمات، از اين كشور ظهور كردهاند.
    اسم كشور فرانسه از فرنسيا به معني «سرزمين فرانكها» آمده است. اين نام پيش از اين به امپراتوري فرانكها كه از جنوب تا شرق آلمان ادامه داشت، اطلاق ميشد. فرانسه در لغت به سه مفهوم است. معناي نخست آن درمورد كل جمهوري فرانسه به كار ميرود. مفهوم دوم آن به مركز فرانسه گفته مي شود و در معناي سوم به استان ايله دو فرانس و شهر پاريس در مركز آن اشاره دارد.
    برج آهني و 75 طبقه ايفل، سمبل پاريس، بزرگترين سازه اين شهر محسوب ميشود. كليساي نتردام از مشهورترين كليساهاي دنياست كه با قدمتي ديرينه هنوز ميزبان مراسم مذهبي يكشنبههاست.
    كشور فرانسه مهد غني تمدن و فرهنگ جهان، 30 اثر در فهرست ميراث فرهنگي يونسكو به ثبت رسانده است. كليساي جامع چارترس (1979)، غارهاي تزيين شده دره وزر (1979)، كوه سنت ميشل و درياچه مجاور آن (1979)، قصر و پارك ورساليز (1979)، تپه و كليساي وزلاي (1979)، كليساي جامع آمين (1981)، صومعه راهبان سيسترشن فونتناي (1981)، پارك و قصر فانتين بلو (1981)، بناهاي تاريخي به سبك رومي و رمانسك آرلز (1981(، مركز تئاتر روم، محوطه اطراف آن و تاق نصرت ارنج (1981) و... از جمله آثار ثبت شده اين کشور در فهرست يونسکو است.
    شهر ليهاور در سال 2005 در فهرست ميراث فرهنگي يونسكو به ثبت رسيد. اين شهر كه روي كانال انگليسي در نورماندي واقع شده است در طول جنگ جهاني دوم بمباران شد. منطقه تخريب شده، مطابق طرحي كه توسط گروهي كه سرپرستي آن را آگوستپرست بر عهده داشت در فاصله سالهاي 1945 تا 1964 بازسازي شد. اين منطقه مركز اداري، تجاري و فرهنگي لي هاور را تشكيل ميدهد. در بين شهرهايي كه بازسازي شدهاند، اين شهر به دليل يكپارچگي و يكدستي سبك بازسازي آن منحصر به فرد است. شهر امروزي در واقع بازتاب تلفيقي از الگوي اوليه شهر و ساختار تاريخي آن با برنامهريزي شهري و فنآوريهاي نوين ساختمانسازي است.
    ساخت و توليد اتومبيل، هواپيما و مواد شيميايي بخش اعظم صنعت فرانسه را تشكيل ميدهد. در حالي كه صنايع پوشاك، گردشگري و منسوجات نيز نقش مهمي در اقتصاد اين كشور دارند. كشاورزي را نيز ميتوان از منابع درآمد سنتي قسمتي از مردم فرانسه به شمار آورد.
    تيم ملي فوتبال فرانسه يکي از قطبهاي فوتبال در جهان به شمار ميرود. در 12 جولاي سال 1998 تيم ملي فوتبال فرانسه با شكست تيم برزيل در مسابقه فينال جام جهاني با نتيجهاي پرگل توانست جام قهرماني را بالاي سر ببرد.
    تيم ملي فرانسه كه تاكنون 11 بار در مرحله نهايي مسابقات جام جهاني حاضر شده است در سال 1938 هم ميزبان اين بازيها بود ولي اين امتياز هم مانع حذف آنها در مرحله يك چهارم نهايي توسط ايتاليا، قهرمان همان سال، نشد.
    از دهه 50 به بعد كشور فرانسه بازيكنان با استعداد و منحصر به فردي را به جامعه فوتبال ارايه داده كه از آن ميان مي توان به ميشل پلاتيني و ژان تيگانا اشاره كرد. دو شكست اين تيم در مقابل آلمان غربي در دو دور پياپي و در محله يك چهارم نهايي از جمله ناكاميهاي اين تيم با وجود برخورداري از بازيكنان باتجربه است.
    در سال 2002، فرانسويها در حالي كه دو عنوان معتبر قهرماني جهان (1998) و قهرماني اروپا (2000) را داشتند، به مسابقات جام جهاني در خاور دور قدم گذاشتند ولي در بين ناباوري همگان با كسب دو شكست مقابل سنگال و دانمارك و يك تساوي مقابل اروگوئه و در حالي كه موفق به بثمر رساندن حتي يك گل هم نشده بودند در همان مرحله اول از گردونه مسابقات كنار رفتند. در سال 2004 نيز مجموعه ناكاميهاي تيم ملي فوتبال فرانسه با شكست در مقابل يونان در بازيهاي جام ملتهاي اروپا كافي بود تا بازيكنان، كادر فني و طرفداران اين تيم متوجه شوند كه دوران طلايي فوتبال فرانسه به پايان رسيده است.
    بعد از تقبل چنين شكست هايي، ريموند دومنك كه كارنامه درخشاني را در طول مربيگري در تيمهاي ملي زير 17 سال و جوانان فرانسه داشت از سوي فدراسيون فوتبال فرانسه به عنوان سرمربي تيم ملي فوتبال فرانسه انتخاب شد و اين در حالي بود كه چند تن از بازيكنان كليدي و با تجربه اين كشور همچون زينالدين زيدان، كلود ماكلله و ليزارازو از تيم ملي و صحنههاي بينالمللي خداحافظي كرده بودند.
    وي كه در مرحله مقدماتي توانست فرانسه را صدرنشين ساخته و آن را مستقيما به جام جهاني برساند سعي كرد تا چند نفر از بازيكنان با تجربه را به تيم ملي برگرداند كه تا حدودي نيز موفق به اين كار شد. طرفداران فرانسه اميدوارند كه تيم ملي فوتبال كشورشان با حضور بازيكنان باتجربه در کنار بازيكنان جوان و مستعد اين تيم بتواند پاياني بر ناكاميهاي چند سال اخير بنهد.
    زينالدين زيدان كاپيتان كنوني تيم ملي فوتبال فرانسه، فوتبال خود را از خيابانها و كوچههاي مارسي شروع كرد و در سن 14 سالگي توانست به عضويت باشگاه كن درآيد. تنها 17 سال داشت كه به تركيب اصلي تيم كن راه يافت. در سال 91 و با سقوط اين تيم به دسته پايينتر، زيدان نيز از آن جدا شده و به بوردوي پرتغال پيوست.
    وي در سال 94 به تيم ملي فوتبال فرانسه دعوت شد تا اولين بازي خود را در مقابل تيم چك انجام داده باشد. مسابقات جام ملتهاي اروپاي سال 96 در انگلستان آغاز درخشندگي و شكوفايي زيدان در سطح ملي بود. در تابستان همان سال زيدان به يوونتوس يكي از بزرگترين قدتهاي ايتاليا و اروپا پيوست. در سال 98 كه زيدان در اوج دوران بازيگري خود به سر ميبرد، با نمايش ايدهآل در جام جهاني توانست عنوان بهترين بازيكن جهان در آن سال را از آن خود سازد.
    يك سال بعد وي به قيمت 73 ميليون دلاري به رئال مادريد اسپانيا فروخته شد تا به عنوان گرانقيمتترين بازيكن تاريخ فوتبال جهان انتخاب شود.
    با وجود اين كه زيدان در سال 2005 و بعد از ناكاميهاي تيم ملي در مسابقات جام جهاني و جام ملتهاي اروپا در سال 2002 و 2004 از فوتبال ملي خداحافظي كرد، بعد از مدتي با تقاضاي فدراسيون و طرفداران فوتبال فرانسه به اين تيم بازگشت تا تيم ملي کشورس را كه در مرحله مقدماتي جام جهاني 2006 براي صعود دچار مشكل شده بود ياري دهد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #2
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ملاحظات تاريخي
    كلوويس ازخاندان مرو ونژين(Merovingian’s) نخستين شاه سرزمين فرانكهاست. شاهان اين خاندان از481 تا 751 بر فرانسه حكومت كردند.كارولنژين(Carolingians) دومين خاندان سلطنتي در فرانسه است كه از751 تا 989 بر اين كشور حكومت نمود. از جمله مشهورترين شاهان اين خاندان شارلمان است كه طي سالهاي 768تا814 حكومت نموده و در سال751 عنوان شاه فرانسه را به خود اختصاص داد. كاپه سي ين(Captions) سومين خاندان سلطنتي است كه شاهان آن از 987 تا 1328 حكومت كردند. شارل چهارم آخرين اين خاندان فرزند ذكوري نداشت و حكومت به برادرزادهاش فليپ چهارم لو وا لووا (Le valois) رسيد. در زمان حكومت وي بود كه جنگهاي صد ساله با انگلستان آغاز گرديد. از مشهورترين شاهان اين خاندان از شارل هفتم ميتوان نام برد كه به كمك ژاندارك بر متجاوزين انگليسي غلبه نمود. انتهاي دوره سلطنت وي(1430سال)، پايان جنگهاي صد ساله است.
    از خاندان والوا و اهل اورليان ميتوان از لويي دوازدهم نام برد كه به پدر ملت فرانسه شهرت داشت. فرانسواي اول، تخستين شاه از خاندان والوا اهل آنگولم (Angouleme Valois) بود كه همزمان با دوران رنسانس در فرانسه به حكومت رسيد.سپس نوبت به خاندان بوربونها(Bourbons) رسيده و هانري چهارم، لويي سيزدهم، لويي چهاردهم، لويي پانزدهم، و لويي شانزدهم، بين سالهاي 1598 تا 1789 بر فرانسه حكومت مي نمايند. لويي چهاردهم مشهور به لويي كبير71 سال حكومت نموده و در زمان لويي 16، انقلاب كبير فرانسه در 14 ژوئيه 1789 بوقوع پيوست. لويي 16 نيز به همراه ماريآنتوانت در21 ژانويه 1793 به دست انقلابيون كشته شد. طي سال 1789 مجلس شوراي ملي و مؤسسان تشكيل گرديد. در14 ژوئيه1789 زندان باستيل به دست انقلابيون گشوده و زندانيها آزاد شدند. در چهارم اوت همين سال رژيم فئودالي از ميان رفته و اصول دموكراسي جايگزين آن گرديد. در اين اثنا، بيانيه حقوق بشر انتشار يافته، قانون اساسي فرانسه(طي سالهاي1791-1789) تدوين و تأئيد گرديده و سلطنت استبدادي جايش را به سلطنت مشروطه داد. لويي شانزده به وارن گريخته و در20 ژوئن 1791 فرانسه به جنگ بر عليه اتريش مبادرت نموده و شكست ميخورد. موقعيت بسيار بد اقتصادي و اجتماعي سال 1792به سقوط حكومت سلطنتي و كشتار بيرحمانه ماه سپتامبر منجر ميگردد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #3
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    مجلس قانونگذاري (1792-1791) جاي خود را به كنوانسيون داده و به تصويب قانون اساسي جديد مبادرت مينمايد. در21 سپتامبر1792، حكومت جمهوري اعلام گرديده و تا سال 1804 به طول مي انجامد. دوران وحشت و ترور بين سالهاي1793 تا 1795 با انقلابيوني همچون روبسير، دانتون، مرات، سن ژوست و مارسو سپري شده و در سال 1795 نوبت به ديركتوار ميرسد كه جايش را به كودتاي1799 داد. در سال هشتم انقلاب ، مجلس مؤسسان به تفويض قدرت به ناپلئون بناپارت بعنوان كنسول اول مبادرت نمود. در اين اثنا، وي در جنگهاي قارهاي شركت نموده و بالاخره در سال 1812 در لشگركشي به روسيه شكست خورده و در سال1814 سقوط نمود. پس از حكومت 100 روزه و شكست در واترلو، ناپلئون براي هميشه از صحنه سياسي فرانسه طرد گرديد. با بازگشت قدرت به خاندان بوربونها، ابتدا لويي هيچدهم به مدت10سال (طي سالهاي1827-1814)، شارل دهم بمدت6 سال (طي سالهاي1830-1824) و لويي فيليپ بمدت 18 سال (طي سالهاي1848-1830) بر فرانسويان حكومت نمودند. انقلاب سال 1848 به جمهوري دوم منتهي گرديده و لويي ناپو ليون بو ناپارت (ناپلئون سوم) درتاريخ10 دسامبر 1848 بعنوان رئيس جمهور انتخاب ميگردد. در سال 1860 ناپوليون سوم، امپراطوري دوم را بوجود ميآورد كه دوران شكوفايي اقتصادي و شروع دوران صنعتي كشور محسوب مي گردد. جنگ با آلمان به شكست فرانسه و از دست دادن استانهاي آلزاس و لورن و سقوط رژيم در سال1870منتهي ميگردد. در سال1871،جمهوري سوم اعلام و آدولف تير بعنوان رئيس جمهور انتخاب ميگردد. نهايتا طي جمهوري چهارم- دولت موقت جمهوري فرانسه (بيانيه الجزيره با پشتيباني متفقين در اكتبر 1944) تشكيلگرديد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #4
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    گلها (فرانسه)
    گُلها Gaul مردمانی بودند که در سرزمین گل در باختر اروپا (فرانسه کنونی، بلژیک، سویس باختری، بخشهایی از هلند و کرانه باختری رود راین در آلمان) میزیستند.آنها مردمانی از نژاد سلتی به شمار میرفتند که در آغاز در سرزمین یاد شده بسر میبردند اما در روزگار روی کار آمدن رومیان در همه جای اروپا پراکنده شدند. گلها به زبان گالیک سخن میگفتند. کانون گرد آمدنشان در فرانسه و پس از آن در بخشی از شمال ایتالیا و آنگاه شمال کوهای آلپ بود.

    گلها نزدیک به سال ۳۹۰ پیش از زایش مسیح به رم تاختند. در ۲۸۱ پیش از زایش مسیح شمار بسیاری از گلهای خاوری به تراس در شمال یونان کوچ کردند.

    یکی از سردستههای بزرگ گل به نام برنوس که ارتشی بزرگ را رهبری مینمود برآن شد تا به پرستشگاه آپولون در دلفی دست درازی کند اما گفته میشود که تندر ی را که همان زمان رخ داد نشانی از یک هشدار آپولون دانسته و از این کار خودداری کرده است. در همین زمان ۱۰هزار تن از سلتیها با بردههایشان به تراس کوچیدند. سه دسته از ایشان به خواهش نیکومدس یکم شاه بیتونیه از تراس گذشتند و به آسیای کوچک رفتند. نیکومدس برای نبرد با برادرش به نیروهای ایشان نیاز داشت. اینان سرانجام در کاپادوکیه و فریجیه در آناتولی میانی جای گرفتند که سبب شد از آن پس این سرزمین به گالاتیا نامور شود
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #5
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ریشه واژه گُل
    واژه گُل (در انگلیسی gaul) برابر Gallia و Gallus، Gallicus در زبان لاتین است. این همانندی شاید یک پیشامد باشد. به هر روی انگلیسی زبانان واژههای Gaule و Gaulois را از زبان فرانسه وام گرفتند. ریشه این واژگان از *walha- در زبان آلمانی میباشد که واژه ایست به چم(معنا) ناژرمن (کسی که ژرمن نیست مانند سلتیها و رومیان).این نام در واژگانی مانند ویلز(wales) نمود پیدا کرده است. W در زبان آلمانی بر پایه بنیان دستوریی که از زبان فرانسه بجای مانده به gu / g دگرش مییابد مانند guerre = war, garde = ward. آمیزش au پیش از al نیز در این زبان نمودار است. برای نمونه cheval ~ chevaux، از این رو سخت میتوان پذیرفت که Gaulle از واژه لاتینی Gallia به زبان انگلیسی راه یافته باشد چرا که واج g در انگلیسی j خواهد شد(مانند gamba > jambe) و آمیزش au ناشدنی است.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #6
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    گل روم (فرانسه)
    گل یا گال روم متشکل از ناحیهای ایالتی بود که هم اکنون جایگاه فرانسه، لوکزامبورگ و غرب آلمان است. روم توانست تقریباً به مدت ۶۰۰ سال بر این منطقه حکمرانی کند. امپراتوری روم در سال ۱۲۱ (پیش از میلاد) تلاشهای خود برای غلبه بر گلهای سلتی را آغاز کرد و بالاخره توانست بخش جنوبی این ناحیه را اشغال کند و به خاک خود ضمیمه کند. ژولیوس سزار موفق شد با شکست اقوام سلتی در جنگهای گالی (۵۱-۵۸ (پیش از میلاد)) تمام این سرزمین را به چنگ آورد.

    این سرزمین زیر فرمان رومیان گردانده میشد تا اینکه تا سال 475 (میلادی)، ویزیگوتها، فرانکها و بورگوندیها بر این سرزمین تاختند و جای گلها را گرفتند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  12. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #7
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    فرانکها
    فرانکها یکی از قبایل متعدد کنفدراسیون غربی ژرمن بودند. این کنفدراسیون متشکل از اقوام مختلف ژرمن از قبیل: سالیها، سوگامبری، چاماوی، تنکتری، چاتورایی، بروکتری، اوسیپتها، آمپسیواری و چاتی بودند. آنها از مرکز آلمان به داخل امپراتوری روم آمدند و به عنوان یک فوئدراتی (همپیمان روم) قبول شدند. فرانکها توانستند حکومتی دیرپا بنا کنند که بخش اعظم فرانسه امروزی و مناطق غربی آلمان(فرانا، راینلند و هسن) را تحت پوشش خود قرار میداد و هستهٔ تاریخی دو کشور آلمان و فرانسه امروزی را شکل داد. ایمان آوردن کلوویس یکم، شاه کافر فرانکها به مسیحیت، رخدادی تأثیرگذار در تاریخ اروپا به شمار میرود.

    از آنجا که فرانکها سالیان دراز بر بخش غربی اروپا چیرگی داشتند در میان ملتهای دیگر مانند ایرانیان، هندیان و عربها همه اروپا به نام آنان خوانده میشد، آنچنان که در فارسی به اروپایی فرنگی، در عربی الفرنجی و در هندی Feringhi گفته میشد.

    آغاز کار فرانکها
    برپایه کهنترین نوشتهها فرانکها در آغاز در پانونیا در در نزدیکی رود دانوب میزیستند ولی پستر به سوی کرانههای راین کوچیدند. همچنین دیگر نوشتههای کهن به ما میگوید که سرزمین نخستین فرانکها دهانه رود دانوب در کنار دریای سیاه بودهاست و اینان در زمانهای پیش از تاریخ به سوی رود راین کوچیدهاند. در همین هنگام نیز خود را بدین نام که اکنون ما انها را میشناسیم؛ فرانک Franko؛ خواندهاند(نزدیک به ۱۱ (پیش از میلاد))، پیش از این آنها را سیکامبرها میخواندند.این نام و خاستگاهشان نشان دهنده این است که آنها شاخهای از سکاها یا کیمریان بودهاند.این داستان همریشه بودن با دو تیره نام برده با دیگر اسطورههای ملتهای اروپا نیز همخوانی دارد.

    فرانکهای کوچنده به دستههای کوچک ژرمن در کنار رودخانه راین و سرزمینهای شرقی آن بخش شده و ساکن گردیدند.پس از آن با سود بردن از نبرد میان ماکرومانها و روم که در سال ۱۶۶ (میلادی) آغاز شد و تا سدههای دوم و سوم میلادی به درازا انجامید از سرزمین هلند کنونی تا مرزهای شمال روم نیز پراکنده شدند.

    نزدیک سال ۲۵۰ (میلادی) گروهی از فرانکها از ناتوانی رومیان سود بردند و به درون اسپانیای کنونی رخنه کردند و سرانجام رومیان آنها را از مرزهای خویش بیرون راندند.پس از چهل سال فرانکها بر اشلت چیرگی یافته بودند و بر راههای آبی بریتانیا نفوذ میکردند، رومیان توانستند منطقه را آرام کنند ولی فرانکها را از آنجا بیرون نراندند.

    زبان
    فرانکها به زبان فرانکی باستان سخن میگفتند، وامواژههای بسیاری از این زبان در زبانها فرانسوی و لاتین به جای ماندهاست.این زبان با گذشت زمان به زبان هلندی باستان تبدیل گشت که در سده هفتم (میلادی) در سرزمینهای دلتای رود راین و و اشلت بدان سخن گفته میشد و سرانجان فرانسوی باستان که از جنوب پیشروی کرده بود جایگزین این زبان گریدید.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  14. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #8
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    امپراتوری فرانکها

    پیریزی
    میان سالهای ۳۵۵ تا ۳۵۸ (میلادی) گروهی از فرانکها بر یکی از آبراههای رود راین دست یافتند، امپراتور ژولین دوم آنها را آرام نمود ولی برای اینکه با آنها کنار بیاید سرزمین گل بلژیک را بدانها واگذار کرد و از این تاریخ فرانکها همپیمان رومیان به شمار میآمدند.بر این پایه فرانکها نخستین ژرمنهایی بودند که برای همیشه در سرزمینهای رومیان جاگیر شدند.سرزمینی را که اینان در آنجا نشستند امروزه فلاندر و بخش جنوبی کشور هلند میباشد که مردمان ژرمنزبان آنها از تبار همان فرانکهای باستانند.

    از همین سرزمین بود که رفتهرفته فرانکها بر دیگر بخشهای گل روم از شمال دره لووار تا شرق آکیتان ویزیگوت را زیر چیرگی خویش درآوردند.آنها همچنین به عنوان همپیمان رومیان از مرزها پدافند مینمودند، برای نمونه هنگامی که قبیلههای ژرمن شرقی در سال ۴۰۶ در راستای رود راین به مرزهای روم تاختند فرانکها با ایشان به نبرد پرداختند.

    مروونژیها
    مروونژیها درباره پادشاهی نخستین سران فرانکها؛ فاراموند(۴۱۹-۴۲۷) و کلودیو(۴۲۷-۴۴۷)؛ گزارشها بسیار آمیخته با افسانه هستند تا راستینگی، از اینرو نمیتوان با یقین آنها را دارای پیوند با مروونژیها دانست.

    کلودیو را نخستین شاه فرانکها دانستهاند که آغاز به گرفتن سرزمین گل نمود.او کارش را با گشودن شهر کامبره اغاز کرد و مرزهایش را از جنوب تا سوم گسترد.مینماید که نزدیک سال ۴۳۱او از امپراتور روم آئتیوس شکست خورده باشد و عقبنشینی کرده باشد.در این دوران شمار فرانکها در سرزمین گل بسیار افزایش یافته بودهاست.

    در ۴۵۱ (میلادی) آئتیو از فرانکهای همپیمان خویش خواست تا به وی در نبرد با آتیلا سرکرده هونها یاری برسانند.فرانکهای سالی خواهش او را پذیرفتند و هونها را از مرزهای امپراتوری دور نمودند.تاریخنویسان سرکرده فرانکها در این نبرد را مرووش دانسته و از او به نام پسر کلودیو نام بردهاند.پس از مرووش پسرش شیلدریک یکم جانشین او شد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  16. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #9
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    کارولنژیها
    پادشاهی کارولنژیها از عزل واپسین شاه مروونژیها با همداستانی پاپ و موافقت با پادشاهی پیپن کوتاهقد پدر شارلمانی در سال ۷۵۱آغاز شد.پپن به عنوان شهردار کاخها جانشین پدرش شارل مارتل شده بود.پپن به عنوان یک پادشاه گزینشی بر تخت نشست.پپن در سال ۷۵۴ با پاپ استفان سوم همپیمان شد و اینچنین جایگاه خویش را استوار نمود.پاپ در کلیسای سن دنی حاضر شد و جشنی به راه انداخت و پاداه و خوانوادهاش را غسل تعمید داد و آنها را پشتیبانان روم خواند.او در سال پس از آن به قولش وفا کرد و راونا را که به تازگی به دست لومباردها افتاده بود آزاد ساخته و به پاپ سپرد.این منطقه پیشتر به دست بیزانس گردانده میشد.وی همچنین سرزمینهای گرداگرد رم را نیز به پاپ پیشکش کرد و اینچنین دولت پاپی را پدید آورد.اینچنین پاپ بر این چشمداشت بود که پادشاهی کارولنژی جهانی پدید آورد که پاپ کانون آن باشد.
    با مرگ پپن در سال ۷۶۸ پسرانش شارل و کارلمان سرزمین پدرشان را میان خویش بخش نمودند.ولی به زودی کارلمان به صومعه رفت و به عبادت پرداخت و کوتاه زمانی پس از آن مرد و کشورش به برادرش که اکنون وی را با نام شارلمانی میشناسیم رسید.
    شارلمانی از ۷۷۲ ساکسونها را شکست داد و سرزمینشان را بر مرزهای خویش افزود.در ۷۸۵ ویدوکیند یکی از رهبران ساکسونها غسل تعمید را پذیرفت و اینگونه تن به آشتی داد ولی دیگر ساکسونها همچنان به جنگ ادامه دادند.در ۷۸۷ شارلمانی پس از پیروزی بر ساکسونها در وردون هزاران تن از اسیران ساکسون را که به کیش مسیحیت نگرویده بودند کشت.

    میان سالهای ۷۷۳ تا ۷۷۴ او لومباردها را شکست داد و مرزهایش را تا شمال ایتالیا گسترد و فرمانروایی پاپ را احیا نمود.

    در ۷۷۸ تالاسیو دوک باواریا بر شارلمانی شورید ولی سرانجام از او شکست خورد و باواریا نیز به خاک شارلمانی پیوسته شد.تا سال ۷۹۶ شارلمانی بر خاک کشورش از سوی جنوب شرقی افزود تا اینکه مرزهایش را به اتریش و کرواسی کنونی رساند.

    شارلمانی مرزهایش را از جنوب غربی تا پیرنه در شمال اسپانیای کنونی، همه فرانسه کنونی به جز بریتانی (که فرانکها هرگز بدان دست نیافتند)، از سوی شرقی تا آلمان کنونی و افزون بر آن شمال ایتالیا و اتریش کنونی گسترد.وی از کلیسا و آیین مسیح پشتیبانی نمود و جانشینانش نیز این پشتیبانی را پی گرفتند.وی بزرگترین پشتیبان مسیحیت در مغربزمین بود و از این روی در ادب و فرهنگ سبب پدیدار گشتن تحولی بود که رنسانس کارولنژی خوانده میشود.

    در روز کریسمس سال ۸۰۰ پاپ لئو سوم بر سر شارلمانی تاج امپراتوری روم را گذارد.ولی خود شارلمانی عنوان امپراتور، شاه فرانکها و لومباردها را ترجیح داد.بدین گونه او رقیب بیزانس بر سر جانشینی امپراتوری روم گشت چه که بیزانسیها خود را دنباله امپراتوری روم میدانستند.در ۸۱۲ میشل یکم امپراتور بیزانس حاضر نشد شارلمانی را به رسمیت بشناسد.

    شارلمانی در ۲۸ ژانویه۸۱۴ در آخن درگذشت و او را در کاخ خودش در همین شهر به خاک سپردند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  18. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #10
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    شارلمانی چندین پسر داشت که از میان آنها لوئی پارسا جانشین پدر شد.لوئی در ۸۴۰ مرد.پس از او در ۸۴۳ امپراتوری کارولنژی به سه بخش فرانک غربی، فرانک شرقی و فرانک میانی تقسیم شد و هرکدام به یکی از پسران لوئی رسید.
    در ۱۲ دسامبر۸۸۴ شارل فربه بسیاری از بخشهای پیشین امپراتوری را به جز بورگوندی باز به هم پیوند زد.کمی پس از آن در ۸۸۷ خواهرزاده او آرنولف در فرانک غربی(آلمان کنونی) بر ضد او شورید و خود را پادشاه آن سرزمین خواند.شارل به زودی کناره گرفته و درگذشت(۱۳ ژانویه۸۸۸).اودوی یکم کنت پاریس کنترل بخش غربی(فرانسه کنونی) را در دست گرفت و یک ماه پس از آن تاجگذاری نمود.کارولنژیها ده سال پس از آن دوباره در فرانسه قدرت را در دست گرفتند و توانستند تا سال ۹۸۷ به پادشاهی ادامه دهند.پادشاهی اینان نیز در همین سال با مرگ لوئی چهارم به پایان رسید.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  20. کاربر مقابل از armin khatar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/