در پرداختن به مقوله نقاشی ایرانی در گذر از تاریخ با پستی و بلندی های زیادی مواجه می شویم که درآن گاهی ترقی و پیشرفت به حد کمال رسیده و در دورانی با تنزل و افت کیفی محسوسی روبه رو می شویم. هنر نگارگری متأثر از شرایط اجتماعی و محیط فرهنگی هردوره از خصوصیات و کیفیات خاص برخوردار می باشد و در تحقیق و بررسی وجوه و جلوه های بارز هر دوره می توان موارد خاص و منحصر به فرد را در آن متذکر شد. دراین رهگذر عناصر شکل دهنده نگاره های هر دوره متأثر از بافت و فضای حاکم با شاکله ای کلی، کیفیات و ظاهری متنوع به خویش می گیرند.
این مقوله درنگارگری مکتب هرات و نیز نقاشی دوران قاجار به عنوان دو دوره مورد مقایسه دراین تحقیق نیز مصداق پیدا می کند. نقاشی دوره قاجار که حتی از آن با عنوان یک «مکتب هنری» یاد می شود و آوازهای جهانی نیز پیدا کرده است در سیر تحول نقاشی ایرانی سیمای متفاوت با آنچه تحت عنوان «نگارگری ایرانی» شناخته می شود پیدا کرده است. علت عمده آن را شاید بتوان در ظاهر بیش و کم متفاوت عناصر تجسمی و خارج کردن از شکل معمولی، حاکم بر آن در مقایسه با ادوار نقاشی قبل و بعد از خود دانست. احتمالا محیط فرهنگی، طرز تلقی و جهان بینی خاص هنرمند این دوران در این جریان تأثیر مستقیم گذاشته است. اما پیش از این و بنا به ضرورت لازم می نماید نگاهی کلی به ماهیت انسان در نگاه عرفان ایرانی اسلامی بیندازیم تا درنهایت تفاوت های نگاه هنرمند عارف مسلک نگارگر ایرانی به خصوص نگارگران مکتب هرات به انسان با نقاش و حامیان هنر نقاشی قاجار متمایز و مشخص گردد.
درنگرش اسلامی، وجود انسان در میان مخلوقات هستی، شاهکار خلقت است، تا جایی که خداوند خالق و قادر و حکیم، خود را در آفرینش چنین موجودی تحسین کرده است. «فتبارک الله احسن الخالقین» تا آنجا که ****و و ادراک و حدود آگاهی بشر است، جهانی شگفت انگیزتر و بزرگ تر از خود انسان وجود ندارد. او اشرف مخلوقات و علت نهایی آفرینش و نخستین آفریده و واسطه فیض الهی به عالم مادون و مسجود فرشتگان عالم قدس است. به همین سبب جهان هستی را سرتاسر، عالم کبیر و انسان را به تنهایی عالم صغیر می گویند.
در دوره تیموری، با همه ویرانی ها و خشونت هایی که اتفاق افتاد، هنر نگارگری ادامه یافت و به طرز شگفت آوری ترقی کرد. پایتخت تیمور سمرقند بود و مرکزیت هنری کوتاهی در این پایتخت فراهم آمد و در واقع طلیعه مکتب هرات بود.
پس از مرگ تیمور، در زمان شاهرخ، هرات مرکزیت پیدا کرد و شاهرخ در آن محل کارگاهی برپا کرد که به کار مصورسازی پرداخته شود. در زمان شاهرخ و جانشینان او به خصوص بایسنقر، بیشترین توجه به شاهنامه معطوف بود. از نگارگران زمان شاهرخ که معروف بودند، مولانا خلیل نقاش (مانی ثانی) را می توان نام برد. در آن زمان همسر شاهرخ گوهرشادبیگم، مسجد گوهرشاد را ساخت.
سه پسر شاهرخ به نام های بایسنقر، ابراهیم سلطان و الغ بیگ به ترتیب کارگاه های خود را در هرات، شیراز و سمرقند برپا کردند. و به یاری آنها بود که گام نخست درتحول کتاب نگاری عهد تیمور برداشته شد. البته پیش از این اسکندرسلطان نواده تیمور هنرمندان برجسته را در شیراز گردآورده بود.
دوره زمامداری شاهرخ، بی تردید از پررونق ترین ادوار تاریخ ایران محسوب می شود. این رونق درکتب خطی بی نظیر و بسیار نفیسی که دراین دوره تهیه شده اند، به خوبی منعکس است. هرات در زمان شاهرخ، مرکز بی رقیبی برای نقاشی تیموری بود و هنرپروری خاندان تیموری بیش از شیراز در هرات جلوه کرد. بایسنقرمیرزا پس از به دست گرفتن حکومت هرات به فرمان شاهرخ، کتابخانه و کارگاه بزرگی دراین شهر برپاکرد و برجسته ترین استادان زمان را از سراسر ایران در دربار خویش گردآورد.
هرات پس از مرگ شاهرخ (۸۵۰هـ.ق) و تا آغاز پادشاهی حسین بایقرا ، یک دوره اغتشاش و رکود هنری را گذرانید.
یکی از زیباترین آثار دوره تیموری و مکتب هرات، کلیله و دمنه ای است که در موزه گلستان نگهداری می شود. نگارگر این کتاب خلیل نقاش است. همچنین جامع التواریخ اثر «حافظ ابرو» که امروزه در موزه رضا عباسی نگهداری می شود از کتاب های مصور این دوره است.
از نگارگران این دوره امیرشاهی سبزواری، غیاث الدین استاد سیدی احمد نقاش و خواجه علی منصور را می توان نام برد که به دعوت بایسنقر از تبریز به هرات آمدند. از زمانی که سلطان حسین بایقرا درهرات برتخت نشست، شعر و موسیقی، نگارگری و دیوارنگاری، معماری و باغسازی و هنرهای دیگر رونق تازه ای یافتند و هرات در این دوره ۳۸ ساله، شکوفایی فرهنگی تازه ای را تجربه کرد. در این دوره در کارگاه های دربار او کمال الدین بهزاد به فعالیت پرداخت. بسیاری توفیق سلطان حسین بایقرا را در فعالیت های امیرعلی شیرنوایی وزیر هنرمند او می دانند. به هرحال درمکتب هرات، نقاشی کتب و تذهیب و مرقع سازی به حد اعلای خود رسید.
شکل انسان در نگارگری فاخر ایرانی خصوصا تک پیکره ها با وجود آنکه سرشار از حس زیبایی، کمال، پویایی و جذابیت های بصری است، به هیچ روی حضوری همسو با شکل انسان در مکاتب نقاشی غربی از جمله نئوکلاسی سیسم، رومانتی سیسم و رئالیسم ندارد. شکل انسان اساساً از این دیدگاه عرفانی هم شأن و هم ارزش با دیگر عناصر نگارگری ست و صورتش از لحاظ انتزاعی گری و میزان فاصله ای که از طبیعت گرفته صورتی همطراز با دیگر عناصر نگارگری پیدا می کند. در ساحت نگارگری ایرانی هیچ عنصری «من» نمی گوید، حتی آنجایی که کل فضای نگاره در اشغال تنها یک پیکره انسانی قرار می گیرد حس تفرد و تشخص و منیت از صورت آن احساس نمی گردد. درسراسر فضای نگارگری ایرانی نور موضعی وجود ندارد، لذا بر کلیه عناصر نگاره به یکسان پرتوافکنی می کند.
هرات از شهرهای زیبا و پررونق دوره تیموری است. این شهر در سال های پرآشوب سلطنت تیموریان دور از هیاهوی جنگ و اوضاع سیاسی روزگاری خوش در سایه حمایت حاکمان تیموری از جمله شاهرخ، بایسنقر میرزا و سلطان حسین بایقرا می گذراند. هرات از زمان سلطنت شاهرخ تا حمله شاه اسماعیل صفوی (۱۷۹۹ ۹۱۶ه.ق) محفل هنرمندان و صنعتگران بی شماری بود. شالوده مکتب نگارگری هرات در دوره تیموری و با سلطنت شاهرخ فرزند تیمور ریخته شد. این مکتب نگارگری به عنوان یک نمونه و الگو در تاریخ نگارگری ایرانی اسلامی از جایگاه ویژه و ارزشمندی برخوردار می باشد. وجوه بارز نگارگری مکتب هرات که آن را به عنوان یک پارادایم در تاریخ نگارگری ایرانی اسلامی مطرح می سازد عبارتند از:
۱) پیوند عمیق نقاشی ایرانی با ادبیات و عرفان ایرانی به سبب مدیریت هنری خاندان تیمور در هرات سده های هشتم و نهم هجری قمری و نیز جانبداری اکید از صاحبان ذوق و هنر و اندیشه.
۲) همایش ارباب حلقه معرفت؛ میر علیشیر نوائی، جامی، احمد تفتازانی و مولانا شمس الدین محمد اسد التبادکانی (واعظان آراء و اندیشه عربی) میرک، استاد زمانه کمال الدین بهزاد و شاگردان بی شمارش و... در کارگاه ها و کتابخانه های دربار.
۳) استقلال هنر نقاشی از قید و بند کتابت به جهت رونق بازار نقاشی و نیز تعدد نگارگران حرفه ای.
۴) مستهلک شدن عناصر و تاثیرات هنر بیگانه توسط هنرمندان و حامیان فرهنگ دوست و ادب پرور ایرانی.
۵) حضور هنرمند برجسته و نامی نگارگری ایرانی «کمال الدین بهزاد» در رأس کارگاه های کتابت و نگارگری.
از مؤلفه های ارزشی هنر نگارگری مکتب هرات که محصول نبوغ هنرمندان ایرانی بود، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱) ارائه پیشرفته و در حد کمال نگاره ها و نیز توفیق یابی در گسترش طیف رنگ ها و نحوه تنظیم آنها که این خود از دستاوردهای هنر آکادمیک و مدیریت صحیح کارگاه های هنری بود.
۲) در این دوران ترکیب بندی ها غالبا بسیار استادانه و بلندپروازانه صورت می گرفت و نیز تنظیم فضای اثر با همه تکثر عناصر نگاره هوشمندانه صورت می پذیرفت.
۳) در آثار نگارگری این دوره طرح بندی به طور قاطعی معماری وار است و احساس تعادل که همواره در نزد نگارگران ایرانی قوی است، از طریق روابط تازه و زیرکانه ای بین متن و تصاویر به بیان درآمده است، همچنین در رعایت تناسب و شیوه ناتورالیسم تا آن حد پیش رفته است که هنرمند از هدف اصلی خویش که همانا تزئین و خلق دنیای مثالین باشد، دور نشود. دقت و لطافت برخورد با سایر عناصر نگاره تا به حدی است که کلیه عناصر تصویر، ارزش و اعتبار یکسان پیدا کند.
۴) به کارگیری رنگ های مکمل و خاکستری های رنگی در جهت ایجاد هماهنگی وهارمونی چشم نواز.
۵) تزئین و ریزه پردازی در فضای معماری و ساختمان.
از دیگر شاخص های ممتاز هنر نگارگری این دوره ارائه فرم های انسانی در نهایت کمال و ظرافت است. اندام ها و چهره ها در کسوتی عارفانه و شاعرانه ازحالت توصیفی و داستانی به درآمده و به حالتی بیانی و احساسی متمایل می شوند. این ظرافت و لطافت پیکره ها به حدی است که نگاره پیش از آنکه ترجمان تصویری متن باشد خود به یک قطعه شعر مبدل می گردد و به عبارتی نگارگر، شاعرانه اثر می آفریند. در نگارگری مکتب هرات «آنچه تازگی دارد روحی است که در کلیه جزئیات به ویژه پیکره های انسانی دمیده شده؛ پیکره هائی که عمدتا هویت عروسکی خود را از دست داده اند و به نظر می رسد... در تکاپو هستند.»
بذر پرحاصلی که اندک زمانی بعدتر در نگارگری دوره صفوی و علی الخصوص مکتب اصفهان به بار نشست، نخستین بار در نگارگری مکتب هرات آبیاری شده بود.
مهدی فرخی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)