نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: داستان يه حالگيري خيلي شديد!

  1. #1
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    داستان يه حالگيري خيلي شديد!

    دخترجواني از مکزيک براي يک مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شد.

    پس از دوماه، نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت مي کند به اين مضمون:

    لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم

    و بايد بگويم که دراين مدت ده بار به توخيانت کرده ام !!!

    ومي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم.

    من را ببخش و عکسي که به تو داده بودم برايم پس بفرست


    باعشق : روبرت

    دخترجوان رنجيـده خاطر از رفتار مرد،

    از همه همکاران و دوستانش مي خواهد که عکسي از نامزد،

    برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به او قرض بدهند

    و همه آن عکسها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بي وفايش،

    در يک پاکت گذاشته و همراه با يادداشتي برايش پست مي کند،

    به اين مضمون:

    روبرت عزيز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قيافه تو را به ياد نياوردم،

    لطفاً عکس خودت را از ميان عکسهاي توي پاکت جدا کن و بقيه را به من برگردان .....

  2. 3 کاربر مقابل از Sara12 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/