سلام دوستان عزیزم...
امیدوارم که در این روزها از هرگونه غم فارغ باشید.
نوشته امروز من شاید سال ها پیش باید نوشته می شد.در اون سال هایی که زاینده رود هنوز زنده بود به لطف اشک ابر، اما همین اشک ها هم از اون سلب شد.آسمان بخیل شد و دیگر روی خندانی به رود تاریخی ما نشون نداد به طوری که سی و سه پل مغرور و قدیمی هم قد خم کرد زیر فشار سنگین ماری آهنی... .
زنده رود که زمانی زنده بود و سر زنده،حالا میان دشت اصفهان،میان نیمی از جهان،جان می دهد...! و مردم اصفهان زانو گرفته و غم زده،چشم بر این بیمار تب زده،نفس های آخرش را می شمرند!
زنده رود که زمانی شاد و لبریز از 4000متری زردکوه سر به فلک کشیده ساینده تا کویر خشک و مردابی گاوخونی،افتان و خیزان،می پیچید و زندگی را جاری می ساخت حالا گندابی شده است که آخرین پرده از مرگ آبزیانش را نمایش میدهد.!
این روزها رود محبوب اصفهانی ها پیش چشمانشان می میرد و غمگین تر از مردم نصف جهان شاید،ساکنان این رود باشند که مردن زنده رود،آخرین صفحه از حیاتشان را ورق می زند...
گودال هایی که کف رود زمانی،بهشتی بود برای ماهیان،حالا گور دسته است که داستان "ماهیان زنده رود"رابا "ترازدی زنده رود"پیوند میدهد.ماهیان عطش زده!!!!!سوار بر گرده دیگری از هم پیشی میگرند تا به سطح آب آیند تا دهانشان را باز کنند با صدای خاموششان،فریاد برآورند:مردم نصف جهان ما هم هستیم... .افسوس...افسوس که چشمان ما فریادشان را نمیشنود!
اگر به اصفهان آمدی از بالای سی و سه پل یا خواجو فاتحه ای نثار زنده رودش کن. که زمانی پیک زندگی بود و پیام آور شادی.از همان بالا بر ماهیانش که حالا طعمه کلاغ های انسان صفت شدند اشکی بریز شاید اشکت سیلی باشد همچون سیلی بر گوش مردم نصف جهان.
دیگر از چشم انداز های اصفهون خبری نیست! حالا برج ها بر گنبدها سایه افکنده اند و زنده رودش گندابی برای شکنجه ماهیان...!!!
حالا آدمیان قرن بیست و یکمی قطاری ساخته اند مترو نام!و عزمشان را جزم کرده اند که با آن،آخرین بازمانده های نصف جهان را هم به گورستان زنده رود بفرستند...؟؟؟!!!
البته مردم اصفهان چند سالی است که به خشکی عادت کرده اند تا جان کندن زنده رود یادشان برود...
راستی پس مسئوولان مسئول چه هستند؟چه کسی باید مسئوولیت خشک شدن زنده رود را گردن بگیرد؟
مترو؟!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)