صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 52

موضوع: متن کامل شاهنامه

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    متن کامل شاهنامه



    آغاز کتاب
    آغاز کتاب
    به نام خداوند جان و خرد خداوند نام و خداوند جای خداوند کیوان و گردان سپهر ز نام و نشان و گمان برترست به بینندگان آفریننده را نیابد بدو نیز اندیشه راه سخن هر چه زین گوهران بگذرد خرد گر سخن برگزیند همی ستودن نداند کس او را چو هست خرد را و جان را همی سنجد اوی بدین آلت رای و جان و زبان به هستیش باید که خستو شوی پرستنده باشی و جوینده راه توانا بود هر که دانا بود از این پرده برتر سخن​گاه نیست
    کزین برتر اندیشه برنگذرد خداوند روزی ده رهنمای فروزنده ماه و ناهید و مهر نگارنده​ی بر شده پیکرست نبینی مرنجان دو بیننده را که او برتر از نام و از جایگاه نیابد بدو راه جان و خرد همان را گزیند که بیند همی میان بندگی را ببایدت بست در اندیشه​ی سخته کی گنجد اوی ستود آفریننده را کی توان ز گفتار بی​کار یکسو شوی به ژرفی به فرمانش کردن نگاه ز دانش دل پیر برنا بود ز هستی مر اندیشه را راه نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    ستایش خرد
    کنون ای خردمند وصف خرد کنون تا چه داری بیار از خرد خرد بهتر از هر چه ایزد بداد خرد رهنمای و خرد دلگشای ازو شادمانی وزویت غمیست خرد تیره و مرد روشن روان چه گفت آن خردمند مرد خرد کسی کو خرد را ندارد ز پیش هشیوار دیوانه خواند ورا ازویی به هر دو سرای ارجمند خرد چشم جانست چون بنگری نخست آفرینش خرد را شناس سه پاس تو چشم است وگوش و زبان خرد را و جان را که یارد ستود حکیما چو کس نیست گفتن چه سود تویی کرده​ی کردگار جهان به گفتار دانندگان راه جوی ز هر دانشی چون سخن بشنوی چو دیدار یابی به شاخ سخن
    بدین جایگه گفتن اندرخورد که گوش نیوشنده زو برخورد ستایش خرد را به از راه داد خرد دست گیرد به هر دو سرای وزویت فزونی وزویت کمیست نباشد همی شادمان یک زمان که دانا ز گفتار از برخورد دلش گردد از کرده​ی خویش ریش همان خویش بیگانه داند ورا گسسته خرد پای دارد ببند تو بی​چشم شادان جهان نسپری نگهبان جانست و آن سه پاس کزین سه رسد نیک و بد بی​گمان و گر من ستایم که یارد شنود ازین پس بگو کافرینش چه بود ببینی همی آشکار و نهان به گیتی بپوی و به هر کس بگوی از آموختن یک زمان نغنوی بدانی که دانش نیابد به من

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    گفتار اندر آفرینش عالم
    از آغاز باید که دانی درست که یزدان ز ناچیز چیز آفرید سرمایه​ی گوهران این چهار یکی آتشی برشده تابناک نخستین که آتش به جنبش دمید وزان پس ز آرام سردی نمود چو این چار گوهر به جای آمدند گهرها یک اندر دگر ساخته پدید آمد این گنبد تیزرو ابرده و دو هفت شد کدخدای در بخشش و دادن آمد پدید فلکها یک اندر دگر بسته شد چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ ببالید کوه آبها بر دمید زمین را بلندی نبد جایگاه ستاره برو بر شگفتی نمود همی بر شد آتش فرود آمد آب گیا رست با چند گونه درخت ببالد ندارد جز این نیرویی وزان پس چو جنبنده آمد پدید خور و خواب و آرام جوید همی نه گویا زبان و نه جویا خرد نداند بد و نیک فرجام کار چو دانا توانا بد و دادگر چنینست فرجام کار جهان
    سر مایه​ی گوهران از نخست بدان تا توانایی آرد پدید برآورده بی​رنج و بی​روزگار میان آب و باد از بر تیره خاک ز گرمیش پس خشکی آمد پدید ز سردی همان باز تری فزود ز بهر سپنجی سرای آمدند ز هرگونه گردن برافراخته شگفتی نماینده​ی نوبه​نو گرفتند هر یک سزاوار جای ببخشید دانا چنان چون سزید بجنبید چون کار پیوسته شد زمین شد به کردار روشن چراغ سر رستنی سوی بالا کشید یکی مرکزی تیره بود و سیاه به خاک اندرون روشنائی فزود همی گشت گرد زمین آفتاب به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت نپوید چو پیوندگان هر سویی همه رستنی زیر خویش آورید وزان زندگی کام جوید همی ز خاک و ز خاشاک تن پرورد نخواهد ازو بندگی کردگار از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر نداند کسی آشکار و نهان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    گفتار اندر آفرینش مردم
    چو زین بگذری مردم آمد پدید سرش راست بر شد چو سرو بلند پذیرنده​ی هوش و رای و خرد ز راه خرد بنگری اندکی مگر مردمی خیره خوانی همی ترا از دو گیتی برآورده​اند نخستین فطرت پسین شمار شنیدم ز دانا دگرگونه زین نگه کن سرانجام خود را ببین به رنج اندر آری تنت را رواست چو خواهی که یابی ز هر بد رها نگه کن بدین گنبد تیزگرد نه گشت زمانه بفرسایدش نه از جنبش آرام گیرد همی ازو دان فزونی ازو هم شمار
    شد این بندها را سراسر کلید به گفتار خوب و خرد کاربند مر او را دد و دام فرمان برد که مردم به معنی چه باشد یکی جز این را نشانی ندانی همی به چندین میانچی بپرورده​اند تویی خویشتن را به بازی مدار چه دانیم راز جهان آفرین چو کاری بیابی ازین به گزین که خود رنج بردن به دانش سزاست سر اندر نیاری به دام بلا که درمان ازویست و زویست درد نه آن رنج و تیمار بگزایدش نه چون ما تباهی پذیرد همی بد و نیک نزدیک او آشکار

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    گفتار اندر آفرینش آفتاب
    از یاقوت سرخست چرخ کبود به چندین فروغ و به چندین چراغ روان اندرو گوهر دلفروز ز خاور برآید سوی باختر ایا آنکه تو آفتابی همی
    نه از آب و گرد و نه از باد و دود بیاراسته چون به نوروز باغ کزو روشنایی گرفتست روز نباشد ازین یک روش راست​تر چه بودت که بر من نتابی همی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    در آفرینش ماه
    چراغست مر تیره شب را بسیچ چو سی روز گردش بپیمایدا پدید آید آنگاه باریک و زرد چو بیننده دیدارش از دور دید دگر شب نمایش کند بیشتر به دو هفته گردد تمام و درست بود هر شبانگاه باریکتر بدینسان نهادش خداوند داد
    به بد تا توانی تو هرگز مپیچ شود تیره گیتی بدو روشنا چو پشت کسی کو غم عشق خورد هم اندر زمان او شود ناپدید ترا روشنایی دهد بیشتر بدان باز گردد که بود از نخست به خورشید تابنده نزدیکتر بود تا بود هم بدین یک نهاد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    گفتار اندر ستایش پیغمبر
    ترا دانش و دین رهاند درست وگر دل نخواهی که باشد نژند به گفتار پیغمبرت راه جوی چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی که خورشید بعد از رسولان مه عمر کرد اسلام را آشکار پس از هر دوان بود عثمان گزین چهارم علی بود جفت بتول که من شهر علمم علیم در ست گواهی دهم کاین سخنها ز اوست علی را چنین گفت و دیگر همین نبی آفتاب و صحابان چو ماه منم بنده​ی اهل بیت نبی حکیم این جهان را چو دریا نهاد چو هفتاد کشتی برو ساخته یکی پهن کشتی بسان عروس محمد بدو اندرون با علی خردمند کز دور دریا بدید بدانست کو موج خواهد زدن به دل گفت اگر با نبی و وصی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند جوی می و انگبین اگر چشم داری به دیگر سرای گرت زین بد آید گناه منست برین زادم و هم برین بگذرم دلت گر به راه خطا مایلست نباشد جز از بی​پدر دشمنش هر آنکس که در جانش بغض علیست نگر تا نداری به بازی جهان همه نیکی ات باید آغاز کرد
    در رستگاری ببایدت جست نخواهی که دایم بوی مستمند دل از تیرگیها بدین آب شوی خداوند امر و خداوند نهی نتابید بر کس ز بوبکر به بیاراست گیتی چو باغ بهار خداوند شرم و خداوند دین که او را به خوبی ستاید رسول درست این سخن قول پیغمبرست تو گویی دو گوشم پرآواز اوست کزیشان قوی شد به هر گونه دین به هم بسته​ی یکدگر راست راه ستاینده​ی خاک و پای وصی برانگیخته موج ازو تندباد همه بادبانها برافراخته بیاراسته همچو چشم خروس همان اهل بیت نبی و ولی کرانه نه پیدا و بن ناپدید کس از غرق بیرون نخواهد شدن شوم غرقه دارم دو یار وفی خداوند تاج و لوا و سریر همان چشمه​ی شیر و ماء معین به نزد نبی و علی گیر جای چنین است و این دین و راه منست چنان دان که خاک پی حیدرم ترا دشمن اندر جهان خود دلست که یزدان به آتش بسوزد تنش ازو زارتر در جهان زار کیست نه برگردی از نیک پی همرهان چو با نیکنامان بوی همنورد
    از این در سخن چند رانم همی
    همانا کرانش ندانم همی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    گفتار اندر فراهم آوردن کتاب
    سخن هر چه گویم همه گفته​اند اگر بر درخت برومند جای کسی کو شود زیر نخل بلند توانم مگر پایه​ای ساختن کزین نامور نامه​ی شهریار تو این را دروغ و فسانه مدان ازو هر چه اندر خورد با خرد یکی نامه بود از گه باستان پراگنده در دست هر موبدی یکی پهلوان بود دهقان نژاد پژوهنده​ی روزگار نخست ز هر کشوری موبدی سالخورد بپرسیدشان از کیان جهان که گیتی به آغاز چون داشتند چه گونه سرآمد به نیک اختری بگفتند پیشش یکایک مهان چو بنشیند ازیشان سپهبد سخن چنین یادگاری شد اندر جهان
    بر باغ دانش همه رفته​اند نیابم که از بر شدن نیست رای همان سایه زو بازدارد گزند بر شاخ آن سرو سایه فکن به گیتی بمانم یکی یادگار به رنگ فسون و بهانه مدان دگر بر ره رمز و معنی برد فراوان بدو اندرون داستان ازو بهره​ای نزد هر بخردی دلیر و بزرگ و خردمند و راد گذشته سخنها همه باز جست بیاورد کاین نامه را یاد کرد وزان نامداران فرخ مهان که ایدون به ما خوار بگذاشتند برایشان همه روز کند آوری سخنهای شاهان و گشت جهان یکی نامور نافه افکند بن برو آفرین از کهان و مهان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    داستان دقیقی شاعر
    چو از دفتر این داستانها بسی جهان دل نهاده بدین داستان جوانی بیامد گشاده زبان به شعر آرم این نامه را گفت من جوانیش را خوی بد یار بود برو تاختن کرد ناگاه مرگ بدان خوی بد جان شیرین بداد یکایک ازو بخت برگشته شد برفت او و این نامه ناگفته ماند الهی عفو کن گناه ورا
    همی خواند خواننده بر هر کسی همان بخردان نیز و هم راستان سخن گفتن خوب و طبع روان ازو شادمان شد دل انجمن ابا بد همیشه به پیکار بود نهادش به سر بر یکی تیره ترگ نبد از جوانیش یک روز شاد به دست یکی بنده بر کشته شد چنان بخت بیدار او خفته ماند بیفزای در حشر جاه ورا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    بنیاد نهادن کتاب
    دل روشن من چو برگشت ازوی که این نامه را دست پیش آورم بپرسیدم از هر کسی بیشمار مگر خود درنگم نباشد بسی و دیگر که گنجم وفادار نیست برین گونه یک چند بگذاشتم سراسر زمانه پر از جنگ بود ز نیکو سخن به چه اندر جهان اگر نامدی این سخن از خدای به شهرم یکی مهربان دوست بود مرا گفت خوب آمد این رای تو نبشته من این نامه​ی پهلوی گشتاده زبان و جوانیت هست شو این نامه​ی خسروان بازگوی چو آورد این نامه نزدیک من
    سوی تخت شاه جهان کرد روی ز دفتر به گفتار خویش آورم بترسیدم از گردش روزگار بباید سپردن به دیگر کسی همین رنج را کس خریدار نیست سخن را نهفته همی داشتم به جویندگان بر جهان تنگ بود به نزد سخن سنج فرخ مهان نبی کی بدی نزد ما رهنمای تو گفتی که با من به یک پوست بود به نیکی گراید همی پای تو به پیش تو آرم مگر نغنوی سخن گفتن پهلوانیت هست بدین جوی نزد مهان آبروی برافروخت این جان تاریک من

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/