جزیره خارگ در استان بوشهر و در فاصله ۵۷ کیلومتری شمال غربی بندر بوشهر قرار گرفته است...
جزایر خارگ و خارگو دو جزیره بسیار مهم ایران در نزدیکی هم قرار گرفته اند. جزیره خارگ بزرگ ترین جزیره ایرانی در غرب خلیج فارس می باشد...
مسیر دسترسی به جزیره خارگ به صورت عادی از بندر بوشهر و یا بندر گناوه می باشد که در صورت مساعد بودن هوا از هر بندر روزانه یک رفت و آمد با کشتی به جزیره صورت می گیرد.
برای ورود به جزیره خارگ نیاز به مجوز ورود خواهید داشت که این مجوز یا برای کارمندان شرکت نفت و شرکت های وابسته فعال در منطقه صادر می گردد و یا برای خویشان و میهمانان بومیان خارگ.
جزیره خارگ به عنوان شاهرگ اقتصاد ایران و نقطه پایانی خطوط انتقال نفت ایران از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است. به همین دلیل تامین امنیت جزیره به معنای تامین امنیت اقتصاد روزانه ایران می باشد...
مسافت بین بندر گناوه تا جزیره خارگ ۳۵ کیلومتر است و قیمت بلیت کشتی کاتاماران برای هر نفر ۵۰۰۰ تومان و بلیت VIP طبقه دوم ۷۵۰۰ تومان می باشد.
کابین کاپیتان کشتی یا همون ناخدا !
حجم زیادی از صادرات نفت خام ایران به بازارهای جهانی از این جزیره نفتی صورت می گیرد...
وقتی با یکی از همکاران صحبت سفر گردشگری به جزیره خارک شد آن چنان با تعجب به من نگاه کرد که چیزی نمانده بود از تصمیم بر این سفر پشیمان بشم. آن چه که همکارم از سفرهای کاری خود به جزیره خارگ در ذهنش مانده بود فقط آلودگی و آب و هوای بد بود!
به واقع بسیاری از سفرهای ما درس زندگی ست. نگاه انسان ها به پیرامونشان، به زندگی آن ها معنا می دهد. ما دقیقا همان جا رفتیم و نه تنها آلودگی آب و هوا ندیدیم بلکه کلی هم اکسیژن ناب تنفس کردیم.
البته یک واقعیت وجود دارد که جزیره خارگ یک جزیره نفتی است و در بخش هایی از آن که صنعتی محسوب می شود در دل کارگاه های مختلف این آلودگی ها وجود دارد اما این موضوع در هر کارگاه صنعتی دیگری در هر جای دنیا هم دیده می شود.
سواحل مرجانی جزیره خارگ...
تا قبل از سوار شدن به کشتی بر اساس دانسته های قبلی و اطلاعات نقشه جغرافیا فکر می کردم نام جزیره خارک می باشد اما نام جزیره را از زبان محلی ها خارگ شنیدم. و جالب این که روی بلیت کشتی هم نام خارگ به چشم می خورد.
هر چقدر سعی کردم علت موضوع و درستی آن را با پرس و جو از بومیان کشف کنم موفق نشدم. اما یک نکته برایم خیلی جالب بود. در جنوبی ترین نقطه این سرزمین که به کشورهای عربی نزدیک است و برخی از ایرانی ها بر اساس تصور اشتباه خود، ساکنان آن را عرب غیرایرانی می دانند نام یک جزیره مهم خارگ است؛ یعنی حرفی در آن دیده می شود ("گ") که در زبان عربی وجود ندارد. حال آن که پایتخت نشینان به راحتی با زبان عربی سازش کرده اند و نام خارک را بر آن نهاده اند. درووود بر شرف ایرانیان ساکن سرزمین های جنوبی که از پس از سالیان دراز هنوز ایرانی مانده اند و به راحتی تن به تجاوز بیگانگان نداده اند.
(البته این فقط یک برداشت شخصی از این داستان است و ممکن است دلیل تاریخی دیگری وجود داشته باشد.)
آب های نیلگون خلیج فارس...
یکی از سنگ نوشته هایی که از زمان هخامنشیان در این جزیره به جای مانده و به عنوان سندی مهم برای نام "خلیج
فارس" در سال ۸۶ در خارگ کشف شد. این سنگ نوشته با وجودی که در حال حاضر در محوطه محصوری محافظت می شود اما تا حد بسیار زیادی تخریب شده است. گفته می شود این تخریب توسط عده ای و به صورت عمدی صورت گرفته است!
این جا زمانی زیر آب بوده اما اکنون سر از آب بیرون آورده است. صدف هایی که میلیون ها سال دیگر فسیل خواهند شد...
کشتی ها و لنچ های صیادی در پی روزی خود در آب های نیلگون خلیج فارس...
خارگ دیدنی های تاریخی و باستانی زیادی دارد که در گوشه گوشه جزیره یافت می شود.
برای اولین بار در جایی در این سرزمین دیدم که مردم و حیات وحش با هم دوست هستند! این را از دسته آهوانی فهمیدم که از چند قدمی ما با خیال راحت عبور کردند.
در میان جزایر ایرانی خلیج فارس، عمیق ترین ساحل در جزیره خارک یافت می شود. نفتکش های متعدد در اطراف جزیره و در فاصله ای نزدیک قابل مشاهده هستند...
سکوی پرش سلطنتی! گفته می شد که این قسمت از ساحل جزیره در اختیار خاندان پهلوی و میهمانان ویژه آن ها بوده و چندین بازیگر و خواننده معروف پیش از انقلاب در این ساحل شنا کرده اند
ای کاش به جای تخریب و بی توجهی به امکاناتی که وجود داشتند، آن ها را برای استفاده عمومی مردم خودمان آماده می کردیم...
شناکردن ما در دریا در این فصل باعث تعجب ساکنان جزیره شده بود!
بنای بقعه میر محمد مربوط به قرن هشتم هجری قمری با اشکال جالب توجه و گنبد کج آن!
در حال بازدید از بقعه میرمحمد بودیم که نوشته های روی یک سنگ قبر نو توجهمان را جلب کرد:
"آرامگاه
پدری مهربان،
شهید ماشاله موسوی، تاریخ تولد
۱۳۶۳"
در همین لحظه خانم جوانی بر سر مزار آمد و خود را همسر آن مرحوم معرفی کرد! یک لحظه همه شوکه شدیم. گویا ماجرا از این قرار بوده که مردادماه ۸۹ یک نشتی بزرگ در پتروشیمی خارگ رخ می دهد و کارکنان مربوطه برای مهار نشتی اقدام می کنند که متاسفانه انفجاری بزرگ چهار جوان رعنای ایرانی رو به کام آتش می کشاند.
این طور که نقل قول می شد با فداکاری این جوان و همکارانش از یک مسومیت بزرگ شیمیایی در کل جزیره پیش گیری شده و به عبارتی مردم جزیره از یک فاجعه در امان مانده اند.
جالب اینجاست که هنوز به طور رسمی این افراد را شهید حساب نکرده اند! وقتی همسر اون شهید می گفت "با هزار امید و آرزو از خانواده ام در تهران جدا شدم و برای زندگی با همسرم به خارگ اومدم فکر نمی کردم خیلی زود با یک بچه شش ماهه تنها بشم" بغض گلومون رو گرفت...
زنده باد روح شهدای راه وطن و فداکاران این مرز و بوم...
نورپردازی شبانه ساحل جزیره...
گورمعبدهای پالمیران مربوط به دوره پارتیان که هنوز بخشی از سنگ نوشته ها و کنده کاری های روی دیواره های آن به جا مانده است. پالمیر نام یونانی قوم تدمر(Tadmer) است که زمانی در جزیره ساکن بوده اند و کالاهای عربی و هندی را از ایران به غرب تجارت می کرده اند...
باغ پرندگان جزیره خارگ...
دره آذرپاد جزیره خارگ با شکل سنگ ها و صخره های متفاوت و دالان های مرموز و پیچ در پیچ...
ساحل تمیز و خلوت جزیره خارگ...
یکی از شاهرگ های اینترنت ایران از اینجا رد میشه...
غار ولایت که مقدار کمی آب در آن جریان دارد...
این اولین باری بود که مراسم دمام زنی بوشهری ها رو در سرزمین خودشون می دیدم. به نظرم یکی از زیباترین آیین های عزاداری رو این مردمان اجرا می کنند. این موسیقی آن چنان حزن و اندوهی منتقل می کند که با صدها ساعت سخنرانی و نوحه خوانی قابل مقایسه نیست. مراسم دمام زنی دسته بوشهری ها در ظهر عاشورا در جزیره خارگ...
اجرای باشکوه تعزیه و گردهم آمدن بیشتر مردم شهر...
یه تشکر ویژه می کنم از آقای اسلامی و تربیت بدنی جزیره خارگ و هم چنین آقای زیر راهی و خانه معلم خارگ که امکان سفر و اقامت به این خطه از سرزمین مان را فراهم کردند.
و سپاس فراوان از پرویز عزیز برای هماهنگی های برنامه...
پرویز شجاعی پارسا در غار ولایت خارگ
و مهدی و آرزو برای این که از ماشین شون گذشتند تا به جزیره برسیم! (داستانش رو اینجا می تونید بخونید
) و موریس عزیز که راننده شیفت شب ما بود!
تا درودی دیگر بدرود سرزمین های جنوبی...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)