نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: زندگی نامه « محمد تقی بهار (ملك الشعراء) »

  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    زندگی نامه « محمد تقی بهار (ملك الشعراء) »

    زندگي و شعر بهار

    محمد تقي بهار (ملك الشعراء) در آذرماه 1265 خورشيدي در محله سرشور شهرستان مشهد . چشم به جهان گشود . پدرش محمد كاظم صبوري، ملك الشعراي آستان قدس رضوي بود . بهار تحصيلات نخستين خود را در مكتب خانه و نيز نزد پدرش گذارند . در خردسالگي به تشويق پدرش . علاوه بر شعر با هنر نقاشي هم آشنا شد . هفت ساله بود كه دل بسته شاهنامه شد و به تاثير از استاد نوس ، نخستين سرود خود را كه با اين بيت آغاز مي شد ، سرود و از پدرش جايزه گرفت :

    تهمتن پوشيد ببربيان
    بيامد به ميدان ، چو شير و ژيان

    پدر بهار كه مشوق اصلي او در شعر و نقاشي بود ، به اين نتيجه رسيده بود كه اوضاع زمانه ، موافق شعر و هنر نيست . پس فرزند را با كار و كسب واداشت تا از شعر و شاعري چشم بپوشد . محمدتقي در مغازه بلور فروشي دايي خود به كار سرگرم شد ، اما از سرودن شعر بازنايستاد .
    اندكي بعد در 18 سالگي ، پدرش را از دست داد و به ناچار سرپرستي خانواده را بر عهده گرفت . چون اداره ي خانواده بر او دشوار شده بود ، شاعر جوان ، قصيده اي پرداخت و براي پادشاه وقت مظفرالدين شاه قاجار ، به تهران فرستاد كه مورد پسند شاه واقع شد . شاه مبلغ يك صد تومان جايزه برايش فرستاد و همچنين لقب ملك الشعرايي آستان قدس را - كه قبلاً لقب پدرش بوده - به او اعطاء كرد .
    بهار در 18 سالگي به عنوان قصيده پردازي زبردست ، جاي خود را در ميان شاعران عصر خويش باز كرد ، برخي از اديبان ، به شاعري او رشك كردند و بارها او را آزمودند ، كه شاعر جوان از همه ي آن آزمايشها پيروزمند بيرون آمد . با صدور فرمان مشروطه ، بهار به جمع آوري خواهان پيوست و به سرودن شعرها و تصنيف هاي سياسي و مهين روي آورد . سپس در تشكيلات سياسي ، مثل انجمن سعادت وارد شد و روزنامه هايي چون نوبهار ، نازه بهار ، زبان آزاد و دانشكده و ... را راه اندازي كرد .
    سرانجام از مشهد به تهران تبعيد گرديد و مدتي بعد در تهران به عنوان نماينده به مجلس راه يافت . در 32 سالگي ازدواج كرد و باروي كار آمدن رضاخان ميرپنج ، مبارزات سياسي بهار شدت گرفت .

    پهلوي ، تاج به سراندازيد كاري ست
    نيست ان تاج گذاري ، كه كله برداري ست

    روح پر تلاطم شاعر ، او را از يك زندگي آسوده و بي دردسر سرباز داشت و به گرداب حوادث گوناگون كشاند ، او در راه آزادي و ميهن و اعتراض به نظام ديكتاتوري رضاخان لحظه اي از پا ننشست . به همين سبب ، بارها دستگير و زنداني شد .

    برسفله فرو نياورم سر
    هر چند كه پادشا باشد

    روي هم رفته پنج سال از عمرش را در زندان گذراند و خانواده اش بارها به دشواري معيشت گرفتار شدند . اما او نمي توانست مثل بسياري از معاصران خود تسليم شودو با نظام زورمدار . سازش كند :

    گر فروشم كتاب در بازار
    به كه خوانم قصيده در دربار

    دربار ، كه ميرزاده عشقي و بعضي از آزادي خواهان را سر به نيست كرده بود . بر آن شد كه بهار را نيز به قتل رساند . اما بهار تصادفاً از مرگ حتمي نجات يافت و كس ديگري (واعظ قزويني ) كه شباهتي به شاعر داشت به جاي او كشته شد .
    بهار از اين پس . براي مدتي از سياست كناره گرفت و به تحقيق خود تاليف مشغول شد و كارهاي نيمه كارهي خود را سروسامان داد . آثار تحقيقي او تصحيح وانتشار تاريخ سيستان ، تاريخ مختصر ، احزاب سياسي ، مجمل التواريخ و القصص ، سبك شناسي (در سه جلد ) ، بخشي از جوامع الحكايات عوض و بسياري از مقالات سياسي و ادبي در مبارزه با استبداد و تبليغ افكار و هنر نورد مطبوعات عصر مي باشد . اما در كنار اين همه ، ديوان پرحجم اشعارش ، او را بعنوان يك اديب و شاعر بلند مرتبه شناساند .
    بهار شاعري است ستايش گر آزادي و ميهن . در طول زندگي پرفراز و نشيب خود ، با وجود گرايش هايي كه گاه به چپ و راست از خود نشان داده است ، اما همواره به اين دو موضوع (ميهن و آزادي) پايبند بود ، و در آثار خود ، اوضاع سياسي ، اجتماعي و فرهنگي جامعه ي ايراني را بخوبي مي نماياند .
    ملك الشعراي بهار را آخرين استاد بزرگ شعر كهن فارسي مي شناسند . او خود را شاعري متجدد و پيرو سبك خراساني مي داند ، اما شعر بهار از لحاظ محتوا ، شعر مشروطه است . گرايش او به تجدد با همه ي بي رنگي هايش ، باز هم در حدي است كه بتوان «مرغ شباهنگ» او را كه در قالب چهار پاره شيوه مكالمه سروده شده است . با يكي از بهترين شعرهاي نيما يوشيج يعني «مرغ آمين» مقايسه كرد ، يا حداقل تاثير شعر بهار را در آفرينش شعر نيما دريافت .
    مهارت سخنوري بهار را در هيچ يك از معاصران او سراغ نداريم . تسلط وي به زبان و فرهنگ فارسي و عربي ، قابل ستايش است ، تنوع واژگان ، بهره گيري از واژه هاي اوستايي ، فرس قديم ، اصطلاحات عاميانه و زبان مردم كوچه و بازار ، به شعر او خاصيتي بخشيده است كه خود شاعر از آن به «سبك ساده» ياد مي كند . از انواع شعرهاي بهار ، قصايد او بهترين وماندگارترين است و در حقيقت ، ملك الشعراي بهار ، آخرين و نيرومندترين شاعر قصيده پرداز شعر فارسي است .
    قصايد «جغد جنگ» ، «دماونديه» و بسياري از ديگر قصيده هايي كه همه با محتوايي اعتراض آميز ، عليه استبداد و در ستايش آزادي و آزادگي ميهن دوستي سروده شده اند ، از شاهكارهاي شعر فارسي به شمار
    مي روند. بهار در سال 1330 خورشيدي چشم از جهان فرو بست .
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #2
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    اين جهان همچو نقش پرگار است
    همه چيز زعدل هموار است
    كجي ظلم را در آن ره نيست
    بد و خوب و دراز و كوته نيست
    همه چيز روي عدل ، نكوست
    هركس آن كند كه درخور اوست
    مي رود خلق سوي زيبايي
    زاده زه ، همت و شكيبايي
    آن كه راه همت زشكيب كم است
    به گمانش كه ره سوي عدم است
    هر كه را نيست ذوق و طاقت و هوش
    نيمه ره مي كشد ز درد ، خروش
    دوست دارد قباي رنگين تر
    مي كند بار خويش سنگين تر
    باره سنگين و تن ززحمت ، گران
    مانده را پس زخيل همسفران
    قند از پاي و ريش جنباند
    زهر را ناكس ودني خواند
    هر چه اش افزودن دهي فزون خواهد
    بيم وازش مدام جان كاهد
    گر بپرسي از او كه اين همه چيز
    چه كني گرداي رفيق عزيز ؟
    ديگري را حديث پيش آرد
    كه ندارم هر آنچه او دارد
    و از آن ديگران سوال كني
    كاين همه از چه جمع مال كني
    همه از اين قياس چاه زنند

    ********************
    توشه اي كاندرين سرا باشد
    خود فزون زا احتياج ما باشد
    جاي آرام و آب و نور و هوا
    هست كافي به رفع حاجت ما
    لطف و مهر طبيعت اند و هر
    سوي ما بيشتر كه شدت و قهر
    صنعت و پيشه نيز بسيار است
    هر كه رادر جهان يكي كار است
    اگر اين كين و آزار ابليس
    نفكندي به مغزهاي حسيس
    غم نبودي به روزگار دراز
    نه حسود و نه مفسد و غماز
    غم نبودي و چون نبودي غم
    زيستي ديد ، زاده ي آرام
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/