كلينيك كنكور

«مطالعه اين ژانر وحشت براي كليه معلماني كه از بيماريهاي قلب و اعصاب رنج مي برند مطلقا ممنوع مي باشد!!!»  2 31


زنگ اول: آزمايشگاه شيمي
طبق روال معمول پس از خواندن حمد و سوره و حلال خواهي از رفقا با گرفتن رخصت از حضرت عزرائيل در مواضع از پيش تعيين شده خود براي انجام آزمايش بي نهايت مصرف كوه آتشفشان قرار گرفته و بارمز « يا همگي اسيد شده يا سرانجام اسيد خواهيم ساخت » آمادگي خويش را جهت بازي در سريال دنباله دار « بچه ها مواظب باشيد » آقاي ايمني يعني جناب دبير آزمايشگاه شيمي اعلام نموديم. هنوز مدتي از حضور ما در آزمايشگاه نگذشته بود كه ناگهان احساس كرديم، هواپيماهاي آمريكايي به جاي آنكه بمبهاي خود را بر روي عراق خالي كنند، آزمايشگاه شيمي دبيرستان ما را با لابراتوارهاي تهيه بمبهاي شيميايي بغداد اشتباه گرفته و در صدد تخريب و انهدام آن بر آمده اند اما پس از آنكه سر و صداي فريادها و عربده هاي دانش آموزان و نصايح و وصاياي قبل از مرگ مسئول آزمايشگاه فروكش نمود، كم كم متوجه شديم كه اي دل غافل، پايگاه جهنمي مذكور، نه صحنه جنگ استالينگراد بوده و نه مورد تهاجم نيروهاي متفقين قرار گرفته بلكه طبق معمول وسايل غير استاندارد و سهل انگاري و بي دقتي دبير آزمايشگاه كه متأسفانه يا خوشبختانه يادش رفته بود عينكش را همراه خود بياورد باعث شده بود كه ما كماندوها و جانفداهاي خط مقدم جبهه آزمايش و تحقيق در راه اشاعه و تحقق آرمانها و ارزشهاي والاي شيميايي « پدر مندليف و خاله مادام كوري »، به جاي آنكه دي كرومات پتاسيم را ذوب نماييم، خود همچون سود سوز آور به سمت آزمايشگاه ابدي در حال تصعيد شدن قرار بگيريم!

زنگ دوم: فيزيك
ابتدا دبير فيزيك ضمن تبريك موفقيتهاي دانش آموزان ايراني در المپياد جهاني « دار قوز آباد » با صداي بلند و خروشان اعلام نمود كه قبولي در چنين ميادين بين المللي به هيچ وجه ربطي به هيجده نوزده ساعت درس خواندن، كلاس هاي خصوصي و تضميني و تقويتي رفتن و برنامه ريزي هاي پنج ساله اول و دوم نداشته، ندارد و نخواهد هم داشت! بلكه موفقيت در اين گونه مسابقات فقط و فقط مرهون سه چيز مي باشد و بس: توكل بر خدا. رضايت پدر و مادر و عينك هاي لنزي يا ترجيحا ته استكاني برچشم داشتن !! در ثاني، خداي نخواسته اين تفكر كثيف و آلوده نبايد به اذهان مغشوش و كله هاي پوك شما دانش آموزان بخت برگشته نظام « قبلا جديد، بعدا قديم » خطور نمايد كه بچه هاي المپيادي و نفرات برتر كنكور سراسري درس زياد مي خوانند و از فرط خر خواني كردن، ضغف و غش كرده و دكتر بالاي سرشان مي آيد. نخير! اصلا و ابدا، اين تهمتها و افتراها به ايشان نچسبيده و دروغ محض مي باشد، چرا كه آن فرهيختگان نيك سيرت با بهره وري از هوش سرشار، استعداد خدادادي و نبوغ كم نظير و محيرالعقولي كه به واسطه ارتباطات ذهني و تله پاتي هاي فركانسي با ارواح طيبه اجداد پدري و مادري خويش يعني « نيوتن و انيشتين» كسب نموده اند، مي توانند بدون صرف هزينه هاي سرسام آور و كمترين دغدغه خاطر به كليه افتخارات علمي نايل آمده و صد البته به همين بهانه با نگاهي گذرا به برنامه زندگي مدال آوران المپيادي و عكسيهاي كنكور سراسري با كمال تعجب و حيرت بدين نكات ارزشمند و جالب دست خواهيم يافت كه آنان در طول بيست و چهار ساعت شبانه روز فقط يك ربع ساعت براي قبولي در آزمونهاي خود به خواندن كتابهاي « عموگاليله در زندان الكاتراس » و « ماجراهاي بابا نيوتن و سيب كرم زده » اهتمام ورزيده و بقيه اوقات روز را به اللي يللي كردن با رفقا، متراژ نمودن خيابانها و شمردن سنگفرشهاي بوستانها و پاركها و در نهايت پشت تلفن هاي عمومي كشيك دادن و كافه گلاسه و پيتزا صرف كردن، گذرانده تا آنجا كه به خاطر افراط در خوشگذرانيها و جواني كردنهاي بيش از اندازه اين عزيزان نابغه، روانپزشكان ناچار شده تا براي پيشگيري از ابتلا به انواع بيماريهاي روحي ــ رواني من جمله اسكيزوفرني، روان نژندي و روان پريشي به عنوان داروي مسكن، گوش كردن كنسرتهاي مجاز « گرگ ناقلا و خرگوش بلا » و تماشاي برنامه هاي مفرح، جذاب و برفكي صدا و سيما به مانند سيماي خرد سالان، ويدئو كليپهاي پندآموز « تنسي تاكسيدو هرگز معتاد نمي شود » و « خان جون ! من دلم زن مي خواد » و سريالهاي تا ابد دنباله دار « سالهاي دور از برنج و تربچه » ، « بزبز قندي! اسبت كجا مي بندي »، ماجراهاي شنگول هلمز و منگول پوآرو » ، « زي زي گولو متهم مي كند » و « بي بي سالار » را تجويز نمايند! و هزار البته براي اثبات گفته هاي بنده حقير نيز مي توانيد به مصاحبه هاي جور واجور اين بزرگواران با هفته نامه « پيك زجرش » كه با آن لبخندهاي نمكين و مليحشان قند را در دل ما معلمان آب مي كنند رجوع كرده تا بفهميد كه براي پيروزي بر غولهاي يخي و ديوهاي پوشالي به مثابه كنكور سراسري و المپيادهاي جهاني تنها عنصري كه از كوچكترين ارزش و اهميتي برخوردار نمي باشد.
همانا حربه وقت و عامل پشتكار و جديت بوده است. به گونه اي كه شعار هميشگي آنها در مقابله با مشكلات فقط در اين جمله كوتاه خلاصه مي گردد: زكي! وقت خاكه قند هم نيست چه برسد به اينكه طلا باشد؟! به هر تقدير پس از پايان يافتن هنرنمايي دبير فيزيك در كمدي كلاسيك « اسكادران چاخان » در حاليكه همگي روي به درگاه خداوند به خاطر آمرزش و مغفرت ارواح خبيثه و سرگردان « جناب نيوتن و دارو دسته اش » كه در طبقه هفتم جهنم به احتمال قريب به يقين تاكنون به افتخار هم سلولي شدن با جنايتكاران جنگي دنيا همچون هيتلر، موسوليني، ميلوسوويچ و چنگيزخان مغول نايل آمده اند، دعا و نيايش نموده و به عنوان حسن ختام زنگ دوم، پيش از اينكه بفهميم ارشميدس زن بود يا مرد با نوشتن يك كرور فرمول عتيقه و زير خاكي متقلق به كتب هشتصد سال قبل از ميلاد دايناسور صلاح را بر آن ديديم كه يادگيري فيزيك را به بعد از ساعات مدرسه در آموزشگاههاي علمي « آينده نازان » ، « منشور چالش » ، « خودكار چي » ، « راهيان پرورشگاه » و « بازندگان » محول كرده و بقيه انرژي و قواي بدني خود را براي زنگ بعدي ذخيره نماييم!!!

زنگ سوم: ادبيات فارسي
دبير ادبيات هنوز از گرد راه نرسيده با لبخند آكبند مدل ژكوندي درست به مانند مجري هاي تازه به ميكروفون رسيده تلويزيون، ششصد هفتصد بيت از اشعار حافظ، عطار، سعدي را براي ما بلغور نمود. سپس يك سير تمام به خاطر مراحل غير قانوني طلاق بيژن از منيژه، ضرورت تجديد فراش خسرو پس از مرگ شيرين و فوايد ازدواج موقت ليلي و مجنون آبغوره گرفته و به پدر بي فكر و خوش خيال اسفنديار فحشها و ناسزاهاي اصيل پارسي نثار نموديم كه چرا چشمهاي پسرش را « بيمه بدنه » نكرده بود تا در برابر رستم انحصار طلب ضد ضربه شود! سرانجام جناب استاد به نقش آفريني در سريال « آيينه عبرت » خاتمه داده و با نگاهي حاكي از درد و رنج و افسوس انگار كه شب اول قبر يادش افتاده باشد با آوايي بلند تهديد آميز از بر باد رفتن نسل جوان امروزي به سبب غوطه ور شدن در منجلاب فساد و تباهي سرايت كرده از غرب خيلي وحشي لب به گله و شكايت گشوده و بعد از سركوب بي رحمانه گروهكهاي رپ، وسپ، هوي متال، زومبي، اسپايدر و اسكارپيون به يكباره تمامي كاسه كوزه ها را بر سرلئوناردو دي كاپريوي معتاد، قمار باز و هرزه و جيمز كامرون پول پرست و خائن شكسته كه با غرق كردن كشتي تايتانيك در اقيانوس آرام علاوه بر آنكه آرامش و آسايش دريازيان محترم آن خطه آبي رنگ را بر هم زده و موجبات آلودگي زيست محيطي اقيانوس را نيز فراهم نموده اند بلكه دامن هنر برتر از گوهر پديد آمده را نيز لكه دار ساخته و از طريق جريحه دار نمودن حرمت عشق، قلوب عشاق واقعي همچون رومئو و ژوليت، ليلي و مجنون و خسرو و شيرين را به بازي گرفته تا آن جا كه شكسپير، گوته، ژول ورن، مولوي، فردوسي و رودكي از داخل قبر فرياد بر آورده اند: « آهاي نامرداي هاليوودي! اگر يك جو غيرت توي اون وجود كثيفتون پيدا نمي شه، لااقل جسد فتوژنيك جك از پشت خنجر زن يك لاقبا و جسد فتو مدل رز بي حياي سنت شكن نامزد قال گذار » را از اقيانوس آرام بيرون بياوريد تا مبادا كمال همنشيني با رفقاي ناباب در مرام كوسه ماهي ها، نهنگها و دلفينهاي اقيانوس نيز اثر كرده از فردا پس فردا « نامزدهاي دريايي » هم هوايي شده و به فكر اعمال ... خلاف عفت دريايي بيفتند! در پايان گفتمان نيز جناب دبير ادبيات پس از آن كه تز مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب را ازدواج موقت در سي صد سالگي و ازدواج دائم در سن يك سالگي تشخيص داده و در بيان ضرورت به راه اندازي فوتبال دستي، روروك سواري و كشتي چوخه بانوان قلمفرسايي نموده و تأكيد ورزيدند، با اظهار تأسف از حذف زد هنگام تيم ملي فوتبال اميد زير نود سال در مسابقات جام حلبي آباد تاتارستان و ابراز انتقاد از سازمان صدا و سيما و به خاطر استفاده ابزاري از پفك نمكي « پيشي نشي »، كرم « كپك »، خمير دندان « جادوگر »، دسر زعفراني « خاله »، مايع ظرفشوئي « خلي » و غذاي كودك « بابانا » ضمن ارائه راهكارهاي مفيد و ضربتي براي حل بحران آب در سياره اورانوس، كاهش قيمت ماكاروني و لنگه كفش در حبشه و اعتصاب كاركنان صنايع معظم لواشك سازي در بوركينافاسو از سازمان سنجش آموزش كشور كه با اختراع و ابداع انواع و اقسام « كنكورهاي جوان مرگ كن و والدين دق كن » به شيوه و سبك و سياق « اعتراف نامه هاي عهد سقراط و شوكران »، روي بسياري از المپيادها و آزمونهاي تخصصي جنگلهاي آمازون، موزامبيك، جمهوري داغستان و صحراي گوبي را سفيد نموده اند، كمال تشكر تقدير، سپاس و همدلي را ابراز فرموده و همگي ما را به ايزدمنان و جهان آفرين سپردند و الخ !!!


هوشمند ورعي