شهاب


میرزا نصرالله " شهاب " اصفهانی از بزرگان شعرای این دوره است. وی در سال 1254 ه. ق. به تهران آمد و مشمول عنایت حاجی میرزا آقاسی صدراعظم ایران شد و به " تاج الشعراء " ملقب شد. شهاب هر از چند گاهی به تهران می آمد و مدایح و قصاید خود را به صدراعظم عرضه می داشت و به موطن خود باز می گشت. پس از آنکه ناصرالدین شاه به سلطنت رسید، شهاب به حضور شاه رسید و تهنیت گفت و به نظم چند مجلس در مراثی و تعزیت حضرت سیدالشهداء مامور شد. شهاب اشعار بسیار از قصیده، قطعه و مثنوی سروده است.

در حدیقةالشعراء آمده که طغرل، برادرزاده شهاب، اشعار او را از میان برده و قصاید او را با تحریف به اسم خود میخوانده. این سخن را براست نمی توان داشت زیرا دیوان شهاب هم اکنون موجود است(به شماره 257 در کتابخانه مدرسه سپهسالار تهران). شهاب در سال 1291 ه. ق. در گذشته است.

در وصف بهار

باد فروردین چو فرشته جهان افروز شد ............ روزگـار میـگـاران فـرخ و فـیـروز شـــد
ای بهار تازه چهر من، هلا نوروز شد ............. تازه کن جان حریفان ز آن می صاف کهن

برد در بیت الشرف خورشید زرین جامه رخت ............ زیر تشریف زمرد رنگ پنهان شد درخـت
شاه گل با افسر بیجاده گون برشد به تخت ............. جام سیمین ده که صف بستند شمشادو سمن

در شکست از لشکر آذار مه قلب شتا ................ بشکن ای ترک حصاری، زلف پرچین دوتا
کزنسیم باد بستان شد همه مشک ختا ............. وز سرشک ابر صحرا شد همه در عدن

باد چون زلف تو سنبل را گره برزد به موی .............. سبزه همچون خط دلجویت دمید از طرف جوی
از گل و از یاسمن گلزار شد پر رنگ و بوی .............. ای رخت همرنگ گل، می ده به بوی یاسمن

ابر چون صورتگران چین به صحرای وسیع ............... هر زمان بر می نگارد صورتی نغز و بدیع
باده گلگون بپیما کز دم باد ربیع .................. نیک سر سبز است و خرم دامن ربع و دمن

عید فرخ کوس فیروزی بلند آوازه کرد ................ قطره باران نوروزی جهان را تازه کرد
باد روی نو عروسان چمن را غازه کرد .................... ای پسر، با دختر رز تازه کن پیمان من

دشت خرم شد، سبک بخرام باطل گران ................. بنگر آن گلهای گوناگون که رست از هر کران
چون سیه زلف تو پیچان ضیمران در ضیمران ............... چون بناگوش تو غلطان نسترن بر نسترن

دشت چون بال تذروان گشت پر نیرنگ و خط ........ بوستان شد چون پر طاووس پر نقش و نقط
بر نوای نای بلبل ریز خون از حلق بط .......... ای خطت چون بال طوطی، زلف چون پر زغن

باد آید چون دم جبریل در بستان همی ............. غنچه آبستن شود چون دختر عمران همی
خورده با عیسی همانا شیر یک پستان همی ........ سوسن آزاده کاندر مهد می گوید سخن

پیر را اندازد اندر سرهمی شور شباب .......... نغمه قمری که به ز آهنگ چنگ است و رباب
قافیه سنجد همی در باغ بلبل با " شهاب " ........ چامه می خواند به یاد مجلس فخر زمن