نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: غول چراغ جادو

  1. #1
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    غول چراغ جادو

    غول چراغ جادو



    یک روز زن و شوهری در ساحل مشغول تو پ بازی بودند که زن ضربه ای محکم به توپ میزنه و توپ مستقیم میره به سمت شیشه های خونه ای که در اون نزدیکی بوده و ...تَََق ! شیشه میشکنه . مرد عصبانی نگاهی به زن میکنه و میگه ببین چکارکردی ؟ حالا باید هم معذرت خواهی کنیم هم خسارتشون رو جبران کنیم . دو تایی راه می افتن طرف خونه . به نظر نمی آمده که کسی توی خونه باشه . یک کم بیرون خونه رو انداز ورانداز میکنن و بعد مرد در میزنه ! یک صدایی میگه بیان تو ! اول زن و بعد شوهرش وارد میشن . و مردی رو میبینند که با شورت روی زمین نشسته . شوهر توضیح میده که همسر من اشتباها توپ رو به این سمت انداخت. ما آمدیم که عذر خواهی کنیم و خسارتتون رو پرداخت کنیم . مرد لخت سری تکون میده و میگه عیبی نداره. من غول چراغ جادو هستیم و وقتی شیشه شکست ، توپ به شیشه ای که من توش حبس بودم خورد و اون رو شکست و من آزاد شدم. من میتونم 3 تا آرزو رو بر آورده کنم. پس هر کدومتون یک آرزو بکنین و آرزوی سوم هم سهم خودم . اول به شوهر می گه که آرزو کنه . مردکمی فکر میکنه و میگه من میخوام تا پایان عمر ماهی 1.5 ملیون دلار حقوق بگیرم. غول میگه برای محبتی که در حق من کردی کمه . تو از الان تا آخر عمرت یک کار شاد و دوست داشتنی با بهترین بیمه و مزایا و در بهترین دفتر ها با حقوق حداقل ماهی 1.5 ملیون دلار خواهی داشت .
    بعد به زن میگه تو چی میخوای؟ زن میگه من میخوام که در تمام کشورهای دیدنی دنیا یک خونه برای خودم داشته باشم. غول میگه : این برای محبتی که تو در حق من کردی کمه. تو از الان در تمام کشورهای توریستی و زیبای دنیا ویلایی بزرگ با بهترین امکانات تفریحی و خدمه آموزش دیده خواهی داشت . و بعد نفس عمیقی میکشه و میگه حالا نوبت منه. و رو به مرد میگه : من آرزو دارم امروز بعد از ظهر رو با همسر تو بگذرونم.
    زن و شوهر به هم نگاه میکنند. زن .با بی تفاوتی به شوهرش میگه من برام مهم نیست . هرچی تو بگی. میدونی که فقط پيش تو به من خوش میگذره . مرد هم از ترس اینکه نکنه اون همه امکانات و پول از دستش بره ، با اینکه قلبا راضی نبوده ، میگه عزیزم من به تو اطمینان دارم. و بعد آروم تر میگه فقط نگذار خیلی بهش خوش بگذره.
    بالاخره ، زن و غول به طبقه بالا میرن. ... بعد از 3 ساعت . و در حالیکه هر دو خسته بودند ، غول از زن میپرسه از خودت و شوهرت بگو . زن میگه که شوهرم مدیر تجاری یک شرکت و من هم حسابدار یک فروشگاه بزرگ هستم. غول میپرسه درس هم خوندین ؟ زن با افتخار میگه بله . هر دوی ما در رشتمون مدرک مستر داریم ( فوق لیسانس داشتن) غول میپرسه چند سالتونه ؟ زن میگه هردوی ما 35 ساله هستیم . غول با تعجب میگه : هر دوتون 35 ساله اید. مستر دارین و اونوقت باور میکنین که غول چراغ جادو وجودداره ؟ متاسفم براتون!!!!!!!!!!!!!ا

    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mohamad.s عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/