نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: پدر روستايي

  1. #1
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پدر روستايي

    پدر روستايي



    روزي، يك پدر روستايي با پسر پانزده ساله اش وارد يك مركز تجاري مي شوند.

    پسر متوّجه دو ديوار براق نقره*اي رنگ مي شود كه به شكل كشويي از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبيدند، از پدر مي پرسد، اين چيست ؟

    پدر كه تا به حال در عمرش آسانسور نديده مي گويد پسرم، من تا كنون چنين چيزي نديدم، و نمي دانم .
    در همين موقع آن ها زني بسيار چاق را مي بينند كه با صندل چرخدارش به آن ديوار نقره*اي نزديك شد و با انگشتش چيزي را روي ديوار فشار داد، و ديوار براق از هم جدا شد، و آن زن خود را به زحمت وارد اطاقكي كرد، ديوار بسته شد، پدر و پسر، هر دو چشمشان به شماره هائي بر بالاي آسانسور افتاد كه از يك شروع و به تدريج تا سي* رفت، هر دو خيلي* متعجب تماشا مي كردند كه ناگهان، ديدند شماره*ها به طور معكوس و به سرعت كم شدند تا رسيد به يك، در اين وقت ديوار نقره*اي باز شد، و آن ها حيرت زده ديدند، دختر 22 ساله مو طلايي بسيار زيبا و ظريف، با طنازي از آن اطاقك خارج شد.

    پدر در حالي كه نم يتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگي، به پسرش گفت:

    پسرم، زود برو مادرت را بيار اين جا
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mohamad.s عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/