صدا نمیاداستان)
مرد گوشی را برداشت و شماره گرفت.
چند لحظه بعد زن از پشت خط گفت:بفرمایید؟...الو؟!...الو؟!! ...چرا حرف نمی زنی؟!!!
مکث کرد و با لحن ملایم تری ادامه داد:عزیزم!..بهنام!؟...تویی؟...
من که بابت دیشب عذر خواستم.خواهش می کنم با من حرف بزن.
بهنام جان؟!!!....
مرد با صدای لرزانی گفت:عزیزم،من ام،نادر.
زن با صدای بلند جواب داد:صدا نمی آد..نمی شنوم چی میگی..بلندتر حرف بزن.
مرد به دهنی گوشی نگاه کرد.نیش خند زد و آن را سر جایش گذاشت.
از باجه که بیرون آمد دوستش پرسید:به کی تلفن زدی؟!
مرد گفت:به همسر سابقم!!!!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)