مناظره اي عاشقانه و خواندني بین لیلی و مجنون (حتما بخونید)
ليلي گفت: موهايم مشکي ست، مثل شب، حلقه حلقه و مواج،
دلت توي حلقه هاي موي من است.
نمي خواهي دلت را آزاد کني؟
نمي خواهي موج گيسوي ليلي را ببيني؟
مجنون دست کشيد به شاخه هاي آشفته بيد و گفت: نه نمي خواهم،
گيسوي مواج ليلي را نمي خواهم.
دلم را هم.
ليلي گفت: چشمهايم جام شيشه اي عسل است، شيرين،
نمي خواهي عکست را توي جام عسل ببيني؟
شيريني ليلي را؟
مجنون چشمهايش را بست و گفت: هزار سال است عکسم ته جام شوکران است، تلخ.
تلخي مجنون را تاب مي آوري؟
ليلي گفت: لبخندم خرماي رسيده نخلستان است.
خرما طعم تنهايي ات را عوض مي کند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)