حتي يک لحظه نمونده...
مي دونم ... مي دونم بر نمي گردي

قول ميدم وقتي که نيستي عکستو بغل نگيرم

قول ميدم روزي هزار بار واسه ي اشکات نميرم

قول ميدم وقتي که نيستي پاي عشق تو نسوزم

قول ميدم در انتظارت چشمامو به در ندوزم

ميدوني که خيلي خستم ميدوني دلم گرفته

ميدوني دوريت عذابه ميدوني گريم گرفته

ميدونم بر نمي گردي ميدونم رفتي که رفتي

دروغ بود هرچي ميگفتي ميدونم ...

هميشه تو مهربوني واسه اين قلب شکسته

واسه اين حس غريبم که فقط دل به تو بسته

بيا برگرد اگه قلبم تو رو از خونه نرونده

ديگه از آخر قصه حتا يک لحظه نمونده

حتا يک لحظه نمونده...


براي كسي كه لايق عشقش نبودم...