سرزمین پهناور ایران از دیرباز، افزون بر نفوذ مستقیم بر امپراتور‌ی‌های خاور و باختر، مطرح بوده است. ایران باستان از سوی خاور با کشور پهناور چین مرز مشترک داشت و روزگاران درازی ایرانیان و چینیان از باختر تا خاور آسیا را زیر نفوذ و تسلط خود گرفته بودند. در آن روزگاران، قوم‌های ساکن سرزمین‌های ایرانی و چینی پیوسته با یکدیگر درپیوند و دادوستد بودند. روشن است که چنین همسایگی و مراوده‌هایی تاثیر بسیاری در تمدن و فرهنگ هر دو قوم بر جای گذاشته است. که یکی از مهم‌ترین آنها شناساندن دین‌های گوناگون به‌ویژه دین زرتشت به چین است.باستانی‌ترین کتاب چینی که در آن از آیین زرتشتیان نام برده شده است، کتاب SE.I.PIEN.NIEN.PAO است.
در گفتاری که در این کتاب به ایران ویژه شده است آمده: «آنگاه زرتشت آیینی پدید آورد و دین خود را مستقر نمود. او از دانایان ایران بود.» این اثر بین سال‌های ۵۷۱ الی ۵۴۵ پیش از میلاد نوشته شده است که تقریبا همزمان با زاده‌شدن حکیم چینی است. به‌نظر می‌رسد کشور گشایی‌های کوروش پادشاه بزرگ هخامنشی به گوش چینی‌ها رسیده بود و باعث شده بود که توجه چینیان به قدرت در حال تکوین پارسی جلب گردد.«اردشیر بابکان»، نخستین پادشاه روزگار ساسانیان دستور داد که نسخه‌های بسیار اوستا که به صورت پراکنده در سراسر پادشاهی او و حتا بیرون از قلمرو او وجود داشت گردآورند و از آن یک نسخه کامل ترتیب دهند. «تنسر» موبد موبدان مامور این کار شد و در این امر مهم توفیق کامل یافت. ابن ندیم به این مساله اشاره کرده و از گسیل مردمانی به چین، هند و روم برای گردآوری کتاب‌ها و نسخه برداری از آنها خبر می‌دهد.در روزگار ساسانیان روابط ایران و چین گسترش بسیار پیدا کرد و رفت‌وآمد سفیران و نمایندگان سیاسی و نیز جهانگردان و زایران بودایی چین به ایران و کشورهای همجوار فزونی گرفت.
China map
دین زرتشت در چین با نام هسیین «HSIEN» و با نویسه یا گرافی نوشته شده است که در زمینه‌های دیگر به ندرت یافت شده است و همین مایه‌ی شگفتی گشته است. این واژه در زبان چینی به معنای آسمان و ملکوت است. به‌نظر می‌رسد دین زرتشت در سال‌های نخستین سده‌ی ششم میلادی (در بین سال‌های ۵۱۶ تا ۵۱۹ میلادی‌) برای نخستین بار و در نتیجه‌ی تماس‌های دیپلماتیک با ایران به چین راه یافت و امپراتوران چین از آن به گرمی ‌استقبال کردند و آیین زرتشت حتا به دربار چین هم راه یافت. همسر «هسوان-وو-تی» (HSUAN-WU-TI) به نام «لینگ-تایی-هو» (LING-TIAI-HOU) از آن جمله‌اند. باز هم به استناد منابع چینی، امپراتوران دو سلسله کوچک چین به نام‌های «پی-چی» (PEI-CHI) و «پی-چوا» (PEI-CHOW) پیرو آیین زرتشت بودند.مبلغان ایرانی دین زرتشت در چین را دو دسته تشکیل می‌دادند: دسته نخست سفیران و فرستادگان ویژه پادشاهان ساسانی بودند که اجازه تبلیغ و نشر دین زرتشت را در کشور چین به‌دست آوردند و دسته دوم مبلغانی بودند که به دلایل گوناگون به چین سفر کرده و در آنجا زندگی می‌کردند.در روزگار امپراتوری «تانگ» که به مردم آزادی مذهب داده شده بود، نفوذ آیین زرتشت به اوج خود رسید. امپراتوری «تانگ» هم در این مورد سخت گیری نمی‌کرد و در واقع به همه دین‌ها آزادی داده بود. امپراتور‌ان این سلسله یک مقام رسمی دولتی برای سرپرستی دین‌های خارجی گماشته بودن. شخصی که برای اداره مراسم مذهبی زرتشتیان برگزیده شده بود «ساجا» نام داشت و بیشتر از میان ایرانیان برگزیده می‌شد گویا به سال ۶۲۱ میلادی نخستین آتشکده در پایتخت چین یعنی شهر «شی آن» امروز ساخته شد. همچنین سرچشمه‌های چینی به ما آگاهی می‌دهند که در فرماندهی پادشاهان سلسله تانگ در پایتخت شهر چین چهار آتشکده و در پایتخت باختری دو آتشکده وجود داشت. از اشاره‌های پراکنده در ادبیات چین چنین برداشت می‌شود که در شهرهای مهم چین چون «چانگ – ان»، «بو-یانگ»، «لیانگ– جو»، «دون–هوانگ»، «تای–وان»، «یی- جو» و «کای-فنگ» آتشکده‌های زرتشتی در امور مذهبی فعالانه شرکت می‌کرده‌اند. متصدیان این نیایشگاه‌ها با اصطلاح غیر چینی «سافو» (sa-fu) شناخته می‌شدند و از پایگاه و مقام چینی برخوردار بودند.
در سال ۶۵۱ «پیلوس» pilose (نام چینی شده پیروز) فرزند یزگرد پس از کشته شدن پدرش به همراه گروهی از ایرانیان که مایل به تغییر کیش و آیین خود نبودند از ایران به چین پناه بردند. پیروز به کمک زرتشتیان ایرانی که به چین رفته بودن آتشکده‌ای در شهر «چانگ –ان» پایتخت آن زمان چین بنا نهاد که نیایشگاه‌ ایرانی نام گرفت. همچنین «نی نی شی» (نام چینی شده نرسی) فرزند پیروز که به مقام فرماندهی قراولان دست چپ امپراتور‌ «کینگ لونگ» رسیده تلاش زیادی برای تبلیغ دین زرتشت در چین نمود. «پوشان–هو– فو» (پشنگ) به همراه پسرش خسرو از آخرین افراد خاندان ساسانی هستند که مورخان و وقایع نگاران چینی از آنها نام برده‌اند. «منوچهر» موبدان، موبد فارس و کرمان نیز، به چین مسافرت می‌نماید. «مه آفرید»، فرزند ماه فرودین زوزنی نیز که خود در آیین زرتشت نوآوری پدید آورده بود، به چین مسافرت کرد.در سال ۷۴۸ میلادی «جیین –جن» کاهن عالی‌مقام چینی به دهکده‌ی بزرگی به‌نام «بو-سی» در جزیره «هانیان» (hai-nan)رسید که در آن شمار زیادی ایرانی زندگی می‌کردند (لازم به توضیح است که «بو- سی» واژه‌ی چینی شده پارسی می‌باشد) هم اکنون در آغاز راه یکی از این دهکده‌ها سنگ‌نوشته‌ای وجود دارد که به دو زبان چینی و فارسی عبارت «دهکده پارسیان» بر روی آن نوسته شده است. این دهکده در جنوب چین، در ناحیه‌ای در شرق شهر «یانگ جو» از استان‌ »هانسو» است، و محور میان چند دریاچه و رودخانه می‌باشد.
پژوهشگران چینی بر این باورند که پارسیان این دهکده، بازماندگان بازرگانان ایرانی هستند که در روزگار خاندان «تانگ» یعنی در بین سال‌های ۶۱۸ تا ۹۰۷ میلادی در آنجا زندگی می‌کردند. سه سده‌ای که از یک سو به سبب یورش اعراب به ایران بیشتر از هر زمانی دیگر مهاجرت زرتشتیان ایران را فراهم آورده بود و از سوی دیگر شهر «یانگ جو» از آغاز امپراتور‌ی تانگ یکی از بندرهای بازرگانی بین‌المللی آسیا برای داد و ستد ابریشم از راه‌های دریایی به شمار می‌آمد. در ادامه، به نمونه‌هایی از همانندی آیین‌ها و افسانه‌های ایران و چین اشاره شده است:در «آبان یشت» پهلوانان ایرانی و انیران صدها اسب، هزارها گاو و ده‌ها هزار گوسفند به نزد ایزد بانو «اردویسور آناهیتا» پیشکش می‌بردند، هردو سوی هماورد در یک پیکار پیشکش‌های یکسان نثار ایزد بانو می‌کنند. اما او خواست نیایشگران راستین خود را به‌جای می‌آورد و به دشمنان و انیران روی خوش نشان نمی‌دهد. در چین باستان به‌ویژه در ناحیه دزین (tsien) پیشکش‌های بسیاری همانند آنچه در آبان یشت گفته شد به نزد ایزد بانوی آب‌ها برده می‌شد. همان‌گونه که پهلوانان ایرانی رودخانه‌ها و کوه‌هایی را که در نزدیکی آنها پیشکش‌های خود را نثار بانو می‌کردند، مقدس می‌شمردند، جنگاوران چین نیز به در یاچه زونگ «زو نگ – گی» (tsong –ki) و کوه «یانگ – یو» (yan-yu) که نیاکان آنها از یو (yu) کبیر به بعد همواره در کنار آنها پیشکش به نزد ایزد بانوی آب‌ها برده بودند به دیده ارج می‌نگریستند. ایزد بانوی آب‌ها در دوره‌های طولانی سرداران «دزپین» را در برابر دشمنان نگاه‌داری کرده و در کشمکش‌های خانوادگی به آنها یاری رسانیده بود. بسیاری از پهلوانان چین درهنگام درگیری با هماوردان خویش، ‌دستیاری به سوی ایزد بانوی آب‌ها دراز می‌کردند و از پشتیبانی او برخوردار می‌شدند.
نیایش این ایزد بانو ویژه شاهزادگان «دزین» و دوستان آنها نبود و دشمنان آنها شاهزادگان «چو» که در آغاز از پرستش ایزد بانوی هماوردان خود اکراه داشتند. .سرانجام همدوش با سرداران «دزین» راه پرستش ایزد بانو را در پیش گرفتند تا مگر به آرزوهای دور و دراز خود برسند. در «آبان یشت» نیز، هر دو سوی هماورد، مانند ارجاسب، گشتاسب، توس، افراسیاب و کیخسرو می‌کوشند تا از یاری ایزد بانو آناهیتا برخوردار شوند.در آغاز «زامیاد یشت» توصیفی از کوه‌های جهان آمده و پس از آن گزارشی است درباره‌ی فر کیانی که از هر یک از شاهان ایران به شاهی دیگر می‌رسید. پرسشی که خود به خود برای خواننده پیش می‌آید این است که چرا توصیف کوه‌ها در آغاز یشتی که ویژه فر است آمده و مناسبت میان فر کیانی و کوه‌های روی زمین چه بوده است؟ در این مورد هم گزارشگران اوستا نتوانسته‌اند رازگشایی کنند، اما شاید بتوان به‌یاری اساتیر چین این پرسش را پاسخ داد، در چین پنج کوه سپند وجود داشت که چهارتای آن در چهار سوی اصلی امپراتور‌ی چین بود و پنجمی در میان آنها امپراتور‌ چین بر فراز قله‌های این کوه‌ها قربانی‌های خود را پیشکش خدایان آسمان و زمین می‌کرد. قربانی‌هایی که روی کوه‌ها به عمل می‌آمد در هنگام آغاز امپراتور‌ی یک دودمان تازه ارزش ویژه‌ای داشت، بدینسان پیوستگی میان فر کیانی و آیین‌هایی را که بر فراز کوه‌ها برگزار می‌شد در اساتیر چین می‌جوییم.اما از آن گذشته در پیوند با بخشش کوه‌ها، به زمامداران جریان معجزه‌آساتری نیز وجود داشت. بنا به باور چینیان به هنگام به پادشاهی رسیدن هر یک از شاهان از یکی از کوه‌های چهارگانه ابر یا بخاری رنگین برمی‌خاست، برای نمونه هنگامی که «هوانگ-دی» به پادشاهی رسید، کوه «فئو» (fou) در کناره‌ی دریای خاوری ابری زرد رنگ برمی‌خاست و هنگام به قدرت رسیدن «یائو» از همین کوه بخاری قرمز رنگ متصاعد شد. بدین سان بخشش زمامداری به گونه‌ای مادی و عینی بر فراز کوه‌ها نمایان می‌شود.