کمینگاه های شیطان


بررسی عوامل سقوط در کمین شیطان و راههای نجات از آن












96c8b324f72e52e7b8ad572b7209538e











هر چند که دشمنان انسان بسیارند، ولی شاید خطرناک ترین آن ها پس از هواهای نفسانی، وسوسه های شیطانی باشد؛ زیرا شیطان با جایگاه و قدرتی که در اختیار دارد، دشمن سوگند خورده ای است که همه یاران و دوستان خویش را بسیج کرده تا نشان دهد انسان قابلیت خلافت الهی را ندارد و این امر سزاوار و شایسته او بوده است. از این رو ابلیس با همه لشکریان حتی با یاران و دوستان انسانی خود، به جنگ انسان آمده و در هر کجا به کمین وی نشسته است.
بخشی از آموزه های قرآنی به شناخت شناسی این دشمن کینه توز و قسم خورده اختصاص یافته و بخشی دیگر از آیات نیز عوامل سقوط آدمی در این کمین و راه های رهایی از آن را نشان داده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا شیوه های کمین نشستن شیطان و راه رهایی از او را براساس آموزه های قرآنی تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.


● حمله غافلگیرانه دشمنان
هر موجودی، دشمنی دارد، ولی بی گمان دشمن انسان، بدترین دشمن است؛ زیرا از موقعیت برتر دیده نشدن (اعراف، آیه ۱۲۷) و همراهی با طبیعت و غریزه انسانی برخوردار است. همین غریزه و طبیعت انسانی است که به ابلیس و شیاطین همراه او این امکان را می دهد تا به سادگی آدمی را از مقصد و مقصود اصلی آفرینش یعنی رسیدن به خلافت الهی از طریقت عبودیت و متاله شدن باز دارد.
از مهم ترین ابزارهای تسلط دشمنی چون ابلیس و شیاطین دیگر بر انسان، بهره مندی از اصل کمین است. کمین به معنای پنهان شدن در جایی برای حمله ناگهانی و غافلگیرانه است. در کمین کسی یا چیزی نشستن به معنای در انتظار ماندن برای به دست آوردن فرصت مناسب برای حمله ناگهانی و غافلگیرانه به او یا اقدام علیه اوست. (فرهنگ بزرگ سخن، ج۶، ص۵۹۴۳)
در ادبیات و فرهنگ عربی از این روش، به عنوان رصد، تعبیر می شود. در ادبیات فارسی شاید بارها واژه رصد را درباره رصد ستارگان شنیده اید. رصد ستارگان در حقیقت در کمینگاهی مناسب نشستن برای شکار آن ها در آسمان شب است.
در آیات ۱۱ و ۱۴ سوره فجر به این مطلب مهم و اساسی اشاره شده که خداوند، مراقب کردار طغیانگران و در کمین آنان است. مقصود از این رصد و کمین الهی، آن است که چیزی از اعمال انسان ها از خداوند مخفی و نهان نیست؛ زیرا خداوند جمیع اقوال و اعمال انسان ها را می شنود و می بیند، چنان که بر کسی که در کمین گاه است، چیزی پوشیده و مخفی نیست. (مجمع البیان، ج۹ و ۱۰، ص۷۳۹) و در آیات ۲۱ و ۲۲ سوره نبأ می فرماید که خود دوزخ در کمین طغیانگران است تا آنان را شکار کند. (روح المعانی، ج۱۶، جزء۳۰، ص۲۳)
به هر حال، خداوند در آیات سوره فجر از کمین خود نیز سخن به میان می آورد و می فرماید که خداوند در کمین طغیانگرانی چون قوم عاد، قوم ثمود و فرعون است. البته این کمین گذاری خداوند تنها اختصاص به انسان و طغیانگران انسانی ندارد، بلکه چنان که از آیات ۱ و ۸ و ۹ سوره جن برمی آید، خداوند در کمین جنیان طغیانگر در آسمان نیز هست تا از هرگونه دریافت اطلاعات غیبی از سوی آنان جلوگیری نماید؛ زیرا جنیان برای شنیدن صدای فرشتگان و اخبار آنان، به آسمان عروج کرده و در کمین می نشینند تا اخباری چون اخبار قرآنی را پیش از نزول یا اخبار غیبی را پیش از تحقق به دست آورند. این جاست که خداوند برای این دسته از کمین کنندگان کمین می گذارد و با شهاب آسمانی و پاسدارانی نیرومند آنان را شناسایی و از آسمان بیرون می راند.
از آموزه ها و گزارش های قرآنی بر می آید که اصل غافلگیری و بهره مندی از روش کمین کردن، روشی است که در جنگ های میان انسان ها نیز بسیار کاربرد دارد. از این رو به مومنان هشدار می دهد که هرگز از کمین دشمنان غافل نشوند و برخی از اعمال عبادی حتی نماز موجب نشود تا در دام کمین دشمن افتاده و خلع سلاح و یا اسیر و کشته شوند. بنابراین، انسان عاقل هرگز حتی در امر عبادی به گونه ای رفتار نمی کند که فرصت کمین برای دشمن و شبیخون فراهم آید. (نساء، آیات ۱۰۱ و ۱۰۲)


● کمین شیطان
ابلیس سرکرده شیاطین به عنوان دشمن قسم خورده، تمام تلاش خود را مبذول این معنا کرده تا نشان دهد انسان شایسته خلافت الهی نیست و این حق او بوده که از وی سلب شده است؛ زیرا خود را برتر از انسان دانسته و از نظر نژاد بهتر می داند و مدعی این معناست که: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده ای و او را از گل.» (اعراف، آیه ۱۲)
از آن جایی که برخلاف ادعای ابلیس، خداوند وی را شایسته خلافت خویش نمی داند و با توجه به ویژگی هایی چون روح الهی و علم الهی در انسان و قابلیت این موجود خاکی در متاله (خدایی شدن) انسان را خلیفه خود برگزیده و فرمان اطاعت و سجده به همگان می دهد. ابلیس که کفر خود را نسبت به خداوند نهان داشته بود در این آزمون خود را رسوا ساخت و با آن که تا ساحت قدس الهی بالا رفته بود، هبوط و سقوط می کند و از درگاه الهی رانده می شود.
ابلیس، پس از آن که اجازه یافت تا روز معلوم و معین، زنده بماند، به عزت و جلال الهی سوگند خورد تا در کمین انسان بنشیند و جز بندگان خالص شده الهی (مخلصون به فتح لام) همگان را گمراه سازد. (اعراف، آیات ۱۱و۱۶ و ۱۷ و نیز آیات ۲۷ و ۱۷۵ و ۲۰۱)
از آیه ۱۴ سوره بر می آید که ابلیس که ذاتش با غرور در آمیخته و همواره در پی غافل کردن انسان از یاد خداوند است، دمی آدمی را وا نمی گذارد و در کمینش نشسته تا او را به هلاکت افکند. (المیزان، ج۱۹، ص۱۵۷)
ابلیس برای دست یابی به این هدف، از چهار سو به آدمی حمله می کند و این حمله غافلگیرانه ابلیس از پیش و پس و راست و چپ آدمی انجام می گیرد و می کوشد تا از هر آن چه که انسان را به دام می افکند، بهره گیرد. (اعراف، آیات ۱۱ تا ۱۷) البته این چهار سمت، چار سوی جغرافیایی نیست، زیرا محور حملات ابلیس دل و قلب آدمی است که سمت و سوی جغرافیایی ندارد.
در حقیقت، شیطان از راه القائات باطل، گاهی انسان را از آینده می ترساند، گاهی نسبت به گذشته اندوهگین می کند و گاهی از جهت «یمین» و قوتش، و گاهی از جهت «شمال» و ضعفش، وی را می فریبد.
کسی که مقام و منزلتی در جامعه پیدا کند، که نقطه قوت اوست، شیطان از همین راه او را می گیرد. از این رو، چنین شخصی از مقام و جاه خویش، سوءاستفاده می کند، در حالی که مقتدرتر از او به کمترین جرم و در کوتاهترین مدت به روز سیاه مبتلا شده است. قوت و قدرت هیچ کسی نباید وسیله غرور او را فراهم کند. چون قدرت و قوت، تنها از ناحیه خداست و انسان، امین قدرت حق است و امین نباید در امانت خود خیانت کند.
گاهی شیطان، انسان را از نقطه ضعف او می گیرد؛ مثلا می گوید: تو که ضعیف هستی چرا امر به معروف و نهی از منکر می کنی؟ در حالی که انسان وقتی در مسیر حق قرار گیرد، هیچ ضعفی ندارد؛ زیرا با قدرت لایزال الهی مرتبط است و چنین قدرتی پشتوانه اوست. شیاطین حتی در خواب هم انسان را رها نمی کند. خوابهای باطل شیطانی، و دیدن «أضغاث أحلام» بر اثر نفوذ و شیطنت شیطان است.
برخی گفته اند: ابلیس تنها از چهار جهت از جهات شش گانه به انسان هجوم می آورد و از سمت بالا و پایین به انسان هجوم نمی آورد؛ زیرا بالا و آسمان از آن خداست و شیاطین از آن به شهاب ثاقب رانده می شوند و پایین و زمین، سجده گاه انسان است که ابلیس از هیچ چیزی بیش تر از سجده، هراسان و بیزار نیست، بنابراین به این دو سو تمایل و گرایشی ندارد تا بتواند از آن دو سمت و جهت کمین کرده و یورش آورد. این مطلب استحسانی است که براساس جهات شش گانه جغرافیایی تبیین شده است.
به هر حال، منظور از این که ابلیس و شیاطین و یارانش، به انسان از چهار سمت هجوم می آورند این است که هجومی همه جانبه بر او داشته و انسان را تحت محاصره و مراقبت خود قرار می دهند. امام باقر(ع) در این مورد فرمودند: منظور از آمدن شیطان از پیش رو این است که آخرت و جهانی را که در پیش است، در نظر افراد سبک و ساده جلوه می دهد و منظور از پشت سر، این که آنها را به جمع آوری مال و ثروت اندوزی و بخل از پرداخت حقوق واجب و حفظ منافع فرزندان در مقابل حق خدا دعوت می کند و منظور از طرف راست این که امور معنوی را توسط شبهات و ایجاد شک و تردید ضایع و تباه می کند و مراد از طرف چپ این است که لذات مادی و شهوات را در نظر آنها زیبا و نیک جلوه می دهد.»
نام نبردن از تمامی جهات ششگانه، مثل بالا و پایین، شاید اشاره به این باشد که ابلیس نمی تواند همه راه های سعادت را بر آدمیان سد کند. چنان که در برخی از روایات آمده که وقتی شیطان به خدا گفت: من از چهار طرف در کمین ایشان خواهم بود. فرشتگان پرسیدند: شیطان از چهار سمت برانسان مسلط است، پس چگونه انسان نجات می یابد؟ خدای تعالی فرمود: راه بالا و پایین باز است؛ راه بالا «نیایش و دعا»، و راه پایین «سجده و بر خاک افتادن» است.


● عوامل سقوط در کمین شیطان
از آن جایی که ابلیس از چهار جهت به انسان هجوم می آورد و برایش کمین می گذارد، انسان ها می بایست بسیار هوشیار باشند و از همه جانب متوجه خطر دشمن باشند و تا زمان مرگ و رسیدن به مقام یقین رهایی، احتمال خطر و سقوط در کمین ابلیس و یارانش را بدهند.
شناخت عوامل سقوط در دام ابلیس می تواند به ما کمک کند تا هوشیارانه تر به مسائل و موضوعات زندگی دنیوی خود توجه داشته باشیم. از این رو بخشی از آموزه های قرآنی به معرفی عوامل افتادن در کمین شیطان اشاره دارد.
۱) آرزوهای دور و دراز: خداوند آرزوهای باطل را یکی از مهم ترین عوامل سقوط در کمین ابلیس برمی شمارد. مغرور شدن آدمی به آمال و آرزوهای باطل، می تواند دام ابلیس را در دل و جان آدمی بیفکند و تارهای عنکبوتی ابلیس مانند تاری چسبناک او را به خود مشغول دارد و از حرکت باز داشته و اجازه ندهد تا به سوی خدایی شدن گام بردارد.(حدید، آیه ۱۴)
۲) وسوسه: دومین عامل اساسی را می توان وسوسه برشمرد. اساس و بنیاد حرکت های سلطه جویانه ابلیس و شیاطین بر وسوسه نهاده شده است. وسوسه های ابلیسی به سبب همراهی طبیعت و غرایز بشری می تواند بسیار خطرناک باشد. ابلیس، چنان در گوش آدمی چون پشه و مگس وزوز می کند تا آدمی را به سوی فتنه ای بزرگ و عظیم سوق دهد که سرانجام آن هبوط و سقوط و دوری از مسیر متاله و خدایی شدن و قرار گرفتن در شرایط و موقعیت دشوارتر است.
ابلیس در همان بهشت موقت حضرت آدم(ع) و حوا، از این شیوه و عامل به خوبی بهره جست و موجب عریانی تن آدم و حوا و آشکار شدن زشتی های جسد آنان شد و آن دو را تا پرتگاه سقوط به هبوط کشانید. (اعراف، آیه ۲۷) خداوند در همین آیه به انسان ها و فرزندان آدم(ع) هشدار می دهد که ابلیس همواره از همین شیوه استفاده می کند و موجبات هبوط و سقوط شما را فراهم می آورد. بنابراین لازم است تا آدمی نسبت به این عامل هوشیار باشد.
۳) غفلت: سومین عامل اصلی سقوط آدمی در دام ابلیس لعین است. خداوند در آیه ۲۰۱ سوره اعراف یادآور می شود که غفلت آدمی از یاد خدا، عامل گرفتاری در دام و کمینی است که ابلیس برای آدمی نهاده است. بنابراین، انسان می بایست دمی از خداوند غافل نشود تا در دام ابلیس و یارانش گرفتار نیاید.
۴) گناه: دو عامل دیگر نیز به ابلیس برای رسیدن به مقصد شوم و پست خود یاری می رساند که عبارتند از: ترک عمل به آموزه های وحیانی (اعراف، آیه ۱۷۵) و خروج از محبت الهی با انجام گناه و معصیت.(همان)
خداوند در این آیه از انسلاخ انسان سخن به میان می آورد که عبارت است از دور شدن آدمی از آیات الهی و خالی شدن آن از آیات و نشانه های فطری بشری. (جامع البیان، ج۱۳، جزء۲۷، ص ۴۰۴) فخر رازی بر این باور است که انسان با گناه، از محبت الهی بیرون می رود و مراد از انسلاخ در آیه، خروج از محبت خدا و گرایش به معصیت است. به سخن دیگر، گناه موجب می شود تا آدمی از دایره محبوبیت الهی خارج شود و به سادگی در دام ابلیس قرار گیرد.(تفسیر کبیر، ج۵، ص ۴۰۴)


● عوامل رهایی از دام و کمین شیطان
برای رهایی از کمین شیطان لازم است که انسان به موارد زیر و عواملی که گفته می شود توجه ویژه ای مبذول دارد تا خدای ناکرده در دام ابلیس نیفتد و یا در آن باقی نماند.
۱) اخلاص: مهم ترین عامل در رهایی انسان بهره گیری از حربه اخلاص است. خداوند در آیاتی از جمله ۳۹ و ۴۰ سوره حجر و آیات ۸۲ و ۸۳ سوره ص، اخلاص کامل در گفتار و رفتار را موجب رهایی انسان از کمین های شیطانی برمی شمارد. بنابراین هر که از اخلاص سود جوید از دام ابلیس بگریزد.
۲) تقوا: از آن جایی که ابلیس از در معصیت و گناه وارد می شود و دل آدمی را سرد و بی روح کرده و فطرت سالم و پاکش را نابود می سازد، می بایست اصل تقوا را به عنوان عامل مهم رهایی از کمین و دام ابلیس مورد توجه قرار داد. از این رو تقوا نه تنها به عنوان گریزگاه بلکه عامل رهایی از دام و کمین ابلیس در آیه ۲۰۱ سوره اعراف معرفی شده است تا انسان با بهره مندی از آن بتواند از دایره شکار ابلیس بگریزد و یا از دامش برهد.
۳) یاد خدا: غفلت مهم ترین ابزار تسلط ابلیس و عامل مهمی در قرار گرفتن در دام و کمین شیطان است. از این رو خداوند یاد کرد خدا و ذکر و نامش را زمینه ساز نجات انسان و عامل رهایی وی از کمین ابلیس برمی شمارد؛ چرا که یاد خداوند دل ها را روشن می کند و بصیرت و بینش و نگرش خاص نورانی و الهی به شخص می بخشد تا از دام فتنه ها برهد و از وسوسه و شک و تردید و شبهات بدر آید.(اعراف، آیه ۲۰۱)
۴) سجده: از آن جایی که ابلیس از چیزی بیش تر از سجده بیزار نیست، سجده عامل مهم دیگر رهایی آدمی از کمین ابلیس و شیاطین است که خداوند در آیات ۱۱ تا ۱۷ سوره اعراف به آن توجه می دهد.
۵) شکر نعمت: در همین آیات شکرگزاری از نعمت های الهی و بهره مندی درست و مناسب از آن برای رشد و خدایی شدن را به عنوان عامل مهم دیگر برای رهایی از کمین شیطان و ابلیس معرفی می کند و از مردم می خواهد تا با بهره گیری از حربه شکرگزاری، ابلیس ناسپاس و کفران خواه را از خود دور سازند و از کمین و دام وی برهانند.
آنچه بیان شد مهمترین راههای نجات از کمین شیطان است که البته در این باره راهها و عوامل دیگری نیز وجود دارد که شرح و تفصیل آن مجال دیگری می طلبد.
break









ابراهیم نجاتی




روزنامه کیهان ( www.kayhannews.ir )