نزدیک 60 سالی از عمرش می گذشت پولدار بود و خانه ای بزرگ داشت و قسمتی از پارکینگ آپارتمان را ساخته و تبدیل به حسینیه کرده بود.
مستاجرش بودیم ، آدم خوبی بود ، یعنی من اینطور فکر می کردم ، بهرحال کسی که دو ماه در خانه اش مراسم عزاداری می گیرد و سعی می کند چند شبی مردم را اطعام کند باید انسان خوبی باشد.
گذشت و گذشت و من و همسرم صاحب فرزند شدیم ، آقای صاحبخانه به منزل ما آمد و بعد از تبریک به مناسبت تولد فرزندمان گفت از ماه بعد باید 200 هزار تومان بیشتر اجاره خانه بدهید چون صاحب فرزند شدید !
بله . . . آقای خوب حسینیه دار به ما گفت یا اجاره خانه ی بالا را می دهید یا خداحافظ ، ما هم خداحافظی آقای خوب را که حالا بد شده بود لبیک گفتیم.
اینها که گذشت یاد حکایتی از شیخ رجبعلی خیاط افتادم تا بیشتر مظلومیت حسین - علیه السلام - را درک کنم :
"شیخ رجبعلی زندگی ساده ای داشت ، خودش خیاطی می کرد و با دسترنج خودش به سختی روزگار می گذراند ، شیخ مستاجری داشت که در قسمتی از خانه ی او ساکن بودند ، زن و شوهر جوانی بودند که احتیاج به منزل داشتند ، 20 ریال هم ماهیانه به شیخ اجاره می دادند.
پس از مدتی مستاجر شیخ رجبعلی خیاط صاحب فرزند شد ، مرد مستاجر به خانه ی شیخ رفت ،شیخ در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ اقامه گفت و برای فرزندش دعا کرد.
مادر و پدر نوزاد خوشحال از جای خودشان برخاستند تا به خانه بروند که شیخ به پدر نوزاد گفت: کمی صبر کن باهات کار دارم ...
مرد مستاجر کنار شیخ نشست ، شیخ گفت:
" داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته ، از این ماه به جای 20 ریال 18 ریال اجاره بده ، 2 ریالشم واسه فرزندت خرج کن ، این 20 ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی ، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت"
آری حسین هنوز مظلوم است ، چون شیخ رجبعلی ها جای خود را به آقای خوب حسینیه دار دادند...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)