ازدواج ،عاشقانه یا عاقلانه؟




انسان موجودى اجتماعى است و براى آنكه بتواند نیازهاى خود را در قبال تداوم حیات استمرار بخشد به زندگى گروهى و ارتباط با سایر همنوعان خود نیازمند است. از جمله نیازمندى‏ها، نیازهاى روحى و جسمانى است كه با ازدواج و تشكیل خانواده برآورده مى‏شود. ازدواج عبارت است از «پیوند بستن دینى و رسمى یك زن و مرد براى شروع زندگى مشترك.» (انورى، 1381: 345) و یا «رابطه حقوقى است كه براى همیشه یا مدت معین به وسیله عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده و به آنها حق مى‏دهد كه از یكدیگر تمتع جنسى ببرند.» (معین، 1377:216)

«ازدواج از نظر اسلام، پیمانى مقدس است؛ پیمانى كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشریفات و سنن و قوانین خاصى است. در سایه آن براى طرفین تعهدات و حقوقى پدید مى‏آید كه تخلف آن موجب عقوبت و كیفر است.» (قائمى، 1375: 18)

ازدواج عاقلانه‏
حساسیت و اهمیت ازدواج تا اندازه‏اى است كه بسیارى از پژوهشگران پیش از آنكه به عوامل شایع در روابط ارتباطى و محیطى خانواده گسیخته توجه كنند به زیرساخت و زیربناى خانواده نظر مى‏كنند. روشن است هر چه اساس و پایه زندگى بر حسب كنش منطقى و تفكرى صحیح صورت گیرد در آینده، كمتر با انباشت ناسازگارى‏ها و اختلاف همسران روبه‏رو خواهد بود.
طبق دیدگاه پارتو (جامعه‏شناس ایتالیایى)، كنش منطقى داراى سه جنبه متفاوت و مرتبط با هم است: هدف عینى، ابزار و وسایل متناسب با اهداف و در انتها تأیید آگاهان.

سؤال‏ها مى‏تواند به این شكل مطرح شود: آیا مى‏توان ازدواج را یك هدف عینى تلقى كرد؟ براى موفقیت در ازدواج نیاز است چه ابزار و وسایلى داشته باشیم؟ نقش والدین و دیگران تا چه اندازه مهم و معتبر است؟
در پاسخ به سؤال اوّل باید بپذیریم كه ازدواج یك هدف عینى در جهت ارضاى نیازهاى درونى و تكامل روحى و حتى جسمانى است. اهداف ازدواج، در یك بیان كلى و همه‏پسند كه مكتب اسلام بیان كرده، به اختصار عبارت است از:


با چنین كاركردهایى ازدواج یك هدف عینى است؛ منتها براى تكمیل شدن ابعاد كنش منطقى نیاز است به دو شرط دیگر نظرى بیندازیم.
ابزارها و وسایل متناسب ازدواج را مردان و زنان تشكیل مى‏دهند ولى شیوه چیدمان آنها در كنار یكدیگر و اینكه چه كسى، در چه صورت و با چه ویژگى‏هایى با شخصى ازدواج كند كه نهایت كامیابى و لذت را در زندگى‏اش تجربه كند، بحث مفصلى است. گوناگونى فرهنگى، نژادى، قومى و حتى ژنتیكى سبب شده انسان‏ها هر كدام نسبت به دیگران منحصر به فرد و یگانه باشند. اندیشه دو نفر كاملاً شبیه به هم نیست؛ این مورد حتى در باره دوقلوهایى كه از بسیارى جهات همانند هستند، قابل بیان است. این موضوع زمانى حساس‏تر مى‏شود كه دو انسان از دو جنس مخالف قصد دارند روزها، ماهها و سال‏هاى زیادى در زیر یك سقف زندگى كنند. «باید چنان رفتار كنند كه گویى مى‏خواهند دوست و رفیقى از جنس خود (نه از جنس مخالف) براى همه عمر برگزینند تا از افسون شهوت مصون بمانند.» (مساواتى‏آذر، 1374: 274).
منابع اسلامى ملاك‏هاى ازدواج را غالباً به این شكل مطرح مى‏كند:


انتخاب همسر متناسب و شایسته بیش از هر مسئله دیگرى در زندگى، نیازمند تأمل و دقت است. اهمیت این مسئله به خاطر این است كه چون ازدواجى صورت گرفت گسست و فسخ قراردادى بدون تحمل فشارهاى روحى و آسیب‏هاى اجتماعى میسر نیست. امرى كه با گزینش صحیح سبب خوشبختى و سرور مى‏شود اما در مقابل، گزینش ناصحیح، كوهى از مشكلات را به دنبال دارد.
شرط سوم در كنش عقلایى تأیید آگاهان است. در این قسمت مى‏توان به حضور والدین و سایرین اشاره كرد. به نوعى مى‏توان والدین و بزرگ‏ترها را «مظهر گرایش اولى» نامید (ساروخانى، 1375: 104).


ازدواج احساسى‏
در چنین ازدواج‏هایى همسران كفو هم نیستند. ملاك‏ها و همسانى‏ها رعایت نشده و موازین، آن گونه كه باید در نظر گرفته شود ، خواه به عمد و خواه ناآگاهانه به فراموشى سپرده شده است.
اهداف هم مى‏تواند ناصحیح و نامناسب باشد ، از جمله ازدواج تنها به خاطر كامجویى و لذت جنسى، ازدواج تنها به خاطر كسب مال و ثروت، ازدواج به خاطر رسیدن به پست و مقام و ... .
عوامل زیادى در چگونگى شكل‏گیرى ازدواج عاشقانه مؤثر است مانند فقر فرهنگى، فقر اقتصادى، ازدواج تحمیلى، ازدواج ترحمى و موردى كه در جامعه زیاد دیده مى‏شود. «شاید كمتر ازدواجى را بتوان سراغ گرفت كه در آن هم مظاهر عالى عشق به چشم خورد و هم با تمامى معیارهاى مصلحت سازش یابد. در آنان كه فقط به توسن علایق فردى و احساسات مجال مى‏دهند به زودى با سرماى سخت زمستانِ واقعیت مواجه شده و خواهند لرزید.» (ساروخانى، 1375: 104)
عشق بیانگر دلبستگى فیزیكى و شخصى متقابلى است كه دو نفر نسبت به یكدیگر احساس مى‏كنند.


عشق چیست؟
عشق بیانگر دلبستگى فیزیكى و شخصى متقابلى است كه دو نفر نسبت به یكدیگر احساس مى‏كنند. این روزها بسیارى از ما در باره این نظر كه عشق همیشگى است تردید داریم اما معمولاً فكر مى‏كنیم كه عاشق شدن از احساسات و عواطف انسانى ناشى مى‏گردد. براى زوجى كه عاشق مى‏شوند كاملاً طبیعى به نظر مى‏رسد كه بخواهند زندگى مشتركى را آغاز كنند و رابطه‏شان با یكدیگر در جستجوى ارضاى شخصى و جنسى باشد.
عشق در بهترین حالت یك ضعف اجتناب‏ناپذیر و در بدترین حالت نوعى بیمارى روانى تلقى مى‏گردد. (گیدنز، 1989: 10)

عشق: بد یا خوب‏
منطقى بودن رفتار ممكن است این تصور را در ذهن ایجاد كند كه عشق در روابط همسران غیرضرورى و غیرقابل پذیرش است. اما هرگز چنین نیست بلكه عشق براى تداوم زندگى پس از ازدواج ضرورى و مهم است. عشق عنصر ناگریز خوشبختى است و هدیه‏اى است كه از سوى خداوند براى زن و مرد از آسمان فرود مى‏آید ؛ پیوند دهنده قلب‏ها و روشنى بخش چشم‏هایى است كه به امید داشتن هدف‏هایى والا مبادرت به آن كرده‏اند. هدف ما از بحث، عشق‏زدایى كردن و پاك‏سازى آن در ازدواج نیست زیرا همان گونه كه ازدواج كوركورانه در اثر عشقى آتشین، ویران كننده و نامطمئن است، حسابگرى كامل در ازدواج، سرانجام مطمئنى نخواهد داشت.
نقص ازدواج عاشقانه، كاستى در شناخت و آگاهى شخصى است كه نیاز هست بیشتر به عیب‏هاى او نظر انداخت.

«مهم‏ترین دلیل جدایى به فرایند معیوب انتخاب همسر برمى‏گردد و اینكه ازدواج صرفاً بر اساس روابط احساسى و زودگذر شكل مى‏گیرد. تحقیقات نشان داده است 30 درصد طلاق‏ها در سه سال اوّل ازدواج رخ مى‏دهد چرا كه در طى دو سال اوّل زندگى احساسات فروكش كرده و چهره واقعى افراد مشخص مى‏شود و مشكلات زندگى خود را نمایان مى‏سازد.» (تواناعلمى،1383)

آسیب‏شناسى ازدواج عاشقانه‏
فروپاشى و از بین رفتن بیشتر خانواده‏هایى كه روزى عاشق یكدیگر بوده‏اند اولین آسیبى است كه ازدواج‏هاى نامقعول و غیرمنطقى مى‏بیند. البته گاهى هم اتفاق مى‏افتد كه منجر به ازدواج نشده آنگاه به مراتب دردناك‏تر از پیش مى‏باشد. افسردگى روحى، خودكشى و نومیدى از زندگى مى‏تواند بعدها در روابط فردى به وجود آید. دسته دیگر علاوه بر چشیدن ناكامى، متوسل به خشونت مى‏شوند و مى‏خواهند از این طریق آنچه را كه نتوانستند به دست بیاورند جبران كنند. تیتر روزنامه در صفحه‏هاى حوادث، هر روز از چنین اتفاقاتى خالى نیست و ما شاهد هستیم قتل‏ها و جنایت‏هاى وحشتناكى به نام عشق و روابط عاشقانه صورت مى‏گیرد كه نشان از جنون و بیمارى روانى آنهایى دارد كه به نوعى سرخورده از عشق لقب گرفته‏اند.
منصفانه نیست مانند دكتر استل‏پنستى، عشق را نوعى تصور و تفاهم فرض كنیم و یا مانند «گیدنز» یك بیمارى روانى قلمداد نماییم ولى هر چه كه هست اگر ادعا كنیم ازدواج هر چه سنجیده‏تر و مناسب‏تر و بر اساس عقل و منطق صورت پذیرد استحكام و پایدارى خانواده بیشتر خواهد بود؛ و هر چه زناشویى نامناسب‏تر و بر اساس رفتارى غیرعقلایى تأثیر گرفته باشد گسیختگى خانواده بیشتر اتفاق خواهد افتاد.

1- پاسخ به نداى غریزه و فطرت‏ 2- ایجاد كانون آرامش براى همسران‏ 3- داشتن فرزند و تربیت كودكان و فرزندان سالم‏ 4- حفظ عفت و پاكدامنى‏ 5- دوستى، محبت و عشق‏ 6- اجراى سنت رسول‏اللَّه(ص) 7- تأمین سلامت جسم و روان و برقرارى تعادل در وجود آدمى‏ 8- كمك به تكامل و رشد یكدیگر. 1- توجه به بُعد مذهب و دیندارى‏ 2- داشتن اخلاق نیكو و حُسن خلق‏ 3- سلامت جسمانى‏ 4- توجه به خانواده‏ 5- توجه به اصل كفویت (همشأن بودن).