آوادرمانی
در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.
این مفهوم ساده که در آغاز انجیل یوحنا در عهد جدید بیان شده، بنیان حقیقی هستی انسان را نشان میدهد. این معنا محدود به مسیحیت غرب نبوده بلکه در فرهنگهای کهن هند، ایران، چین و یونان و نیز در میان سرخپوستهای آمریکای شمالی و مرکزی بازتاب داشته تمدنهایی که کیهان شناسی اشان نیز بیانگر آن است که عالم با صوتی مقدس که همه را در بر میگرفته پدیدار گشته است. قدما بر این باور بودند که ریشه هر صوت و صدای موزونی در اعماق این عالم وسیع، در سکوت که مافوق هر صدایی است روییده. سکوتی که اصل هر گونه ندایی است و آن صوت و نوا از نیروی حیات بخش آن هستی می یابد.
سکوت و صدا
از دیدگاه فیزیکی نوین هر چه در این عالم هست از ذرات ریز اتمی تا کهکشانها همه در جنبش و طنین اند. باید توجه داشت که واژه انرژی از کلمه" انرگیا" در زبان یونانی به معنی " در جنبش" "و به فعلیت در آمده" مشتق شده است.
از یک سو سکوتی مطلق حکمفرماست چنان که گویی هیچ ذی وجودی در عالم نیست، از سوی دیگر آن آغازین کلمه است که قرار و آرام جهان بر مدار آن است و در این نیروها جوهر ذات ارتعاش را می یابیم. کششی خلاقانه میان نوسانات حرکت و جنبش و میل و رغبتشان به بازگشت به وضعیت سکون مطلق. بدون این تنش و کشش هیچ صوتی از آوای انسانی یا هیچ ساز موسیقی برنمی خاست.
نت های همساز
اساسا ماهیت نوتها یعنی مرواریدی به رشته در آمده اصوات سرشتی یگانه و متکثر دارند. وقتی نتی به صدا در می آید بیشمار اصوات بالاتری که در درون این نت اصلی لانه کرده اند به بیرون تراوش میکنند این اصوات پنهان را نتهای همساز یا هارمونیک میگویند. ما هر نتی را با تمامیتش میشنویم. و نیز میتوانیم خود را چون یکی از بیکران نتهای همساز تصور کنیم که بی وقفه از آن کلمه آغازین به بیرون تراوش میکنند و اینکه جهان زنجیره عظیمی از نتهای همسازی است که ما فقط بخشی از آن هستیم و هر فردی بسامد و فرکانس خاص خود را به ارتعاش در می آورد. همه ما در معرض تاثیر امواج صوتی قرار داریم که از پیکرمان میگذرد. هر شیء و هر انسانی نت خاصی دارد. به عبارت دیگر مجموعه ارتعاشات درونی او به یک نت با آوای خاص پاسخ میدهد. اگر فردی نت با ریتم ویژه خود را بیابد و آن را به تکرار بشنود سرزندگی و جوشش حیات را در تمامیت هستی اش در غلیان خواهد دید.
تاثیر صدا بر بدن
تمامی اصوات به صورت امواج نوساناتی را منتقل میکنند دارای تعدادی متغیر هستند که کیفیت خاصی را به هر صدا میدهند. گیرنده حساس صدا در بدن انسان گوش است. پوست، استخوانها، اعصاب و مایع درون گوش به جمع آوری امواج صوتی و ارسال تکانه ها به مغز کمک میکنند. مغز به این تکانه ها پاسخ داده و دستوراتی برای کنترل کار قلب، تنفس و کارهای دیگر بدن صادر میکند. در بدن ما ضربانهای بسیاری وجود دارد. مشهورترین آن ضربان قلب و ضربان چرخه تنفس است. این ضربانها اهمیت زیادی دارند. ما انسانها موجوداتی آهنگین و ریتمیک هستیم و از این رو با آهنگ هایی که میشنویم هماهنگ می شویم. ضربان قلب و چرخه تنفس هم با آهنگ هماهنگ میشوند و در نهایت امواج مغزی ما نیز با ریتمی که میشنویم هماهنگ میشوند. میزان ضربان معمولی قلب در هر دقیقه معیار خوبی برای انتخاب موسیقی جهت یافتن آرامش است.
کمک گرفتن از موسیقی در درمان
بنابر نظر آوادرمانگران با ایجاد ارتعاشات و امواج صوتی خاصی میتوان ترشحات غدد درونریز و چرخه های انرژی مرتبط با آنها را تحریک و یا کنترل نمود. چاکراها با فرکانسهای خاصی مرتعش میشوند که هماهنگ با گامهای موسیقی است. وقتی تنش بیماری یا عوامل دیگر اختلالی در کار چاکراها ایجاد کنند، بسامد امواج آنها بهم میخورد و در نتیجه فعالیت غدد درونریز مرتبط با آن کم یا زیاد میشود که پیامد آن اختلال در کارکرد سطح فیزیولوژی و ایجاد حالات مختلف روانی است.
آوا درمانگران معتقدند که با دادن اصوات و ارتعاشاتی خاص به بدن میتوان فعالیت غدد درونریز و کانالهای انرژی مرتبط به آنها را عادی و احیا کرد. موسیقی ملایم با صدای طبیعی برحسب ریتم و سرعت و ضرب آهنگ منجر به آرامتر شدن ضربان قلب و آرامش تنفسی و سبک سازی و تمدد اعصاب در سیستم عصبی میشود و نوعی روحیه مسالمت جویی و آرامش طلبی و نرم خویی در انسان به وجود میآورد. موسیقی پر هیجان با همان حد از شدت و بلندی باعث طپش شدیدتر قلب و متلاطم شدن آهنگ تنفسی و حالت برانگیختگی در دستگاه عصبی میشود و کشش عصبی شدیدتری در انسان ایجاد میکند. بنابراین بین حالتهای مختلف موسیقی و حالات عصبی انسان ارتباطی مستقیم و محکم وجود دارد و در اثر همین ارتباط بیواسطه است که موسیقی میتواند در لحظه انسان را بگریاند و در لحظه ایی دیگر شاد کند و آرامش یا هیجان بخشد. از اینرو میتوان از موسیقی در درمان بیماری های جسمانی و اختلالهای روانی کمک گرفت.