شدم
نزد پزشك ريزش مو
كه عمرم
اندكي بيش از چهل بود
دوايي
گفت با شيرين زباني
كه در
فن بيان ، زبر و زبل بود
نبود
آن نسخه را تاثير ،زيرا
خود دكتر
ز بيخ و بُن كچل بود
آخر
پس از هزار مشقت به دور عمر
آشفته ،
رنجيده دور زمانه مُرد
اي طفل !
گريه كن . كه خر باربر ،برفت
اي زن !
سيه بپوش . كه حمال خانه مُرد !
*******
آشفته
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)