عشق چیست؟ فرق عشق و دوستی چیست؟
از دوست خوبی که گفتگو با او بهانه ای شد تا این مطلب را بنویسم تشکر می کنم.البته فکر کنم این تایپک جوابی باشد به تمام سوالاتی که تا به حال در بخش عشق و دلدادگی پرسیده شده است.از تمام دوستان به خاطر طولانی بودنش معذرت میخواهم و خواهشمندم نظرات خود را بنویسید.
عشق مرد و زن به هم چیست؟
1-عشق عارضه ایست روان تنی مرتبط با سن و پديده اي مرتبط با رفتارهاي جنسي و يا اندازه ترشح هورمون هاي درون ريز است. آدمی از 15 تا حدود30 سالگي بسيار براي عاشقي مستعد است درست از بلوغ جنسي و رشد كامل قد تا سني كه ديگر در رده بزرگسالان جاي مي گيرد. از 30 تا 40 سالگي يعني به عبارتي در سن بلوغ عقلي احتمال بروز رفتارهاي عاشقانه با افتي ناگهاني مواجه مي گردد و از سن 40 تا سن پيري كمتر شنيده ايم يا ديده ايم كه زني يا مردي با عشقي رومانتيك دسته و پنجه نرم كند .
2- وقتي سرما مي خوريم نشانه اصلي آن آبريزش بيني ،گرفتن گلو و بي حالي ست اما اين ها علت سرما خوردگي نيستند علت سرما خوردگي يک ويروس است در عشق نيز علت آن "حس جنسي"و "حس تملک "است اما" توهم" و "کوري عقل " پديدار عشق و صفات اصلي آنند. وقتي شما شخصي را مي بينيد که کسي را مي پرستد و درباره اش دچار توهم است و غير عقلانی او را مي ستايد و آرزوی وصل او را دارد و او را بی زمان و بی مکان برای خود می خواهد با يک عاشق روبروييد.
شخص ،ناگهان دختر زيبايي را مي بيند که به شدت حس جنسي اش را تحريک مي کند و او را مجذوب مي کند با دختر آشنا مي شود و هرگز حاضر نيست او را از دست بدهد و می خواهد همیشه و همه جا مالک او باشد.اين يعني جوشش بي زمان و مکان حس تملک و غريزه جنسي که قبلا آن را تجربه نکرده بود .حالش بد است اضطراب دارد بي قرار است خيالبافي مي کند کم خواب شده عصبي ست بي منطق شده و فقط مي خواهد به او فکر کند وبا صرف هر آنچه که به عنوان جان و مال و حیثیت در چنته دارد به او برسد فقط و فقط. و به قول شوپنهاور تبدیل به اراده کور معطوف به معشوق می شود.
براي همين است که صفت مجنون را در وصف عاشق به کار مي برند.مجنون يعني جن زده و رفتار عاشق شبيه به يک جن زده است گويي مسخ شده و عقلش را از دست داده است.
3- عاشق به شكل يك عقل گريز خود را نشان مي دهد. مي دانيم كه عقل چيزي است ما را به حيوان شرف و برتري مي دهد.و از اينجا نحوست آغاز مي شود.معشوق پر از عيب و ايراد است و عاشق جز حسن چيزي در او نمي بيند(چو بر ديده مجنون نشيني .در رخ ليلي به جز خوبي نبيني) اين 1- كوري و 2- توهم ايده آل بودن بلايي سخت است و از مشخصات بارز عشق است..من كوهنورداني را ديدم كه قصد داشتند از جايي سخت بگذرند به آنها گفتم اين ديگر چه ورزشي است كه خطر مرگ بالايي بهمراه دارد يكي از آنها گفت اين عشق است ورزش نيست درست چند روز بعد خبر سقوط يكي از آنها رسيد. درست مي گفت : كار عشق بود زيرا كار عقل سنجش شرايط به نفع جان است و كار عشق احتمالا رسيدن به مقصد به قيمت جان .(به تيغم گر زني منت پذيرم ماه من!)
4- عاشقان بر سر اينکه بيماري کداميک حقيقي تر است جدل مي کنند!يکي مي گويد عشق من حقيقي ست ديگري مي گويد نه عشق تو هوس است ،عشق من حقيقي ست!عاشقي را افتخار مي دانند به عبارتي عشق تنها بيماري دنياست که عاشق به آن افتخار مي کند زيرا توهم اينکه عاشق کسي شده اند که به معناي تمام ارزش هاي انساني و جنسي است به راستي زيبا و شادي بخش است
و درست زماني که به هر دليلي نتوانستند به معشوق خود برسند يا زماني که به معشوق خود رسيدند و دست يافتند دست به انکار معشوق و حتي دست به انکار زمين و آسمان مي زنند.اين ذات انسان است وقتي نتواند بسازد خراب مي کند.اين حرف يعني اينکه عشاق به اقتضاي حال و هوايشان چيزهايي مي گويند مثل يک آدم مست يا خمار اما در گفته هايشان حقيقتي که درباره اش فکر کرده باشند وجود ندارند.لحظاتي که عاشقان براي روانشناس از عشق خود مي گويند از ملال آور ترين لحظه هاست زيرا الگوي نظرات همه آن ها يکي ست : او تجلي زندگي است و من بدون او تجلي مرگ .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)