راز مرموز كودتای سوم اسفند 1299 رضاخان


نقل قول معروفی از قدیمی‌ها هنوز، زبانزد است كه در هر جا اتفاق پیچیده‌ی سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی رخ می‌دهد می‌گویند: « كار انگلیسی‌هاست ! ». این امر در وقوع كودتای سوم اسفند 1299 به طرز مرموز و مكتوم از عامه‌ی مردم اتفاق افتاد.
3768156209213249145237226105252218201247
انگلیسی‏ها پس از جنگ جهانی اول به این نتیجه رسیدند که جهت دستیابی بیشتر به منابع ایران، به ناچار باید کودتایی در ایران انجام دهند تا حکومت سرسپرده‏ای را بر سر کار آورند. در این راستا آنان دو مهره وابسته سیاسی و نظامی نیاز داشتند که از این میان سیدضیاءالدین طباطبایی را به عنوان چهره سیاسی، و رضاخان پهلوی را به عنوان چهره نظامی برگزیدند.
با من در مرور چگونگی وقوع این كودتا به استناد تاریخ، همراه شوید:
رضاخان میرپنج فرزند عباسقلی‌خان سوادكوهی معروف به داداش‌بیك در سال 1256 شمسی تولد یافت و در 22 سالگی عضو نیروی قزاق شد. او طی مدت 20 سال نظامی‌گری به فرماندهی هنگ قزاق‌خانه‌ی همدان رسید و با كمك انگلیس و به عنوان یك نظامی وابسته به انگلیس‌ كه سیاست‌های استعمارگرانه و دخالت‌هایش در ایران بر همگان آشكار بود، كودتای موسوم به سوم اسفند را در سال 1299 شكل داد.
رضا خان در بهمن ماه سال 1299 در ملاقاتی با «آیرون ساید» (ژنرال انگلیسی) توافق کرده بود که پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق مقام نخست وزیری به سید ضیاء الدین طباطبایی سپرده شود. برای اینکه رضا خان اطمینان حاصل کند که در تصرف تهران مشکلاتی وجود نخواهد داشت ژنرال انگلیسی به او اعلام کرد احمد شاه در جریان این اقدام قرار دارد و «نورمن» سفیر انگلستان در تهران، مشکلات احتمالی را مرتفع خواهد کرد. سرانجام در شب سوم اسفند 1299 کودتاچیان وارد تهران شده و نقاط حساس شهر را به اشغال خود درآوردند. با فتح تهران حکومت به دست کودتاچیان افتاد. فردای همان روز سید ضیاء‏الدین طباطبایی به عنوان نخست وزیر، زمام امور را در دست گرفت. پس از این جریان، احمد شاه ترسوی رنجور بی‌كفایت با نهایت استیصال و از ترس جان خود، رضاخان را به فرماندهی كل قوا منصوب نمود.
مـجـلـس دوره‌ی پـنـجـم در جلسه‌ی 9 آبانماه 1304 هجری شمسی طی ماده واحده‌ای به نام سعادت ملت، «انقراض سلطنت قاجاریه» را اعلام كرد و از همین‌جا نام نهم آبان‌ماه در تاریخ پهلوی ماندگار شد.


تاریخ یك نام دیگر را نیز هم‌طراز با رضاخان در كودتای سوم اسفند ثبت نموده و او «سید ضیاالدّین طباطبایی» مدیر روزنامه‌ی رعد است كه در همان زمان به سمت نخست وزیری منصوب شد. او پس از كسب نامشروع قدرت، بسیاری از شخصیت‌های سیاسی از جمله آیت‌الله مدرس را دستگیر و به زندان افکند. رضاخان، عاملی برای تمركز قدرت و ایجاد آرامش در كشور و حفظ منافع نامشروع انگلستان بود و به سبب همین نوكری و فرمانبرداری و سركوب جنبش‌های آزادی‌خواهانه‌ی مردم ایران مورد حمایت شدید این دولت بود.
سیدضیاءالدین طباطبایی به منظور عوام‌فریبی و كسب وجاهت سیاسی، قرارداد 1919 میلادی كه به موجب آن كلیه‌ی امور مالی و نظامی دولت ورشكسته‌ی ایران به انحصار مستشاران انگلیسی در‌آمد را لغو كرد. این در حالی بود كه این قرارداد به همت راد مردانی هم‌چون آیت الله مدرس در عمل كارآیی خود را از دست داده بود. انگلستان نیز برای اغفال
1841681856815014145651386433126974962101
مردم ایران، لغو این قرارداد را با رضایت و آغوش باز پذیرفت تا كابینه‌ی مورد نظر كابینه‌ای ملی و ضد انگلیسی معرفی شود. کابینه‌ی سید ضیاء در عمل راه را برای ورود کابینه‌ی رضا خان هموار كرد. این همان راز مخفی‌كاری و شطرنج‌بازی موزیانه‌ی انگلیسی‌هاست! مدت‌زمانی نگذشت كه مسعود كیهان به عنوان وزیر جنگ قاجار، خلع و رضاخان سردار سپه به جای او وزیر جنگ شد و در مبارزه‌ی قدرت، همكار خود سید ضیاء را تبعید كرد. رضاخان با عنوان وزیر جنگ تا 26 خرداد 1302 هجری شمسی با حضور در كابینه‌های قوام، مشیرالدوله و مستوفی‌الممالك تصمیم گیرنده‌ی اصلی بود. اندكی بعد احمد شاه مفلوك، حكم نخست وزیری رضاخان را صادر كرد و برای سومین بار به سفر اروپا رفت. استعمار انگلیس به طرزی موزیانه و زیركانه از همان ابتدا طرح تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی را دنبال می‌كرد و این رازی بود كه حاكمان بی‌مغز آن زمان از آن بی‌اطلاع بودند.
عملی نمودن طرح تغییر حكومت از قاجار به پهلوی در ابتدای نخست وزیری رضاخان ممكن نبود و مقاومت جدی جامعه را در پی داشت، لذا برای آماده كردن افكار عمومی جامعه برای این تغییر، ‌شعار جمهوری مطرح شد. رضاخان در مخالفت با سلطنت قاجاریه و احمد شاه كه به تحقیق پایگاه مردمی و تاریخی و سیاسی خود را از دست داده بود، شرایطی را پدید آورد كه مـجـلـس دوره‌ی پـنـجـم در جلسه‌ی 9 آبانماه 1304 هجری شمسی طی ماده واحده‌ای به نام سعادت ملت، «انقراض سلطنت قاجاریه» را اعلام كرد و از همین‌جا نام نهم آبان‌ماه در تاریخ پهلوی ماندگار شد.
رضاخان میرپنج با حمایت انگلیسی‌ها یک به یک پله‌های ترقی را پیمود و به تدریج به محکم کردن مواضع خود مشغول شد. اما در این مسیر با حضور مبارزانی چون سید حسن مدرس نمی‌توانست به راحتی جولان دهد. در دوره‌ی چهارم مجلس، رضاخان که در مقام وزارت جنگ بود، کوشید امور دفاعى و اقتصادى را هم در اختیار گیرد. مدرس در دوازدهم مهر 1301، در یكصد و چل و هشتمین جلسه‌ی دوره چهارم مجلس، با ایراد نطقى كوبنده و ماندگار بر علیه رضاخان به برکناری او تأکید نمود. طرح موهوم «جمهورى خواهى» نیرنگ دیگر رضاخان بود که مدرس آن را ضد استقلال و هویت ایران و ره‌آورد انگلسی‌ها براى تمرکز قدرت در شخص رضاخان خواند و در جهت نابودى‏اش گام برداشت. سرانجام گروهى از نمایندگان وابسته، به نیرنگ روى آوردند، مدرس را به بهانه آشتى با رضاخان در منزل قوام السلطنه نگاه داشتند و در غیاب مدرس، سردار سپه با 92 رأى مثبت، قدرت را به دست گرفت.
شب سوم اسفند 1299 کودتاچیان وارد تهران شده و نقاط حساس شهر را به اشغال خود درآوردند. با فتح تهران حکومت به دست کودتاچیان افتاد


سفیر انگلیس ده روز پس از خلع احمدشاه از سلطنت، نزد رضاخان رفت و حكومت وی را از سوی دولت انگلستان به رسمیت شناخت. سفیر شوروی نیز فردای همان روز به رسمیت شناختن حكومت او را توسط دولت متبوعش اعلام كرد. مجلس موسسان در 5 آذر 1304 هجری شمسی با سه برابر تعداد نمایندگان مجلس شورا با ریاست میرزا صادق‌خان مستشار الدوله تشكیل شد و طی پنج جلسه با تغییر اصول یاد شده، رضاخان را به سلطنت برگزید.
عی‌رغم مخالفت‌های شدید آزادی‌خواهانی چون آیت‌الله مدّرس، رضاخان 4 سال بعد از كودتای 3 اسفند 1299 هجری شمسی در 4 اردیبهشت 1305 هجری شمسی به پادشاهی ایران رسید و تا 21 سال بعد یعنی 1320 بر مردم ایران، مستبدانه حكومت كرد و از منافع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی انگلیس در ایران حمایت و حفاظت كرد؛ امّا استعمار پیر در زمان جنگ جهانی دوم به علّت گرایش او به آلمان وی را از پادشاهی خلع و از ایران تبعید كرد.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
فرآوری:امیر رضوانی
بخش تاریخ تبیان