جمله هفته
بگذار ابر سرنوشت هرچه می خواهد ببارد ما چترمان خداست
l35
عکس هفته
line162
dele u
l35
مجموعه قطعات عاشقانه




چشمـــــــ های من و تو
بیش تر از لـــــبهایمان با یکدیگر سخن می گویند
می دانم
دلمان برای این روزها بسیار تــــــنگ خواهد شد...
line162
دلتنگی هایم
با صدای تپش های
قلب تو
پایان می یابند
من
خودم را
لحظاتم را
با صدای تو
كوك كرده ام
بیا
تا كوكم تمام نشده!
دوستت دارم...
line162

با تو هستم در این لحظه ! با تو هستم

خیالم با خیالت گره خورده .

نفسم بی مهابا می زند . تند ، تند و تند تر

گویی سینه ام میخواهد دهان باز کند

چه لحظه زیبائیست ،

وقتی اولین سلام عاشقانه را بعد از روزها دوری به من میکنی !

وای ، چه لحظه غریبی است وقتی نگاه در نگاهت میشوم....

لحظه ای که تو را می بینم پر میشوم از تو ،

تمام غصه هایم را به دست مهربان باد می سپارم ،

و با بالهای تو تا اوج رویا سفر میکنم

در خیالم با تو اوج می گیرم به آینده به دورهای حالا.....

اما ذهنم ناگهان یاری تجسم دورتر را نمی دهد .

نمیدانم ! نمیدانم !... نگرانم

نکند......! نه !

نه سعی می کنم موج منفی ساطع نکنم .

ای عزیز تر از جانم ! در این لحظه ،

تنها اسلحه مبارزه ام با این افکار پوچ و بی اساس و بی پایان ،

ریزش ناگریز اشکهایم است .

آن چنان بغض در گلویم می شکند ،

که در سکوتی سنگین با یاد تو و فراق احتمالی ات اشک می ریزم

نمیدانم !

اما در رفتارهای مهربان تو ، خوبی موج میزند

ذهنم آکنده از مهربانی توست....
آسوده باش ....

من خوبم......
line162
در تموز دستان تو، کاش
برف می شدم
خوشبختی يعنی:
ميان زمين و آسمان،
در تو خلاصه شدن
.
.
.

line162
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و…و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
مرد دریای من…
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.
line162


بوی رفتن می‌دهی
در را باز می‌گذارم
وقتی برو که گنجشک‌ها و ستاره‌ها
خوابند…
پنجره دلش ریخت
سنگ فرش، پر زخم شد
در کوچه‌های زخم‌های روشنش
قلب پاره پاره مورچه‌ای
راه می‌جست.
سراغ تو را گرفتم
خندیدند.
نمی‌دانند
روی تمام دندان‌هایشان
نام تو حک شده است
که می‌خندم.
line162
خداحافظ

اما این بوسه

روزی تو را

شاعر خواهد کرد

چنان که مرا

…بوسه ی سلام


line162

قـلـــب عاشــــــقم…
لحظه ها ی خوش عاشقانه ات را لحظه شماری میکند
پس عاشقانه فریاد میزنم بیا که دوریت برای من عاشق
مثل دوری یه پرستوی عاشقست……..
به صداقت چشمانم قسم عاشقانه می گویم
به پاکی قلبم قسم عاشقانه می گویم
به طراوت باران قسم عاشقانه می گویم
که عاشـــــــــقانـــــه تا ابــــــــد دوستت دارم
line162

از اينكه عاشق تو هستم
احساس غرور مي كنم
و دست در دست آبي آسمان مي نهم
و دريايي مي شوم
به آساني
و در تو
شكوفا مي كنم زندگي را
حالا كه
كوچه كوچه
در تو غرق شده ام
line162

واسه نگاه عاشقت
شمعها رو روشن میکنم
ستاره های چشممو
پنهونی قایم میکنم
ستاره های چشم من
دنباله نگاه توست
مبادا پیداش بکنی
که عاشق نگاه توست...
line162
با تو هستم!
صدای باران را می شنوی،
دانه های باران را لمس می کنی،
سرت را بالا بگیر، روح آبی ات را در فیروزه بیکران آسمان به
پرواز در بیاور...
و ترنم باران را با تمام وجود لمس کن
تا باور کنی که ...
تنها نیستی...
line162

به پاس همه بودنت دلم مي خواهد
قشنگترين جمله ها را بنويسم ...
پر عشق ترين بوسه ها نثار تمامي وجود پاكت فرشته من...
دوستت دارم و اين تمام من است...
من اين جمله را باور دارم و با همه وجودم حسش ميكنم.....
line162
نمی دانم که دانست او دلیل گریه هایم را ؟
نمی دانم که حس کرد او حضورش در سکوتم را ؟
ولی می دانم که دانست ز عاشق بودنش شادم ...
وجودش ساده بوده
که من اینگونه
دل بستم
.
.
.
!
line162
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم
l35
یک داستان کوتاه

دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت “ دلداده اش را “ با او چنین گفته بود : « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد » و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد : « بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام » دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت : « این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ » دلداده اش هم نابینا بود و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند و در حالی که از او دور می شد گفت :
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .»
l35
یک شعر



اي از عشق پاک من هميشه مست
من تو را آسان نياوردم به دست
من تو را آسان نياوردم به دست

بارها اين کودک احساس من
زيرِ باران هاي اشک من نشست
من تو را آسان نياوردم به دست

در دل آتش نشستن کار آساني نبود
راه را بر اشک بستن کار آساني نبود
با غروري هم قد و بالاي بامِ آسمان
بارها در خود شکستن کار آساني نبود

بارها اين دل به جرم عاشقي
زيرِ سنگيني بارِ غم شکست
من تو را آسان نياوردم به دست

در به دست آوردنت بردباري ها شده
بي قراري ها شده شب زنده داري هاشده
در به دست آوردنت پايداري ها شده
با ظلم و جور روزگار سازگاري ها شده

اي از عشق پاک من هميشه مست
من تو را آسان نياوردم به دست


...



l35
یک نکته از دکتر علی شریعتی

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند
پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود.
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست...
اسراف محبت است
l35
یک قطعه انگلیسی


?what is love
A:Luv is wen sum1 breaks ur heart
n d most amazing thing
is tat u still luv them
wid every broken piece…!
سوال : عشق چیه؟
جواب : عشق یعنی وقتی که یه نفر قلب تورو میشکنه
و حیرت انگیزه که تو هنوز با قطعه قطعه ی قلب شکستت دوستش داری!





l35
یک اس ام اس عشقولانه

عشق را از ماهی بیاموز که چه بی پایان آب را پر از
بوسه های بی پاسخ میکند