وقتی به خودمان و گذشته مان نگاه می کنیم ، می بینیم که تنها کسانی که بعد از خداوند مهربان ، یار وپشتیبان ما در زندگی بوده و خواهند بود ، پدر و مادر می باشند .
در آیات قرآن کریم بالأخص سوره لقمان ، به این مهم توجه شده وبه بیان آن می پردازد .
« وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ؛ و ما انسان را دربارهى پدر و مادرش سفارش كردیم ، مادرش او را حمل كرد ، در حالى كه هر روز ناتوانتر مىشد ، (و شیر دادن) و از شیر گرفتنش در دو سال است ، (به او سفارش كردیم كه) براى من و پدر و مادرت سپاس گزار، كه بازگشت (همه) فقط به سوى من است .» (لقمان 14)
نكات آیه :
1ـ از سخن حقّ پیروى كنیم ، چه موعظهى بندهى خدا باشد ، «لقمان» و چه وصیّت خداوند سبحان : «وَصَّیْنَا»
2ـ همهى انسانها ، در هر رتبه و شرایطى كه باشند مدیون والدین هستند : «وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ» ( «الانسان»، شامل همهى مردم مىشود)
3ـ احترام والدین ، حقّى است انسانى نه فقط اسلامى ، حتّى والدین كافر را باید احسان نمود : «وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ»
4ـ آن كه زحمت بیشترى مىكشد ، باید به صورت ویژه تقدیر شود و نامش جداگانه برده شود : «بِوالِدَیْهِ ... أُمُّهُ»
5ـ در فرمانهاى عمومى ، باید استدلال نیز عام باشد :(چون مخاطب ، همه انسانها هستند ، باردارى مادران مطرح است كه مربوط به همهى مردم است و هر انسانى مادر دارد). «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ»
6ـ به بهانه آن كه كارى ، وظیفهى طبیعى فرد است ، نباید از سپاس و احسان او ، شانه خالى كنیم : (باردارى ، امرى طبیعى است ، ولى ما مسئولیّت داریم كه به مادر احترام گذاریم و از زحمات او قدردانى كنیم). «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ»
7ـ یادى از گذشتهها كنیم تا روحیّهى شكرگزارى در ما زنده شود: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ»
8ـ دوران باردارى و شیردادن ، از عوامل پدیدآورندهى حقوق مادر بر فرزند و مهمترین دوران شكلگیرى شخصیّت فرزند است : «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ ... وَ فِصالُهُ»
9ـ جدا كردن كودك از شیر مىتواند در خلال دو سال باشد و واجب نیست بعد از پایان دو سال باشد . (كلمهى « فصال » ، به معناى بازگرفتن كودك از شیر است و « فِی عامَیْنِ » ، نشان آن است كه در لابلاى دو سال نیز مىتوان كودك را از شیر گرفت ، گرچه بهتر است دو سال تمام شود .)
10ـ تحمّل سختى در راه انجام وظیفه ، سرچشمهى پیدایش حقوق فوق العاده است . كسانى كه با وجود ضعف و خستگى بار مسئولیّتى را بر دوش مىكشند ، حقّ بیشترى بر انسان دارند : «وَهْناً عَلى وَهْنٍ»
11ـ سپاسگزارى از والدین، از جایگاه والایى نزد خداوند برخوردار است : «أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ» به طوری که بعد از شكر خداوند ، تشكر از والدین مطرح است .
12ـ سرانجام همهى ما به سوى خداست ، پس از ناسپاسى نسبت به والدین بترسیم : «إِلَیَّ الْمَصِیرُ»
13ـ ایمان به رستاخیز ، انگیزهى عمل صالح از جمله احسان به والدین است : «إِلَیَّ الْمَصِیرُ»
14ـ حقِّ خداوند ، بر حقّ والدین مقدّم است : «أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ» به طوری که تشكّر و احسان به والدین ، ما را از خداوند غافل نكند.
در پایانِ پیامهاى این آیه ، به طور گذرا به دو بحثِ احسان به والدین و شكر خداوند ، اشاره اجمالى داریم :
هر گاه نعمتى از نعمتهاى الهى را یاد كردید ، به شكرانهى آن صورت بر زمین گذارده و سجده كنید و حتّى اگر سوار بر اسب هستید ، پیاده شده و این كار را انجام دهید و اگر نمىتوانید ، صورت خود را بر بلندى زین اسب قرار دهید و اگر این كار را هم نمىتوانید ، صورت را بر كف دست قرار داده و خدا را شكر كنید
احسان به والدین
در آیههاى 83 سورهى بقره ، 36 سورهى نساء ، 151 سورهى انعام و 23 سورهى اسراء در رابطه با احسان به والدین سفارش شده ، ولى در سورهى لقمان ، احسان به والدین به صورت وصیّت الهى مطرح شده است .
پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله فرمو د: بعد از نماز اوّل وقت ، كارى بهتر از احترام به والدین نیست .(میزان الحكمه)
گسترهى معناى والدین چه قدر است؟
در فرهنگ اسلام ، به رهبر آسمانى ، معلّم و مربّى و پدرِ همسر نیز پدر گفته مىشود .
در روزهاى پایانى عمر پیامبر كه حضرت در بستر بیمارى بودند ، به على (علیه السلام) فرمودند : به میان مردم برو و با صداى بلند بگو:
" لعنت خدا بر هر كس كه عاقّ والدین باشد ، لعنت خدا بر هر بردهاى كه از مولایش بگریزد و لعنت خدا بر كسى كه حقّ اجیر و كارگر را ندهد ."
حضرت على (علیه السلام) آمد و در میان مردم این جملات را گفت و برگشت . بعضى از اصحاب این پیام را ساده پنداشتند و پرسیدند : ما دربارهى احترام به والدین و مولا و اجیر قبلًا این گونه سخنان را شنیده بودیم ، این پیام تازهاى نبود كه پیامبر از بستر بیمارى براى ما بفرستد .
حضرت كه متوجّه شد مردم عمق پیام او را درك نكردهاند ، بار دیگر على (علیه السلام) را فرستاد و فرمود : به مردم بگو : " مُرادم از عاقّ والدین، عاق كردن رهبر آسمانى است . یا على ! من و تو پدر این امّت هستیم و كسى كه از ما اطاعت نكند ، عاقّ ما مىشود .
من و تو مولاى این مردم هستیم و كسانى كه از ما فرار كنند ، مورد قهر خداوند قرار می گیرند .
من و تو براى هدایت این مردم اجیر شدهایم و كسانى كه حقّ اجیر را ندهند ، مورد لعنت خدا هستند ."
در این ماجرا ملاحظه مىفرمایید كه گرچه احسان و اطاعت از والدین یك معناى معروف و رسمى دارد ، ولى در فرهنگ اسلام مسأله از این گستردهتر است .
آیا خداوند احتیاجی به شکر بندگانش دارد؟
خداوند ، نیازى به عبادت و تشكّر ما ندارد و قرآن، بارها به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است : خداوند از شما بىنیاز است : (نمل، 40 لقمان، 12 و زمر، 7) ولى توجّه ما به او ، مایهى عزّت و رشد خود ماست .
یكى از ستایشهایى كه خداوند در قرآن از انبیا دارد ، داشتن روحیهى شكرگزارى است .
به طوری که دربارهى حضرت نوح ، خداوند از شكر او یاد كرده و او را شاكر مىنامد : «كانَ عَبْداً شَكُوراً» (اسراء، 3)
ما غالباً تنها به نعمتهایى كه هر روز با آنها سر و كار داریم توجّه مىكنیم و از بسیارى نعمتها غافل هستیم ، از جمله آنچه از طریق نیاكان و وراثت به ما رسیده و یا هزاران بلا كه در هر آن از ما دور مىشود و یا نعمتهاى معنوى ، مانند ایمان به خدا و اولیاى او ، یا تنفّر از كفر و فسق و گناه كه خداوند در قرآن از آن چنین یاد كرده است : « حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَیْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ » (حجرات ، 7)
علاوه بر آنچه بیان كردیم ، بخشى از دعاهاى معصومین نیز توجّه به نعمتهاى الهى و شكر و سپاس آنهاست، تا روح شكرگزارى را در انسان زنده و تقویت كند .
شكر الهى، گاهى با زبان و گفتار است و گاهى با عمل و رفتار .
در حدیث مىخوانیم: هر گاه نعمتى از نعمتهاى الهى را یاد كردید، به شكرانهى آن صورت بر زمین گذارده و سجده كنید و حتّى اگر سوار بر اسب هستید ، پیاده شده و این كار را انجام دهید و اگر نمىتوانید، صورت خود را بر بلندى زین اسب قرار دهید و اگر این كار را هم نمىتوانید، صورت را بر كف دست قرار داده و خدا را شكر كنید.(كافى، باب الشكر، حدیث 25)
پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله فرمو د: بعد از نماز اوّل وقت، كارى بهتر از احترام به والدین نیست
نمونههاى شكر عملى:
1ـ نماز ؛ بهترین نمونهى شكر خداوند است . خداوند به پیامبرش مىفرماید: به شكرانهى اینكه ما به تو «كوثر» و خیر كثیر دادیم ، نماز بر پا كن : «إِنَّا أَعْطَیْناكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ» (كوثر، 1- 2)
2ـ روزه ؛ چنان كه پیامبران الهى به شكرانه نعمتهاى خداوند ، روزه مىگرفتند . (وسائل، ج 10، ص 446)
3ـ خدمت به مردم ؛ قرآن مىفرماید : اگر بىسوادى از باسوادى درخواست نوشتن كرد ، سر باز نزند و به شكرانه سواد ، نامهى او را بنویسد : «وَ لا یَأْبَ كاتِبٌ أَنْ یَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» (بقره، 282)
4ـ قناعت ؛ پیامبر اكرم (صلى اللَّه علیه و آله) فرمودند : «كن قنعا تكن اشكر الناس ؛ قانع باش تا شاكرترین مردم باشى .» (مستدرك ، ج 11 ، ح 12676)
5ـ یتیم نوازى ؛ خداوند به پیامبرش مىفرماید : به شكرانهى اینكه یتیم بودى و ما به تو مأوا دادیم ، پس یتیم را از خود مران : « فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ» (ضحى، 9)
6ـ كمك به محرومان و نیازمندان ؛ خداوند به پیامبرش مىفرماید : به شكرانهى اینكه نیازمند بودى و ما تو را غنى كردیم ، فقیرى را كه به سراغت آمده از خود مران : «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحى ، 10)
7ـ تشكّر از مردم ؛ خداوند به پیامبرش مىفرماید : براى تشكّر و تشویق زكات دهندگان ، بر آنان درود بفرست ، زیرا درود تو ، آرامبخش آنانخواهد بود : «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» (توبه ، 102)
تشكّر از مردم تشكر از خداوند است ، همان گونه كه در روایت آمده است : كسى كه از مخلوق تشكّر نكند ، از خداوند شكرگزارى نكرده است : « من لم یشكر المنعم من المخلوقین لم یشكر الله » (عیون الأخبار، ج 2 ، ص 24)
تلخىها هم تشكّر مىخواهد !
قرآن مىفرماید: «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ؛ چه بسیار چیزهایى كه شما دوست ندارید، ولى در حقیقت به نفع شماست و چه بسیار چیزهایى كه شما دوست دارید، ولى به ضرر شماست.» (بقره، 216)
اگر بدانیم دیگران مشكلات بیشترى دارند .
اگر بدانیم مشكلات ، توجّه ما را به خداوند بیشتر مىكند .
اگر بدانیم مشكلات ، غرور ما را مىشكند و سنگدلى ما را برطرف مىكند .
اگر بدانیم مشكلات ، ما را به یاد دردمندان مىاندازد .
اگر بدانیم مشكلات ، ما را به فكر دفاع و ابتكار مىاندازد .
اگر بدانیم مشكلات ، ارزش نعمتهاى گذشته را به ما یادآورى مىكند .
اگر بدانیم مشكلات ، كفّارهى گناهان است .
اگر بدانیم مشكلات ، سبب دریافت پاداشهاى اخروى است .
اگر بدانیم مشكلات ، هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است .
اگر بدانیم مشكلات ، سبب شناسایى صبر خود و یا سبب شناسایى دوستان واقعى است .
و اگر بدانیم ممكن بود مشكلات بیشتر یا سختترى براى ما پیش آید ، خواهیم دانست كه تلخىهاى ظاهرى نیز در جاى خود شیرین هستند .
حضرت على (علیه السلام) در جنگ احد فرمود : شركت در جبهه از مواردى است كه باید شكر آن را انجام داد : « و لكن من مواطن البشرى و الشكر» (نهج البلاغه ، خطبه 156)
و دختر او حضرت زینب (علیها السلام) در پاسخ جنایتكاران بنى امیّه فرمود : در كربلا جز زیبایى ندیدم : «ما رأیت الا جمیلا» (بحار، ج 45، ص 116)
به یكى از اولیاى خدا گفته شد حقّ تشكّر از خداوند را بجا آور. او گفت: من از تشكّر و سپاس او ناتوانم . خطاب آمد : بهترین شكر همین است كه اقرار كنى من توان شكر او را ندارم .
نتیجه گیری :
با توجه به بحثی که پیرامون آیات قرآن داشتیم ، ما رابه این نتیجه می رساندکه احترام ، قدردانی و اطاعت از والدین در حیطه دستورات خداوند ، در کنار پرستش خداوند بیان شده ومورد تأکید قرار گرفته است .
در حیطه عبادت و تشکر از خداوند نیز ، به این مطلب پی بردیم که خداوند نیازی به ستایش و عبادت بندگان ندارد ، بلکه این خود بندگان هستند که با پرستش وعبادت پروردگارشان ، خود را رشد داده و شکوفا می شوند .
و دربحث آخر بیان کردیم که شکر و سپاسگزاری تنها محدود به خوبی ها و نعمات نمی باشد ، بلکه می توان گفت ؛ تلخی ها ومشکلات زندگی نیز شایسته شکر گزاری و سپاس گزاری می باشند .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)