«تا کسی خودش به فکر سلامتش نباشد، اگر عالم و آدم هم جمع شوند، نمی توانند کاری برایش بکنند.» این جمله را رُهام کریمیان، ۱۷ ساله، می گوید که یک زمانی وزنش به ۱۲۷ کیلوگرم هم رسیده و وقتی کلاس دوم راهنمایی بوده، به خاطر اضافه وزنش یک نیمکت را شکسته است!....
رهام به اصرار پدر و مادرش چند بار اقدام به کاهش وزن کرده اما چون هیچ وقت خودش دلش نمی خواسته وزنش را پایین بیاورد، همیشه برنامه های کاهش وزنش به شکست محکوم بوده اند. اما او بالاخره یک روز خواست و تصمیم گرفت که آدم دیگری باشد تا کمتر مسخره شود و سلامت اش هم به خطر نیفتد. در«میزگرد تغذیه» این هفته پای صحبت های رهام کریمیان نشستیم تا ببینیم بالاخره چه شد که او تصمیم گرفت لاغر شود و تصمیم اش را چگونه توانست عملی کند.
رهام کریمیان که در ۱۰ ماه از ۱۲۳ کیلو به ۹۲ کیلو رسیده است، می گوید:
● ۱۰ بـسـتـنـی را یـک جـا مـی خـوردم
▪ چند کیلوگرم بودی که برای کاهش وزن، دکتر رفتی؟
من اسفندماه سال گذشته، با قدی حدود ۱۷۳ سانتی متر، ۱۲۳ کیلوگرم وزن داشتم. آن موقع، پیش دکتر حسینی رفتم و حالا بعد از ۱۰ ماه، وزنم به ۹۲ کیلوگرم رسیده و ۲ سانتی متر هم رشد قدی داشته ام؛ یعنی قدم الان ۱۷۵ سانتی متر است.
▪ چرا وزنت این قدر بالا رفت؟
دلایل زیادی داشت. اول اینکه وقتی بچه بودم مدام پرخوری می کردم و پدر و مادرم هم مدام من را به خاطر پرخوری و تپل شدن تشویق می کردند. من از وقتی که یادم می آید چاق بودم و هیچ وقت هم به این خاطر سرزنش نشدم. دوم اینکه هر وقت مادربزرگم به خانه ما می آمد، کلی هله هوله پرکالری مانند چیپس و پفک و شکلات برایم می آورد و من آنها را تا آخر می خوردم یا اینکه وقتی خودم به خانه مادربزرگم می رفتم، او از سر مهربانی همیشه برایم کلی سیب زمینی یا مرغ سرخ می کرد و من هم که بچه یا نوجوان بودم به شدت از این نوع خوراکی ها استقبال می کردم و گاهی پیش می آمد که ۲ بشقاب پر سیب زمینی سرخ شده را یکدفعه می خوردم.
مادر رهام: رهام بچه اول ما بود و پدرش طبقه پایین منزلمان، مغازه نان فانتزی داشت. ما همیشه از اینکه می دیدیم او مدام در حال خوردن نان، پیراشکی و قطاب است و با این کارش دارد روز به روز تپل تر و بانمک تر می شود، خوشمان می آمد. از طرف دیگر، پدرم همیشه برای رهام که کله پاچه و جگر و این قبیل خوراکی های پرکالری را می خرید تا بچه بخورد و به اصطلاح جان بگیرد و استخوان هایش محکم شود. من یادم می آید که رهام کلاس اول دبستان ۳۶ کیلوگرم و وزنش از همه هم کلاسی هایش بیشتر بود.
▪ خب رهام، یعنی به نظر خودت فقط تشویق های خانواده باعث چاق شدن تو شدند؟
نه. یکی دیگر از دلایل چاق شدن من مدرسه بود. من و همکلاسی هایم مدام در مدرسه با هم رقابت خوردن داشتیم. یادم می آید یک وقت هایی به خاطر رقابت، ۱۰ تا بستنی را زنگ تفریح یکجا می خوردم. راستش را بخواهید سن من که کمی بالا رفت و دیگر اضافه وزن و تپلی ام به چاقی تبدیل شد، پدر و مادرم حسابی نگران شدند و کمی در خانه خورد و خوراکم را کنترل می کردند اما آنها دیگر در مدرسه نبودند و من هر چه دلم می خواست در مدرسه یا در راه برگشتن به خانه می خوردم و نمی دانستم که با این کار دارم به خودم ظلم می کنم.
▪ هیچ وقت دوست داشتی وزنت را پایین بیاوری؟
تا همین پارسال نه. من یک زمانی وزنم به ۱۲۷ کیلوگرم هم رسید و به همین خاطر فکر می کنم سال ۸۵ بود که به اصرار مادرم پیش یک متخصص تغذیه رفتم و ۷ یا ۸ کیلوگرم وزنم را پایین آوردم اما چون خودم دوست نداشتم وزن کم کنم و از طرفی هم نمی توانستم میل و اشتهایم را به خوردن در خودم از بین ببرم، رژیم را کنار گذاشتم و دوباره شد همان آش و همان کاسه.
▪ پس چه شد که یکدفعه سال گذشته متحول شدی و تصمیم به کاهش وزن گرفتی؟
راستش احساس می کنم از آن دوران نوجوانی و سرکشی خارج و منطقی تر شدم. سال ۸۵ دکتر به من گفته بود که چربی خونم بالاست و من اصلا دوست نداشتم که تمام جوانی ام را با اضافه وزن و مشکلات ناشی از آن سپری کنم و هیچ لذتی از این دوران نبرم. به علاوه هر وقت با دوستانم بیرون می رفتیم من از همه بدتیپ تر بودم چون به خاطر سایزم، حق انتخاب زیادی در خرید لباس نداشتم. اطرافیان و دوستان هم دیگر مدام مرا مسخره می کردند و این مسخره شدن خودش عاملی شد برای تصمیم گیری قطعی من. نکته دیگر هم اینکه من به خاطر اضافه وزنم نمی توانستم ورزش های دلخواهم مانند دوچرخه سواری یا دویدن را انجام دهم که الان دیگر می توانم.
▪ رژیم ات سخت نبود، اذیت نشدی؟
من فقط هفته اول کمی سختی کشیدم که آن هم به خاطر گرسنگی نبود و بیشتر جنبه روانی داشت. اما از هفته های بعد همه چیز برایم عادی شد و چون دیگر دوست نداشتم خود قبلی ام باشم، رژیمم را خوب و اصولی رعایت کردم.
▪ رهام! بخور و نخورهای رژیمت چه چیزهایی هستند؟
صبحانه می توانم شیر، عسل یا پنیر بخورم. میوه و شیر و کیک با خودم به مدرسه می برم. ناهارم ۱۲ قاشق برنج به همراه یک خورش دلخواه و البته بسیار کم چرب و سبزی یا سالاد بدون سس است با مقداری ماست و دوغ کم چرب و کم نمک. میان وعده هم که خرما و میوه دارم و برای شام هم می توانم خوراک هایی مانند شنیسل مرغ با کمی نان و ماست بخورم.
▪ اصلا در رژیمت خطا نمی کنی؟
خطا که نه ولی بعضی وقت ها خوراکی های رژیمم را با در نظر گرفتن میزان کالری شان کمی جابه جا می کنم. به عنوان نمونه به جای خوردن نان و پنیر یا شیر و عسل صبحانه، کمی کورن فلکس را درون شیر می ریزم و می خورم. البته من از کورن فلکس های رژیمی که به جای شکر، عسل دارند، استفاده می کنم ولی سعی می کنم هیچ وقت میزان کالری دریافتی روزانه ام را کم و زیاد نکنم.
▪ دیگر در مدرسه مسابقه بستنی خوری نمی گذاری؟
نه اصلا. من فقط با خودم شیر، کیک و میوه به مدرسه می برم و برای اینکه وسوسه نشوم و ساندویچ یا بستنی نخرم، پول زیادی هم در جیبم نمی گذارم. این طوری خیالم راحت تر است.
▪ خانواده در رژیم گرفتن چقدر کمکت کردند؟
خیلی زیاد. من فکر می کنم اگر مادرم نبود و این همه برنامه های غذایی مرا مرتب نمی کرد من اصلا نمی توانستم لاغر شوم. از وقتی من رژیم گرفته ام، غذاهای کل خانواده کم چرب و کم نمک شده و حتی مادرم برای درست کردن همبرگر یا کتلت از گوشت گوساله بدون چربی به جای گوشت گوسفند استفاده می کند تا کالری غذاهایمان را پایین تر بیاورد.
▪ اصلا وزن ایده آل برایت چقدر است؟
۷۵ تا ۷۸ کیلوگرم یعنی اگر حدود ۱۵ کیلوگرم دیگر کم کنم به وزن ایده آل می رسم.
▪ ماهی چند کیلوگرم وزن کم می کنی؟
ماهی ۴ تا ۵ کیلوگرم. دکتر حسینی به من گفته اند که اگر بیشتر از این مقدار در ماه وزنم را پایین بیاورم، عضلاتم تحلیل می روند و هیکلم به هم می ریزد.
● نگاه اول
تاکید دکتر سید سعید حسینی بر استفاده از رژیم های علمی و اصولی
رژیـم بـد، دشـمـن مـاهـیـچـه هـاســت
▪ آقای دکتر! به نظر شما این کار درستی بوده که خانواده رهام برای محکم شدن استخوان بندی اش از بچگی به او خوراکی های پرکالری مانند کله پاچه می دادند؟
به هیچ عنوان. الزاما یک ماده غذایی پرکالری، مفید هم نیست و مصرف بیش از اندازه آن باعث محکم شدن استخوان بندی نمی شود. متاسفانه این یک باور غلط است که مردم فکر می کنند هرچه فرزندشان تپل تر باشد، از سلامت بیشتری هم برخوردار است و استخوان بندی بهتری دارد و به اصطلاح جانش از بقیه بچه ها بیشتر است! ما وقتی می بینیم که یک بچه صورت گردی دارد و تپل و هیکلی است، فکر می کنیم که او خیلی سالم است و نمی دانیم که این فقط ظاهر اوست و درون اش چیز دیگری است. بنابراین، بچه سالم الزاما یک بچه تپل یا حتی چاق نیست.
▪ آیا غذاهای چرب و پرکالری در رژیم بچه ها می تواند خطری هم برایشان در پی داشته باشد؟
البته. وقتی که مدام به کودکمان غذاهای چرب و پرکالری را می خورانیم، در واقع داریم ذائقه وی را به سمت این نوع غذاها می کشانیم و این می شود که فرزند ما در دوران نوجوانی، گرایش زیادی به سمت انواع فست فودها پیدا می کند و دیگر علاقه ای به سبزیجات یا غذاهای سالم از خود نشان نمی دهد. با این حساب، یکی از مهم ترین وظایف والدین این است که از سنین پایین، ذائقه فرزندان خود را به سوی غذاهای سالم و سبزیجات عادت دهند و تمایل به سالم غذا خوردن را با گنجاندن خوراکی های مفید در رژیم غذایی روزانه آنها، تقویت کنند.
▪ بهتر نبود رهام پس از پشت سر گذاشتن سن رشدش اقدام به کاهش وزن کند؟
نه! اینکه بسیاری از افراد فکر می کنند کاهش وزن در سن رشد برای فرزندشان ضرر دارد، فکر کاملا اشتباهی است. وقتی که یک نوجوان زیر ۱۸ سال برای کم کردن وزن به ما مراجعه می کند، ما وزن و شاخص توده بدنی (BMI) او را بر حسب سنش روی منحنی می بریم و بعد در موردش قضاوت می کنیم. اگر BMI فردی بالای ۹۵ درصد باشد یعنی اینکه او از حد اضافه وزن گذشته و دیگر دارد از چاقی مفرط رنج می برد، بنابراین از او می خواهیم که در هر سن و شرایطی که هست رژیم بگیرد تا سلامتش به خطر نیفتد. حالا چون شاخص توده بدنی رهام هم بالای ۹۵ درصد بود، من از او خواستم که برای حفظ سلامتش سریع کار رژیم درمانی را شروع کند و او هم خیلی خوب دارد برنامه های رژیمش را دنبال می کند.
▪ رژیم گرفتن باعث افت تحصیلی یا خستگی زودرس مغز و در نتیجه کاهش راندمان وی نمی شود؟
اصلا! بیشتر بچه هایی که مثل رهام در سن درس و مدرسه هستند، فقط به خودشان تلقین می کنند که اگر مدام در حین درس خواندن چیزی نخورند، مغزشان کار نمی کند و درس را نمی فهمند. در واقع این پرخوری ها بیشتر به خاطر سر رفتن حوصله و خسته و کلافه شدن آنها از درس است و ارتباط چندانی با بالا رفتن یادگیری ندارد. در هر صورت، توصیه بنده به تمام دانش آموزان یا حتی دانش آموزانی که می خواهند خستگی و کلافگی خود را با خوردن جبران کنند و فکر می کنند که تنها اگر چیزی بخورند به آرامش می رسند و در عین حال دوست ندارند که چاق بشوند، این است که هر وقت احساس گرسنگی کردند یا حس کردند دوست دارند چیزی بخورند، سراغ خوراکی های پر حجم و کم کالری مثل سالاد، خیار و گوجه فرنگی و سایر سبزیجات بروند.
▪ آقای دکتر! به نظر شما خانواده کریمیان کار درستی کرده اند که گوشت گوساله را جایگزین گوشت گوسفند در رژیم غذایی شان کرده اند؟ آیا سلامت گوشت گوساله کمتر از گوشت گوسفند نیست؟
ببینید، در این دوره و زمانه تمام گوشت ها مهر استاندارد و مهر اداره دامپزشکی را دارند و اگر کسی از فروشگاه یا قصابی های معتبر و مجوزدار خرید کند، دیگر نباید نگران سلامت گوشتی که می خرد، باشد. اگر قرار بر آلوده بودن گوشتی باشد، آن گوشت می تواند گوشت گوساله یا حتی گوسفند باشد. ضمن اینکه اگر بحث آلودگی هم در بین باشد، این آلودگی به راحتی با پختن کامل از بین می رود و دیگر جای نگرانی باقی نمی ماند. در هر حال، به طور قطع می توان گفت برای کسانی که در حال رژیم گرفتن برای کاهش وزن هستند، گوشت گوساله به مراتب از گوشت گوسفند بهتر است چون چربی و در نتیجه کالری کمتری دارد.
▪ از نظر شما اشکالی ندارد اگر فردی مانند رهام، در میانه راه رژیم گرفتن اش نوع غذاهایی را که برایش تعیین شده تغییر دهد و مثلا به جای شیر و عسل صبحانه، کورن فلکس بخورد؟
نه! مهم ترین هدف ما در کار رژیم درمانی این است که نوع غذا خوردن و مقدار غذای افراد را اصلاح کنیم و آداب درست و به اندازه غذا خوردن را به آنها یاد بدهیم. ما اصلا نمی خواهیم کسی را مجبور به خوردن غذاهایی خاص کنیم یا از او بخواهیم که الگو و سفره غذایش را کاملا تغییر دهد و موافق میل ما عمل کند، بلکه می خواهیم او یاد بگیرد چه چیزی و چقدر بخورد. بعد از اینکه الگوی غذایی اصلاح شد، آنها می توانند هر چیزی را که دوست داشتند، البته در حجم مناسب و متعادل مصرف کنند.
▪ شما به رهام گفته اید که اگر بیشتر از ماهی ۴ تا ۵ کیلوگرم از وزنش را کم کند، ماهیچه هایش تحلیل خواهند رفت. می شود کمی در این مورد برایمان توضیح دهید؟
بله. بدن برای تامین انرژی روزانه اش به مقداری قند نیاز دارد. همه افراد، چه آنهایی که رژیم دارند و چه آنهایی که ندارند، باید حداقل روزی ۱۵۰ گرم قند به بدنشان برسانند تا بدن برای به دست آوردن انرژی اش آن را بسوزاند. حالا اگر این مقدار قند در بدن وجود نداشته باشد، بدن ما شروع می کند به تامین انرژی اش از منبع دیگری مانند ماهیچه ها. بنابراین اگر نخواهیم جوانی که رژیم را شروع کرده بعد از یک مدت با عضلاتی شل و وارفته مواجه شود، باید از او بخواهیم که خیلی به خودش سخت نگیرد و بیشتر از حدی که به او توصیه می کنیم وزنش را پایین نیاورد.
● نگاه دوم
تخریب شخصیت، ممنوع!
دکتر محمدرضا خدایی/ روان پزشک، عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی
روش های تربیتی که در جهت تغییر یا اصلاح الگوی رفتار به کار می رود با توجه به سن، جنس و موقعیت زمانی و مکانی متفاوت است. این روش ها می توانند به صورت تشویق کننده یا بازدارنده باشند. ولی در هر حال باید توجه داشته باشیم که هدف، اصلاح الگوی رفتار است و نباید به عنوان روشی جهت مچ گیری یا تخریب شخصیت فرد استفاده شوند. نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که روش های منفعلانه ای مانند اهانت، مسخره کردن، پشت سر کسی صحبت کردن، با کنایه صحبت کردن و متلک گفتن نه تنها نتیجه واقعی و دلخواهی را ایجاد نمی کنند، بلکه ممکن است به صورت واکنش های رفتاری متقابل مانند مقاومت، لجبازی و رفتارهای تلافی جویانه، پرخاشگری، کوتاهی در انجام سایر وظایف و گاهی اوقات رفتارهای مقابله ای و برعکس نتیجه منفی را در پی داشته باشند. پس این روش در کوتاه مدت یا درازمدت نتیجه عکس ایجاد می کند مانند ضرب المثل معروف «رفتیم ابرویش را درست کنیم چشم اش را کور کردیم.»
بنابراین به والدین افرادی مانند رهام یا سایر افرادی که قصد کمک به فرزندان شان را دارند توصیه می شود روش هایشان به صورت دلسوزانه و همراه با حسن نیت باشد به طوری که طرف مقابل از صمیم قلب متوجه نیت آنها شود. فراموش نکنید که این روش ها به صورت ناگهانی اجرا نشود بلکه به صورت پله پله به انجام برسند. به عنوان نمونه در مورد رهام ابتدا در مورد مضرات چاقی چه از نظر جسمی و چه روانی و چه اجتماعی صحبت شود و سپس با کمک یکدیگر در جهت کنترل وزن پیش بروند.
در حقیقت، روش ها باید عملی باشند و انتظار بیش از اندازه از فرد نداشته باشیم. باز هم تاکید می کنیم که بهتر است به صورت ترغیبی و تشویق کننده پیش برویم و در مواردی هم که روش ها بازدارنده است باز هم ذکر دلیل و شفافیت موضوع برای نوجوان یا جوان ضرورت دارد. در ضمن، به نظرات طرف مقابل احترام گذاشته شود و صرفا به صورت اعمال قدرت و زور چه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم (کنایه، توهین، مسخره کردن و...) نباشد.
● نگاه سوم
چربی خون، چاق و لاغر نمی شناسد
دکتر عبدالحسین عظماییان/ متخصص بیماری های داخلی
چاقی امروزه بیماری قرن لقب گرفته و با پیشرفت علم، ارتباط شمار زیادی از بیماری ها با آن به اثبات رسیده است. چربی بالای خون و به اصطلاح علمی دیس لیپیدمی تنها در اثر چاقی به وجود نمی آید و در افراد مبتلا به اختلالات متابولیسم هم می توان آن را دید. بنابراین ما نمی توانیم بگوییم که تنها افراد چاق به چربی خون مبتلا می شوند و لاغرها از دست این بیماری در امان هستند. چربی بالای خون تنها یکی از مشکلاتی است که به تدریج زمینه ساز بیماری های مختلف می شود. نارسایی های قلبی، ریوی، دیابت و آرتروز ناشی از اضافه وزن تنها تعدادی از خطرات مرتبط با چاقی محسوب می شوند. البته زمینه های ارثی برای تشدید و ابتلا به بیماری های مرتبط با چاقی مطرح است و افراد چاق برای دور بودن از بیماری های ناشی از اضافه وزنشان مانند چربی خون بالا، نیاز به مراقبت بیشتری دارند.
از طرف دیگر، چاقی به این لحاظ بیماری قرن لقب گرفته که به دلیل تغییر الگوهای مصرف و شیوه زندگی طی دهه های اخیر مردم تمایل کمتری به انجام دادن فعالیت بدنی دارند، کمتر ورزش می کنند و برای اداره زندگی، فعالیت فیزیکی جای خود را به کارهای فکری و ذهنی و پشت میزی داده است!
نکته دیگر درباره چاقی کودکان و نوجوانان است که این روزها گریبانگیر بسیاری از جوامع شده و والدین زیادی در سراسر دنیا از اضافه وزن کودکان و نوجوانان خود ناراحت هستند. در این مورد باید بگویم که خود بزرگ ترها، حداقل در کشور خودمان باعث به وجود آمدن چنین دردسری می شوند. مورد محبت و توجه زیاد قرار دادن کودکان با خریدن انواع خوراکی های پرکالری، چرب و حتی مضر مانند چیپس و پفک، یکی از دلایل بالا رفتن وزن کودکان و چاق شدن آنها در دوران نوجوانی است. بنابراین به والدین توصیه می شود که بچه های خود را از کودکی به خوردن غذاهای سالم تشویق کنند و فکر نکنند که چون کودک آنها چاق نیست بنابراین می توانند همه چیز به او بدهند تا بخورد. پس چون احتمال ابتلای همه افراد به بیماری هایی مانند چربی خون بالا وجود دارد، بهتر است از کودکی مراقب خورد و خوراک فرزندان مان باشیم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)