محتوای سوره نمل
سلیمان نبی (ع) پیامبری بود که به اذن خداوند ، توانایی فهمیدن و سخن گفتن با حیوانات و پرندگان را کسب کرده بود . علاوه بر این، وی یکی از ثروت مند ترین پیامبرانی بود که نه تنها ثروت و قدرت وی ، او را از راه خدا دور نکرد بلکه او روزانه از خداوند تقاضای ادای شکر مواهب الهی و استفاده از آنان در مسیر رضای او و آسایش بندگان خدا را طلب می کرد .
دعاهای سلیمان به درگاه الهی!
حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (نمل18) فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِكَ فِی عِبادِكَ الصَّالِحِینَ (نمل19)
ترجمه:
18ـ تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچهاى گفت: اى مورچگان! به لانههاى خود بروید تا سلیمان و لشكرش شما را پایمال نكنند در حالى كه نمىفهمند!.
19- (سلیمان) از سخن او تبسمى كرد و خندید و گفت: پروردگارا! شكر نعمتهایى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام فرما و توفیق مرحمت كن تا عمل صالحى كه موجب رضاى تو گردد انجام دهم و مرا در زمره بندگان صالحت داخل نما.
از آیات این سوره، و همچنین از آیات سوره سبا به خوبى استفاده مىشود كه داستان حكومت حضرت سلیمان جنبه عادى نداشت، بلكه توأم با خارق عادات و معجزات مختلفى بود كه قسمتى از آن (مانند حكومت سلیمان بر جن و پرندگان و درك كلام مورچگان، و گفتگوى با هدهد) در این سوره، و بخشى دیگر از آن در سوره سبا آمده است.
در حقیقت خداوند قدرت خود را در ظاهر ساختن این حكومت عظیم و قوایى كه مسخر آن بود نشان داد، و مىدانیم از نظر یك فرد موحد، این امور در برابر قدرت خداوند سهل و ساده و آسان است.
در اینجا سلیمان رو به درگاه خدا كرد و چند تقاضا نمود.
نخست اینكه" عرضه داشت پروردگارا راه و رسم شكر نعمتهایى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام فرما" (وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ) تا بتوانم اینهمه نعمتهاى عظیم را در راهى كه تو فرمان دادهاى و مایه خشنودى تو است به كار گیرم و از مسیر حق منحرف نگردم كه اداى شكر اینهمه نعمت جز به مدد و یارى تو ممكن نیست.
دیگر اینكه" مرا موفق دار تا عمل صالحى بجاى آورم كه تو از آن خشنود مىشوى" (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).
اشاره به اینكه آنچه براى من مهم است بقاى این لشكر و عسكر و حكومت و تشكیلات وسیع نیست، مهم این است كه عمل صالحى انجام دهم كه مایه رضاى تو گردد، و از آنجا كه" اعمل" فعل مضارع است دلیل آن است كه او تقاضاى استمرار این توفیق را داشت.
و بالآخره سومین تقاضایش این بود كه عرضه داشت پروردگارا!" مرا به رحمتت در زمره بندگان صالحت داخل گردان" (وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِكَ فِی عِبادِكَ الصَّالِحِینَ).
خانهسازى زنبوران عسل، نظمى كه بر كندو حكم فرما است، دقت مورچگان در جمع آورى نیازمندیهاى زمستان، طرز ذخیره و انبار آنها، دفاع كردن حیوانات از خود در برابر دشمن، و حتى آگاهى آنها از درمان بسیارى از بیماریها، پیدا كردن لانه و خانه خود از فاصلههاى بسیار دور دست، و پیمودن راههاى طولانى و رسیدن به مقصد، پیش بینى آنها از حوادث آینده، و مانند آن همه از چیزهایى است كه نشان مىدهد، در دنیاى مرموز حیوانات بسیارى از وسائل هنوز براى ما لا ینحل است
نكتهها:
1- آگاهى سلیمان از سخن حیوانات
ما از جهان حیوانات اطلاعات زیادى در دست نداریم، و با تمام پیشرفتهایى كه در این زمینه شده، هنوز ابهامهاى فراوانى بر روى آن سایه افكنده است.
ما آثار هوش و دقت و ذكاوت و مهارت در كارهاى بسیارى از آنها مىبینیم:
خانهسازى زنبوران عسل، نظمى كه بر كندو حكم فرما است، دقت مورچگان در جمع آورى نیازمندیهاى زمستان، طرز ذخیره و انبار آنها، دفاع كردن حیوانات از خود در برابر دشمن، و حتى آگاهى آنها از درمان بسیارى از بیماریها، پیدا كردن لانه و خانه خود از فاصلههاى بسیار دور دست، و پیمودن راههاى طولانى و رسیدن به مقصد، پیش بینى آنها از حوادث آینده، و مانند آن همه از چیزهایى است كه نشان مىدهد، در دنیاى مرموز حیوانات بسیارى از وسائل هنوز براى ما لا ینحل است.
از این گذشته بسیارى از حیوانات بر اثر آموزش و تربیت، كارهاى شگفت انگیزى انجام مىدهند كه حتى انسانها از آن عاجزند.
اما بدرستى روشن نیست كه آنها تا چه حد از دنیاى انسانها با خبرند؟ آیا واقعا آنها مىدانند كه ما كیستیم و چه مىكنیم؟ ممكن است ما در آنها چنین هوش و ادراكى را سراغ نداشته باشیم، ولى آیا این به معنى نفى آن است؟! روى این حساب اگر در داستان سلیمان می خوانیم كه مورچگان از آمدن لشكر سلیمان به آن سرزمین با خبر شدند و اعلام رفتن به لانهها نمودند تا زیر دست و پاى لشكر له نشوند، و سلیمان نیز از این ماجرا آگاه شد زیاد جاى تعجب نیست.
از این گذشته، حكومت سلیمان توأم با خارق عادات و كارهاى اعجاز آمیزى بود، روى همین اصل، بعضى از مفسران اظهار عقیده كردهاند كه دارا بودن این سطح آگاهى از ناحیه قشرى از حیوانات در عصر سلیمان خود یك اعجاز و خارق عادت بوده است، و مانعى ندارد كه عین آن را در سایر اعصار و قرون احیانا نبینیم.
غرض این است كه هیچ دلیلى در كار نیست كه ما داستان سلیمان و مور یا سلیمان و هدهد را بر كنایه و مجاز و یا زبانحال، و مانند آن حمل كنیم، هنگامى كه حفظ ظاهر آن و حمل بر معنى حقیقى امكان پذیر است.
2- سلیمان و الهام شكر پروردگار
یكى از بهترین نشانهها براى شناخت حاكمان الهى از حكمرانان جبار، این است كه دسته دوم به هنگام رسیدن به قدرت، غرق غرور و غفلت مىشوند و همه ارزشهاى انسانى را به دست فراموشى سپرده، در خودكامگى، سخت فرو مىروند.
اما حاكمان الهى به هنگام نیل به قدرت، بار سنگینى از مسئولیتها را بر دوش خود احساس مىكنند، بیش از همیشه به درگاه خدا روى مىآورند، و توانایى بر اداى رسالت خویش را از او مىطلبند، همانگونه كه سلیمان بعد از آن همه قدرت مهمترین چیزى كه از خدا تقاضا مىكند اداى شكر او و استفاده از این مواهب در مسیر رضاى او و آسایش بندگان خدا است.
جالب اینكه با جمله" اوزعنى" این تقاضا را شروع مىكند كه مفهومش الهامى از درون و جمع كردن تمام نیروهاى باطنى براى انجام این هدف بزرگ است یعنى خدایا آن چنان قدرتى به من عنایت كن تا تمام نیروهاى درونیم را براى اداى شكر و انجام وظیفه بسیج كنیم، و راه را نیز تو به من نشان ده كه راهى است بسیار سخت و طولانى و پر خوف و خطر، راه اداى حقوق همه مردم، در چنان حكومت وسیع و گسترده!. او نه تنها تقاضاى توانایى بر شكر نعمتهایى كه به خود او داده شده است مىكنند، بلكه در عین حال تقاضا دارد كه اداى شكر مواهبى كه بر پدر و مادرش ارزانى شده بود انجام دهد، چرا كه بسیارى از مواهب وجود انسان از پدر و مادر به ارث به او مىرسد، و بدون شك امكاناتى كه خداوند به پدر و مادر مىدهد كمك مؤثرى براى فرزندان در راه نیل به هدفها مىكند.
حاكمان الهى به هنگام نیل به قدرت، بار سنگینى از مسئولیتها را بر دوش خود احساس مىكنند، بیش از همیشه به درگاه خدا روى مىآورند، و توانایى بر اداى رسالت خویش را از او مىطلبند، همانگونه كه سلیمان بعد از آن همه قدرت مهمترین چیزى كه از خدا تقاضا مىكند اداى شكر او و استفاده از این مواهب در مسیر رضاى او و آسایش بندگان خدا است
3- سلیمان و عمل صالح
جالب اینكه سلیمان با داشتن آن قدرت و حكومت بى نظیر، تقاضایش از خدا این است كه عمل صالح را به طور مداوم انجام دهد، و از آن بالاتر در زمره بندگان صالح خدا باشد.
از این تعبیر روشن مىشود كه اولا هدف نهایى بدست آوردن قدرت، انجام عمل صالح است، عملى شایسته و ارزشمند، و بقیه هر چه هست مقدمهاى براى آن محسوب مىشود.
و كار صالح به تنهایى كافى نیست، ورود در گروه صالحان مهم است، زیرا:
گاهى كار، صالح است، ولى فرد از نظر نفسانى صالح نیست و گرفتار ریا، سُمعه، غرور، عُجب و حَبط مىشود.
گاهى كار صالح است، ولى عاقبت انحرافى پیش مىآید و شخص عاقبت به خیر نمىشود.
گاهى كار صالح است، ولى یك نوع تكروى در آن است و شخص حاضر نیست با بندگان خدا همراه باشد. «أَعْمَلَ صالِحاً ... فِی عِبادِكَ الصَّالِحِینَ»
و نیز عمل صالح مقدمهاى است براى جلب خشنودى و رضاى خدا كه هدف نهایى و غایة الغایات همین است.
ثانیا داخل بودن در زمره صالحان مرحلهاى است فراتر از انجام عمل صالح كه اولى صلاح ذاتى است و دومى صلاح عمل (دقت كنید).
به تعبیر دیگر گاه انسان عمل صالحى را انجام مىدهد، اما این معنى جزء ذات و روح او و بافت وجودش نشده است، سلیمان از خدا این مىخواهد كه آن قدر مشمول عنایت پروردگار قرار گیرد كه صالح بودن از عملش فراتر رود و در درون جان و اعماق وجودش نفوذ كند و این جز به رحمت الهى امكان پذیر نیست.
راستى بنده صالح خدا بودن چه گرانبها و گرانقدر است كه سلیمان با آن حشمت و جاه و جلالش كه براى احدى جاى شك نبوده باز تقاضایش این است كه خدا به رحمتش او را در خط بندگان صالح قرار دهد، و از لغزشهایى كه هر زمان براى انسان مخصوصا انسانى كه در رأس یك تشكیلات عظیم باشد امكان پذیر است او را حفظ كند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)