چرا زمان کلاس هاي درس حدود 90 دقيقه است؟ چرا تابستان ها مدارس تعطيل است؟ چرا پزشکان اصرار دارند که دارو را سروقت مصرف کنيم؟ چرا بعضي شب ها بي علت بي خواب مي شويم و چرا برخي صبح ها حوصله از رختخواب بيرون آمدن را نداريم؟ قصه ماه و پلنگ و زوزه گرگ و قرص ماه از کجا نشات مي گيرد؟ اگر شما هم اين سوالها را از خود پرسيده ايد، شايد علاقمند باشيد که بدانيد اکنون رشته جديد علمي زمانروانزيست شناسي (Chronopsychobiology) براي چنين سوالاتي پاسخ هاي مناسبي يافته است.
زمانروانزيست شناسي يا زيست شناسي روانزماني، رشته جديدي از علم کردارشناسي است که ترکيبي ازيافته هاي علوم زمان شناسي و زيست شناسي را در مطابقت با آنچه رفتارشناسان و روانشناسان مورد مطالعه قرار ميدهند، ارايه مي کند.
مبناي نظري اين رشته که از عمر او بيش از چند دهه نمي گذرد، از آنجا آغاز شد که دانشمندان دريافتند بيشتر پديده هاي جهان از الگوهاي زماني خاصي پيروي مي کنند.
طلوع و غروب آفتاب، گردش ماه ها و فصل ها، گردش کره زمين به دور خورشيد، گردش ماه به دور زمين، ريتم ضربان قلب و در مجموع الگوهاي زماني منظمي که پديده هاي مختلف با تبعيت از آنها به زيست خود ادامه ميدهند.
هنگامي که دانشمندان هماهنگي زماني برخي ريتم ها و همگوني آنها را مورد مطالعه دقيق تر قرار دادند، متوجه شدند که چنانچه بتوان ميان ريتم هاي مختلف و همزماني بروز آنها رابطه اي پيدا کرد، ميتوان از حداقل ها نتايج حداکثري گرفت.
براي نمونه، آنها دريافتند که بدن حشرات و آفات مزارع کشاورزي در ساعات مختلف شبانه روز داراي ريتمهايي است که آنها را در برابر سموم دفع آفات آسيب پذيرتر مي کند. از طرف ديگر، گياهان آن مزارع نيز در طول شبانه روز از ريتمهايي پيروي مي کنند که دقايقي از شبانه روز ساقه و برگ آنها کمتر از سم پاشيها آسيب مي بينند.
بنابراين، با پيدا کردن زماني که آسيب پذيري حشرات درآن به حداکثر ميرسيد و مقاومت گياهان هم به اوج خود رسيده بود، کشاورزان مي توانستند با حداقل سم به حداکثر نتيجه دست يابند و کمتر نگران آسيب ديدگي محصول خود به خاطر جذب سموم دفع آفات باشند.
در مثالي ديگر، دانشمندان به اين نتيجه رسيدند که مغز انسان براي يادگيري مطالب جديد، در فصول مختلف سال، توانايي هاي گوناگوني دارد و فصل تابستان يکي از بهترين زمانهاست که انسان آماده يادگيري است.
اما از طرف ديگر، بنابر يک سنت قديمي، در فصل تابستان دانش آموزان به والدينشان در برداشت محصولات کشاورزي کمک مي کردند و به همين منظور هم مدارس تعطيلات تابستاني را در تقويم تحصيلي خود گنجانده و هنوز اين الگو را حفظ کرده اند.
اما اکنون، نتايج علم زمانروانزيست شناسي نشان داده است که مي توان با جابجا کردن اين تعطيلات از آمادگي ذهني دانش آموزان در فصل تابستان براي يادگيري بهره برد.
مثال ديگر در اين رابطه، مي تواند علت توصيه پزشکان براي مصرف به موقع دارو باشد.
بنابر داده هاي علمي، اندام هاي مختلف بدن مانند معده، کليه و غدد، از ريتم هاي مختلفي در طول شبانه روز پيروي مي کنند و چنانچه به هنگام بيماري زمان مصرف دارو با ريتم جذب يا دفع اندام داخلي بدن همخواني داشته باشد، بازدهي درماني مصرف دارو، به مراتب بهتر خواهد بود.
از خواب خرگوشي تا ستاره هالي اما ريتم شناسي و رابطه ميان الگوهاي زماني با رفتارهاي موجودات زنده، اکنون ابعاد تازهتري نيز يافته است.
با گسترش يافتن علم زمانروانزيست شناسي از اواخر دهه 70 ميلادي، دانشمندان دريافتند که ريتمها را در مي توان در سه دسته طبقه بندي کرد:
ريتم هاي کوتاه که از چند ثانيه شروع مي شوند و حداکثر تا يک روز به طول مي انجامند. مانند شب و روز، باز و بسته شدن گل ها، نيازهايي نظير گرسنگي، تشنگي و خواب.
ريتمهايي که الگوي آنها از يک روز تا چند ماه به طول مي انجامد. مانند گردش کره زمين و ماه و خورشيد بر گرد هم يا فصول سال.
و بالاخره ريتم هايي که از چند ماه و چند سال آغاز مي شوند وگاه دهه ها و سده ها براي تکرار آنها زمان لازم است. مانند تغيير الگوي خواب کودکان، بزرگسالان و کهن سالان و يا مشاهده هر 76 سال يکبار ستاره هالي.
تقسيم بندي ريتمها از آن جهت حائز اهميت است که گاه ترکيب چند ريتم با يکديگر بر رفتار آدميان تاثير مي گذارد.
براي نمونه به ريتم هاي مختلف خواب و بيداري انسان توجه کنيد.
در ابتداي تولد، نوزادان از الگوي خواب و بيداري کوتاه مدت که زماني بين 80 تا 90 دقيقه است پيروي مي کنند. يعني نوزاد انسان به طور معمول هر 90 دقيقه يکبار چرتي به اندازه 10 تا 15 دقيقه مي زند.
اما زندگي روزمره و قراردادهاي اجتماعي که بيشتر به صورت سنتي بر اساس شب و روز تنظيم شده اند، به انسان اجازه پيروي از اين الگوي خواب را نمي دهد. بنابراين با بزرگ شدن نوزادان، ريتم کوتاه خواب و بيداري به ريتم شبانه روزي تبديل مي شود؛ اگر چه، مغر انسان الگوي مغناطيسي خواب و بيداري را براي هميشه حفظ مي کند.
به همين علت است که در کلاس درس احساس مي کنيم پس از هر 90 دقيقه ديگر کشش دريافت اطلاعات جديد را نداريم و مغزمان به يک زنگ تفريح دستکم 10 تا 15 دقيقه اي نياز دارد.
به عبارت ديگر، ثبت امواج مغناطيسي مغز نشان مي دهد که در هر 90 دقيقه يکبار، اين امواج به حالتي مشابه آنچه در خواب روي مي دهد، نزديک مي شود و مغز از نظر هوشياري به حداقل کارآيي خود مي رسد.
بدين ترتيب الگوي کوتاه خواب و بيداري با مناسبات اجتماعي و در ترکيب با ريتم شب و روز به الگويي ديگر تبديل مي شود.
اما همين الگوي جديد نيز در طول فصل ها و سالها دچار تحولاتي مي شود.
ميزان نيازمندي انسان به خواب در دوران مختلف سني، متفاوت است و خواب طولاني شبانه براي کودکان در کهنسالي به حداقل خود مي رسد.
هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد اگرچه همزمانيهاي تصادفي در طول تاريخ درسهايي به ما آموخته اند که گاه بدون طرح پرسشي ترجيح مي دهيم از آنها پيروي کنيم، اما يافته هاي جديد علم زمانروانزيست شناسي اکنون فرصتي فراهم کرده است که براي انجام هر فعاليتي به زمان وقوع آن نيز توجه کنيم.
با اوج گرفتن صدمات و بلاياي طبيعي ناشي از گرمايش زمين، شايد زمان آن فرا رسيده که انسان براي به حداقل رساندن آسيب هاي زيست محيطي، به ريتمهاي جهان پيرامون خود بيشتر گوش فرا دهد.
اکنون يافته هاي نوين علمي به آهستگي اين امکان را براي بشر فراهم مي کنند که با رمز گشايي از راز پيچيدگيهاي جهان، خود را با نواي طبيعت همخوان کند.
منبع : BBC
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)