مارينا تسوتايوا(1892-1941 روسيه)
شايد به ندرت بتوان در تاريخ شعر جهان زني به بي پناهي تسوتايوا پيدا كرد. اين شاعر بزرگ اگر در دوراني مناسب مي توانست امكان رشد و عرضه آثارش را داشته باشد بدون شك آوازه او بسيار بيشتر از اين بود .
مارينا ناملايمات بسياري ديد. مدتي پس از انقلاب اكتبر همراه شوهر و فرزندش در فرانسه زندگي كرد و در 1939 به دنبال بازگشت شوهرش به شوروي به مسكو رفت. شرايط سخت جنگ دوم در شوروي و سانسور و اذيت دوستان ادبي او نظير آخماتوا ، پاسترناك و مندلشتام سبب شد كه او نتواند وارد محفل هاي ادبي شود. به علت خطر بمباران در مسكو همراه عده بسياري از مسكو كوچانده شد و در دهكده اي به نام يلا بوگا اقامت كرد. شوهرش را در 1941 به اتهام جاسوسي اعدام كردند و مارينا در اوج فقر و نااميدي زماني كه ديگر از عهده تهيه خوراك نيز عاجز شده بود سپيده دم روز 31 آگوست 1941 خودرا از درختي دار زد .
سه شعر كوتاه از تسوتايوا ؛ برگردان به فارسی:احمد پوری
یک:
كولي وار
شوق كولي وار براي جدايي!
هم ديگر را سير نديده، جدا مي شويم!
پيشاني ام ميان دستانم، شبانه در فكرم.
آن هايي كه نامه هايمان را زير و رو كرده اند
تنها نيمي از واقعيت را ديده اند
اين كه چقدر وفا داريم به هم ديگر
يعني چقدر وفا داريم به خود.
دو :
بال چپ بال راست
پيوسته به هم چون دست چپ و دست راست
روح تو و من بسته به يك ديگر.
گرميم و شاد در همسايگي هم
چون بال چپ و بال راست
اما توفان كه سر مي رسد
چه فاصله مي افتد ميان دو بال!
سه:
بوسه
بوسه بر پيشاني،شوربختي را مي سترد
بر پيشاني ات بوسه مي زنم.
بوسه بر چشمها ، بي خوابي را مي زدايد
بر چشمانت بوسه مي زنم.
بوسه بر لب ها ، ژرف ترين عطش هارا مي نشاند
بر لبانت بوسه مي زنم.
بوسه بر سر خاطره ها را مي روبد.
بر سرت بوسه مي زنم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)