روزها و شبها، هفتهها و ماهها میگذرد. هر روز مثل روز قبل، روزمون رو شروع میکنیم. ما مثل همیشه یک روز مثل روزهای قبل رو شروع کردیم. همهی ما از اوضاع، از زندگی، از زمین و زمان گله میکنیم. از هر حرف کوچیکی، ناراحت میشیم. با هر مساله پیش پا افتادهای، دست از کار میکشیم. به همه گیر میدیم و از همه ایراد میگیریم. که چرا فلانی اون کارو کرد؟ چرا اون فلان حرف رو زد؟ برای چی باید این کارو بکنم؟ چرا اون از من نخواد؟ به من چه ربطی داره؟ اون اول باید شروع کنه! و ...
ما به هر نحوی که میتونیم مسائل رو از سر خودمون باز میکنیم، جوری رفتار میکنیم که انگار نه انگار که ما هم داریم این جا زندگی میکنیم، ما هم عضوی از بشریت، جامعه و خانواده هستیم، یکی خبر نداشته باشه خیال میکنه ما فرستاده هستیم!
بعضی از ما یک مقدار پیشرفت کردیم. قبول داریم که اوضاع بدی هستش، زندگیها سخت شده و تمام سعیمون رو میکنیم، بی نهایت فکر میکنیم، که چه طور میشه این وضع رو تغییر داد؟ از چه راهی میتونیم فکر مردم رو عوض کنیم، تا بشه بهتر زندگی کرد، تا بتونیم خوب زندگی کنیم.
به سختی میتونیم کسی رو پیدا کنیم که قبول داشته باشه داره اشتباه میکنه!
دست به چه کارهای که نمیزنیم، تا اوضاع رو بهتر کنیم. ولی حتی یک بارهم تلاش نکردیم که خودمون رو تغییر بدیم.
تا حالا فکر نکردیم که اگر من خوب باشم، دیگران هم با من خوب خواهند بود. اگر من تلاش کنم، دیگران هم در کنار من تلاش خواهند کرد. اگر من کمک کنم، دیگران هم کمک میکنند.
ما انسانها توقع داریم دیگران برای ما تغییر کنند. انتظار داریم که بقیه با ما اونطوری باشند که ما میخواهیم، ولی خودمون اونجوری که اونا میخواهند نیستیم.
متأسفانه خیلی از ماها حتی قبول نداریم که داریم اشتباه میکنیم. ما هیچ علاقهای برای تغییر کردن نداریم و تا آخر زندگیمون، هر روز مثل روزهای قبل، یک روز دیگه رو شروع میکنیم، یک روز که هیچ برتریی نسبت به روز قبل نداره.
با این اوضاع مطمئن هستم هیچ وقت روزی پر از زیبایی رو نخواهم داشت. چون همیشه خواستیم که خوبیها به طرف ما بیاد، ولی ما حتی یک قدم هم به سمت اونها بر نداشتیم.
برای داشتن یک زندگی زیبا، باید به خودمون قول بدیم که همین الان "عوض خواهم شد".
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)