( حجمگرایی Espacementalisme )
بعد از ظهور نیمایوشیج و پیدایش شعر نو فارسی و تثبیت این قالب شعری جدید، جریانهای مختلف شعری در شعر نو فارسی پدید آمد.این جریانها به ترتیب تاریخ ظهور عبارتند از:
1)شعر تندركیا (شاهین)
2)شعر هوشنگ ایرانی (شعر جیغ بنفشی)
3)جریان شعری موج نو (احمدرضا احمدی)
4)شعر حجم (یدالله رویایی)
5)شعر ناب (سیدعلی صالحی)
شعر تندركیا: دكتر تندركیا پس از تحصیل هفت ساله در فرانسه و آشنایی با شعر آن دیار به نوشتن اشعاری دست زد كه به قول خودش تركیبی از نظم و نثر بود.اشعار كیا با عنوان "شاهین" منتشر شد.كار تندركیا نوعی خروج از نرم عادی و طبیعی شعر و زبان فارسی و هنجار گریزی محسوب میشد.شعر نثرگونه تندركیا به علت گسترش بیمبنای هنجارهای نظم و نثر، عدم اتكای شعر به نظام جمالشناسی و جوهر شعری و ... ناموفق ماند.
شعر هوشنگ ایرانی: شعر ایرانی در حقیقت تقلیدی از ترجمههای منثور شعر فرنگی است .هوشنگ ایرانی ابتدا اشعار خود را در مجله خروس جنگی منتشر میكرد و همراه با غلامحسین غریب و شیروانی، بیانیهای مبنی بر شكستن سنتهای شعری گذشته و توجه به تحول زمان و نوآوری در این نشریه منتشر كردند.اصطلاح معروف "جیغ بنفش " كه عبارتی از شعر "كبود" ایرانی است ، باعث استهزاء وی شده است .ویژگیهایی مثل: غیبت معنا، زبان خاص شعری و عدم توجه به موسیقی باعث فراموشی شعر ایرانی شد.
شعر موج نو:كه با انتشار"طرح" از احمدرضا احمدی متولد شد، با ویژگیهایی همچون زبان خاص شعری، بیوزنی اشعار، تصویرگرایی بودن و غیبت معنا، موفقیت چندانی حاصل نكرد، این جریان شعری طرفداران زیادی داشت كه هر كدام به گروههای دیگر شعری پیوستند.مثل یدالله رویایی كه جریان شعری حجم را پدید آورد.موسس و شاعر برجسته این جریان احمدرضا احمدی است .شعر حجم طی بیانهای که در همین مطلب می خوانید در سال 1348 شكل گرفت .این جریان شعری با مشخصههایی همچون: نمادین بودن شعر، فقدان فرم و ساختار، تجریدی بودن ایماژها، غیبت معنا و ... به نقطه اوجی در شعر فارسی دست نیافت.
شعر ناب در مسجد سلیمان پایهگذاری شد.بنیانگذاران آن سیدعلی صالحی، هوشنگ چالنگی - طرفداران شعر موج نو - بودند.مشخصههای مهم این نوع شعر در همریختن اصول و قواعد شعری و تخیلی بودن اشعار است .همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی این جریان به پایان رسید.
مهمترین شاعر این جریان سیدعلی صالحی است.محاورهای بودن زبان، بكارگیری واژگان روزمره، عدم ساخت و موسیقی شعر از ویژگیهای عمده این اشعار است .این جریانهای شعری را میتوان با جریانهای شعری (مكتبهای ادبی) غرب همچون سوررئالیسم، دادائیسم، ایماژیسم و ... مطابقت داد.این جریانها در حقیقت آوانگارد شعر فارسی محسوب میشوند كه با ویژگیهایی همچون رهایی از قید و بند شعر سنتی و ترك اصول و قواعد شعر ظهور كردند.
بیانیه شعر حجم:
حجمگرایی آنهایی را گروه میكند كه در ماوراء واقعیتها، به جستجوی دریافتهای مطلق و فوری و بیتسكیناند. و عطش این دریافتها هر جستجوی دیگر را در آنها باطل كرده است. مطلق است برای آنكه از حكمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته است و، در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمیكند.
فوریست برای آنكه شاعر در رسیدن به دریافت، از حجمی كه بین آن دریافت و واقعیت مادر بوده است – نه از طول – به سرعت پریدهست، بیآنكه جای پایی و علامتی بهجا بگذارد.
بیتسكین است برای آنكه، به جستجوی كشف حجمی برای پریدن، جذبه، حجمهای دیگریست كه عطش كشف و جهیدن میدهد.
تاملی بر سر این حرف میكنیم :
از واقعیت تا مظاهر واقعیت، از شیء تا آثار شیء، فاصلهایست، فاصلههاییست؛ فاصلههایی از واقعیت تا ماورا آن. از هزار نقطه یك چیز هزار شعاع برمیخیزد، هر شعاع به مظهری در ماورا آن چیز میرسد، و واقعیت با مظاهر هزارگونهاش با هزار بعد وصل میشود. شاعر حجمگرا، این فاصله را با یك جست طی میكند؛ تند و فوری. و بدینگونه، از واقعیت به سود مظهر آن میگریزد. هر مظهری را كه انتخاب كند، از بعدی كه بین واقعیت و آن مظهر منتخب است با یك جست میپرد، و از هر بعد كه میپرد، از عرض، از طول و از عمق میپرد. پس از حجم میپرد، پس حجمگراست. و چون پریدن میخواهد، به جستجوی حجم است.
اسپاسمانتالیسم، سوررئالیسم نیست. فرقش این است كه از سه بعد به ماورا میرسد. و در این رسیدن فقط در یكجا با هم ملاقات میكنند: در جهیدن از طول؛ گرچه در اینجا هم جست، فوریتر است.
حجمگرا در این جست خط سیر از خود به جا نمیگذارد. در پشت سر تصویر او سهبعدی طی شده است. و این سه بعد طی شده، اسكله میسازند تا خواننده، شعر حجم را به جایی برساند كه شاعر رسیده است.
خواننده، مشتاق، عبور از اسكله را به تانی یاد میگیرد و خوانندهی معتاد میشود، معتاد قصار، معتاد رسیدن به ماورا، با عبور از حجم، به همان جایی كه شاعر حجم رسیده است. در آنجا، شاعر برای گفتن، حرفی ندارد. شرحی ندارد. و ناگاه چیزی را به زیان میآورد كه حیرت و راز است. همان چیزی را كه ساحران، پیغمبران، وداخوانان، برهمنان، پیامآوران كفر، پیامآوران ایمان به لب آوردهاند؛ یعنی شعر، خود شعر.
حجمگرایی نه خودكاریست و، نه اختیاری. جذبههایی ارادیست یا ارادهای مجذوب. جذبهاش از زیبایی و زیباشناختیست. ارادهاش از شور و از شعور است. از توقع فرم و از دلبستن به سرنوشت شعر.
نه هوس است، نه تفنن. تپشیست خشن و عصبی. تپش آگاه برای هنر شاعری در انسان دیوانهی شعر، كه خطر میكند كه از قربانی شدن نمیترسد.
شعر حجم، شعر حرفهای قشنگ نیست. شعر كمال است، در كمالش وحشیست و در كشف زیبایی خشونت میكند.
عتیقه نیست، ولی از بوی باستان بیدار میشود. تغییر جا دادن واقعیت هم نیست؛ واقعیت هم نیست. در زندگیی روز و در زبان كوچه توقف نمیكند. شاعر حجمگرا، همیشه بر سر آن است كه واقعیتی خلق كند نابتر و شدیدتر از واقعیت روزانه و معمول :
ما تصویری از اشیا نمیدهیم، منظری از علت غایی آنها میسازیم. و عواملی را كه بدینگونه وام میگیریم، در جایی دوردست با فاصلهای از واقعیت مینشانیم.
كار شعر، گفتن نیست. خلق یك قطعه است؛ یعنی شعر خودش باید موضوع خودش باشد. فصاحت و جستجوهای زبانی رویای ما نیست، ولی جادوی عجیب واژهها را در كارمان فراموش نمیكنیم.
شعر حجم، از دروغ ایدئولوژی و از حجرهی تعهد میگریزد، و اگر مسئول است، مسئول كار خویش و درون خویش است؛ انقلابیست و بیدار. و اگر از تعهد میگوید، از تعهدی نیست كه بر دوش میگیرد، بل از تعهدیست كه بر دوش میگذارد؛ چراكه شعر حجم به دنبال مسئولیتها و تعهدهای جهت داده شده، نمیرود. به درون نبوت میدهد تا از نداهای او جهت بگیرد و جهت بدهد. پس این شعر پیش از آنكه متعهد بشود، متعهد میكند.
حجمگرایی ( Espacementalisme ) سبك دیگر شعر ایران است. صفت عصر است و خطابی جهانی دارد. و چون صفت عصر است، نقاشی، تاتر، قصه، سینما و موسیقی را به خود میگیرد و این بیانیه دعوتیست برای عزیمت، همراه نقاشان، نمایشنامهنویسان، سینماگران و نویسندگانی كه كار خویش را در سمت این خطاب میبینند و میبینیم.
حجمگرایی شاعرانی را گروه میكند كه به تجربهی كارهای خویش رسیدهاند؛ به لذت پریدنهای از سه بعد. پس، اینك بیانیهی ما میوهای رسیده را میچیند. نه پیشواییم، نه بت. مبارزه میكنیم. مبارزه علیه آنهایی كه به این كشف خیانت میكنند تا به خودبینی فردی یا اجتماعی خود رضایت بدهند...
رويائي و شعر حجم ( اسپاسمانتاليسم ) :
رد پاي تحليل هاي فلسفي ، زبان شناختي در كاناليزه كردن شعر دهه اخير را در متن هاي فراواني مي توان يافت كه يكي از اين جريان هاي موثر در شعر پيشرو فارغ از داعيه هاي پسا نوگرا شعر حجم و برجسته ترين حجم گرا ها رويائي بود . شايد آشنايي او با زبان فرانسه و آگاهي از تجربه هاي زباني آن ها تفاوت قابل توجهي بين او هم نسلانش پديد آورد . هم نسلاني كه با جرياني كه در دهه چهل مشخصا با عنوان « شعر ديگر » به طور غير رسمي اعلام موجوديت مي كنند . « اين جريان خود از دل جريان موج نو شعر ايران سر بر آورده بود . شاعراني كه علي رغم داشتن جهان شعري خاص خود و تفاوت هاي چشمگيرشان از برخي جنبه هاي شعري داراي خاستگاه هاي مشتركي بودند . آنها از سه زاويه 1- زبان 2 - فرم 3 – محتوا قابل اتصال به يكديگرند . زبان شعر اغلب آنها زباني شسته و رفته ، محكم و منضبط بود كه در آن به طور چشم گيري ايجاز را رعايت مي كردند ، آنها علاقه زيادي به استفاده از كلمات نا آشنا و تركيبات نا مانوس داشته و در نحو زبان و شيوه جمله نيز ساختاري كاملا آشنا زدا داشتند . علايم سجاوندي و تقطيع هاي دقيق از ديگر ويژگي هاي زباني اين شاعران است . اين توجه افراطي در فرم نيز نمايان بود . فرمي بسته و قطعه گون با تكرار واژه ها ، رعايت فاصله ها و پاياني مشخص از لحاظ محتوا و معنا گرايش خاصي در آنها به چشم نمي خورد . در شعر آنها معنا شديدا به تحليل مي رود و لايه هاي پنهان مي گيرد . و به راحتي عريان نمي شود » - ترانه غايبان ، هادي محيط ، عصر پنج شنبه خرداد و تير 84 –
البته اين مشخصات را مي توان در مرگ / زادن هاي يك شعر همان شماره كه به بررسي چند شعر از بيژن الهي مي پردازد و توسط خود شاعر به عنوان توضيح پيش از خواندن شعر آمده مشاهده كرد .
همين مشخصات را مي توان به شعر حجم كه رويائي مدعي آن است تعميم داد . زندگي در زندگي كلمات كردن و چه طور از زير غبارشان در آوردن اين مشغله اصلي شاعران صدر جنبش حجم بود كه چطور كلمه ها را از زير غبار در بياورند و غني ترشان بكنند كه زبان فارسي را شعر فارسي را نجات داده و گردگيري كنند . « جدا كردن واژه ها از رابطه ها و از رابطه سازي هاشان ، آنها را زير غبار مي برد ، غبار فراموشي . خواننده كلمات را در ماموريت تازه اي نمي بيند . در حالي كه فرم و شبكه خون فرم را رابطه ها مي سازند . و ما اين رابطه را در وقت خواندن كشف مي كنيم . خوانش هم نمي تواند در سطح جاري باشد لايه هاي دروني لايه هاي خوانشي هستند . اين با آنچه در ما اتفاق مي افتد با جدايي از متن فرق مي كند » - يدالله رويائي ، گفتگو با امير حسين مدال ، عصر پنج شنبه شماره 66 – 65 شهريور 82 –
اما رويائي براي اينكه اصحاب زير چترش را وسعت ببخشد مي گويد « حجم گرائي يك مكتب نيست هر شعر خوبي شعر حجم است » - از سكوي سرخ –
در واقع هم تعريف خاصي از حجم ارائه نمي شود تعريف او از حجم چيزي نزديك به آنچه در اصطلاح هايدگري لوگوس يا سويه جادوئي زبان خوانده مي شود ، جائي كه كلمه ما به ازاي واقعيت يا شي نيست ، تاكيد بيشتر بر تكنيك است : « حجم يك فاصله فضايي است ، يك تك فضا ، فضائي كه بين واقعيتي كه به عنوان سكو است و ماوراي واقعيت وجود دارد . لا اقل از اينجا با هم تفاوت داريم كه شعر ديگر توصيف و شرح واقعيت نيست . پس سليقه از آنجا شروع مي شود كه چگونه داريم از واقعيت مي گريزيم . بحث بر سر تكنيك اين گريز است . » - از سكوي سرخ –
فرم از نظر رويائي همين رابطه هاي بصري است و معنا هم همان فرم است . از اين زاويه اصل همه چيز بر مشاهده عيني است ( باز نمائي جهان توسط زبان ) ؛ اما نكته اينجاست كه از نظر رويائي نگاه شاعر حرف آخر را مي زند . و زبان رويائي زباني است يكسره به خود ارجاع دهنده . رويائي در مقاله شعر بدون انسان نمي تواند شعر زبان شود مي گويد : « اين دستور زبان را نمي شود دست كم گرفت ، دستور عبدالعظيم خان قريب هم باشد ، باشد . هنوز هم يك مستشرق بي ادعا ، يك ترك ، يك كرد ، گرامر زبان را از خلال آن خيلي بهتر ياد مي گيرد تا از خلال تئوري هاي انتقادي و دانشگاهي ، كه آنها نيز به نوبه خود در نظريه هاي زبان شناسانه خود لنگر گاهي در دستور قريب دارند . ما تا زماني كه زبان شناس صاحب روش نداريم و يا تا زبان شناس هايي با روش عاريه از غرب داريم . بايد به آنچه داريم يعني به همين دستور قريب و به آن چه دستور نويسان جمع آوري كرده اند و از زبان خودمان بيرون كشيده اند و .... قناعت بورزيم و دل ببنديم . و كار شاعري را و خلق زباني را به آشفتگي هاي روش هاي دستور نويسي نيالائيم و .... » اما مسئله سر اين است كه براي موارد متعدد از شعر رويائي نيز مشكل بتوان معنايي پيدا كرد . رويائي مي گويد « زبان نمي تواند در شعر جدا از شاعران براي خودش برود و دستور نپذيرد .... زباني كه در متن براي خودش برود از متن بيرون مي رود » - شعر بدون انسان –
اما سوال اينجاست اين – بيرون از متن – كجاست ؟ از منظر رويائي اين گريز از زبان ممكن است « اين كار را ذهن انسان مي كند ، حضور سوژه در زبان به صورت من مي كند ، با زبان شاعر شخص شاعر است ، من او با اوست ، نه من او بلكه ضمير من با اوست ، با او و كلامي كه مي رود ... » - رويائي ، شعر بدون انسان –
و به نظر من مشكل رويائي از همين جا شروع مي شود كه شعر او بسيار به ذهن و انتزاع پناه مي برد و در مجموع دل آدم را مي زند . اما در هر صورت تجربه رويائي در زمان خودش تجربه بزرگي بود و دستاورد مهمي هم براي شعر فارسي داشت اين كوشش ها بخصوص در حيطه فرم اغلب خلاقه بود و به اوجي نظر گير مي رسيد اما اين روز ها داعيه رهبري شعر امروز سبب شده رويائي بيشتر از آنكه مشغول شعر باشد در پي آخر الزماني كردن آئين شعر خود است . يكي از مواردي كه رويائي را از براهني متفاوت مي سازد اين است كه رويائي به چيزي كه دست يافته قانع شده است و براهني در پي تجربيات جديد تر است ، بدون درنگ روي يافته ها و اين به نظر من سبب هرز رفتن انرژي است بدون آنكه شعرش به تشكلي برسد.
مصاحبهی شعبان بالاخیلی با «منصور خورشیدی» :
رسم کبوتری در فاصله دو انگشت
منصور خورشیدی یک معلم و شاعر است، صفاتی که هر کس به خود دید نوری از رستگاری بر او تابش یافت. خورشیدی همیشه در بطن جریانهای شعر ایران بوده است. آثار او در دهه پنجاه در فردوسی چاپ شد. آشنایی او با شعر حجم در همان سالها در برخورد با فیروز ناجی و ادامه آن در انتهای دهه شصت باعث شد که به این نوع شعر توجه بیشتری نشان دهد. بعدها رویایی، برشهای زبانی و ایجاز در بیان، خیالهای سریع، ارائه حجمهای ذهنی، معماری واحدهای حجمگونه زبان و کوشش برای خلق تشکلهای ذهنی در یک قطعه شعر را از خصوصیات شعر او دانست. منصور خورشیدی دعوت ما را برای گفتگو به گرمی در یک روز زمستانی این سالها پذیرفت. گاهی حرفها به خاطرات به یاد ماندنی او و گاهی به نامههای رویایی ختم میشد. هر چه حجم در این سالها به خود دیده است در او دیده میشود و مهربانی او که هیچگاه دیده نمیشود.
مقدمه و گفتگو از شعبان بالاخیلی
- در ادبیات معاصر کسانی جریانساز بودهاند، اصولن جریان چیست؟ و چه تاثیری در روند پیشبرد یک مکانیزم دارد؟
: در ادبیات معاصر ما آنهایی جریانساز بودند که تحولی در ذهن و زبان دیگران ایجاد کردهاند. در داستاننویسی، جمالزاده، هدایت. در شعر، نیما، رویایی، شاملو، احمدرضا احمدی. در سینما، بهرام بیضایی و کیمیایی و در بعد دیگر فروغ فرخزاد، ابراهیم گلستان و...
جریان، خلق منظر جدیدی در بستر شعر است. خلق یک موقعیت تازه از زبان شعر، پوستاندازی در میان واژههاست. همیشه در ادبیات هر دورهای کسانی هستند که آگاهانه میخواهند جریانسازی کنند. مثل کفهای کنار ساحل اندکی خودنمایی میکنند و بعد هیچ، اما آنهایی که دل به شعر دادهاند هرگز سلیقه خود را به کسی تحمیل نکردهاند و تن به نظام استبدادی در ادبیات هیچ دورهای ندادهاند، کار خود را کردند و همیشه آزاد بودهاند و دیگران به همین دلیل فروتنی زیاد، آنها را نمونهی بارز یک جریان فکری میدانند که در آینده شعر ما تاثیرگذار بودهاند که هوش تازه را در جستجوی کشف تازهی زبان در مکانیزم خیال تا امروز با خود آوردهاند.
- آیا شعر حجم یک جریان بوده است؟ و این که چرا بعد از اتفاقات دهه هفتاد چند وقتی است دوباره به آن پرداخته شده است؟
: من امروز هم معتقدم که شعر امروز ایران را شعر دهه چهل تغذیه میکند شعری که سمت و سوی مشاهده داشت و شاعران هوشمند را دعوت به فعالیت دوباره در سرایش شعر کرد تا ظرفیتهای تازهای از کلمات را وارد شعر کنند. چراکه هوش شاعران آوانگارد پشتوانه غنی دارد و مرز جستجوهای غیر اصیل و تکراری را درهم میریزد. به همین دلیل است که در همه جا سر میکشد. دهه پنجاه و دهه هفتاد هر بار تلنگر بیداری به ذهن و زبانها زده است چون شاعران حجم زبانی بیمرز و ذهنیتی مستقل دارند ما بیتوجه به صفحهگردانان ادبیات پایتخت کار خود را میکنیم به مضیقه هوش یا معدهی آنها که عمدتا تفاوتی نمیکند کاری نداریم.
- بعضیها شعر رویایی را از شعرحجم جدا دانستهاند، نظر شما چیست و تفاوت این دو در کجاست؟
: سوال شما کمی تعجببرانگیز است. شعر حجم با نام رویایی گره خورده است. به کمک همین پشتوانه عظیم برنده بهترین شوالیه فرهنگ و هنر در شعر حجم شده است. شما بهتر میدانید که رهبری این جریان بزرگ با رویایی بوده است. ویژگیهای شعر حجم در برشهای زبانی و ایجاز در بیان و سرعتبخشیدن خیال در ارائه تصویرها و فشردگی در بیان را میتوان در شعرهای رویایی مشاهده کرد.
- بعد از بیانیهی شعر حجم که در ابعاد وسیعی طرحریزی شده بود مانند سینما، داستان، نقاشی و حتا مجسمهسازی چرا این جریان فقط در شعر پیگیری میشود و دیگر جنبهها ادامه پیدا نمیکند؟
: شعر حجم، رسالتی را که در غنیکردن زبان با خود دارد، تا آخر ادامه میدهد از ذهنهای تنبل توقعی نداریم که با هنر انتزاعی برخورد کنند، و دچار تلائم و سرگشتگی شدند و گرفتار بحران و از اصل خود دورافتادهاند، آنها زاینده تفکر نبودهاند و از جریانات روز مدرنیزم جهان دور افتادهاند، زمانی که همهی هستی انسان ترنم دستیابی به معرفت است توقعی که نیست که بیمعرفتها نصیبی از آن ندارند. اما مشخصههای شاعران حجم را میتوانید در "هلاک عقل" رویایی بخوانید. آنچه از من میخواهید باید بگویم در شعر حجم و یا هر شعر مدرن علامتها و نشانههایی وجود دارد تا یک موقعیت در موقعیتی دیگر خلق شود و پیشزمینهای باشد برای درک و دریافت سرعت در مکانیزم شعر، نه در سطح که در عمق ابعاد سهگانه و شعر زندهترین چیزی است که به انتخاب زبان همیشه باز است.
- مشخصه شاعران حجم چیست؟
: نسبتهایی بین زمان و اشیا وجود دارد که هویت زبانی شاعران را میسازد. چون شعر حیات تازه زبان است و کانون مقاومت زبانهای زنده دنیا! کثرت گسترده از حضور فیزیکی پدیدهها بدل به وحدتی از متافیزیک میشود که بحران تازهای برای درک جدید ایجاد میکند.
تحریک زبان علیه زبان، زدودن عادت، کاربرد ایجاز، خلق پرسپکتیو در شعر و مهمتر "اتفاق" که شاعر حجم را به سمت ژرفساخت شعر هدایت میکند، گردشی آگاهانه در زاویهی دید شاعر، طی طریق برای رسیدن به یک فاکتور استعلایی در رسیدن به علت غایی (دیدار + طلب) «-» (طلب + غیاب) «-» همزادکردن طلیعهی تازه زبانی در معرفت.
مناسباتی که زمینه دیدار را فراهم میکند تا حذف غیاب صورت گیرد و "من ِ سوم" در زبان شاعر خلق شود.
- در جلسه نقد و بررسی کتاب "از فکرهای با تو" غالب منتقدین، شما را به الگوبرداری از یدالله رویایی متهم کردند و شما تلویحن پذیرفتید ولی در جای دیگر دفاع کردید. پاسخ روشن شما به این مساله چیست؟
: من به نظر مخاطبان حرفهای و منتقدان برجسته کشور احترام میگذارم. آنها حق دارند اینگونه دریافت کنند. باباچاهی در "گزینههای منفرد" براهنی در مصاحبه با "شهروند" کانادا، فلکی درمجله نگاه، آتشی در ویژهنامه خود - آمریکا و عباس شکری در مجله آفتاب نروژ و دیگران. همهی این حرفها را میپذیرم و هیچ وقت از ارادت من به رویایی کم نمیکند. آنها اسیر پیشداوری هستند بیآنکه کتاب مرا خوانده باشند.
من از دو تن از همین منتقدان پرسیدم شما کتاب مرا دیدهاید اظهار بیاطلاعی کردند، به قول رویایی "آدمهای بزرگ یک جای خلوت کم دارند"[به نقل از نامه ۳ مه ۱۹۹۴ برابر ۱۳ اردیبهشت ۷۳]" حریف تو کسی است که بتواند به حرف تو برسد و یا رسیده باشد. حریف تو هم بازی حرفهای تو میکند وقتی که در برابر تو میایستد. آنها هیچوقت به آن هوش اعلی "مسکن حجم" نمیرسند.
- شعر محض که توسط شما و آقای علی مسعود هزارجریبی طرحریزی شد به کجا انجامید؟ آیا قصد انتشار مانیفست آن را ندارید؟
: شعر محض دقیقا سی سال پیش طرح شده است. امروز پس از گذشت این همه سال نیاز به بازنویسی مجدد دارد. امروز شناخت از شعر در مداری دیگر سیر میکند. حیات تازهی خیال جای خود را از دست داده است و ما در جوانی تخیل بلندپرواز داشتهایم. در میان انبوهی از رابطههای پنهان و پیدا. در هر صورت یک طرف این نظریه استاد هزارجریبی است و اگر موافق باشند، حرفی نیست. امروز معتقدم که نظریهها کارساز نیستند و شعر اگر تکنیکی باشد اصل پذیرش برای اعتلا، سبب زیباییشناسی و معرفتشناختی در شعر میشود، که نگاه را در فضا مستقر میکند و شکلگیری فرم از بیرون به درون ارجاع پیدا میکند.
- به نظر شما اشکال عمده شعر حجم با همه قدرت در ساختار چیست؟
: برخی از اصول بیانیه شعر حجم ناگفته ماند و هنوز برای مخاطب سوالبرانگیز است از جمله "مطلق است برای آن از حکمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته است و در تظاهر خویش خود را با واقعیت مادر آشنا نمیکند" به اعتقاد من نیاز به تحلیل دارد. به همین دلیل در نامه "۱۴ژوئن ۱۹۹۱" در جواب سوال ما که: "آقای رویایی امروز ما به سرعت هوشهای صیقلخوردهای رسیدهایم که پس از گذشت بیسـت سال مانیفست شعر حجم و اصول بیان شده آن ضرورت ارائهی زمینه تئوریک و اصولی آن نیاز است ایشان نوشتند: "به نظر من امری است که شاعران بیست سال بعد که جایگاه امروز شعر حجم را میسازند میکنند با مناظر شخصی کارهاشان و حیرت کارهاشان که منتقد امروز و فلسفه انتقادی شعر امروز را تغذیه میکند.
در گذشته هم من همیشه ممسک بودهام در این که در تبیین اصول بیانیه سلیقهها و تکنیکهای شخصی خودم را در رسیدن به حجمهای ذهنی و پریدن از سه بعد تحمیل کنم، این که یک فضای ذهنی، یک اسپاسمان (Espacement)، یک حجم چگونه زائیده میشود و تو به مجموعه آفریدههایت چگونه معماری میدهی، در این معماری مهم خیال چقدر و چقدر سهم زبان چقدر است. مسایلی است که به قلمرو شرح تعلق دارد...
پس شما و دیگر یاران میتوانید آن را روز کنید و امروز کنید."
- مخاطب در برخورد با شعر حجم چگونه باید رفتار کند؟
: شعر حجم رفتار خود را به کسی تلقین نمیکند هر کس میتواند به تغییر واقعیت بپردازد و در آن تصرف کند و کشف حجم کند، شاعر حرفهای کسی هست که در ادارهکردن کلمه مهارت داشته باشد. امروز باید قبول کنیم که در عادت ستیزی مشکل داریم همه شاعران آوانگارد اینگونهاند، ما در عبور میان فاصلههاست که خلق واقعیت میکنیم. توقف فیزیکی از جهان اشیا موجب میشود که ما واقعیت مفهومی شیئی را عوض کنیم و گرنه مجبور به پذیرش چیزهایی هستیم که در اطراف ما وجود دارد به نظر میرسد فعالترین گروهی در زمینه شعر فعالیت دارند همین گروه باشند که از فرصتها بهترین استفاده را به نفع شعر به احترام مخاطبان دنبال میکنند.
- جایی گفتند که وقتی شعر در عرض بیشتر حرکت میکند قائم به ذات نمیشود آیا صحیح است؟
نظر شما چیست؟
: من اینگونه فکرنمیکنم. شعر حادثهای است که در فضای ذهنی ایجاد میشود به همان صورتیکه در فضای صفحه سر در میآورد و خلق حادثه میکند به صورت نوشتاری خود را نشان میدهد. مکان شعر در فضای ذهنی اتفاق میشود. برای تامل و مشاهده برای دستیافتن به آغاز و انجام از همین جاست که فاصلهای بین فضای خطی و ذهنی ایجاد میشود که خلق حجم میکند و قائم به ذاتِ خود میشود. چون فضای حجم خوانش ذهنی میسازد، که تکههای تعالی در آن کم نیستند.
- شما نیز گاهی در نامهای شعر دهه هفتاد شنیده میشوید، نظر خود را راجع به شعر دهه هفتاد و آسیبشناسی اتفاقات بعد از آن بفرمائید؟
: ما همهجا و در همهوقت شنیده و خوانده میشویم. مهم نوع نگاه است که چگونه به تو و مجموعهی آفریدههایت نگاه شود. نگاه من در مورد شعر دهه هفتاد ممکن است با دیگران از جهاتی متفاوت باشد در هر صورت هیجانی که بتواند حرکت تازه در زبان شعر ایجاد کند نمیبینم، مقّر و بیقراری و پتانسیل حرکت را نمیتوان بر مکانیزم ذهنی شاعران پیدا کرد. کشف ابعاد تازه زبانی در کار نیست، سکوی پرش وجود ندارد. زبان شعر رفتار شاعرانه خود را به بازیهای زبانی داده است.
کشف و شهود به ندرت در کار شاعران دیده میشود. رسالتی در غنیکردن زبان انگار بر دوش شاعران نیست. حادثه در زبان شعر اتفاق نمیافتد، هیچ تکانی سریع و ناگهانی نیست در گذشته هم تکان روح بود و هم تکان روحیه و شعر شاعران نشاندهنده امضای او در پای شعر بود.
- شعر جوان کشور الان در چه وضعی است؟
: آنچه من میخوانم و به دستم میرسد به طور کلی در مورد شعر احساس میکنم حرکتی که راه به سمت کمال باز کند وجود ندارد. انگار شعر در دایرههای بسته دور میزند. شاعران امروز به زیباییشناسی شعر فکر نمیکنند به ساختمان و فرم شعر اعتنا ندارند بیشتر از احساسات - سانتیمان - بر میخیزد. شاید در هوای دیگر شعر، حال و هوایی دارد که من از آن بیخبرم.
- بحران رهبری که آقای براهنی مطرح کردند چیست؟ برای مخاطبان توضیح دهید.
: شعر اگر مبتنی بر فرم نو و محصول تجربههای نو و عصارهی تربیتهای ذهنی برای ارائه زبان باشد گرفتار بحران نمیشود. شما نظر براهنی را در "بحران رهبری" شعر معاصر میتوانید در کتاب "طلا درمس" - جلد سوم بخوانید. اما من معتقدم که رهبران فکری شعر دچار بحران هستند. در حقیقت بحران شاعر داریم نه بحران شعر. این حرکت در زبان خیلی از شاعران اتفاق افتاد. چون طول زمان، شاعر را وارد مرحلهای تازه از زبان میکند که گرفتار بحران میشود و بازتولید شعر مدرن تغییر در ذهن و زبان شاعر ایجاد میکند.
- خودتان در شعر به فرم معتقدید یا محتوا؟ زبان چه جایگاهی در شعر شما دارد؟
: شعر فوران اشیا در فضای ذهنی است. یک واقعیت صرفا کلامی که رابطه مستحکم به فرم و زبان شعر دارد. تا میدان وسیعتری برای جلوههای کمال باز شود. و خود به زیباترین وجه با شعر رابطه برقرار کند. تا در شرایط جدید به تکوین تفکر برسیم و مناسبات مجدد برای دیدار در غیبت حضور از طریق صورتبندی میان پدیدارشناسی اشیا و خلق رابطههای غیر مستقیم با جهان متافیزیک.
زبان احساس فزاینده برای یک انقلاب فکری ایجاد میکند. تا صورت تحول یافتهی آن در معماری زبان به فرم شعر برسد و تحقق بازنگری ارزشهای فرم در همین نکته نهفته است که چشم قادر باشد تا مفاهیم بیجان را در ذهن متحول کند و به معماری واحدهای حجمگونه زبان برسد. تلاشی برای خلق تشکلهای ذهنی در شعر.
شعر سپید و شعر حجم :
در طبقه بندی شاعران نو(از نیما تا امروز)، اگر خود نیما و گروهی از رهروان معاصرش همچون شاملو ،اخوان ثالث،اسماعیل شاهرودی ،فریدون توللی و... را "نسل اول" شعر نو قرار دهیم و ده های 40 و 50 را(تقریبا تا زمان انقلاب را) اگر به شاعران "نسل دوم" از جمله فروغ فرخزاد،منوچهر آتشی ،م.آزاد،یدالله رویایی،فریدون مشیری و...اختصاص دهیم ،گروهی از ره پویان شعر نو، به ویژه پس از انقلاب،به فرم وزبان خاصی دست می یابند و فضاهای جدیدی را در شعر تجربه می کنند که تا حد زیادی با زبان و فرم دو نسل پیشین متفاوت است.این گروه را اصطلاحا "نسل سوم" می خوانیم. علی بابا چاهی، رزا جمالی ، گراناز موسوی، نازنین نظام شهیدی ، رضا چایچی ، ... که تعدادشان بسیار زیاد است و معمولا در نشریات و ماهنامه و فصلنامه های ادبی فعالییت دارند ، از این گروه به شمار می آیند.
در دهه ی چهل شاعران "نسل دوم" و گروهی از شاعران "نسل اول" برای دستیابی به
تجربیات تازه در شعر ، را و روش ویژه ی خویش را برگزیدند. از آن جمله می توان از شاملوی بزرگ یاد کرد که خیلی زود از شعر نیمایی فاصله گرفت و زبان و فرم خاص خویش را در پیش گرفت که اصطلاحا به شعر سپید معروف است.
در این نوع شعر، شاعر انرژی و تلاش خود را صرف وزن و قافیه های تحمیلی نمی کند ، حتی از شعر نیما هم که وزن و قافیه های ویژه ی خود را دارد نیز عبور می کند و نمی گذارد که هیچ گونه قید وبندی ، شاعر رادر به وجود آوردن شعر ناب ، آزار دهد. شاملو در خود کلمات و نوع آرایش و چینش کلمات ، آهنگ ویژه ای می بیند که دیگر نیازی به وزن تحمیل شعر کهنه ندارد. به قول فروغ فرخزاد ،"من جمله را به ساده ترین شکلی که در مغزم ساخته می شود به روی کاغذ می آورم و وزن مثل نخی است که از میان ای کلمات رد شده: بی آن که دیده شود ، فقط آنها راحفظ می کند و نمی گذارد بیفتد."
رویداد دیگری که در دهه 40 ظهور می کند و البته همچون تلاش شاملو و دیگران پایدار نمی ماند ، "شعر حجم" که در سال 1348 در" بیانیه ی حجم گرایی" از سوی یدالله رویایی و گروهی از همفکرانش مثل منوچهر شیبانی و تندر کیا و... معرفی می شود و اعلام موجودیت می کند. در این نوع شعر که خود تلاشی است برای رهایی از قید وبندهای پیشین، برای دستیابی به امکانات و فضاهای جدید در شعر کوشش می شود. اصطلاحاتی چون "حجم گرایی"، حرکت ذهنی حجم" ، "دید حجمی " ،" فاصله های ذهنی " ، " نگرش سه بعدی "و.... از اصطلاحاتی است که در مورد این نوع شعر به کار برده می شود و نمایانگر تلاشی است برای بر هم زدن قرار دادهای راکد و تک بعدی در شعر و جست و جوی فضایی
که سه بعدی است و به حجم می ماند . در این نوع نگاه ترکیب هایی مانند " دسته گل ستاره ها" یا "بسترسیلاب" تنها تصویری راکد و در سطح را بیان می کنند ، حال آن که می توان از عنصری متحرک و فضا ساز استفاده کرد که همان "حجم" است و ناگفته هایی است که خواننده آن را کشف خواهد کرد.
پس شاید شگفت آور نیست که مالارمه شاعر فرانسوی چنین بیانی دارد: "پیروزی نگاه را می شنوم، لاجوردی که در ناقوس ها افتاده است." به بیان دیگر شاعر شعر حجم، به رابطه ی ساده ی مضاف و مضاف الیه اکتفا نمی کند ویک بعد ذهنی برای آن در نظر می گیرد.
یداله رویایی معتقد است که :"همه چیز حجم است ،حجم در نگرش اسپاسمانتالیسم* ، در نمود شناسی حجم همه چیز با پیرامونش یک متن پیرامونی تازه پیدا می کند . این بینش برترین را باید بشناسیم . از چشم ما همه چیز در سطح خودش می گریزد و به حجم پشت سرش را ه پیدا می کند ، هم مکعب است و هم استعداد مکعب شدن دارد . ما به این حجم از زاویه های گونه گونش می نگریم . از هر زاویه ای که به آن نگاه کنیم مکعب تازه ای است ، و یا لااقل این طور نمود می کند ، در چشم ، نمای مکثر دارد..."
از شاعران این سبک می توان به غیر از خود یداله رویایی (رویا) ، از محمود شجاعی ، پرویز اسلامپور ، بیژن الهی ، بهرام اردبیلی ، منوچهر شیبانی ، هوشنگ تندر کیا و... را نام برد.
این هم نمونه ای از شعر رویایی:
با نبض آرمیده
مهمان مختصر
گذر از من کرد
خالی در پشت در
معبر شدم
و در میان دو سو ماندم.
در این شعر " مهمان مختصر" یک اضافه ی توصیفی(صفت و موصوف) است، اما در اینجا خواننده و شاعر ، هر دو با هم در " مختصر " بودن مهمان ، تنها به مفهوم اختصار نمی رسند ، بلکه از مفاهیمی عبور می کنند که فقط کوتاهی عمر ، جوانمرگی ، و زود رفتن مرده نیست.
------------------------------------
برگرفته از : پرواز پروانه , تبیان , زهرآب , عروض
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)