اول حرف دل
تا سبک شوم و بتوانم بنویسم
چند روزی هست که در جهت ارج نهادن به درخواست عضو محترم این مجموعه (tamigi) تصمیم گرفتم که روش هائی را
توضیح دهم که میشود ویندوز لایو سفارشی ساخت که محتوی برنامه های دلخواه خودمان بوده و حتی تصویر بک گراند
دسکتاپ و تنظیمات مختلف بدلخواه ما باشد.
متاسفانه هم ایام ایامی است که فرصت کم است
و هم همانطور که اکثریت دوستان اطلاع دارند ، مریضی و درد جسمانی مداوم ، بشدت رنجورم کرده
و دارد آرام آرام وادارم میکند که از رو بروم !!!
ماه هاست که از درد نمیتوانم بخوابم و فکر میکنم که این روزانه 4 تا 6 ساعتی را که میخوابم
در اصل خوابم نمیگیرد بلکه احتمالا" از درد بیهوش می شوم.
عزیزان من ، روزگار بازی های عجیب و غریبی دارد که اکثرا" برخلاف آن چیزی هست که انتظار داریم.
یک زمان در اوج هستی و قدرت جوانی هست و مقام و غیره و غیره
و زمانی میرسد که از پا می افتی و یک وصله ناجور و مزاحم می شوی
و حتی نزدیکانت هم بمرور از دستت خسته میشوند و دلشان میخواهد از شرت راحت شوند.
یک زمان حرفت ارزش دارد و بقیه در مقابلت دولا و راست میشوند
و زمانی دیگر حتی برای نزدیکانت ، طرز فکرت غلط است و قدیمی و ووو........
یک زمانی بهترینی و بقیه تو را به دیگران مثال میزنند و به بودن با تو افتخار میکنند
و زمانی دیگر ، همان افراد ، نا اهلان را به تو مثال زده و آن ها را به سرت می کوبند
متاسفانه ظاهرا" این رسم زمانه هست که در طول مسیر زندگی ، افرادی باید بیشتر با ناملایمات روبرو شوند
و افرادی دیگر که هیچ سودی هم برای دیگران ندارند ، همواره راحت باشند و بی دردسر بتازانند
و همواره مورد اطمینان عام باشند.
من از سرگذشت مختار ثقفی خیلی خوشم می آید و این روز ها هم با وجود داشتن درد ، سعی میکنم هرشب این
سریال را برای چندمین بار ببینم.
این مرد ، انسانی آزاده ، خدا پرست و مومن است. هیچ کاری را جز برای رضای خدا انجام نمیدهد ، هیچ چیزی را برای
خودش نمیخواهد. در اجرای دستورات خالق تا پای جان پایمردی میکند.
ولی پشت سر هم با ناملایمات روزگار روبرو شده و پشت سر هم زندانی شده و بیشتر موارد دلشکسته و حیران میماند.
اشکال کار او از خودش نیست ، بیشتر اشکالات از اینجا سرچشمه میگیرند که همه یارانش خالص نیستند و از خدا و دین
فقط ظواهری را قبول داشته ، کوتاه فکر هستند و در مقابل اتفاقات بر اساس دیده ها و شنیده ها تصمیم گرفته و قضاوت
میکنند و در تصمیماتشان ، احساسات و علم ناقص خودشان حاکم است که در نتیجه یک روز با مختار بیعت کرده و همراه
میشوند و فردا که عمل مختار برخلاف عقاید آن هاست ، پشتش را خالی میگذارند.
خیلی حرف زدم گرچه یک هزارم حرف هایم را نزدم ولی دوست دارم چند سطر زیر را هم اضافه کنم:
یکی از بزرگان (ذهنم یاری نمیدهد که این شخص گاندی بود یا شخص دیگر) در زمانیکه کشورش در استعمار بیگانگان
بوده و مردم در بدبختی و اعتیاد و هزار مشکل دیگر دست و پا میزدند ، بپا خواست مسیری را طی نموده و در انتها موفق
شد که بیگانگان را از کشور بیرون کرده و آزادی و راحتی را برای مردمش به ارمغان بیاورد.
موقعی که از این شخص رمز موفقیتش را پرسیدند جواب داد:
در شرق دینی بنام اسلام وجود دارد ، دین اسلام شاخه ای بنام شیعه دارد ، شیعه ها امامی با نام حسین(ع) دارند.
من سرگذشت حسین را مطالعه کرده و روش ایشان را بکار بردم تا موفق شدم.
واقعا" عجیب است ما که حسین را داریم ، از حسین(ع) چه یاد گرفتیم و یک نا مسلمان چه یاد گرفت؟
سرتان را درد آوردم . عذرخواهی ام را بپذیرید و بر من رنجور خرده نگیرید.
در ادامه بحث اصلی را دنبال خواهم کرد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)