من فيلم كوتاه را پلهيي براي ساختن فيلم بلند نميدانم، اما متاسفانه در كشور ما فيلم كوتاه جايگاهي ندارد و مخاطب كم و خاص خودش را دارد. من هميشه دوست دارم ديده شوم اگر شرايط و جايگاه فيلم كوتاه تغيير كند به آن باز ميگردم.
من فيلم كوتاه را پلهيي براي ساختن فيلم بلند نميدانم، اما متاسفانه در كشور ما فيلم كوتاه جايگاهي ندارد و مخاطب كم و خاص خودش را دارد. من هميشه دوست دارم ديده شوم اگر شرايط و جايگاه فيلم كوتاه تغيير كند به آن باز ميگردم.بـا تـوجـه به معـيار و ايــدئـولـوژي هايـم،شخـصيتهاي فيلم بسيار كال و خام هستند يا اينكه هنوز «دم نكشيدهاند» آدمها هنوز جايگاه و روابطشان را با اطرافيان پيدا نكردهاند يا حتي در جايگاههاي اشتباهي قرار گرفتهاند، يا اينكه بر عكس، از آن سوي بام افتادهاند و به سوي «ترشي» رفتهاند.ساده، اما غير قابل انكار، نا گزير. از نظر من اين تك جملهها بيانكننده حال شهرمان است. اين جامعه شهري تنها ديوار و چارچوبهاي آهني تهران را در بر نميگيرد و حتي فراتر از آن ميرود. طعم «گس» زندگي در مرزهاي دورتر؛ آداب و فرهنگي غريبتر نيز چشيده ميشود، درست جايي كه تنها فيلم ايراني هشتمين جشنواره رم ميان رقيبان خود جاي باز ميكند، ديده ميشود و حضار را به «يك درد مشترك» صدا ميزند.روزهاي سرد پايتخت ايتاليا، هفته گذشته ميزبان هشتمين دوره «جشنواره فيلم رم» از كشورهاي دانمارك، شيلي، ايتاليا، امريكا، برزيل، مكزيك، ژاپن، روماني، تركيه و چين بود. كيارش اسديزاده، كارگردان جوان ايراني با نخستين فيلم بلند خود به همراه گروه بازيگرانش پا بر فرش قرمز گذاشت و توجه اهالي و اصحاب رسانههاي خارجي را به تنها فيلم فارسي زبان اين جشنواره جلب كرد.فيلم «گس» محل نقش آفريني بسياري از بازيگران نوظهور بود كه نخستين تجربه سينمايي خود را در كارنامه شان با فيلم اسدي زاده ثبت كردند. بازيگران جوان فيلم اسديزاده با دريافت جايزه اختصاصي «بازيگران نو» از جشنواره رم، يك يادگاري ديگر را در كارنامه سينماي ايران نوشتند.نخستين فيلم بلند، نخستين نمايش بينالمللي، نخستين جايزه جهاني، بازيگران نو ظهور، «گس» همهچيز را از نقطه صفر شروع كرد و با يك اتفاق خوشايند، شيرين شد. كيارش اسديزاده روزهاي قرمز فيلمش را براي روزنامه اعتماد اينگونه تعريف ميكند.
شايد بزرگترين ريسك شما براي نخستين فيلم بلندتان انتخاب جمعي از بازيگران تازه كار بود، با چه بينش و هدفي پا به روي اين لبه تيغ گذاشتيد؟
بازيگران اين فيلم تركيبي از بازيگران تئاتر، سينما و حتي كساني كه تجربه هيچ كدام را نداشتند بود، شايد براي بازيگران با سابقه بيشتر و سينمايي، گرفتن جايزهيي به اين عنوان به اين شكل حايز اهميت باشد اما براي بازيگران نو يا بازيگران تئاتر جشنواره رم برند خوبي و شروع دلچسبي بوده است و اين جايزه بيش از يك جايزه كارگرداني به من اعتماد به نفس داد.حتي درجشن پس از اختتاميه هيات داوران به من گفتند: «كه لحن بازيگران در اين فيلم، لحن موسيقايي داشته و ما را محو خود كرد» و اين اتفاق نشان ميدهد كه من ريسك درستي انجام دادم. اتفاق بازي و شخصيتپردازي براي من اتفاق بسيار مهمي است، بيش از روايت يك فيلم يا كارگرداني كه خودم انجام ميدهم.اگر اتفاق جلوي دوربين درست نباشد و مخاطب فراموش كند كه اين واقعيت نيست و تنها نقش بازي كردن (يك قصه) است، همهچيز نابود ميشود و از بين ميرود. شايد همه كارگردانها با من موافق نباشند اما براي من بسيار اهميت دارد كه كاراكترهاي فيلمم به بازيگري كه انتخاب ميكنم نزديك باشد.يعني براساس كاراكترها، بازيگرها را انتخاب ميكنيد؟
كاملا، يك بخش كمي مربوط به چهره بازيگر است، من بيش از هر چيز به كاراكتر خود بازيگر فكر ميكنم كه با نقش فيلمنامه من تا چه حد نزديك است.اما اين موضوع دست شما را در انتخاب بازيگر ميبندد و شرايط را دو چندان سخت ميكند. چنين ايدهيي به يك شناخت كامل و قبلي از كليه بازيگران نياز دارد، براي شما چنين امكاني فراهم بوده يا هست؟
درباره بازيگران فيلم «گس» آنها را يا بر اساس تجربههاي قبلي كه با آنها داشتم يا توسط كارهايي كه از آنها ديدم انتخاب كردم و اين اتفاق به راحتي افتاد چرا كه پيش از نوشتن فيلمنامه من به بازيگرهايم فكر كرده بودم و همان قدر شناخت داشتم كه امروز بعد از دو سال دارم.قطعا داستان فيلم گس، داستان واقعي بازيگران اين فيلم نيست، اما مهم حس و حال فضاي فيلم است كه در شرايط خاص پيدا ميكنند. جالب است كه آنها هم خود بر اين باور هستند و بعد از خواندن فيلمنامه احساس كردند كه چقدر به خودشان نزديك هستند. تنها كاراكتري كه نميدانستم چه كسي ايفاي نقش ميكند، نقش «آذر» پانته آ پناهي بود.«گس» از كجا به عنوان نام فيلم شما انتخاب شد؟
اين فيلم تركيبي از روابط است كه تعريف آنها براي من سازنده فيلم، با توجه به معيار و ايدئولوژي هايم، بسيار كال و خام هستند يا اينكه هنوز «دم نكشيدهاند» آدمها هنوز جايگاه و روابطشان را با اطرافيان پيدا نكردهاند يا حتي در جايگاههاي اشتباهي قرار گرفتهاند، يا اينكه بر عكس، از آن سوي بام افتادهاند و به سوي «ترشي» رفتهاند.با اين حال اسم «گس» نخستين واژهيي بود كه به ذهن من رسيد و آن را هرگز تغيير ندادم، چون به نظرم هم بازگوكننده ماهيت فيلم بود و هم شعار گونه نبود، ضمن اينكه تك سيلابي بودنش هم براي من بسيار دلنشين است.در سالهاي اخير فيلمها از روستا و جامعههاي فقير (مادي و فرهنگي) فاصله گرفته و به سمت شهر و قشر ثروتمند (صرفا نه مالي، فرهنگي و اجتماعي مثل افراد پايتخت نشين تحصيلكرده) حركت كرده، شما هم در اين مسير حركت كرديد، چرا؟
در دورهيي كه فيلمسازان از روستا و قشر فقير فيلم ميساختند، اين تمكن مالي و فرهنگي و طبقه اجتماعي وجود داشت و ميشد توسط فيلمسازان مورد توجه قرار بگيرد اما به اعتقاد من درباره آن نوع سينما (كه حتي بيش از يك دهه به سينماي جهان از سوي سينماي كشورمان تزريق شد) صرفا يك نگاه جشنوارهيي داشت و با هدف به حضور در جشنوارههاي خارجي و «ديده شدن» ساخته ميشد و اگر نه اين زندگي شهري و حاشيههاي آن در همه ادوار وجود دارند اما پيش از اين به صورت عامدانه از سوي فيلمسازان ناديده گرفته شد.اين مارك به فيلمهاي سالهاي اخير نميچسبد (و ميتوان گفت سردمدار اين اتفاق آقاي اصغر فرهادي است). جنس سينماي جديد ما، سينماي به دنبال مخاطب است نه به دنبال جشنواره و سعي دارد قصه تعريف كند، مخاطب پيدا كند و آن را بهدنبال خود بكشد و مخاطب با آن همزاد پنداري كند.تفاوت فاحش ميان سينماي امروز و ديروز اين است كه فيلمسازان متوجه شدند كه بايد پيش از هر چيز به مخاطبان فكر كنند و براي آنها قصه تعريف كنند، قصهيي كه مردم بابت آن وقت و پول هزينه كنند. به هر حال فيلمسازي هم يك صنعت است و جدا از ارزش هنري، يك بيزينس است و كارگردان بايد فيلم خود را به عنوان يك كالا عرضه كند و بفروشد.اما شايد همين روند موجب خط قرمز و مميزيهايي شده است كه گريبان فيلمي همچون فيلم شما را ميگيرد.من اين فيلم را سال 90 ساختم، يعني در دولت دهم. متاسفانه يك مشكلي در قوانين سينمايي كشور ما وجود دارد و آن هم اين است كه شب ميخوابي و صبح بيدار ميشوي و يك قانون يا تغيير كرده يا تازه وضع شده و تو هرگز نميفهمي چرا و چطور؟ همين اتفاق ساده درباره فيلم «گس» افتاد.ساليان قبل با همين ضوابط سينمايي فيلمي همچون «شوكران» افخمي با تم خيانت سر و صدا كرد. جالب اينجاست كه سال 90 به خاطر اينكه تعداد زيادي از فيلمها تم خيانت داشتند، يكباره اين سوژه خط قرمز وزارت ارشاد شد. حتي مديران به اين مساله فكر نكردند چرا ده تا فيلمساز به چنين موضوعي نظرشان جلب شده و درباره آن ساختند؟ «تا نباشد چيزكي، مردم نگويند چيزها»، به هر حال اين واقعيت جامعه است و نميشود آن را انكار كرد.وقتي موضوعي به وضوح وجود دارد براي چه نميتوان از آن حرف زد و فيلم ساخت؟ فيلم «گس» هم قرباني اين خط قرمز شد. وقتي فيلم آماده بود و ما برديم كه تماشا كنند پيش از ديدن فيلم آن را به خاطر سوژهاش بايكوت كردند، حتي فيلم تماشا نشد يا به پيام و هدف آن توجهي نكردند.به نظرم همه اين اتفاقات يك لج بازي بيهوده و يك خط قرمز موقتي بود كه در حال حاضر با تعويض دولت ديگر وجود ندارد. سينماي آقاي شمقدري با چنين گاردي جلوي فيلم «گس» و امثال آن ايستاد درحالي كه اين فيلم بر اساس ضوابط و قوانين سينماي جمهوري اسلامي ساخته شده و هيچ گونه ايرادي به لحاظ حجاب، متن و... ندارد.
در آينده اميدي براي اجازه اكران عمومي اين فيلم وجود دارد، چون تا الان تنها يكبار در خانه هنرمندان اين فيلم به نمايش گذاشته شده است و بس.
با روي كار آمدن دولت جديد ما رايزنيهايي انجام داديم و قرار است به اميد خدا «گس» روي پرده برود و در جشنواره فيلم فجر امسال هم حضور داشته باشد. البته اكران خانه هنرمندان هم شهريور امسال در دولت آقاي روحاني اتفاق افتاد.
كمي به فيلم بپردازيم، به اعتقاد بسياري از منتقدان، كارشناسان يا حتي افرادي كه فيلم شما را در اينجا تماشا كردند، روند فيلم كند و طولاني بود.
اين نكته را من از خيليها شنيدم اما روند فيلم بايد با توجه به اپيزودي بودن و تفاوت نسلي آن اينگونه پيش ميرفت. متن فيلمنامه همين گونه بود و من نميخواستم در تدوين، قصه را قرباني كنم. در اپيزود اول ما شاهد يك روزمرّگي هستيم، يك زندگي ساكت و بدون اتفاق، در حالي كه در اپيزود آخر درگير اتفاقات گوناگون و سرعت گذر زمان ميشويم، ريتم فيلم تند ميشود، اين تفاوت زندگي در نسلهاي مختلف ا ست كه بايد به تصوير كشيده ميشد.و نكته مثبت فيلم صداگذاري آن بود.
به شخصه به عنوان كارگردان اين فيلم، من هم معتقدم يكي از ويژگيهاي مثبت اين فيلم صدا و صداگذاري آن است. در ابتدا من و عليرضا علوي (صداگذار) توافق كرديم كه اين فيلم پر از سكوت است و اين سكوتها بايد حفظ شوند، او به اين عهد وفادار ماند و با توجه به اينكه اين داستان بيشتر به زنان توجه ميكند، آن سكوت و درونگرايي زنانه توسط آقاي علوي به خوبي لمس شد.پيش از جشنواره رم قرار بود فيلم «گس» در جشنواره دهوك عراق شركت كند، اما اين اتفاق نيفتاد، چرا؟
اين فيلم در جشنواره دهوك شركت نكرد به اين دليل كه ما منتظر پاسخ به درخواست جشنواره رم بوديم و به محض اينكه در بخش مسابقات فستيوال رم قرار گرفتيم، فيلم گس از جشنواره دهوك كنار كشيد، به اين خاطر كه شرط حضور ما در جشنواره رم، نمايش اول بود.با توجه به تغييراتي كه در دو سال اخير در فستيوال رم افتاده و اينكه امسال شما تجربه حضور در اين جشنواره را داشتيد، كليت و كيفيت آن را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
هر فيلمسازي دوست دارد كه فيلمش از نقطه درستي شروع كند وقتي به من خبر رسيد كه قرار است فيلم «گس» در بخش مسابقه جشنواره شركت كند، بابت مسير فستيوالي اين فيلم خيلي خوشحال شدم و اين به نظر من شروع موجه و موقري بود.در كل بايد بگويم آقاي مولر واقعا موفق بودند و آنچه من از نزديك ديدم اين جشنواره بيعيب و در حد فستيوال ونيز بود. اعتبار جشنواره رم براي من بسيار حايز اهميت است و من اين موضوع را حتي در مراسم اختتاميه گفتم كه براي ما ارزشمند بود كه رونمايي از فيلم گس در جهان، از فستيوال رم كليد خورد.چهار فيلم از چين، ژاپن، تركيه و ايران از آسيا در اين فستيوال حضور داشتند، بهطور كلي كيفيت ساير فيلمهاي رقيب چگونه بود؟
درباره فيلمهاي آسيايي بايد بگويم، متاسفانه فيلم چيني را موفق نشدم ببينم اما درباره فيلم تركي «من او نيستم» كه جايزه بهترين فيلمنامه را گرفت ميتوانم توضيح بدهم اتفاقا به نظر من تنها ويژگي مثبت اين فيلم، فيلمنامهاش بود، كارگرداني و خروجي فيلم بهشدت به متن صدمه زده است اما باز به دليل سوژه ناب و قدرت داستان اين فيلم ديده شد و بسيار جذاب بود و به حق جايزه بهترين فيلمنامه را دريافت كرد.شب پيش از اختتاميه يكي از منتقدان معروف و صاحبنظر ايتاليايي در مراسم فرش قرمز جشنواره ادعا كرد كه همه فيلمها را ديده و به اعتقاد او چند فيلم بيش از همه نظر او را جلب كرده و درباره همان فيلمها بحث كرد، نخست فيلم «HER» اسپايس جوز بود و به اعتقاد او اين فيلم بايد جايزه اسكار بگيرد. بعد درباره فيلم رومانيايي و تركيه و ايران صحبت كرد و آنها را فيلمهاي قابل بحث و تامل اين دوره از جشنواره خواند.اين اتفاق براي من بسيار جذاب بود و با توجه به اينكه من بيشتر فيلمهاي جشنواره را ديدم، اصلا فيلم ضعيفي وجود نداشت و اين كيفيت جشنواره رم را نشان ميداد. رقيبهاي ما رقيبهاي بزرگي بودند و حتي به جرات ميتوانم بگويم بابت جايزهيي كه ما گرفتيم، به شخصه بازيهاي بسيار خوبي را از بازيگران در ساير فيلمها ديدم، اما خدا رو شكر اين جايزه نصيب فيلم ما شد.آيا به فيلم بعديتان فكر كرديد و برنامهيي براي ساخت دومين فيلم بلندتان داريد؟
بعد از اينكه از كارهاي فني «گس» خلاص شدم روي فيلمنامه آيندهام كار كردم و يكسالي مشغول آن بودم. در حال حاضر مشغول نهايي كردن اين قصه هستم و درخواست پروانه ساخت دادم و اميدوارم دولت آقاي روحاني فضاي ساخت اين فيلم را بيدغدغه به ما بدهد. داستان باز هم درباره خانواده است اما تم اصلي آن درباره «فرزنددار شدن» است (كودكاني كه زير دست و پاي روابط له ميشوند بدون اينكه كسي به قرباني شدن آنها توجه كند) . اتفاق مهم فيلم «به دنيا آمدن فرزند» است كه من باوردارم اصلا اتفاق سادهيي نيست.خيلي جالبه كه روند ساخت فيلمهاي شما از بنيان و اتفاقات زندگي شخصي خودتان بيرون ميآيد.
واقعا زندگي شخصي من روي فيلمنامهها تاثير زيادي داشتند. وقتي فرزندم در حال به دنيا آمدن بود، چالشهاي بسيار زيادي داشتم و اين تنها چالش من نبوده و نيست. براي هم نسليهاي من «فرزنددار شدن» يك موضوع بسيار جدي و حتي گاهي بسيار وحشتناك است كه من دوست دارم به آن بپردازم.با اين حال نميخواهم به آينده و مسووليت دشواري كه از حالا روي دوشم است فكر كنم، من هميشه خود را پشت بازيگران و دوربين و فيلمهايم قايم خواهم كرد و تنها ميخواهم به ساختن فيلم فكر كنم، نه اينكه چه فيلمي بسازم كه باز در صحنههاي بينالمللي بر سر زبان بيفتند، من فيلمي را دوست دارم كه مردم كشورم ببينند و آن را بپسندند و فيلمي بسازم كه ايران از ساخت آن خجالت نكشد.اين تفكر نتيجه اهداف كارگردانان سينماي مستقل است.
مثل خيلي از فيلمسازهاي هم نسل خودم باور دارم كه فيلمهاي ايراني، فيلمهايي نيستند كه تنها روي پردههاي داخلي به نمايش در ميآيند، سينماي ايران، سينماي مستقل آن است و به دليل «حمايتي كه نميشود» تلاش دارد با هر فلاكتي به تداوم خودش ادامه بدهد و هر گونه افتخاري كه سينماي ايران دارد از سينماي مستقل آن بيرون ميآيد. تنها آرزوي من اين است كه به اين فاز از سينماي ايران بهاي بيشتري داده بشود.آيا به ساخت فيلم كوتاه باز ميگرديد؟
من فيلم كوتاه را پلهيي براي ساختن فيلم بلند نميدانم، اما متاسفانه در كشور ما فيلم كوتاه جايگاهي ندارد و مخاطب كم و خاص خودش را دارد. من هميشه دوست دارم ديده شوم اگر شرايط و جايگاه فيلم كوتاه تغيير كند به آن باز ميگردم. با توجه به اينكه من كارنامه خوبي در داخل كشور و حتي خارج از ايران در ساخت فيلم كوتاه دارم.
گفتوگو با رويا جاويد نيا، بازيگر فيلم
گس يك مزه مشترك است
كنار چشمه آرزوهاي شهر رم ايستاده بودم. با خودم فكر ميكردم. با خداي خودم حرف ميزدم. به گذشته فكر ميكردم. نه گذشته خيلي دور. همان روزهايي كه دلم يك مُشت آرزو ميخواست. آرزوهايي كه حالا اينجا در برابرم ايستادهاند و برايم اتفاق افتادهاند. آرزوي قدم بر يك فرش قرمز، آرزوهاي خوب براي «گس» مزهترين فيلمي كه در آن بازي كرده بودم.فلاش بك
من چشم بسته و بدون شناخت پا جلوي دوربين «گس» گذاشتم. نه كيارش اسديزاده را ميشناختم و نه فيلمنامه را خوانده بودم. دستيار آقاي اسديزاده با من تماس گرفت و من را متقاعد كرد.بعد از آشنايي و صحبت با كارگردان فيلم، حس كردم او ميداند چه كار ميخواهد بكند. ميداند كجا قدم برداشته و ميخواهد فيلم بسازد. همان زمان دوستاني به من ميگفتند كه نبايد ريسك كنم و شايد جز چند نام آشنا، همهچيز براي من غريبه بود. اما من عاشق تجربهام و «گس» دلچسبترين تجربهيي بود كه داشتم. من با اين فيلم بخشي از خود را ديدم.بخش ديگري از خود را تجربه كردم. حال و هواي يك من ساكت. تجربه تلخ خيانت براي هيچ كس غريب نيست. براي من هم نبوده و من در قالب نزديكترين كاراكتر به شخصيتم آن را بازي كردم. نقش سهيلا، نقشي دشوار بود. زني كه سكوت ميكند، ديالوگ ندارد يا حداقل كم دارد، همهچيز در صورتش است و بس. نميخواستم كم يا زياد باشم. از سهيلاي فيلم گس دور شوم اما با هدايت كارگردان همهچيز درست سرجايش قرار داشت، نه براي من بلكه براي همه.جايزهيي كه نصيب اين فيلم در فستيوال رم شد بيانكننده همين است. كيارش اسديزاده با تمام جوانياش يك هدايتكننده درست است و من هم همچون امير قادري (منتقد سينما و يكي از اعضاي هيات داوران هشتمين جشنواره رم) بر اين باور هستم كه اسديزاده آينده بسيار روشني دارد.سكانس آخر
اين فيلم از دردها حرف ميزند، از يك درد مشترك. دردي كه تنها در جامعه ما نيست. وقتي اين فيلم ديده ميشود، تشويق ميشود و جايزه ميگيرد يعني زنان خارج از مرز ايران، در كشوري همچون ايتاليا، در حالي كه به گونهيي ديگر بزرگ شدهاند، دغدغههاي ديگري دارند، آزاديهاي بيشتري دارند، تفكراتي متفاوت از زنان جامعه ما دارند، باز هم در يك درد، مشترك هستند. اين نشانه اين است كه اين مرزهاي جغرافيايي اگر روزي برداشته شوند، همه يك زبان دارند، يك دغدغه. اين زبان را سينما به خوبي ميداند و فيلمي موفق است كه به اين زبان بهتر سخن بگويد.تنها تاسف من بر اين است كه هنوز مردم كشورم موفق به ديدن اين فيلم نشدند و من به شخصه دوست داشتم، اين فيلم را ابتدا روي پردههاي سينماي ايران ميديدم. با اين حال به آينده اين فيلم در ايران هم خوشبين هستم و اطمينان دارم كه مردم كشورمان هم از اين فيلم استقبال و با آن همزادپنداري ميكنند.
گفتوگو با محمدرضا غفاري، بازيگر فيلم گس
فيلم خوب، يعني حالت خوب باشه
«ميخواستيم فيلم بسازيم، آن هم يك فيلم خوب» اين گفته محمد رضا غفاري پس از اختتاميه هشتمين فستيوال فيلم رم و پس از دريافت جايزه ويژه اين جشنواره براي «بازيگران نو» فيلم «گس» است. محمد رضا غفاري كه پيش از اين در فيلمهاي سينمايي «روياي خيس» به كارگرداني پوران درخشنده بازي كرده بود اينبار همراه با تيم كيارش اسديزاده پا به نخستين جشنواره بينالمللي گذاشت و از تجربه ايفاي نقش خود در اين فيلم سينمايي به روزنامه اعتماد گفت: «من از طريق منشي صحنه، خانم نوال شريفي به آقاي اسديزاده معرفي شدم. با اينكه قصد سفر داشتم، اما وقتي فيلمنامه را خواندم قصه برايم بسيار جذاب بود و مشتاق بودم كه حتما اين نقش را بازي كنم.از اينكه آقاي اسديزاده به من اعتماد كرد و اين فرصت به من داده شد خيلي خوشحالم.» غفاري در حالي برابر دوربين فيلم «گس» ايستاد كه همبازيهايش نخستين كار سينمايي خود را تجربه ميكردند اما به اعتقاد خودش ايفاي نقش «رضا» نيز براي او يك تجربه تازه بوده است: «تنها چيزي كه باقي ميماند، يك فيلم خوب است.من هيچوقت پيش از كليد خوردن فيلم به اين مساله توجه نكردم كه كارگردان فيلم يا ساير بازيگران چه كساني هستند، فيلمنامه خوب بود و من دوست داشتم اين نقش را اجرا كنم. در ابتدا نه من و نه ساير اعضاي فيلم نميتوانستيم تصور كنيم كه «گس» تا كجا پيش ميرود و به نظر من هميشه اتفاقات خوب زماني رخ ميدهند كه هيچ گاه تصورش را نميكني.هدف من بازي كردن بود، يك بازي بدون ايراد و خوب و كارگردان هم هدفش ساختن يك فيلم خوب بود، همين دليل كافي براي شروع بود. در ادامه كار، حين فيلمبرداري همهچيز آن گونه پيش رفت كه ميبايست، اين جمله هميشگي من است كه: «هر وقت در حين فيلمبرداري حالت خوب باشه، نتيجه خيلي خوبي ميگيري.» به شخصه حال خوشي در طول فيلمبرداري داشتم و فكر ميكنم براي بقيه هم همين طور بوده.امروز ما نتيجه كار را ديديم و خدا رو شكر دست پر از آن بيرون آمديم.» محمدرضا غفاري كه پيش از اين در فيلم « قاعده تصادف» كار كرده بود، در رابطه با كيارش اسديزاده و نخستين تجربه فيلم بلندش ميگويد: «اگر جايزه رم مهر خوبي در كارنامه من باشد، آن را مديون كارگردان خوبي هستم كه مسير درستي را انتخاب كرده و شعور و استعداد خوبي در فيلم ساختن دارد.
من هميشه به جايزه جشنواره فيلم فجر فكر كرده بودم اما يك جايزه بينالمللي را هيچوقت اينقدر نزديك نميديدم.» محمدرضا غفاري درباره بازخورد فيلم «گس» در فستيوال فيلم رم توضيح ميدهد كه پس از نمايش اين فيلم، حضار در سالن چند دقيقهيي اعضاي فيلم را با دست زدن تشويق كردند و پس از كسب جوايز با استقبال و تبريكات فراواني روبهرو شدند: «همه ما از جشنواره رم انرژي خوبي گرفتيم و از همه آنها تشكر ميكنيم كه اين فرصت را به ما دادند تا خودمان را نشان دهيم.»پيش از اين كارگردان فيلم «گس» گفته بود كه ميان كاراكترهاي فيلم و بازيگرانش فاصله نزديكي وجود دارد، غفاري در رابطه با نقش «رضا» به روزنامه اعتماد ميگويد: «نزديكترين چيز به من در اين فيلمنامه «رضا» بود كه براي نخستين بار با اسم خودم بازي ميكردم. خيلي خوشحالم كه كارگردان هم، چنين تصوري از من و نقش دارد، چرا كه رضايت او را از ايفاي نقش نشان ميدهد.»
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)