نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: خودکشی در کلانتری با بند شلوار کردی؟!

  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    خودکشی در کلانتری با بند شلوار کردی؟!




    او می‌گوید ابوالفضل رجبی با بند شلوار کردی‌ خودش را‌ دار زده است: «او از فرصت سوءاستفاده کرده و خودش را با بند شلوارش حلق‌آویز کرده است. هیچ شکی در خودکشی او نیست و حتی آثار خفگی روی گلوی او مشخص است.»

    روزنامه بهار نوشت : دادستان میانه از مرگ یک متهم در کلانتری میانه خبر داد. حسین محرمی بعد از به‌راه‌افتادن شایعاتی درباره مرگ این متهم بر اثر ضرب‌و‌شتم ماموران، کشته‌شدن ابوالفضل رجبی زیر شکنجه را به‌شدت تکذیب می‌کند.

    او می‌گوید ابوالفضل رجبی با بند شلوار کردی‌ خودش را‌ دار زده است: «او از فرصت سوءاستفاده کرده و خودش را با بند شلوارش حلق‌آویز کرده است. هیچ شکی در خودکشی او نیست و حتی آثار خفگی روی گلوی او مشخص است.»

    ماموران آگاهی به پدر ابوالفضل گفته‌اند او 600 موتور را دزدیده بوده است ولی محرمی، دادستان میانه می‌گوید او 40‌ موتور را دزدیده است: «حدود پنج‌شش دستگاه از این موتورها را جمع‌آوری کرده‌ایم ولی هنوز باقی پیدا نشده‌اند.» او همین تعداد زیاد موتورهای دزدی را دلیل اصلی ابوالفضل برای خودکشی می‌داند. محرمی با اینکه خودکشی او را محرز و قطعی می‌داند، می‌گوید که در حال حاضر برای ماموران آگاهی میانه پرونده‌ای تشکیل شده است و در آن در حال بررسی کوتاهی‌هایی هستیم که ماموران این آگاهی در این‌باره انجام‌ داده‌اند: «مثلا این ماموران وظیفه داشته‌اند که هر 20‌ دقیقه یک‌بار به سلول این فرد سر بزنند ولی این کار را انجام نداده‌اند. از طرف دیگر کلانتری مجاز بوده است تا 24‌ ساعت فرد بازداشتی را در بازداشتگاه کلانتری نگه دارد و بعد او را به زندان بفرستد ولی مسئولان این کلانتری او را سه روز در بازداشتگاه کلانتری میانه نگه داشته‌اند.» محرمی به‌دلیل «حساس‌بودن این پرونده» از گفتن جزئیات دیگر آن خودداری می‌کند و می‌گوید نتیجه بررسی این پرونده تا یک هفته دیگر مشخص می‌شود.

    ابوالفضل رجبی 20‌ ساله بود؛ متولد 1372. یک کارگر معمولی کارگاهی معمولی در شهر کوچکشان که در کنار پدرش کار می‌کرده است. داستان پنجشنبه هفته پیش شروع شد؛ وقتی ساعت تازه هشت صبح شده بود. خانواده لابد هنوز خواب و بیدار بودند که کسی زنگ خانه‌شان را زد. آمده بودند پسرشان را با خودشان ببرند. آن روز هفت مامور اداره آگاهی میانه به خانه ابوالفضل رجبی رفتند و به پدر‌ و‌ مادرش گفتند پسرشان باید به جرم سرقت چند موتورسیکلت با آنها به آگاهی برود. ابوالفضل با آنها رفت و دیگر هیچ‌وقت بازنگشت. پدر، مادر و پسرعمه ابوالفضل دو روز بعد به دیدن او می‌روند. تا عصر شنبه حالش خوب بوده، یکشنبه اما داستان عوض می‌شود؛ یکشنبه می‌شود روز مرگ ابوالفضل. یکی از دو سلول کلانتری 13 میانه می‌شود آخرین جایی که او دیده، آخرین جایی که از پشت میله‌ها و دیوارهایش صدای سلول بغلی را شنیده، آخرین جایی که چیزی خورده و چیزی نوشیده است. حالا مسئولان قضایی میانه می‌گویند که ابوالفضل خودکشی کرده است.

    یکشنبه وقتی علی رجبی، پدر او، به کلانتری می‌رود دوباره پسرش را ببیند، ماموران آگاهی می‌آیند جلو، به او می‌گویند: «خدا پسرتان را بیامرزد.» پدر ابوالفضل می‌شنود «خدا پسرتان را بیامرزد» و نمی‌داند چه می‌شنود. می‌شنود و باور نمی‌کند. هنوز هم باور نکرده است. خودش می‌گوید: «به من می‌گویند پسرم با بند شلوارش خودش را در سلول‌ دار زده است. من شنبه او را دیدم، سالم بود، مشکلی نداشت. یکشنبه که به کلانتری رفتم به من گفتند که او خودش را کشته است. یکی از درجه‌داران آگاهی میانه به من گفت او 600 موتور را دزدیده است. به من گفت خدا پسرتان را بیامرزد و دیگر هیچ جواب دیگری در این‌باره به من نداد. هنوز هم جنازه‌اش را ندیده‌ام.» نمی‌خواهد هم که جنازه پسرش را ببیند، دلش پسر 20‌ ساله سالمش، پسر سالمش که در کارگاه او کارگری می‌کرده است را می‌خواهد: «به من می‌گویند او با بند شورت خودش را‌ دار زده است. او 65‌ کیلو وزن داشت، چطور می‌شود خودش را با یک بند‌ دار زده باشد؟ این با عقل جور درنمی‌آید. من آن روز به ماموران کلانتری گفتم اگر او ‌هزار موتور را هم دزدیده بود، دلیل نمی‌شود که او را بزنند و بکشند. باید پرونده او در دادگاه رسمی رسیدگی می‌شد نه اینکه پرونده او در کلانتری بسته شود. من حالا هم دنبال جنازه‌اش نیستم، من پسرم را سالم می‌خواهم، همان‌طور که او را بردند، همان‌طور هم باید به ما پسش بدهند.»

    دادستانی میانه حالا با وجود نپذیرفتن اتهام کشته‌ شدن او به دست ماموران کلانتری، جزئیات این حادثه را در پرونده دیگری بررسی می‌کند.

    علیرضا دقیقی، وکیلی است که از دیروز وکالت پرونده مرگ ابوالفضل رجبی را قبول کرده است. او از جزئیات این پرونده می‌گوید: «اولین موضوعی که باید در این‌باره بگویم این است که پلیس بعد از مرگ ابوالفضل رجبی به خانواده‌اش گفته است که او 600 دستگاه موتور را دزدیده بوده، در حالی که شهر میانه اصلا 600 موتور ندارد که حالا او آنها را دزدیده باشد. موضوع دیگر که خود دادستان هم آن را قبول دارد این است که متهم باید 24 ساعت در بازداشتگاه کلانتری نگه داشته می‌شد و بعد به زندان برده می‌شد و اگر کلانتری دوباره به حضورش نیاز پیدا کرد با اجازه قاضی زندان او را دوباره به کلانتری برمی‌گرداندند، در حالی که این اتفاق نیفتاده است.»

    دقیقی می‌گوید که ابوالفضل رجبی فرد سالمی بوده و سابقه بیماری‌های روانی یا خودکشی نداشته است:‌ «او یک جوان نرمال بوده که هیچ سابقه‌ای در آسیب رساندن به خودش نداشته است. او قبلا البته یک بار برای سرقت به زندان رفته بود و مجازاتش را کشیده بود ولی این دلیل نمی‌شود که تا یک دزدی دیگر در این شهر اتفاق بیفتد، به گردن او بیندازند. آگاهی مکلف است نسبت به جرایمی که اتفاق می‌افتد تعیین تکلیف کند.»

    دقیقی می‌گوید:‌ «من بارها این موارد را دیده‌ام، مواردی که به صراحت مخالف نظام عدالت قضایی است. خودکشی ابوالفضل رجبی اشناری نیاز به تحقیق و بررسی بیشتر دارد چرا که یک فردی که 65 کیلو است نمی‌تواند خودش را با بند شورت یا شلوار دار بزند. از طرف دیگر عموما بند شلوار کردی به شلوار دوخته شده و قابل جدا شدن نیست، از طرف دیگر افسر نگهبان همه وسایلی که می‌تواند برای زندانی آسیب‌رسان باشد از او می‌گیرد و اگر این بند قابل جدا شدن بود، حتما آن را از او می‌گرفت.»



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. 3 کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/