کارگردان :مرتضی فرشبافنویسنده : آناهیتا قزوین زادهبازیگران: شراره پاشا، کیومرث گیتی، امیرحسین ملکی، عادل یراقی / پیمان معادی و سحر دولتشاهی
خلاصه داستان :نیمه شب دعوای شدیدی میان زن و شوهری در می گیرد. آن ها که در خانه یکی از اقوام هستند، شبانه بیرون میزنند، اما فرزندشان را همراه خود نمی برند. اتفاق بدی می افتد که...
سوگ در سایه کیارستمیجوایز: برنده جایزه اصلی بخش جریان نو شانزدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم پوسان / برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره دوویل فرانسهاکران جهانی این فیلم از 25 آوریل در فرانسه، بوستون، شیکاگو، نیویورک، لس آنجلس و سایر کشورهای اروپایی به مدت یک ماه با حداقل چهل کپی آغاز شده است.در مورد کارگردان: مرتضی فرشباف در سال 1986 در گنبد کاووس به دنیا آمد او لیسانس هنر های زیبا از دانشگاه هنر تهارن دریافت کرد و ای سن 18 سالگی به عنوان کارگردان، نویسنده و فیلمبردار مشغول کار بوده است. او پنج فیلم کوتاه با نام های هالووین، فرش، تاکسی، پولکی و باد هر کجا بخواهد می وزد ساخته است و همچنین با کارگردان صاحب نام ایرانی عباس کیارستمی همکاری کرده است. سوگ اولین فیلم بلند او به شمار می آید.مایک اوینس (فلیک فیست) ------------------ نقد فیلم
سوگ اولین فیلم مطرح کارگردان جوان، مرتضی فرشباف شاگرد عباس کیارستمی است. این فیلم یک اثر جاده ای در فضاهای وسیع غیر شهری ایران است که در قالب زبان سیاه و کنایه دار طنز ساخته شده است. فیلم فرشباف، روایتگر داستان آرام و تاثیرگذاری از ارشیا (امیر حسین ملکی) پسر بچه ای است که والدینش در ساعات شوم گرگ و میش هوا ناپدید می شوند و دیگر هرگز از آن ها صدایی شنیده نمی شود. سوگ با یک چارچوب طوفانی در تاریکی شروع می شود. شب است و شمایلی مبهم از ارشیا در حالی که به عزلت پتویش پناه برده، نشان داده می شود. والدینش با سرو صدا در طبقه پایین دعوا می کنند. مشاجره آن ها به اوج خود می رسد و نتیجه اش آن می شود که هر دو به خارج از خانه یورش می برند. فرشباف بازیگوشی های خود را در همین سکانس نشان می دهد یعنی صحنه دعوای زوج قبل از این که سفر شبانه شان را آغاز کنند. و در جایی دیگر از فیلم این بازیگوشی را وقتی نشان می دهد که یک اتومبیل اس یو وی به آرامی در یک چشم انداز زیبا خرناس کنان حرکت می کند و اینجاست که زیرنویس ها روی تصویر می آیند و نشان می دهند که یک مرد و زن در حال صحبت با هم هستند و این در حالی است مخاطب هیچ صدایی از آن ها نمی شنود. وقتی کامران ( با بازی کیومرث گیتی) و شراره (با بازی شراره پاشا) بلاخره معرفی می شوند، معلوم می شود که گفتگویشان به زبان اشاره بوده است و زوج ناشنوا به همراه برادرزاده نوجوان یکی از آن ها(با بازی امیرحسین ملکی) به سمت تهران در حال حرکت هستند تا در مراسم تدفین والدین پسر شرکت کنند. به کار گیری روشن و واضح چشم اندازها و اجرای طبیعی بازیگران غیر حرفه ای این داستان دلپذیر را به اوج برده است و احتمال آن بسیار است که وجود پرتویی از کارهای کیارستمی را به آن نسبت دهند. خانه ای که متعلق به اقوام آن ها یعنی کامران (کیومرث گیتی) و شراره (شراره پاشا) است، افردای که هر دو ناشنوا هستند. حرکت زوج از خانه کامران و شراره است (که هر دو ناشنوا هستند)، از آن چه که تصورش را کنید بیشتر طول می کشد و صبح خبر مرگ آن ها می رسد. کامران و شراره تصمیم می گیرند به ارشیا خبر مرگ پدرو مادرش را نگویند و فقط به او اطلاع می دهند که والدینش بدون او رفته اند. سفری دیگر برای بازگرداندن پسر به خانه در پیش است.سینمای ایران در اوایل دهه90 میلادی چیزی به نام تجدید حیات را تجربه کرد و قلب این انقلاب کیارستمی بود که خود او هم درامی جاده ای با نام 10 (محصول سال 2002 ) را در کارنامه دارد.
فیلم فرشباف همچنین یادآور درام آرژانتینی که سال گذشته به نمایش در آمد با نام لاس آکاسیاس (ساخته پابلو جیورجلی) است که داستان یک راننده کامیون لال بود که وقتی می خواست از مرز بوینس آیرس گذر کند، عاشق دختری می شود. آن چه سوگ را تبدیل به فیلم بی نظیری می کند این است که حداقل از دیدگاه دراماتیک، بازیگران اصلی اش در تمامی فیلم از طریق زبان اشاره با هم ارتباط برقرار می کنند و احساساتشان را با دست و حالات صورت بیان می کنند. این امر، بازیگران یعنی گیتی و پاشا را (که در واقعیت هم زن و شوهر هستند) مجبور می کند که به خاطر محدودیتی که دارند از لحاظ فیزیکی مهیج تر عمل کنند و مخاطب را وادار کنند تا با دقت آن ها را تماشا کند. این یک حرکت جالب برای سینماست تا از روی آن باز هم اقتباس شود. اما فیلمبرداری مطمئن فرشباف (ترکیبات ابتدایی اش واقعا زیباست) باعث می شود که داستان او از حصار جادویی اتومبیل عبور کند و رها شود.
برای ده دقیقه اول، دوربین فرشباف به نماهای باز منحصر می شود و به تماشای چشم انداز جاده هایی می نشیند که ماشین کامران آن ها را در می نوردد. صدای صحنه به طور کامل قطع است و به جز صدای باد که در لابلای چمن ها می وزد (و این ها در صداگذاری به فیلم اضافه شده) و صدای چرخ های ماشین که گل و لای و سنگ ها را پرتاب می کند، چیزی شنیده نمی شود. زیر این تصاویر، زیرنویس در حرکت است و مخاطب را رها می کند تا اتفاقات داخل ماشین را تصور کند و تصاویر که اغلب مثل یک پرده نقاشی قاب بندی شده اند برای لحظاتی طولانی به سکون می رسند. در این لحظات احساسی راز آلود در فیلم جریان دارد. والدین ارشیا که صداگذاری آن ها با سحر دولتشاهی و پیمان معادی بوده است، هیچ وقت به تصویر کشیده نمی شوند. آن ها به عنوان یک خاطره برای مخاطب کنار گذاشته می شوند؛ به عنوان دو نفری که در انتهای شبی با هم دعوا کردند و رفتند. صورت پریشان ارشیا که به ندرت در کلوزآپ نشان داده می شود، بیانگر آن است که این اتفاق غیر معمول نیست و دیالوگ ها با زیرکی نشان می دهند که زندگی این زوج دچار از هم گسیختگی بوده است.
یکی از چیزهایی که واقعاً در فیلم فرشباف دوست داشتم انحرافات سریع او از مسیر اصلی داستان است مثل لحظه ای که کامران به صورت اتفاقی از محل تصادف پدر و مادر ارشیا عبور می کند و یا صحنه ای دیگر که ماشین آن ها دچار حادثه می شود و کامران با سرگردانی به دنبال کمک می گردد. او کسی را پیدا می کند و می خواهد هر طور شده با او ارتباط برقرار کند و به او بفهماند که ماشین کجا گیر افتاده است. در این صحنه فرشباف با ساده ترین اشارات نه تنها یک صحنه متاثر کننده از دو نفر را نشان می دهد که در دنیای ترجمه گم شده اند بلکه همچنین مخلوطی از کمدی نمایشی و کلامی را به زیبایی به کار می گیرد.سوگ، یک برداشت فریبنده از ژانر جاده است و همچنین یک درک تازه از فقدان و از دست دادن را ارائه می کند. سوگ انتخاب من به عنوان یکی از برترین فیلم های سال 2011 است و با اطمینان می گویم فرشباف یک صدای جدید و هیجان انگیز از سینمای ایران است و به گمانم او و کارهایش در دهه آینده بسیار پر رنگ و با اهمیت خواهند شد.مترجم: شبنم سیدمجیدی
اختصاصی نقد فارسی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)