اهل دانشگاهم روزگارم بد نیست!!!
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده عقلی
سر سوزن شوقی
اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مشق از پنجره ها میگیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهایم را وقتی می خوانم
كه خروس می كشد خمیازه
مرغ و ماهی خواب است
خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود
درس بی كرنش می خواندیم
نمره بی خواهش می آوردیم
تا معلم پارازیت می انداخت
همه غش می كردیم
كلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله
داشت
درس خواندن آنروز
مثل یك بازی بود
كم كمك دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه
رفتم از پله كامپیوتر بالا
چیزها دیدم در دانشگاه
من گدایی دیدم در آخر ترم
در به در می گشت
یك نمره قبولی می خواست
من كسی را دیدم
از دیدن یك نمره ده
دم دانشگاه پشتك می زد
شاعری دیدم
هنگام خطابه
به خرچنگ می گفت ستاره
و اسید نیتریك را جای می می نوشید
همه جا پیدا بود
همه جا را دیدم
بارش اشك از نمره تك
جنگ آموزش با دانشجو
حذف یك درس به فرماندهی كامپیوتر
فتح یك ترم به دست ترمیم
قتل یك لبخند در آخر ترم
همه را من دیدم
من در این دانشگاه در به در و ویرانم
من به یك نمره نا قابل ده خشنودم
من به لیسانس قناعت دارم
من نمی خندم اگر دوست من می افتد
من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر
بكنند
و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد
من در این دانشگاه
در سراشیب كسالت هستم
خوب می دانم استاد
كی كوئیز می گیرد
برگه حذف كجاست
ما بدانیم اگر سلف نباشد
همگی می میریم
و اگر حذف نباشد
همگی مشروطیم
نپرسیم كه در قیمه چرا گوشت نبود
كار ما نیست شناسایی مسئول غذا
كار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
كار ما شاید اینست كه در مركز پانچ
بنشینیم و لبخند بزنیم و بگوییم چرا؟
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)