عروس خونبس که به جای خون ریختهشده چندین مرد از دو قبیله به عقد جوانی درآمده بود، به دلیل کشتن رقیب عشقی و با اصرار خانوادهاش به زودی قصاص میشود.
این زن جوان که برای پایان دادن به دعوای دههاساله دو قبیله به عنوان عروس خونبس به خانه شوهرش رفته بود، متهم است در سال 85 در یکی از روستاهای اطراف لامرد شیراز دختر 16سالهای را که با همسرش رابطه داشت به قتل رساند و جسدش را آتش زد.
پلیس لامرد تابستان سال 85 در جریان قتل دختری نوجوان قرار گرفت که جسدش در یک خانه به آتش کشیده شده بود.
پلیس در بررسیها متوجه شد مقتول دوست مردی جوان و متاهل بود و این مرد زمان قتل در شهرستان دیگری حضور داشت اما همسرش مریم در خانه -محل جنایت- بود. کارآگاهان همچنین متوجه شدند زمان به آتش کشیدهشدن جسد در خانه مریم، این زن از منزل گریخته است بنابراین ظن ماموران نسبت به مریم برانگیخته شد و بعد از چندین هفته تحقیق توانستند متهم را که به شهر دیگری فرار کرده بود بازداشت کنند.
این زن به قتل اعتراف کرد و گفت چون مقتول علاوه بر برقراری رابطه با شوهرش خواهر کوچکش را هم اغفال کرده بود او را کشت. مریم گفت: دو سال قبل عروس خونبس شدم. شوهرم را دوست نداشتم. مرد دیگری را میخواستم اما پدرم که بزرگ قبیله بود به من گفت تو باید با پسری از قبیله مقابل ازدواج کنی تا این همه قتل که اتفاق افتاده است تمام شود. در طول سالهای درازی که قبیله ما با قبیله شوهرم دعوا داشت 22 نفر کشته شده بودند و پدرم برای پایان دادن به این درگیری من را به زور به قبیله دیگر فرستاد. با اینکه از شرایط راضی نبودم اما مجبور بودم زندگی کنم. تا اینکه متوجه شدم شوهرم با دختری رابطه دارد. شوهرم قبل از ازدواج من با آن دختر رابطه داشت و در واقع او هم مجبور شده بود با من ازدواج کند. با این حال تحمل میکردم و چیزی نمیگفتم. مدتی بعد فهمیدم مقتول که رقیب عشقی من بود برای اینکه مرا اذیت کند خواهر کوچکم را با خود بیرون برده و شرایط را طوری فراهم کرده که پسری به او تجاوز کند. او با این کارش میخواست خواهرم را نابود و من را بدنام کند. تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. در جریان این درگیریها مادرشوهرم حق را به پسرش داد و گفت طلاق من را میگیرد. این برای قبیله من سرشکستگی بود ضمن اینکه من تازه متوجه شده بودم باردار هستم و این موضوع خیلی ذهنم را مشغول کرده بود.
متهم ادامه داد: تصمیم گرفتم از دختر نوجوان انتقام بگیرم. موضوع را با یکی از زنان خانواده شوهرم مطرح کردم و او گفت کسی را میشناسد که به ما کمک میکند. قرار شد دختر نوجوان را به خانه من بکشانیم و در حین رابطه با مردی از او فیلم بگیریم و تهدیدش کنیم از زندگی من بیرون برود. قرار شد طلاهایم را بفروشم و به آن مرد بدهم. وقتی جلسه گذاشتیم و با هم صحبت کردیم آن مرد گفت پول نمیخواهد فقط میخواهد با من رابطه داشته باشد. قبول کردم و با هم رابطه برقرار کردیم و بعد من گفتم حالا باید به وعدهات عمل کنی. او هم قبول کرد. من دختر نوجوان را به خانه کشاندم و در اتاق داشتم با او حرف میزدم که جروبحث بالا گرفت و من او را به سمت دیوار هل دادم. دخترک از حال رفت. بیرون اتاق مرد جوان و زن فامیل که با من همدستی کرده بودند ایستاده بودند. گفتم چنین اتفاقی افتاده، آنها گفتند به ما ربطی ندارد. تهدیدشان کردم و گفتم همه چیز را به همه میگویم. در نهایت قبول کردند کار را تمام کنند. مرد جوان دستش را دور گردن دخترک انداخت و او را خفه کرد. قرار شد شب جسد را از خانه من بیرون ببرد. شوهرم شهرستان بود. وقتی آمد، گفتم باید خرید کند. او را بیرون فرستادم و بعد خانه را آتش زدم. قصدم این بود که جسد بسوزد و همه تصور کنند جسد من است خودم هم فرار کردم. مدتها آواره بودم تا اینکه بازداشت شدم. ساعاتی بعد از اینکه مریم چنین اعترافی را به زبان آورد به ماموران گفت، میخواهد اعترافش را پس بگیرد و هرچه گفته دروغ است و او به تنهایی دختر نوجوان را کشته است. پرونده با اعتراف جدید به دادگاه رفت و مریم بعد باز هم تاکید کرد در قتل تنها بود و برای برداشتن رقیب عشقی از سر راه دخترک را کشته است. این زن با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد و این حکم به تایید رسید.
در حالیکه به نظر میرسید خانواده مریم او را رها کردهاند، بعد از چند سال به طور ناگهانی برادر مریم در روز ملاقات زندانیان در زندان حاضر شد. زمانی که مریم برای دیدن برادرش به سالن ملاقات رفت پسر جوان با بیرون آوردن کلتی به سمت مریم شلیک کرد و زن جوان بیهوش روی زمین افتاد.
بلافاصله جسم نیمهجان مریم به بیمارستان منتقل شد و بعد از انجام چندین ساعت عمل سخت این زن به طرز معجزهآسایی از مرگ نجات پیدا کرد. در همان روز خبر رسید برادر دیگر مریم هم به سمت مرد جوانی شلیک کرده و یک تیر به سرش زده و شش گلوله دیگر هم به قفسه سینه او شلیک کرده است اما این مرد هم به طرز معجزهآسایی نجات یافت.
برادران مریم در بازجوییها گفتند هم مرد جوان و هم مریم لایق مرگ هستند و باید کشته شوند. بررسیها نشان داد مرد جوانی که مورد اصابت گلوله برادر مریم قرار گرفته همان مردی است که مریم در ابتدا اعتراف کرده بود با همکاری او دست به قتل زده است. با این حال مرد جوان هیچ شکایتی از برادر مریم نکرد و گفت به طور کامل رضایت میدهد. برادری هم که به مریم شلیک کرده بود گفت خواهرش باید بمیرد و اجازه نمیدهد اولیایدم رضایت بدهند. مدتی بعد مریم باخبر شد مردی که مدتی با او رابطه داشت زندانی شده است. این مرد با ارسال نامهای به زندان زنان عادلآباد از مریم خواست با او ازدواج کند و مریم که از شوهر اولش جدا شده بود، قبول کرد. آنها در زندان به عقد هم درآمدند و این مرد که به جرم قاچاق موادمخدر زندانی شده بود به مریم قول داد از اولیایدم رضایت بگیرد و او میلیونها تومان به حساب مریم ریخت تا او با اولیایدم وارد مذاکره شود اما اولیایدم اعلام کردند خانواده مریم از آنها خواستهاند رضایت ندهند. هرچند مریم نامهای نوشت و اعلام کرد خانواده مرد جوان از او خواسته بودند سکوت کند و قول داده بودند کمکش کنند به همین دلیل هم او اعتراف کرد به تنهایی دست به قتل زده است و خواستار نقض حکم قصاصش شد. او گفت در اداره آگاهی سقط جنین کرده است و بازجوییهایی که از او انجام شده قانونی نبوده با این حال رای صادره مرحله استیذان را پشت سر گذاشت و قرار است مریم صبحروز چهارشنبه با اصرار خانوادهاش پای چوبه دار برود.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)