در دهکده شیوانا زلزله های شدیدی پشت سر هم رخ می داد و زندگی مردم به کلی مختل شده بود. مشکل تامین سوخت وآب وغذا باعث شده بود اهالی دهکده، همگی در اطراف مدرسه شیوانا چادر بزنند و از امنیت و مساعدت اهالی مدرسه برخوردار شوند.
زلزله دایم رخ می داد و هر بار مردم وحشت زده با داد و فریاد این سمت و آن سمت می دویدند و حتی بعضی از ترس، گریه می کردند. اما شاگردان شیوانا همگی آرام و آسوده حتی وقتی زلزله رخ می داد گوشه ای پناه می گرفتند و بعد دوباره کمک خود را به مردم وحشت زده ادامه می دادند. شیوانا نیز چهره ای بسیار آرام و مطمئن داشت و هیچ نشانه ای از ترس و وحشت در چهره اش نمایان نبود.
یکی از اهالی وحشت زده وقتی چهره و رفتار آرام شیوانا و اهالی مدرسه را دید با کنجکاوی از شیوانا پرسید: ” استاد! زمین زیر پای شما هم مثل ما می لرزد و همان خطری که ما را تهدید می کند، می تواند شما را نیز از بین ببرد. دلیل این همه آرامش و آسودگی شما در چیست؟”
شیوانا با تبسم گفت: ” فرض کنید ده ها قایق کوچک در ساحلی توفانی داخل آب به حال خود رها شده اند. در هر قایق تعدادی آدم نشسته اند. بعضی از این قایق ها با ریسمانی طولانی اما محکم و مطمئن به اسکله و ساحل متصل شده اند و بعضی دیگر از قایق ها بدون طناب در کنار ساحل اسیر امواج هستند. قایق های طناب دار هم مثل بی طناب ها بالا و پایین می روند، اما ساکنان آن آرام تر و آسوده تر از ساکنان قایق های بدون طناب اند، چرا؟”
آن مرد وحشت زده پاسخ داد: “خوب به هر حال سرنشینان قایق های طناب دار مطمئن اند که زیر آب نمی روند و ساحل اجازه نخواهد داد که آنها به وسط دریا کشانده شوند. اما این چه ربطی به آرامش خاطر و آسودگی خیال الان شما و اهل مدرسه دارد؟”
شیوانا پاسخ داد: “من و بقیه اهالی مدرسه ریسمان درونی دل مان را به ساحل مطمئن خالق کاینات متصل ساخته ایم و هر آنچه را مورد قبول اوست، پذیرفته ایم. اگر تقدیر ما از بین رفتن باشد، طبیعی است که هیچ گریزی از این تقدیر نداریم و چون مطمئنیم هر آنچه دوست بخواهد به نفع ماست! از اتفاقاتی که اطرافمان رخ می دهد اصلاً نگران نیستیم. دلیل ترس و وحشت بیش از حد و غیر طبیعی شما فراموش کردن طناب است. شما هم طناب توکل خود را به ساحل رضایت خالق کاینات متصل کنید و بعد همه چیز را به او بسپارید و به وظیفه ای که درست است عمل کنید. هر اتفاقی بیفتد آرامش شما را بیشتر خواهد کرد.”