حا فظ، قرآن را نیکو میدانسته ،صدایی دلنشین داشته و بقول خودش، قرآن را با چهارده روایت،می خوانده است:
_ « عشقت رسد به فریاد،ار خود بسان حافظ /قرآن، ز بر بخوانی، با چهارده روا یت»
_« ندیدم خوشتر از شعر تو حا فظ /به قرآنی که اندر سینه داری »
« قرآن»، درلغت از ریشهء قرء گرفته شده و قرء به زبان عربی، بمعنی جمع کردن وفراهم آوردن استو بمعنی خواندن هم آمده است.که بایست در خواندن آن،همه نشانه ها ی حروف ومفاهیم و واژه ها را در ذهن خود، فراهم آوریم.تا درک معنی کنیم.خواندن،نه بمعنای از روی خواندن،بلکه خواندن رمز وفهمیدن سر آیات و امثال قرآن از روی نشا نه های حرفی وکلامی است. در اشعار حافظ هم،خواندن بمعنای کشف وفهمیدن سر حقیقت آمده است»:
_ « عاشق شو، ارنه روزی، کار جهان سر آید/ناخوانده نقش مقصود، از کار گاه هستی»
این معنی،در نخستین سوره ای که به پیامبر اسلام نازل شده هم آمده است. (اقراء باسم ربک الذی خلق) آن بیت بالای حافظ نیزهمین معنی را می رساند. خواندن(نقش مقصود ازکار گاه هستی) ،همان پدیده ها ونشانه هایی اند که خداوند در کارگاه خلقت آفریده است و از آن طریق، میتوان او را بدرستی شناخت.
درک معانی اشعار حا فظ ،آنقدرساده وبی تکلف هم نیست.زیرا خود او برای درک معانی سخنان خود رمزی و کلیدی قایل شده است که تا آنرا بدست نیاریم، ازفهم آن عاجز میمانیم.آن رمز و کلید،« کرامت نفس» انسان است.حافظ، سخن خود را از اغیار و بیگا نگان، پنهان می کند.این اغیار و بیگا نگان،زاهدان ریا کار،شیخ گمراه، نا محرم راز، خود ناشناس و خدا ناشناسان اند،همان شحنه و محتسب اند:
_« من این حروف نوشتم، چنا نکه « غیر» نداند/تو هم زروی « کرامت» چنان بخوان،که توانی»
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)