آموزه هایی از معماری ۲۰۰۷ ...












9b27d3b9684f01679b68100f126a6e93











سال ۲۰۰۷ هم گذشت. مثل ۲۰۰۷ سال پیش از آن و مثل هزاران و میلیون ها سال پیشتر از آن. معماری جهان در این سال، شاید، شاهکاری که در کتاب های درسی بنویسند به خود ندید، ولی درس های بسیار زیبایی از مبانی نظری معماری امروز جهان را برای چندمین بار تاکید کرد و یادآورشد.
<یوگنی آس> معمار و منتقد برجسته روسیه و مدیر پاویون این کشور در دهمین دوسالا نه معماری ونیز، در تفسیر کارهای <آلکساندر برودسکی> به یک موضوع مهم اشاره می کند: <عصر اطلا عات به سر آمده است، امروزه عصر ارتباط است.> و استدلا ل می کند که امروزه صحبت از اطلا عات و جمع آوری اطلا عات، امری لغو وبیهوده است. اطلا عات از در ودیوار می بارد. تازه باید بتوانی از زیر بمباران اطلا عات در بروی! ولی آنچه که مهم است این است که بتوانی با ابزار این اطلا عات، ارتباط برقرار کنی. جهان امروز نیازمند ارتباط است.
این را معماری دیگر، که اسمش را به یاد نمی آورم، به صرف و نحوی دیگر بیان کرده است و نتیجه دیگری گرفته است. او می گوید: در جهانی که به راحتی می توانی با کلا م وتصویر در هر لحظه که بخواهی با هرگوشه جهان تماس بگیری و در جهانی که همه چیز در یک کیت کوچک رایانه ای قابل حمل و نقل جا می گیرد، در دوره ای که همه چیز سیال و روان وشفاف شده است، چرا نباید معماری هم سیال و روان و پرتحرک باشد؟ چرا باید بنا دریک جای ثابت ساخته و بهره برداری شود؟ چرا نباید <معماری قابل حمل> را جدی گرفت.
در آن سوی قضیه، <وینکا دبلدام>، بانوی هلندی تبار معماری آمریکا، خانه ای در نیویورک می سازد که درست قلب خانه و خصوصی ترین بخش آن از هردوطرف با جداره شیشه ای از محیط اطراف جداشده است و استدلا ل می کند که درجهان امروز، نه چیزی را می شود پنهان کرد ونه باید پنهان کرد. دنیا به سوی گشادگی و برونگرایی محض پیش می رود. و <تام مین> دانشکده معماری را چنان می سازد که انگار تکه ای است از یک پارک عمومی. و گروه آلدینگر هم مدرسه هایی می سازد که هیچ سنخیتی با مدرسه های حصار بسته و متقارن و متعارف ندارند. گروه معتقد است که زمانه، زمان اطاعت پذیری محض نیست، دوره متکلم وحده بودن گذشته است. نمی توان همه چیز را قاب گرفت و به جماعت گفت، فقط حق دارید دنیارا از قاب پنجره ای که من می سازم ببینید. و بدینگونه است که مفهوم و علت وجودی پنجره هم عوض می شود. شما به عنوان معمار، وقتی پنجره ای را دردیوار خانه ای می کارید، به زبانی صریح و آشکار، قاب موردنظر خودرا برای دیدن جهان بیرون برای بهره بردار ترسیم می کنید. همین قاب تماشای جهان بیرون است که الا ن تغییر کرده است. تاکنون این تغییر ها را در قالب <پنجره های ژاپنی> و <پنجره های قاب گرفته> می شناختیم و تمام قد و تمام جداره بودن پنجره های ژاپنی را (البته در خانه و ویلا های خاص را) فقط در رابطه با تشک و متکا و رو زمین خوابیدن ژاپنی ها و روی تخت خوابیدن اروپایی ها تعریف می کردیم، امروزه، اما، قضیه یکسره فرق کرده است: نوع نگاه به عالم بیرون و به جهان پیرامون است که عوض شده است.
نورمن فاستر در سال ۲۰۰۰ قرارداد طراحی برج هرست را نوشت. یا شاید ۲۰۰۱. ولی هنوز ساختمان شروع نشده بود که وقایع ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۳ پیش آمد، در طرح خود دست برد و علا وه براستحکام بخشی مجدد به سازه بنا، ستون های حامل را از جداره توتر برد تا اگر حمله ای صورت بگیرد، ستون ها درمعرض خطر اولیه نباشند، تمهیدات دیگری هم اندیشید، ولی نمای ساختمان را نبست. ساختمان روبه بیرون است و باز وشفاف. رنتسو پیانو هم در برابر فشار روانی برخی محافل برای بستن نمای ساختمان دربرابر خطر به اصطلا ح تروریسم مقاومت نمود و ستاد و دفتر مرکزی ۵۲ طبقه روزنامه نیویورک تایمز را کاملا شفاف و بازساخت. حتی طبقه همکف را چنان شفاف ساخت که از این طرف ساختمان می توانی سمت دیگر را ببینی. خودش می گوید، اصلا نمی توانم به عذر خطر تروریسم، بنیاد مبانی نظری معماری امروز را به هم بریزم و بونکر بتن بسازم!
معماری در حال فروریختن دیوارهاست. شاهکار فرانک گری در موزه گوگنهایم دراین است که مرز بین دیوار و سقف از میان برخاسته است، هیچ کجارا نمی توانید صرفا دیوار یا صرفا سقف بنامید. این نیز روی دوم سکه <رهایی> در معماری است. موزه ای که او می سازد، موزه نسل پنجم است. کاملا دعوت کننده و فروریزنده قالب های قدیم. درست همان گونه که کانسپت موزه و معماری موزه فرق کرده است. نسل اول موزه دفینه ای بود برای نگهداری و نمایش خسیسانه آثاری از گذشته. نسل پنجم موزه مکانی است عمومی برای جمع شدن وجمع کردن جماعت فرهیخته و چیزفهم. امروزه همه کاربری ها چنین اند. سینما هم فقط برای نمایش فیلم نیست، مکانی است برای جمع شدن و نشستن و گپ و گفت و ارتباط. در غیر این صورت کی می تواند دربرابر نمایش دیجیتال تصاویر در خانه و محیط های خصوصی مقاومت کند. مردم دیگر فرصت وحوصله آن را ندارند که برای دیدن یک فیلم، مشقت ایستادن درصف بلیط و سالن های انتظار بی خودی را به جان بخرند که مثلا ۹۰ یا ۱۰۰ دقیقه فیلم ببینند و برگردند به ازدحام خیابان.
ایزوله ترین مکان هاهم دارند عمومی می شوند وقتی که ویلیام آلسوپ تعریف تازه ای از زندان می دهد و طرحی می زند و زندانی می سازد که کلید سلول آن دست خود زندانی است. یا وقتی ساختمان پارلمان کاردیف به صورتی کاملا شفاف ساخته می شود و چنان است که شما می توانید جلسات تصویب قوانین توسط نمایندگان ملت را از بیرون ببینید، دیگر چه چیزی برای مخفی کردن باقی مانده است؟ این عریانی و پیدایی در معماری، شکل کالبدی هم به خود می گیرد: <هرتسوگ و دمرون> ورزشگاه المپیک پکن را می سازد. اسمش را هم گذاشته آشیان مرغ. اما آنچه که مهم وجالب است این است که سازه حکم نما را یافته است. شکل ورزشگاه، دقیقا شبیه لا نه مرغان است، ولی همین اعضا و عناصر که سازه های آشیانه هستند عینا درنما حضور دارند. بنا در درون وبیرون همان است که نشان می دهد، هیچ نکته پنهان و نهانی وجود ندارد. همه فاش است وآشکار.
● گزیده های ۲۰۰۷
گزارش <نینا فرولووا> از گزیدگان سال ۲۰۰۷، از دید نشریه <آرک> چنین است:
سال ۲۰۰۷ هم تمام شد، با ساخت وسازهایی جاه طلبانه، یادمان هایی به یادماندنی و بحث وجدل هایی در باب چگونگی برگزاری مسابقات معماری. ضمن اینکه بحث حفظ و نگهداری میراث معماری هنوز هم زنده بود و داغ.
با کمی تساهل می توان نیویورک را شهر سال نامید: گواینکه در سال های اخیر، اروپا و شرق آسیا مرکز ساخت وسازها بوده، ولی در <شهر سیب بزرگ> آثاری از فرانک گری، رنتسو پیانو، SANAA و هرتسوگ و دمرون ساخته شد، پروژه هایی از دفتر معماری ۸ West ، ژان نوول، استیون هال و دیگر معماران برجسته رونمایی شد. در عین حال، در بازسازی مرکز تجارت جهانی، کار شاخصی که سبب تهییج افکار عمومی شود، دیده نشد.
دیوید چیپرفیلد را هم شاید بشود شخصیت سال نامید: ساخته های او جزو معدود برندگان جایزه <میس وندرروهه> و جایزه <استرلینگ> قرار گرفتند، موزه ادبیات معاصر او در <مرباخ> مورد تقدیر قرار گرفت، ساخته های او درگلا سکو، پیانگجو و برلین افتتاح شد، پروژه هایش برای مارگیت، برلین، سنت پیترزبورگ و لندن آماده است و معمار در تدارک شروع پروژه اش در مسکو می باشد. کارهای او در این سال به دور از ادابازی های معماران <نام آشنای> جهان وطن بود و کیفیت را به راحتی وارد کمیت نمود بی آنکه خدشه ای به آن وارد شود.
چهره های شاخص سال، بی تردید، عبارت بودند از <اسکارنیمایر> و <نورمن فاستر.> چهره نخست صدمین سالروز تولدش را در پانزدهم دسامبر جشن گرفت و مثل چندسال گذشته، در صدر توحه عمومی باقی ماند، ضمن اینکه کارهای خلا قه خودرا همچنان ادامه می دهد. جشن صدمین سال تولد نیمایر اورا به صدر اخبار و تیتر اول نشریات تخصصی هم وارد نمود: جامعه متوجه شد درکنار شخصیتی زندگی می کند که همکار لوکوربوزیه بوده و نه کمتر از او در ارتقای نظری و عملی معماری قرن بیستم نقش داشته است.
مرکز پمپیدو سی امین سال خودرا جشن گرفت و سازندگانش- فرانک گری و ریچارد راجرز- جوایزی دریافت نمودند: اولی مدال طلا ی انجمن معماران آمریکارا گرفت و دومی جایزه پریتزکر را. نورمن فاستر چهلمین سال تاسیس دفترش را به جشن نشست. دفتر معماری فاستر در این سال تغییر و تحولی اساسی را متحمل شد. هدف این تغییرات آزادکردن مدیریت شرکت از کارهای اداری برای پرداختن به خلا قیت های فردی شان بود، بالا خص در شرایطی که حجم و تعدد سفارشات و پروژه های <فاستر وشرکا> واقعا نجومی می شود و درتمام نقاط دنیا ازجمله در روسیه درگیر هستند. روسیه علا وه بر فاستر، معماران دیگری را نیز پذیرابود و اتفاقات معماری زیادی راهم تجربه نمود، ازجمله مسابقه معماری <پرم> و <استرلکا> و<کراسنی آکتیابر.> روسیه ممکن است در زمین شبه جزیره عربی هم وارد جدل شود ولی ظاهرا در حال حاضر اعراب از گردونه مسابقات دورند. نقشه های ساخت جزیره در ابوظبی، پروژه فانتاستیک <رم کولهاوس> و دیگر ستارگان غربی، و همین طور برج معروف به بلندترین برج آینده جهان در دوبی هنوز در مرحله قیاس با دیگر اتفاقات معماری نیستند.
اروپا درسال گذشته دل نگران پروژه های جمع وجور ولی نه کم اهمیت بود. افتتاح مسابقه بین المللی معماری ورشو و استکهلم که شرکت کنندگان زیادی راهم جذب نمودند، سبب طوفان اعتراض به تخلف در اصول ناشناس گذاشتن پروژه ها در سوئد و اصول ناکارآمد برای بررسی معماری آثار خارجی ها در ورشو شد. همین امر سبب شد که بحث روند مطلوب مسابقات، به طور اعم، به بحث عمومی گذاشته شد، شاید راه حل مسائل را در گزینه انتخاب از طرف شهروندان دانست که در مورد پروژه شهری <فوروم کرونینگن> صورت گرفت. جالب است که باهمین روش بود که پروژه زاها حدید برای بازسازی تالا ر کنسرت شهر بازل رد شد، هرچند که چندین بار به خواست همین جماعت تغییراتی را در پروژه خود اعمال نموده بود.
علم کردن ساختمان های ناقواره در بخش قدیمی شهرها می تواند چهره به یادگار مانده صدهاساله آنهارا تغییر می دهد. نمونه این نوع برخورد با این بافت هارا می توان در <اختا سنتروم> سنت پیترزبورگ، <کتابخانه ملی> در پراگ و مجموعه اداری در میدان <سرویتا> بوداپست دید. اما در این میان، موزه <کولومب دیوتسس>، اثر اخیرا افتتاح شده <پیتر تسومتور> در بخش قدیمی شهر کلن آلمان یک استثنا و اثر شاخص در این زمینه است.
این فقط معماران مدرن نیستند که میراث معماری را ازبین می برند: <بنیاد یادمان های جهانی> بزرگترین خطر به میراث معماری را ازناحیه خودانسان ها عنوان کرده است- آثار باارزش معماری یا دراثر جنگ و تعارض ها و یا دراثر گرم شدن زمین دارند ازبین می روند. نمونه این آسیب ها را می توان در بخش تاریخی پکن و پیونگ یانگ و عبور راه آهن از کنار کلیساهای ساگراد و بارسلون شاهد بود.
و چه چیزی در انتظار ما در سال ۲۰۰۸ است؟ اگر ازمجموع اتفاقات سال بگذریم، می ماند یکی ارزش های عملکردی ساختمان ها و دوم ارزش های معماری سبز و <اکولوژی> بصری. آنچه که در خواسته های تقریبا تمام مسابقات معماری تاکید می شود، و متاسفانه در واقعیت کمتر محقق می شود. ارزش بالا ی معماری، همین طور توجه و عنایت ما به آثار و یادمان گذشته چیزهایی اند که باید حواس مان درباره شان جمع باشد، که بی اینها این زمین واین بافت ها فقیرند و چهره های ما پژمرده.

break