WARNING: خطر لو رفتن داستان بازی، کسایی که بازی نکردن نخونن ! ! ! ! !
چپتر 7 ( 10 آپریل 1951 )
ویتو تعریف می کنه: لیو دروغ نمی گفت وقتی که آزاد شد، من رو هم با پارتی بازی از زندان آزاد کرد.
وقتی که زندان بودم جو چند بار ملاقاتم امده بود و از دنیای بیرون برام تعریف کرده بود ولی وقتی خودم با چشام دنیای بیرون رو دیدم ( آمریکا ) یه دنیای کاملا متفاوت و جدید بودش !!!!
آپارتمان جو
میره دم در و زنگ میزنه. و با جو خوشامد گویی میکنن و جو دعوتش میکنه که بیاد تو. تو خونه جو به ویتو میگه امشب می خواییم یه جشن به خاطر آزادیت بگیرم و تو رو به یکی از دوستام معرفیت کنم. جو از ویتو میپرسه که حالا که آزاد شدی میخوای چی کار ( شغل ) بکنی ؟؟ ویتو : دوباره میخوام با تو کار بکنم. جو میگه که نگران بودم که بعد از این همه بلایی که سرت اوردم جا بزنی!! در ضمن من یه آپارتمان برات خریدم!! و الان بریم اپارتمانتو ببینیم.
آپارتمان ویتو
حرف خاصی نمیزنن فقط اون یارو از آپارتمانه تعریف میکنه .
آپار تمان جو
جو : من با یکی از دوستام قرار گذاشتم که تو رو بهش معرفی کنم و اون میاد ما رو میبره بیرون. و بهش احترام بزار چون آدم مهمیه .
راهروی آپارتمان جو
دوست جو که اسمش ادی هستش میاد و جو هر دو رو به هم معرفی میکنه.
تو ماشین ادی
ادی از ویتو می پرسه که تو این مدت که تو زندان بودی دلت برای چی تنگ شه ؟؟ ویتو در جواب میگه : بیسبال، مشروب ، **##** و ادی هم میگه که زدی به هدف !!!
ادی میگه یادتون باشه که من خیلی مست نکنم چون یه کار مهمی دارم که باید انجام بدم.
توی بار یا همون ***###** خونه !!!!!!ادی به ویتو میگه شنیدم تو زندان جزء دار و دسته لیو گلانته بودی ؟؟ و چند تا کار شاخ براش امجام دادی!
ویتو هم تایید میکنه و میگه تو زندان آدم نمیتونه تنهایی زندگی کنه و برای همین هم رفتم پیش گلانته !!
ادی میگه جو مدتی هست که داره برای من کار میکنه و از اونجایی که تو دوست ویتو هستی به تو هم می خوام پیشنهاد کار کنم !! ویتو هم قبول میکنه و ادی هم میگه به سلامتی ویتو و پیک ها رو میرن بالا .....
ادی اروم به جو میگه که من امشب نباید مست کنم چون یه کار مهم هست که باید انجام بدم.
( چند ساعت بعد ادی و جو هر دو کامل مست میکنن )
تو ماشین ادی
جو می پرسه این بوی چیه ؟؟ و به ادی میگه که خراب کاری کردی ؟؟؟ ادی میگه نه و جو می پرسه پس بوی چیه ؟؟؟ ادی میگه حتما کار فرانکیه !! جو میگه فرانکی تو ماشینت بو راه انداخته ؟؟ ادی میگه نه ، فرانکی تو صندوق عقب ماشینه !! و به جو میگه که بهت گفتم مواظب باش مست نکنم چون باید یه کار مهم انجام بدم !! ویتو میگه منظورت از کار مهم یه آدمه مرده تو صندوق ماشین بود ؟؟؟ ادی میگه آره و باید بیرم خارج شهر خاکش کنیم.
خارج شهر
حرف خاصی نمی زنن فقط اینکه جو به ویتو میگه که ما (ادی و جو ) مستیم خودت خاکش کن.
جلوی آپارتمان جو
جو از ویتو معذرت خواهی میکنه که جشنش رو گند زدن و مجبور شده به جای جشن بره جسد خاک کنه.
ویتو هم بعد از خدا حافظی میره آپار تمانش تا لالا کنه
پایان چپتر 7
WARNING: خطر لو رفتن داستان بازی، کسایی که بازی نکردن نخونن ! ! ! ! !
چپتر 8 ( 11 آپریل)
آپارتمان ویتو
ویتو با سر وصدای مارتی ( دوست جو ) از خواب بیدار میشه و جو یه ویتو میگه با پایین .
جلوی آپارتمات ویتو
ویتو از جو میپرسه اون پسره کی بود ؟؟ صداش مثل وودی وودپیکر ( یه دار کوب که شخصیت کارتونی هستش ) بود!!
جو میگه مارتی بود یکی از بچه های محل ، از وقتی که یه بچه بود می شناختمش !!! بعد جو به ویتو میگه سوار کامیون شو. ویتو از جو میپرسه تو کامیون چیه ؟؟؟ جو هم جوای میده یه چیزی که پول خوبی درمیاره. حال سوار شو.
تو کامیون
جو : باید جنس ها رو یه چند جا ببریم و بفروشیم به همین راحتی !!! راستی ویتو بابت دیشب که جشنتو ( جشنی که بابت آزاد شدن ویتو گرفته بودن ) رو خراب کردیم ( به جای جشن رفتن جسد خاک کردن ) و میگه که امروز میخوام کار دیشب رو جبران کنم .
بعد از فروختن کمی جنس - توی کامیون
جو به ویتو میگه که دیدی گفتم کار دیشبم رو جبران میکنم به همین راحتی یه عالمه پول بدست اوردی !! ویتو هم جواب میده که هنوز کاملا جبران نکردی اگه چند ساعت بعدی هم مثل چند ساعت قبلی بدون درد سر باشه اون موقع کار دیشبت رو میبخشم.
در حال فروختن جنس
یه چند تا قاچاقچی ( در اصل قاچاقچی نیستن از این آدم هان که به زور از دیگران پول میگیرن ولی نمی دونم چی صداشون میکنن ) مواد میان و از جو میپرسن چی داره میفروشه و جو هم جواب میده سیگار . مرده میگه اگه دوست داری تو و دوستت از اینجا سالم بیرون برید 10 جعبه سیگار مجانی بده!! و جو هم میگه اگه تو و بر گردی بری تو ماشینت و گورتو با دوستات گم کنی من هم انگار ندیدمت ( بلایی سرت نمیارم) . مرده میگه انگار تو منظور منو خوب متوجه نشدی . اینجا منطقه ماست و تو هم داری تو منطقه ما جنس می فروشی و باید یه پولی هم به ما بدی !!! جو هم پول رو نمیده چندتا حفهای گنده گنده میزنه یارو هم عصبانی میشه به دوستاش میگه که کامیون رو آتیش بزنن !!! جو هم یه تیر تو کله یارو خالی میکنه و با ویتو میرن دنبال بقیه ( خودتونو خسته نکنید که برید دنبالشون بازی طوریه که باید اونا رو گم کنید ) ولی همشون فرار میکنن و جو هم میگه که باید به ادی بگیم که چه اتفاقی افتاده ( چون کامیون واسه ادی بوده ) و جو به ویتو میگه که با یه تلفن همه گانی به ادی زنگ بزن .
تو باجه تلفن
ویتو به ادی زنگ میزنه و بهش میگه که جریان از چه قراره و کامیونش رو سوزوندن ادی هم میگه برای من مهم نیست که چه اتفاقی افتاده ولی بهتره که شما دوتا هرچه زودتر پول کامیون منو بدید !! شما دوتا شانس اوردید من الان داشتم با استیو ( بادی گارد دریک پاپالاردو ) حرف میزدمو اون هم با قاچاقچیا مشکل داره و محلشون رو پیدا کرده همین الان برید پیشش.
تو ماشین - بعد از تلفن
ویتو به جو میگه که ادی وقتی فهمید کامینوش به فنا رفته خیلی عصبانی شدش جو هم میگه آره همین طوری که من الان عصبانی هستم!! اگه که همه ی این عوضی ها رو بکشم من باید پول ادی رو پس بدم !! ویتو میگه که تو تنها نیستی من هم کمکت میکنم ! راستی استیو پیش ادی چی کار میکرده ؟؟ مگه استیو بادی گارد پاپالا نیستش ؟؟ جو هم میگه من چیزی نمیدونم.
پیش استیو - نزدیک بار
جو به استیو میگه که مایک اینجا چی کار میکنه ؟؟ استیو جواب میده که بچه ها باید چیز عای جدید یاد بگیرن. ویتو از استیو میپرسه که تو واسه چی با قاچاقچیا مشکل داری ؟؟؟ استیو : اون ماشین پسر عموی منو داغون کردن چند تا از دندوناشو و استخوناشو خورد کردن و همون طوری که کتاب قدس ( انجیل ) میگه دندون در مقابل دندون و چشم در مقابل چشم ( همون قصصاص اسلام ) ویتو میپرسه که حالا ما اینجا چی کار میکنیم استیو جواب میده اونا معمولا اینجا دور هم جمع میشن ، اول اینجا رو داغون میکنیم بعد میریم تو پناهگاهشون
بعد از کشتن قاچاقچیا
از استیو میپرسن که حالا چی کار کنیم ؟؟؟ استیو میگه اینا دیگه هیچ وقت مزاحم کسی نمیشن و من هم میرم خونه بعد از رفتن استیو جو از ویتو میپرسه که پول اددی رو چی کار کنیم ؟؟ ویتو میگه که می دونی هر کدوم از اون ماشینا( اون ماشین قرمزه که موتورش معلومه) چقدر ارزش داره ؟؟{ یعنی می دونی که اون ماشینا چقر گرونه ؟؟}
پاپالا برای هرکدوم 10000$ میده جو هم میگه تو نابغه ای پسر و سوار یکی از ماشینها میشه و میره . ( ما شین رو باید ببرید پیش پاپالاردو و بفروشیدش تا پول ادی رو بدست بیارید پس مواظبش باشید که خراب نشه چون پدرتون درمیاد) ( بعد از فروختن ماشین به پاپا لاردو اگه تو مپ هیچ علامتی نزده بود به این معناست که شما بیش از حد ولخرجید !!و پول کم دارید میتونید با دزدی از مغازه ها یا بردن ماشین پیش مایکل بروسلی { با B تو بالای مپ مشخص شده} پول جمع کنید. اگه ماشینبردید اونجا یه دستگاه هست برای خورد کردن ماشینها و ماشین رو اون تو بزارید بعد پیاده شید و از پله های بغل دستگاه بالا برید و ماشین رو له کنید )
تو رستوران پیش ادی
پولو به ادی میده و میره خونه لالا.
پایان چپتر 8
WARNING: خطر لو رفتن داستان بازی، کسایی که بازی نکردن نخونن ! ! ! ! !
چپتری که ویتو عضو خانواده میشه !!!!
چپتر 9 (6 می)
آپارتمان ویتو
ویتو با صدای زنگ تلفن بیدار میشه و جو پشت خط هستش و میگه که یه مشکلی پیش اومده یه تفنگ بردار و بیا بار .
تو بار
ادی میگه من میخوام تورو به کارلو فالکون( یکی از روئسای مافیا ) معرفی کنم . فالکون از ویتو میپرسه که نظرت در مورد لوکو چیه ؟؟ ویتو جواب میده : لوکو یه عوضیه که سعی کرد ازم پول بدزده و منو انداخت زندان .
فالکون میگه که لوکو می خواد یه کاری بر علیه ما انجام بده و ما هم باید قبل از اینکه کاری بکنن ما یه کاری بکنیم. ادی بقیشو بهت توضیح میده .
بعد از رفتن فالکون ادی میگه چند نفر از اعضای ما دیشب دزدیده شدن و ما هم فکر می کنیم که لوکو پشت این جریانه !! و اگه افراد ما حرف بزنن کار ما ساختست !!!
ویتو میگه از من چی میخوایید ؟؟ ادی جواب میده تو باید لوکو رو دنبال کنی و ببینی که واقعا لوکو پشت این جریانه یا نه ؟؟ و اگه پشت این جریان بود لوکو رو بکش و افراد مارو ازاد کن .
جلوی مخفیگاه لوکو
ویتو میگه انگار ادی راست میگفت و لوکو پشت این ماجراست! حالا باید یه راحی پیدا کنم که برم تو .
ویتو از یه مرده که داشته ماشینشو تعمیر میکرده میپرسه که چجوری میشه وارد ساختمون بشم و مرده هم دلیلش رو میپرسه و ویتو هم میگه سگم فرار کرده و رفته اون تو !! مرده میگه بزار دو چیز رو بهت بگم اول اینکه تو اصلا تو دوروغ گفتن مهارت نداری و دوم اینکه اگه سگت کلید نداشته باشه تنها راهی که میتونه وارد ساختمون بشه از طریق فاضلاب هستش !!!
تو قصاب خونه یا هرچی که اسمشو میخوایید بزارید !!
لوکو داره داد می زنه که پولهای فالکون کجاست ؟؟ یارو هم میگه من فقط حسابدار فالکون هستم !! لوکو میگه این بوی گند ( بوی لباس ویتو که تو فاضلاب گلاب کاری شد ) از چیه و چشمش به ویتو میخوره !! ویتو میگه که فالکون منو فرستاده و خودمم واسه این اومدم که انتقامم رو به خاطر اینکه منو انداختی زندان ازت بگیرم . لکو: پس داری برای فالکون کار میکنی هان ؟؟ اگه میدونستی تو چه درد سرس افتادی ترجیح میدادی تو همون زندون می موندی !!!
توی بار
ادی میگه چرا یه حموم نرفتی ؟؟ ویتو هم در مورد اتفاقی که افتاده توضیح میده بعد ادی میگه که برو لباست رو عوض کن و برگرد.
بعد از عوض کردن لباس- توی بار
جو و ادی توی بار هستند و به ویتو میگن فالکون خانواده رو امشب جمع میکنه تا تو و جو رو به خانواده معرفی کنه و شما هم عضو خانواده بشید .اما قبلش یکی میخواد باهات حرف بزنه . لیو گلانته اونطرف تو بار نشسته و ویتو هم از لیو به خاطر اینکه از زندان آزادش کرده تشکر میکنه و لیو میگه که من فقط به دومین قولم عمل کردم و ویتو ازش میپرسه اولیش چی بود لیو میگه معرفی تو به خانواده !!
طبقه بالا
ادی میگه این اتفاق فقط یه بار تو زندگی میفته پس مواظب رفتارتون باشید و به جو میگه تو اول بیا تو !!
بعد از چند - ساعت توی اتاق
فالکون ویتو رو معرفی میکنه و به ویتو میگه : این خانواده یه رازه و تو به این خانواده اومدی چون ما تورو انتخاب کردیم.این خانواده برای دنیای بیرون وجود نداره !! این خانواده از خانواده خودت هم مهمتره ، از خدا و از کشورت هم باید مهمتر باشه !! اگه من بگو که برادرت رو بکش باید بکشیش و حالا انگشتی که باهاش شلیک میکنی رو نشون بده.
انگشت ویتو رو میبرن و به ویتو هم میگن که قسم بخوره که اگه به خانواده خیانت بکنه روحش تو جهنم بسوزه !!! ( این همه آدم کشته و خانواده رو به خدا ترجیح داده روحش نمی سوزه !!؟؟؟ اگه خانواده رو لو بده میسوزه ؟؟!!! )
بعد خود ویتو توضیح میده که بعد از انجام این همه کار خطر ناک بالاخره حس میکرده که داره آدم مهمی مشه .
پایان چپتر 9
WARNING: خطر لو رفتن داستان بازی، کسایی که بازی نکردن نخونن ! ! ! ! !
چپتر10 ( 15 زوئن)
خونه ویتو
ویتو با صدای زنگ تلفن بیدار میشه و ادی پشت خطه ، ادی به ویتو میگه که بیا آپارتمان جو ویتو میپرسه جریان چیه ؟؟ ادی میگه پشت تلفن نمیتونم بگم.
راهروی آپارتمان جو
مارتی رو میبینه و ازش میپرسه که اینجا چی کار میکنی ؟؟ مارتی : جو به کمکم احتیاج داشت و برا همین هم امدم کمک !!
تو آپارتمان جو
ادی و فالکون و جو نشستن دارن حرف میزنن و فالکون میگه ما فهمیدیم لوکو برای کلاننته کار می کرده. اون افراد ما رو شکنجه کردن و سعی داشتن پول منو بدزدن.
کلامنته امروز با افرادش تو هتل جلسه داره و این بهترین موقعیت برای ماست که تمام افرادش رو هم بکشیم.ویتو میگه که همین طوری میریم تو و همه دارو دستشو میکشیم ؟؟ جو : نه من یه نقشه دارم . و یه بمب میذاره رو میز . ویتو میگه چجوری میخوای کار بزاریش ؟؟ جو میگه با لباس نظافت چی میریم تو جلسه . ویتو میگه که تمام آدم های بیگناه دیگه هم کشته میشن !!! جو میگه قدرت بمب به این اندازه هم نیست !!! فقط به می تونه آدم های توی یک اتاق رو به گوشت مرده تبدیل کنه !
فالکون : من شماره ادی رو می دم و هر وقط کارتون تموم شد بهش زنگ بزنید تا پولتونو بگیرید .
بعد از رفتن فالکون ویتو به جو میگه مارتی اینجا چی کار میکنه ؟؟؟ و جو میگه که ما به یه راننده سریع احتیاج داریم .ویتو میگه ما داریم میریم کلامنته رو بکشیم و تو هم رفتی یه بچه اوردی ؟؟ جو میگه مارتی فقط توی ماشین میمونه و هیچ بلایی سرش نمییاد!! ویتو میگه هر کاری دوست داری بکنی بکن ولی من از الان میگم که اوردن یه بچه ( مارتی ) کار اشتباهیه !!!
تو پارکینگ هتل
جو به مارتی میگه تو توی ماشین بمون و وقتی که صدای بوووم شنیدی ماشین رو روشن کن و اصلا هم احتیاجی به تفنگ نداری !! مگر اینکه تعقیبمون کنن و اون اتفاق هم نمییفته !!
بعد میره با ویتو حرف میزنه : کلامنته تو طبقه 18 جلسه داره و یه عالمه بادیگارد داره ، پس هیچ کار احمقانه ای انجام نده !!و الان هم یکی باید بیاد و در رو باز کنه و بهمون لباس بده.
پشت در
جو میگه یارو قرار بود در رو برامون باز بزاره !! و میگه من همین جا میمونم تو برو یه راه ورودی پیدا کن !!
تو اتاق- در حال عوض کردن لباس
جو به ویتو یه سبیل مصنوعی میده میگه اینو بزن به صورتت که کسی مارو نشناسه !!!!
تو آسانسور
جو به ویتو میگه اون هنری بودش و میگه هنری حتی اگه واسه کلامنته کار بکنه آدم خوبیه و دوست ندارم بمیره !! ویتو میگه با این سیبیل روی لبم احساس احمقا رو میکنم !! جو هم میگه اگه این سیبیل نبودش هنری مارو میشناختش ما هم لو میرفتیم !!!( آره جون عمت، نیست که حالا خیلی نشناختتون!!!)
قبل از انفجار
ویتو از جو میپرسه که چقدر سیم اوردی و جو میگه به اندازه کافی. ویتو میگه کافی چقدره ؟؟؟ به پشت بوم میرسه ؟؟ جو : اونقدر هم لازم نیست !! ما 1-2 طبقه بالا میریم و بعد بمب رو می ترکونیم!! حالا شیشه رو پاک کن تا بهمون شک نکنن و من هم بتونم سیم ها رو وصل کنم.
آپارتمان جو
جو به ادی زنگ می زنه و میگه کلامنته مرده و ادی هم میپرسه اتفاقی افتاده ؟؟ جو میگه مارتی مورده !! ادی میگه خیلی چیز مهمی نشده ( مرگش خیلی مهم نیست ) جو هم قاطی می کنه و چند تا فحش به ادی میده و تلفن رو قطع میکنه!! ویتو به جو میگه که تقصیر خودته !! و تو نباید میوردیش!!کسی مجبورت نکرده بود که!! جو به ویتو میگه برو خونت و رو به پنچره میکنهو با اندوه و کمی گریه میگه: من معذرت میخوام مارتی، منو ببخش!!!
آپارتمان ویتو
ویتو باصدای تلفن از خواب بیدار میشه !! یه یارو از ش را ب فروشی زنگ زده و میگه که جو امده اینجا م ست کرده و تفنگش رو در ورده و همه رو ترسونده !! و همش داد میزنه مارتی منو ببخش !! بیا دوستت رو ببر تا مشکلی پیش نیوورده! ویتو میگه در بار رو قفل کن تا من بیام.
تو بار
جو میگه ویتو قبل از اینکه تو بیای نمیدونم چرا همه رفتن !! و ویتو هم به اصلحه جو اشاره میکنه و جو هم کمی تا قسمتی ابری دوزاریش میفته !!! ویتو میگه پاشو بریم خونه . جو یه ذره دیگه مشر وب می خوره و میگه به سلامتی تو مارتی !! تو مثل یه مرد مردی !!
بعدش هم که اون یارو بنده خدا رو میکشه!!( خیلی دلم واسش سوخت نه ته پیاز بود نه سر پیاز !!! )
جلوی آپارتمان جو
ویتو میگه که سعی کن تو راه پله ها کسی رو نکشی !!! جو میگه من معذرت میخوا و ویتو هم میگه فردا به من زنگ بزن !!!!
پایان چپتر 10
WARNING: خطر لو رفتن داستان بازی، کسایی که بازی نکردن نخونن ! ! ! ! !
چپتر 11 (27 زولای)
خونه ویتو
ویتو با صدای زنگ در از خواب بیدار میشه و میره دم در ، میبینه هنری بیرونه . هنری : خیلی وقته ندیدمت !!! می تونی بریم بیرون و یه نوشیدنی بخوریم ؟؟؟
تو ماشین هنری
هنری :تمام دار و دسته کلامنته و خود کلامنته مردن !! ویتو میگه : همون بهتر که بمیرن !! لوکو (برای کلامنته کار می کرده ) می خواست ازم پول بدزده و منو انداخت زندان. هنری میگه فالکون هم خیلی شرایط بهتری نسبت به کلامنته نداره !! ویتو میگه حالا که کلامنته مرده چی کارا میکنی ؟؟ هنری میگه می خوام عضو گروه فالکون بشم !! و میخوام که تو منو بهشون معرفی کنی !! و هنری ادامه میده : تو از جریان بمب گزاری تو هتل خبر داری ؟؟ ویتو میگه : یه چیز هایی تو اخبار شنیدم ولی خیلی اطلاعات ندارم !! هنری میگه مطمئنی ؟؟؟؟ ویتو میگه : آره !! حالا چرا یه همچین سوالی رو ازم میکنی ؟؟ هنری : چون ما جسد دوست جو رو ، همونی که صداش مثل میکی موسه !! ( مارتی ) تو پارکینگ پیدا کردیم !! حالا مطمئنی که تو بمب گزاری نبودی ؟؟ ویتو میگه : من و جو اون روز با هم بودیم و رفته بودیم بیرون یه کاری انجام بدیم !! باشه ؟؟؟ هنری میگه فقط یه لطفی بکن دفعه بعد که خواستید تغییر چهره بدید دیگه سبیل نزارید چون با اون سیبیل های مسخره من از 100 مایلی هم میتونم تشخیصتون بدم !!! ( یه تیکش رو یادم نیست که به زودی دوباره مرحله رو مینویسم و براتون میزارم شرمنده )
توی بار
ویتو به ادی میگه یکی از دوستام پیش کلامنته کار میکرده و الان نگرانه که فالکون دنبال بقیه دار و دستش بگرده و اونا رو هم بکشه !! ادی میگه : تا وقتی که کار احمقانه ای نکنن رئیس کاری به کارشون نداره !!
ویتو : همچنین دوستم میخواد بیاد با ما کار بکنه !! ادی میگه : بس بهش بگو بیاد. ویتو هم هنری رو صدا میزنه و هر دو رو به هم معرفی میکنه !!و هنری هم میگه که من می خوام با شما کار کنم !!
ادی می پرسه که رئیست این اواخر چه کار هایی علیه ما کرده ؟؟ هنری میگه اون ( کلامنته) با یکی از روئسا ( وینچی ) ملاقات کرده و می خواسته اونو با شما دشمن کنه !!
ادی: وینچی از اولش هم با فالکون مشکل داشته !! اگه بتونیم لیو گلانته رو بکشیم ضربه محکمی به وینچی میزنیم ( لیو مشاور وینچیه )و ادی به هنری میگه : اگه می خوای ثابت کنی آدم بدرد بخوری هستی لیو رو بکش !! و بعد به ویتو میگه می خوای تو هم باهاش بری ؟؟ ویتو میگه : لیو تو زندان مثل پدر بود برام ، من نمیتونم !!! ادی به هنری میگه که کار رو بدون ویتو انجام بده و بعد از رفتن هنری ، ادی میگه خوب شد اوردیش اگه همخراب کاری کنه کسی نمیفهمه که کار ما بوده و فکر میکنن کلامنته می خواسته بکشتش!!
خونه لیو
ویتو به لیو میگه فالکون چند نفر رو فرستاده تا بکشنت !! لیو : فالکون ؟؟ چرا ؟؟ و ویتو جواب میده : چون وینچی میخواد علیه فالکون یه کاری انجام بده !! لیو : وینچی نمی خواد یه همچین کاری رو بکنه !!! وینچی فقط می خواد نزاره که فالکون مواد بفروشه !! چون این خلاف قانون خانوادس !! و چون من هم از این جریان خبر دارم ( فروش مواد ) فالکون می خواد من هم بمیرم که کارش رو بدون درد سر انجا بده ! اونایی که می خوان من رو بکشن خبر ندارن که من از امدنشون آگاهم و میتونیم دو تایی بکشیمشون !!
ویتو : نمی تونم ، آخه یکی از اون ها دوستمه . لیو میگه : صبر کن من لباسمو بپوشم تا بریم !! ویتو میگه که خیلی دیر شده اونا اومدن !!!
همون طور که میدونید ( شاید هم ندونید !!!) اینجای بازی دو تا راه داره !! یکی اینکه قبل از اینکه هنری ببینتتون فرار میکنن یا اینکه هنری میبینتتون !!!
وقتی که هنری نمیبینتشون:::
هیچی مثل بچه آدم فرار میکنید و میرید تو ماشین !! که کمی بعد توضیح میدم که چی میگن .
وقتی که هنری میبینتشون:::
آشپز خونه
هنری به ویتو میگه که تو اینجا چه غلطی میکنی ؟؟ ویتو جواب میده که لیو دوست منه و من نمیتونم بزارم که بمیره !! هنری میگه اکه من لیو رو نکشم ادی هم منو تو خانواده نمی پذیره !! ویتو میگه : فالکون داره بر خلاف قانون خانواده عمل میکنه و مواد میفروشه و لیو هم میخواد جلوی فالکون رو بگیره !! هنری میگه: که من خودم میدونم که فالکون داره قانون رو زیر پا میزاره و لیو هم نمی خواد که قانون شکسته بشه !!! و من میدونم که لیو آدم خوبیه !!!!! ولی لیو به من پول نمیده !!! این فالکون و ادی هستند که به من پول میدن !!لیو به ویتو میگه که من فقط یه چند ساله دیگه زنده هستم !! زندگی خودت رو به خاطر یه پیر مرد به خطر ننداز !!!
هنری به ویتو میگه : وانمود میکنم که تو رو اصلا اینجا ندیدمو اگه دوست نداری کشته شدن لیو رو ببینی برو بیرون.
بعد از صدای تیر -جلوی آشپز خونه
هنری از آشپز خونه میاد بیرون و میگه که تو به من مدیون هستی !!! و بعد هم لیو از آشپز خونه میاد بیرون و ویتو ازش میپرسه که چی شد ؟؟ لیو جواب میده که من و دوستت یه قراری گذاشتیم که من ناپدید بشم و اون هم با ادی بگه که منو کشته !!
تو ماشین - تو راه ایستگاه قطار
لیو : بعد از اینکه زنم مورد من دیگه از اینجا خوشم نمیومد و همیشه دوست داشتم برای بازنشستگیم برم مناطق گرمسیری !!
و از ویتو تشکر میکنه و میتو میگه که : اگه بخوای جونت رو به خاطر یه همچین چیزایی به خطر بندازی خیلی زنده نمیمونی !! و بعد میره تو ایستگاه .
جلوی خونه ویتو
خواهر ویتو نشسته و داره گریه میکنه و میگه که اریک ( شوهر فرانچیسکو ) همش مسته و همش پارتی میگیره و جدیدا هم با یه دخترس . ویتو میپرسه که : تو رو تا حالا زده ؟؟ فرانچیسکو هم میگه آره . ویتو هم میگه که میکشمش !!! خواهرش میگه که نه من فقط خواستم باهاش صحبت کنی !!
پیش اریک
ویتو با شیشه مش رو ب میزنه تو سر اریک و میگه حالا یادت میدم که نباید دست روی زن بلند کنی !! بعد کمی کتک کاری به اریک میگه که اگه بفهمم خواهرم خوشحال نیست یا دوباره زدیش میام و دخلتو میارم !!
خونه ویتو
خواهرش به تلفن ویتو زنگ میزنه و میگه که اریک اومد خونه و ازم معذرت خواهی کرد !! حالا تو ولش میکنی ؟نه ؟؟ ویتو میگه : آره ولی اگه دوباره روت دست بلند کنه می کشمش !! خواهرش به جای تشکر میگه : من دیگه تو رو نمیشناسم ویتو دیگه نزدیک من نشو بعد تلفن رو قطع میکنه !!
بعد از آتیش گرفتن- آپارتمان جو
ویتو : قاچاقچیا امدن خونم و سعی کردن منو بکشن و خونمو آتیش زدن !! جو میگه که : حالا میخوای انتقام بگیری ؟؟ ویتو : آره میخوام تک تک شون رو بکشم !!! جو میگه : من میرم یه چند تا تماس بگیرم و تو هم برو یه لباس بپوش !!!
تو ماشین - قبل از بکش بکش
جو : قاچاقچیا یه رئیس جدید پیدا کردن و اون هم میخواد حساب همه رو برسه !! ویتو میگه که : آخه من چیکار به اون دارم ؟؟ جو جواب میده : چون انیل ( همونی که تو زندان از گردن خ --ت--نش کردش ) پسر عموی طرفه !!!
تو ماشین- بعد از بکش بکش
ویتو میگه اشکالی نداره اگه من رو کاناپت بخوابم ؟؟ جو میگه من کلید خونه مارتی رو دارم !! ( خدا بیامرز) و میتونی بری اونجا . تو دیگه خیلی گنده شدی واسه اینکه رو کاناپم بخوابی.
پایان چپتر 11
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)