درواقع هر خانواده را باید، خشت بنای جامعه، مبداء بروز عواطف انسانی و کانون صمیمانه ترین روابط میان افراد به حساب آورد.
khshonat2001
خانه غالباً به عنوانپناهگاه امنیت و خوشبختی تصور می شود اما خشونت خانوادگی بخشی از تجربه بسیاری از زنان است. از دیدگاههای گوناگون پدیده رفتار خشن یکی از اعضاء به صورتهای متفاوت نامگذاری می شود. بطور معمول از خشونت خانوادگی(Family violence) یا خشونت زناشوئی (Marital vioence) نام برده می شود. در این مقاله ابعاد همسرآزاری یا زن آزاری و به عبارت بهتر خشونت شوهران علیه همسرانشان مدنظر قرار گرفته است.
زنان به عنوان رکن اساسی هسته سازنده جامعه که باعث آرامش همسر و فرزند و تربیت عاطفی فرزندان هستند مصائب بسیاری را متحمل می شوند و از آسایش خود می گذرند تا خانواده و آینده فرزندان تأمین باشد. بنابراین خشونت علیه آنان در واقع ضربه به ارکان اساسی خانواده و جامعه محسوب می شود.
در تحقیقاتی که روی نمونه 100 نفری زنان مضروب مراجعه کننده به پزشکی قانونی انجام شد مشخص شد 43 درصد افراد نمونه دچار افسردگی شدید و 65 درصد آنها فاقد عزت نفس بالا بودند. در این پژوهش مشخص شد زن آزاری در میان زنان با تحصیلات بالا از میزانی که تخمین زده می شد بیشتر بوده است. اگر ازدواج بدون علاقه زن صورت گرفته بوده پدیده زن آزاری بیشتر مشهود بوده است. زن آزاری در مردانی که سابقه زندانی شدن، استفاده از مواد مخدر و الکل را داشتند بسیار بیشتر بود.
آمار پرخاشگری فیزیکی و اعتیاد در فرزندان این خانواده ها بالاست. در یک تحقیق دیگر که روی 530 نفر انجام شد مشخص گردید بین سن زوجین، طول مدت ازدواج، تعداد فرزندان و خشونت علیه زنان رابطه معنی داری وجود دارد.
با بالا رفتن سن زوجین، تحمل خشونت زنان نیز افزایش می یابد. همچنین طول مدت ازدواج باعث افزایش تحمل خشونت می گردد. یافته های این تحقیقات حاکی از آن است که یکی از علل تحمل خشونت امید به تغییر و عادت است. تحمل خشونت در همه قشرهای درآمدی و تحصیلاتی دیده می شود. همچنین اگر منطقه محل سکونت یا یکی از شاخص های پایگاه اقتصادی در نظر بگیریم و اگر نوع شغل را یکی از شاخص های پایگاههای اقتصادی اجتماعی در نظر بگیریم دیده می شود که بین این پایگاهها و تحمل خشونت زنان رابطه ای مشاهده نمی شود. یکسانی و غیریکسانی محل تولد زوجین با تحمل خشونت در این تحقیقات رابطه داشت. زوجین با فرهنگ متفاوت زنان را مجبور به تحمل خشونت بیشتر می کرد.
این نکته بر نظریه فرهنگی که معتقد است برخی فرهنگ ها زنان را به تحمل خشونت بیشتری وا می دارند صحّه می گذارد. همچنین مشخص شد زن خشونت دیده با رفتار خشونت آمیز بیگانه نیست و نمونه آنرا به کرات در خانواده پدری تجربه کرده است، لذا بدون هیچگونه عکس العملی تن به سکوت و تسلیم می دهد. آقای ماینیهان (Moynihan) در یک بررسی مشخص کرد نداشتن پول و امکانات یکی از دلایل تحمل خشونت توسط همسر است. در واقع وابستگی اقتصادی، فقدان مهارت های قابل عرضه به بازار، باعث تحمل خشونت می گردد.
خشونت علیه زنان شکل پیچیده ای است که بدون همکاری و هماهنگی مؤسسات درمانی، قضایی، پلیس، خدمات بهزیستی و سایر نهادهای مردمی و دولتی نمی توان با آن مقابله کرد.
هزینه های ناشی از خشونت هنگفت است زیرا به ناتوانی بخشی از نیروی انسانی می انجامد که خود به تنهایی خسارتی ملی است. بهترین شیوه صرفه جویی در هزینه ها، این است که برای پیشگیری از خشونت سرمایه گذاری کنیم.

همشهری آنلاین