در سال ۱۳۰۴ اولین قانون وظیفه عمومی هم صادر شد. عشایر ایران در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۵، رزمندگان اصلی ارتش رضاخان بودند. در همین ساالها ارتش نوین ایران عملیاتهای نظامی مختلفی انجام داد که از جمله آنها میتوان به سرکوب شورش لاهوتی (تبریز، سال ۱۳۰۱)؛ عملیات علیه شاهسونها در آذربایجان (۱۳۰۲)؛ عملیات در سرحد بلوچستان، اقدام نظامی علیه شیخ خزعل در محمره (خرمشهر کنونی) و علیه ترکمنها در (۱۳۰۳)؛ عملیات علیه اعراب خوزستان و والی پشتکوه در کردستان (۱۳۰۴)؛ عملیات در لرستان، کردستان و سرکوب انواع شورشها در شمال غرب و شرق در (۱۳۰۵) اشاره کرد.
سرویس اجتماعی فردا-آمنه علیزاده نوری: مساله ایجاد ارتش یکپارچه در ایران بهطور جدی از وقتی مطرح شد که رضاخان بهکمک انگلیسیها بهقدرت رسید. رضا خان میرپنج نه اینکه دلش برای مردم و اقتدار ایران بسوزد بلکه میخواست با ایجاد ارتش نیرومندی، پایههای قدرتش را محکم کند.
در سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۴، ساختار کلی ارتش و لشکرهای آن شکل گرفت. مسایل مالی، توطئهچینی، روشهای نامناسب ترفیع درجه و حسادت در سطحهای بالای فرماندهی از جمله مشکلاتی بود که در ارتش آن زمان وجودداشت. از ابتدای تشکیل ارتش، رضاخان بر فرماندهان ارتش نظارت میکرد و پس از اینکه در سال ۱۳۰۴ به سلطنت رسید، همین روش را در پیش گرفت.
در سال ۱۳۰۴ اولین قانون وظیفه عمومی هم صادر شد. عشایر ایران در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۵، رزمندگان اصلی ارتش رضاخان بودند. در همین ساالها ارتش نوین ایران عملیاتهای نظامی مختلفی انجام داد که از جمله آنها میتوان به سرکوب شورش لاهوتی (تبریز، سال ۱۳۰۱)؛ عملیات علیه شاهسونها در آذربایجان (۱۳۰۲)؛ عملیات در سرحد بلوچستان، اقدام نظامی علیه شیخ خزعل در محمره (خرمشهر کنونی) و علیه ترکمنها در (۱۳۰۳)؛ عملیات علیه اعراب خوزستان و والی پشتکوه در کردستان (۱۳۰۴)؛ عملیات در لرستان، کردستان و سرکوب انواع شورشها در شمال غرب و شرق در (۱۳۰۵) اشاره کرد.
در دهه ۱۳۱۰، دغدغه اصلی ارتش همچنان حفظ بقای رضاشاه بود. افسران ردهبالا با سرمشق قرار دادن روشهای رضاخانی، ثروت زیادی بهدست آوردند و به طبقه حاکم و زمینداران بزرگ تبدیل شدند اما رضاخان همچنان ارتش و افسران آن را کنترل میکرد.
کمکم با تحول اوضاع سیاسی، اجتماعی و حضور افسران فارغالتحصیل از دانشکده افسری تهران و دانشکدههای نظامی خارجی، تقسیمهای قبلی ارتش، دیگر اعتباری نداشت. نارضایتی و ناامیدی که در نتیجه خفقان حکومت بهوجود آمدهبود، بهانهای شد که با حمله متفقین در سال ۱۳۲۰، ضعف و شکنندگی نظامی ایران آشکار شود و ارتش نتواند مقابل تجاوز متفقین و استعفای اجباری رضاشاه، مقاومتی نشان دهد.
طمع و ثروتاندوزی فرماندهان، یکی از دلایل سقوط ارتش ایران بود. بیشتر فرماندهان به زمیندارانی تبدیل شدند که کار اصلیشان خرید و فروش زمین بود و همین مساله موجب شد بین پایگاه فرماندهان مردم و سیستم ارتش فاصلهای ایجاد شود. در دوره محمدرضا این فاصله بیشتر شد با این تفاوت که در این دوره هریک از فرماندهان به جاسوسانی برای انگلیس، آمریکا و روسیه تبدیل شدند و وظیفه اصلی خود را جاسوسی برای این کشورها میدانستند.
در زمان حکومت پهلوی دوم، ارتش ایران بهوسیله افسران نظامی آمریکا تربیت و قسمت بزرگی از تسلیحات نظامی هم از این کشور خریداری میشد. پس از کودتای ۲۸ مرداد و سقوط مصدق، هزینههای نظامی کمکم افزایش پیدا کرد و ۳۵-۴۰ درصد بودجه سالانه، برای خرید اسلحه از آمریکا خرج میشد.
کمک برای رضای خدا!
علاوه بر دلایل نظامی، مسایل اقتصادی هم آمریکا را برای کمک نظامی به ایران ترغیب میکرد. ایران با پرداخت اقساط و بهرههای آن، تمام مبلغ وام را در جیب آمریکا میریخت. روزنامه «هرالد تریبون» در شماره ۴ ژوئیه ۱۹۷۸ نوشت: «خرید اسلحه بهوسیله ایران سبب شد برای هر یک دلار که ایالات متحده برای خرید نفت میپردازد، دو دلار برگشتی داشتهباشد». همه این مسایل دست بهدست هم میدادند که وابستگی اقتصادی ایران به آمریکا بیشتر شود و ایالات متحده هر زمان که خواست، ایران را تحت فشار قراردهد.
«نظریه نیکسون» یکی از دلایل دیگر تحویل اسلحه به ایران بود. بر اساس این نظریه که در سال ۱۹۶۹ میلادی مطرح شد؛ همه کشورهای متحد آمریکا باید به حد کافی به سلاح و مهمات مجهز شوند که اگر مورد حمله کمونیستی قرار گرفتند، بتوانند بدون کمک آمریکا، از خود دفاع کنند. ایران هم داوطلب شد و در دهه ۴۰ از سر تا پا خود را مسلح کرد.
نیروی هوایی ارتش
در سال ۱۳۰۱، یک فروند هواپیمای روسی در آسمان تهران دیده شد. قطعههای این هواپیما را با صندوق به تهران آوردهبودند و در زمینهای قاجار بههم وصل شد. این اولین اقدام رضاخان برای پشتیبانی نیروی زمینی بود. بهاین ترتیب برای اولین بار در ارتش ایران، نیروی هوایی تشکیل شد. در ۲۶ دی ۱۳۰۱، مذاکرهای با دولت آمریکا انجام شد که هدف آن، موافقت برای خرید هواپیما، تاسیس اداره هواپیمایی و تعلیم نیروها بود. این مذاکره به نتیجه نرسید. بنابراین اولین هواپیما در همان سال از آلمان خریداری شد. در سال بعد تیپ گیلان و مازندران، دو هواپیما از همان نوع خریدند و به تهران فرستادند. چند ماه بعد هم ۴ هواپیما از روسیه خریداری شد. به هر حال اواخر سال ۱۳۰۲، نیروی هوایی ایران، ۷ هواپیما داشت که خلبانها و مکانیسینهای آنها آلمانی و روسی بودند.
اواخر سال ۱۳۰۳، یک شرکت آلمانی شعبهای در ایران تاسیس کرد و چند هواپیما برای حملونقل مسافر در خطوط تهران، مشهد، شیراز، انزلی و بوشهر راه انداخت. ارتش هم گاهی برای سرکوب اغتشاشهای داخلی، هواپیماها و خلبانان این شرکت را بهصورت کارمزد استخدام میکرد.
در سال ۱۳۰۴ دولت ایران ۲۰ فروند هواپیمای دیگر از فرانسه، آلمان و روسیه خرید. در ۱۳۰۵، بعد از بازگشت افسران ایرانی که به روسیه فرستاده شدهبودند، اداره هواپیمایی با ۲۰ فروند هواپیما تشکیل شد.
در ۲۵ دی ۱۳۱۴، طبق ماده یک حکم ۲۳۶۶، عنوان هواپیمایی نظامی ایران از قوای هوایی به نیروی هوایی تغییر کرد و رسما ابلاغ شد. تا شهریور ۱۳۲۰، نیروی هوایی ایران ۲۸۳ فروند هواپیما داشت.
با حمله متفقین به ایران، این نیرو از ۱۲ مهر ۱۳۲۰ در اختیار وزارت جنگ قرار گرفت و بهصورت اداره پنجم آن وزاتخانه درآمد.
نیروی زمینی ارتش
در دوره حکومت رضاخان، اصلاحهای وسیعی در ارتش صورت گرفت و ایران به ۵ حوزه نظامی بزرگ تقسیم شد. تقسیمبندیها مبدا تشکیل نیروی زمینی ارتش هم بود. این ۵ حوزه شامل لشکر مرکز، لشکر شمالغرب، لشکر شرق یا خراسان، لشکر جنوب و لشکر غرب بود.
در سال ۱۳۱۴ درجههای نظامی تعیین و اعلام شد. در این دوره موسسهای بهنام «مدارس نظام کل قشون» ایجاد شد که بعد به دبستان نظام، دبیرستان نظام و دانشکده افسری تغییر نام داد.
در سالهای ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰، تحولهای اساسی دیگری هم در نیروی زمینی ارتش بهوجود آمد که شامل ۵ لشکر، ۴ تیپ مستقل و ۲ واحد توپخانه بود.
نیروی دریایی ارتش
در سال ۱۳۰۲، نیروی دریایی بهطور رسمی تاسیس شد. در ۱۳۰۶، با هدف آموزش علوم دریایی، دانشجویانی به ایتالیا فرستاده و چند فروند ناو برای ساخت به ایتالیا سفارش دادهشد.
در سال ۱۳۱۱ ناوهای ببر، پلنگ، سیمرغ و کرکس با فرماندهی «ناخدا بایندر»، عازم خلیجفارس شدند و در ۱۴ آبان ۱۳۱۱ در بوشهر لنگر انداختند.
در شهریور ۱۳۲۰ نیروی دریایی، مقابل متفقین بهخوبی مقاومت کرد اما ناوهای ببر و پلنگ و تعدادی از ناوچهها غرق و «دریابان بایندر» (فرمانده نیروی دریایی) همراه ۶۰۰ نفر از افسران و درجهداران شهید شدند. در دهههای ۴۰ و ۵۰ نیروی دریایی ایران ۳ فروند ناوشکن سنگین موشکانداز، هوادریا متشکل از بالگردهای ضدسطحی، ضد زیردریایی، مینروب و هوا ناوهای پیشرفته، ناوهای مینروب، ۱۲ فروند ناوچه موشکانداز و پایگاههای عمده در بندرعباس، بوشهر، خارک، چابهار و خرمشهر داشت.
ارتش محمدرضا هم انقلابی شد
با وجود همه هزینههایی که محمدرضا برای ساماندهی و گسترش ارتش صرف کرد، در سال ۱۳۵۷ و در زمانیکه انقلاب اسلامی ایران در آستانهپیروزی بود، ارتش خیلی زود بیطرفی خود را اعلام کرد.
میتوان ۳ عامل را برای این تغییر موضع ناگهانی مطرح کرد: ۱- شاه بهعنوان فرمانده کلقوا بر ارتش نظارت میکرد. در حالیکه رییس ستاد ارتش و فرماندهان نیروی زمینی، هوایی و دریایی ارتش هیچ اختیاری نداشتند. اتکا به شاه باعث شد پس از فرار وی از ایران، ارتش هم متزلزل شود و انگیزهای برای مقابله با تحولهای انقلابی نداشتهباشد. ۲- حضور مستشاران آمریکایی در ایران موجب شد ارتش بدون همکاری آنها، توانایی انجام جنگهای طولانی را نداشتهباشد. با خروج گروه مستشاران آمریکایی از ایران، تکیهگاه دوم ارتش ایران هم از بین رفت. ۳- پیوند عاطفی و قلبی میان ارتش و مردم، عامل سوم تغییر موضع ارتش بود. ارتشیها نمیتوانستند مقابل مردم دست به اسلحه ببرند.
هنگام خروج محمدرضا شاه از کشور، بدرهای، ربیعی و قرهباقی در فرودگاه برای بدرقه شاه حضور داشتند.
۱ با خروج فرمانده کل قوا از کشور، ارتش کشور هم روحیه و توان خود را از دست داد و سران ارتش در سردرگمی کامل غرق شدند. ارتش فقط سپهبد بدرهای، ربیعی و خسروداد نبود، سربازان و درجهداران و افسران ارتش واقعی هم بودند که آنها هم محمدرضای فراری را قبول نداشتند.
۲ نمیدانستیم شاه به آمریکا وابسته است
سپهبد ربیعى که در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد، در دفاعیههای خود به واقعیتهاى تلخى اعتراف مىکند، از وابستگى شاه به آمریکا، بىخبرى فرماندهان نیروهاى مسلح از ماهیت ارتش شاهنشاهى و نقش استعماری آن. ارتشى که با رفتن شاه، دگرگون مىشود و رییس ستاد کل که بالاترین مقام فرماندهى است، به ژنرال آمریکایى مىگوید: «اعلیحضرت به ما گفت که از شما اطاعت کنیم».
این هم حقیقتى است که سپهبد ربیعى، با گذراندن عالیترین دورههای آموزشى و فرماندهى ستاد هوایى، عضو تیم اکروبات تاج طلایى و بهعنوان یک فرمانده نیروى هوایى در سطح جهانى، فداى سیستم و رژیمى شد که هیچ پیوندى با مردم ایران نداشت. ربیعى و امثال او، پس از رفتن شاه و مشاهده دگرگونى اوضاع، بیدار شدند و از نتیجه آن همه کار وکوشش گذشته، افسوس خوردند.
بلافاصله پس از فرار شاه، بعضی از واحدهای نظامی در چند شهر دزدی و غارت کردند. به تظاهرکنندگان تیراندازی کردند و برخی دیگر به انقلاب پیوستند. هزاران سرباز فرار کردند. افسران ارشد که در کشور باقیماندند، از دستور یکدیگر اطاعت نمیکردند و با هدف آمادگی برای تحولهای احتمالی، با گروههای اسلامی و انقلابی ارتباط برقرار کردند.
سران ارتش به سه دسته تقسیم شدند: ۱- کسانیکه برای بازگشت شاه فعالیت میکردند، ۲- کسانیکه از بختیار حمایت کردند، ۳- کسانیکه مشغول مذاکره با رهبران انقلاب شدند.
پاسداران شریف به ملت بپیوندید
در اوج درگیریها برای پیروزی انقلاب در دهم بهمن ۱۳۵۷، آیتالله طالقانی خطاب به ارتش پیامی صادر کرد. وی در این پیام از ارتشیان خواست به ملت بپیوندند و همه همت خود را برای اتحاد با مردم بهکار گیرند و با توطئهها و دسیسههای بعضی از فرماندهان ارتشی مبارزه کنند.
در اعلامیه آیتالله طالقانی آمده: «فرزندان عزیز ایران، پاسداران شرف و حیثیت و استقلال وطن؛ ما به خوبی میدانیم شما نظامیان در مشاغل و پستهای مختلف سعی میکنید از رویارویی با برادران هموطن خود بگریزید. بهخوبی دیدیم روحیه وطنخواهی و عشق به مردم بسیاری از شما را از اطاعت فرماندهانی که روی فرزندان وطن تیغ میکشند بازداشت. ما و همه شاهد بودیم در تهران و شهرستانها، در شبکهای از ناامنی و وحشت، محل خدمت خود را ترک کردید و برای پیوستن به صفهای مردم و عرضه خدمت خود به انقلاب، از علمای روحانی راه چاره میخواستید.»
آیتالله طالقانی با یادآوری جنایتهایی که در شهرهای مختلف به دستور گروهی از فرماندهان ارتش اتفاق افتادهبود، فرماندهان را از سربازان جدا کرد و گفت: «شما ارتشیان هنوز در میان ما هستید، مردم بهخوبی نیک را از بد و مقصر را از غیرمقصر تشخیص میدهند و نقش بازدارنده و هوشیارانه شما عزیزان را نادیده نمیگیرند. ما میدیدیم شما چه روزها و لحظههای حساسی را میگذراندید.
مگر ندیدیم در تهران و شهرستانها چگونه هدف گلوله ماموران رژیم قرار گرفته و ارواح شهدایتان به شهدای راه وطن پیوست. مگر ندیدیم که با جدیت و قهرمانی در تبریز و اصفهان و مشهد با سلاحهای خود به مردم پیوستید. مگر ندیدیم افسران و درجهداران نیروی هوایی در اصفهان و تهران و بعضی شهرها به ملت پیوست و شعارهای مذهبی و ملی (بهفرمان خمینی ز طاغوت گسستیم به ملت پیوستیم) سر دادند. چنانکه بارها رهبر بزرگ و پیشوای ملت ما «امام خمینی» گوشزد کردهاند، شما هم باید به ملت بپیوندید و در این راه از هرگونه تلاشی در مسیر تفرقه بپرهیزید. اکنون سنگر مقدم مبارزه این ملت به دست شما سپرده شده. بعضی فرماندهان شما مرتکب جنایتها یا خیانتها شدند که پشیمان هستند یا مقاوم، که در هر حال باید مقابل اعمال ننگین خود بهموقع جواب بدهند. ولی شما ارتشیان از جمله سرباز، درجهدار، افسران جزء و امیران که از افتخارهای استثنایی ملت ایران هستید در این ایام موقعیت خود را سخت بشناسید، به روی مردم تیغ نگشایید، همت والای خود را صرف این کنید که ارتش ملی و منسجمی در خدمت هدفهای انقلاب باشید و از هرگونه استعمار و اجنبی دور باشید.»
وی همچنین با دعوت خانوادههای شهیدان انقلاب به ادامه مبارزه؛ آنان را از انتقامجوییهای شخصی منع میکند: «در عین حال از انتقامهای شخصی و تصمیمگیریهای موضعی سخت بپرهیزید که با این کار گروههای ارتشی که هرگز دستشان به خون آلوده نشده، قربانی انتقام همقطاران خود شوند.»
آیتالله طالقانی در پایان پیام خود نوشت: «بار دیگر از ارتشیانی که تاکنون حضورشان را در صف ملت ثابت کردهاند، میخواهم که همه همت و کوشش خود را برای یکپارچگی و در خدمت به ملت بهکار بگیرند. مبادا عمل چند فرمانده از خدا بیخبر، خائن و فاسد مانع از تحقق هدف مقدسشان شود. امیدوارم برای پاسداری از رهآوردهای انقلابی مردم مسلمان در فردای جامعه نجاتیافته، آمادگی کامل داشته باشید.»
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)