همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند
روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند
عشق ها را همه با دور کمر مي سنجند
آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند
خوب طبيعيست که يکروزه به پايان برسد
عشق هايي که سر پيچ خيابان برسد
همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند
روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند
عشق ها را همه با دور کمر مي سنجند
آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند
خوب طبيعيست که يکروزه به پايان برسد
عشق هايي که سر پيچ خيابان برسد
عشق مثل نقشه جنگ است که تنها یک اشتباه کوچک در آن صدمات جبران ناپذیری را به بار می آورد.
قبل از ازدواج باید چشمها را باز کرد اما بعد از ازدواج باید چشمها را بست !
ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ((شجاعت)) ميخواهد.(كريستين)قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم، اما حالا شش فرزند دارم ولي داراي هيچ نظريه اي نيستم .(لرد لوچستر)با ازدواج ،مرد روي گذشته اش خط مي كشد و زن روي آينده اش.(سينكالويس)من تنها با مردي ازدواج مي كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، براي او عزيزتر باشم.(آگاتا كريستي)
زن مثل کراوات هست ،هم گلوی مرد را میفشارد و هم به وی زیبایی می بخشد
شعر زیبای مرگ بر فقدان همسر و گریه مردها
مردها کاین گریه در فقدان همسـر می کنند
بعد مرگ همسـر خود، خاک بر سر می کنند!
خاک گورش را به کیسه، سوی منزل می برند!
دشت داغ سینه ی خود، لاله پرور می کنند
چون مجانین! خیره بر دیوار و بر در می شوند
خاک زیر پای خود، از گریه، هی! تر می کنند
روز و شب با عکس او، پیوسته صحبت می کنند
دیده را از خون دل، دریای احمر می کنند!
در میان گریه هاشان، یک نظر! با قصد خیر!!
بر رخ ناهید و مهسا و منور می کنند!
بعدٍ چندی کز وفات جانگداز! او گذشت
بابت تسلیّت خود! آن فکر دیگر می کنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشین بی بدیل یار و همسـر می کنند
کج نیندیشید! فکر همسر دیگر نی اند!
از برای بچه هاشان، فکر مادر می کنند!سلام
خدایا پس چرا من زن ندارم؟
زنی زیبا و سیمین تن ندارم؟
دوتا زن دارد این همسایه ما
همان یک دانه را هم من ندارم
آزانس ملکی امشب گفت به من:
مجرد, بهر تو مسکن ندارم
چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
من بیچاره آخر زن ندارم
خداوندا تو ستارالعیوبی
وبر این نکته سوءظن ندارم
شدم خسته دگر از حرف مردم
تو میدانی دل از آهن ندارم
تجرد ظاهرا”عیب بزرگی است
من عیب دیگری اصلا”ندارم
خودم میدانم این”اصلا” غلط بود
در اینجا قافیه لیکن ندارم
تو عیبم را بپوش و هدیه ای ده
خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟
اگر او را فرستی دیگر از تو
گلایه قد یک ارزن ندارم
نسخه جدید آموزش عبور از خیابان به کودکان:
اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه می کنیم
بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه می کنیم
بعد به سمت بالا نگاه می کنیم که محل سقوط هواپیماست
سپس با روحی آرام و قلبی مطمئن پا به خیابان می گذاریم
دویدم و دویدم، به قلکم رسیدم
زدم اونو شکستم، تا پول بیاد به دستم
هیچ چی نبود تو قلک، به جز یه سوسک کوچک
سوسکه بگم چی کار کرد؟ ترسید و زود فرار کرد
خونه ی اون خراب شد، دلم براش کباب شد
دویدم و دویدم، رفتم برای سوسکه، قلک نو خریدم!
اینم مخصوص عاشقان اینترنتی
بی تو آنلاین شبی باز از آن Room گذشتم.
همه تن چشم شدم. دنبال ID تو گشتم.
شوق دیدار تو لبریز شد از Case وجودم.
شدم آن User دیوانه که بودم.
وسط صفحه دسکتاپ، ROOM ياد تو درخشيد
DING صد پنجره پيچيد
شکلکي زرد، بخنديد
یادم آمد که شبی با هم از آن Room گذشتیم.
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم.
تو همه راز های Hack ریخته در Booter های سیاهت.
من همه محو تماشای PM هایت.
Talk صاف و Room آرام، بخت خندان و زمان رام.
منو تو (و بقیه) همه دلداده به آواز روی Voice.
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن.
لحظه ای چند بر این Room نظر کن.
Chat آیینه عشق گذران است.
تو که امروز نگاهت به ای میلی نگران است.
باش فردا که دلت با ID دگران است.
تا فراموش کنی چندی از این Room سفر کن.
با تو گفتم حذر از Room ندانم...
ترک chat کردن، هرگز نتوانم، نتوانم
روز اول که emailام به تمناي تو پر زد
مثل spam، توی Inbox تو نشستم
تو Delete کردي ولي من نرميدم، نگسستم
باز گفتم که تو يک Hacker و من User مستم
تا به دام تو در افتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودي، نرميدم، نگسستم
Roomي از پايه فرو ريخت
Hackerي، Ignore تلخي زد و بگريخت
Hard بر مهر تو خنديد
CPU از عشق تو هنگيد
رفت در ظلمت شب، آن شب و شبهاي دگر هم
نگرفتي دگر از User آزرده، خبر هم
نکني ديگر از آن Room گذر هم
بي تو اما، به چه حالي من از آن Room گذشتم!
مرد به زن: عزیزم ممنونم ازت! تو اعتقاد به دین رو به زندگیم آوردی!
چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا وجود نداره!
قبل از ازدواج، مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید اما بعد از ازدواج، مرد قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود!
هلن رولان
برندهی جایزه نوبل ادبیات در زمان تقدیم جایزهی خود به همسرش گفت: «این جایزه را به همسر عزیزم تقدیم میکنم که با نبودش باعث شد من بتوانم این کتاب را تمام کنم»
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)