صفحه 93 از 208 نخستنخست ... 4383899091929394959697103143193 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 921 تا 930 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #921
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 39

    تاريخ: 27/9/58

    پيام امام خمينى به مناسبت شهادت دكتر مفتح‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انا لله و انا اليه راجعون‏

    آنگاه كه منطق قرآن آن است كه ما از خدائيم و به سوى او مى‏رويم و مسير اسلام، بر شهادت در راه هدف است و اولياء خدا، عليهم السلام شهادت را يكى از ديگرى به ارث مى‏بردند و جوانان متعهد ما براى نيل شهادت در راه خدا درخواست دعا مى‏كرده و مى‏كنند، بدخواهان ما كه از همه جا وامانده دست به ترور وحشيانه مى‏زنند، ما را از چه مى‏ترسانند؟ آمريكا خود را دلخوش مى‏كند كه با ايجاد رعب در دل ملت كه سربازان قرآنند، مى‏تواند وقفه‏اى در مسير حق و عقب گردى از جهاد مقدس در راه خدا ايجاد كند، غافل از اينكه ترس از مرگ براى كسانى است كه دنيا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدى و جوار رحمت ايزدى بى‏خبرند اينان از كور دلى، صحنه‏هاى شورانگيز ملت عزيز و شجاع ما را در هر شهادتى، پس از شهادتى كه در پيش چشمان خيره آنان منعكس است نمى‏بينند. صم بكم عمى فهم لا يعقلون اينان مى‏بينند كه هزار و سيصد سال بيشتر از صحنه حماسه آفرين كربلا مى‏گذرد و هنوز خون شهيدان ما در جوش و ملت عزيز ما در حماسه و خروش است. جناب حجت الاسلام دانشمند محترم آقاى مفتح و دو نفر پاسداران عزيز اسلام رحمةالله عليهم به فيض شهادت رسيدند و به بارگاه ابديت بار يافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفريدند و آتش نهضت اسلامى را افروخته‏تر و جنبش قيام ملت را متحرك‏تر كردند. خدايشان در جوار رحمت واسعه خود بپذيرد و از نور عظمت خود بهره دهد. اميد بود از دانش استاد محترم و از زبان و علم او بهره‏ها براى اسلام و پيشرفت نهضت برداشته شود و اميد است از شهادت امثال ايشان بهره‏ها برداريم. من شهادت را بر اين مردان برومند اسلام تبريك و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسليت مى‏دهم. سلام بر شهيدان راه حق.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #922
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 40

    تاريخ: 27/9/58

    بيانات امام خمينى در جمع معلولين انقلاب اسلامى‏

    قدرتمندها مى‏خواهند باقى بمانند ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بشوند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما اصرار داريم كه اين شخص جانى در ايران محاكمه بشود و محكمه‏اى براى جنايات امريكا در ايران بازرسى و تشكيل گردد. كراراً گفته‏ايم كه ما يك مداركى از جناياتى كه امريكا انجام داده، در اينجا داريم كه نمى‏توانيم مدارك اين جنايات را به آمريكا منتقل كنيم. علاوه بر اينكه مجالس و سازمان‏هائى كه در آنجا هست، همه در خدمت ابرقدرت‏ها مى‏باشد، علاوه بر اين، چطور اين همه معلول را، اين همه مادران داغديده را، اينهمه زنان جوان از دست داده را ما توانيم به امريكا ببريم و عرضه كنيم.

    پرونده‏هاى آنان در اينجاست. ما نمى‏توانيم همه آن پرونده‏ها را به آنجا حمل كنيم. اصرار ما بر اين است و من وقتى كه اين اشخاصى را كه در اين راه معلول شده‏اند، يا در اين راه جوان‏هايشان از دست رفته است، مى‏بينم، دو احساس برايم پيدا شود. يكى احساس تاثر و تالم كه چرا بايد يك رژيم اينقدر از خدا بى‏خبر و اينقدر حيوان منش و سبع طبع باشد كه براى چند روز رياست، اينقدر جنايت بكند. چرا انسان اينقدر جنايتكار است؟ چرا انسان از همه حيوانات بدتر است و اينكه اين همه تعليمات الهى و انبيا از اول تا حالا نتوانسته است كه اين انسان‏هاى فاسد را تربيت كند، امثال محمدرضا و كارتر را به راه بياورد. كارتر دعا مى‏كند براى كى؟ مجبور مى‏كند تا ناقوس‏ها آهنگ بزنند براى كى؟ به خيال خودش براى به دست آوردن يك حيثيتى كه چهار سال ديگر هم جنايت بكند. به اسم اينكه يك بيمار را من نگهدارى مى‏كنم، به اسم اينكه من براى پنجاه نفر آمريكائى دارم ادعا مى‏كنم و وادار مى‏كنم به دعا. و حالا هم افتاده دنبال قشرهاى مختلف و در مدرسه‏ها مى‏روند و عزا مى‏گيرند و اين مسائل. اينهاست مسأله. مسأله همين است كه اين قدرتمندها خواهند با قدرت خودشان آن اندازه كه مى‏توانند، باقى بمانند، ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بشوند. اينها ادعا مى‏كنند كه ما اين مفلوك را نگه داشتيم براى حفظ انساندوستى، و در عين حال فوج‏هائى از انسان‏ها را مى‏كشند يا وادار مى‏كنند به كشتن، در ويتنام اين كارها را كنند، در ايران كه ما خودمان شاهدش هستيم چه كرده‏اند. پشتيبانى از يك نفر كه جناياتش آنطور است و با دست آنها در اينجا جنايات را انجام داده است، يعنى پشتيبانش آنها بودند. پشتيبانى از يك كسى كه اينقدر جنايت كرده و

    صحيفه نور ج 11 صفحه 41

    براى ما اينقدر معلول گذاشته و آنقدر شهيد و آنقدر مادر داغديده به جاى گذاشته، اينها صحبت است كه انساندوستى به بشردوستى، تمام مقصد اين جنايتكارها رسيدن به يك نقطه است، قدرت. قدرت براى كوبيدن هر كسى كه در مقابل‏شان است و براى استفاده.

    ما شاه مخلوع را باز از آمريكا مى‏خواهيم كه او را تحويل دهد

    اينكه ما مى‏گوئيم بيايند اينجا را ببينند، براى اينكه در اينجا معلولين را ما چطور از داخل مريضخانه به آمريكا منتقل كنيم. ما خواهيم در اينجا عرضه بكنيم. ببريم آنها را در مريضخانه‏ها و در جاهائى كه معلولين آسايش مى‏كنند، نشان بدهيم كه اينها آثار جرم است، آثار جرم را به آنها نشان بدهيم و اينكه كارتر اصرار دارد كه شاه به ايران نيايد، تا مى‏توانست در آمريكا نگهش داشت و حالا او را به جاى ديگر برده است و از او نگهدارى مى‏كند، او هم مربوط به خودش است. همه براى اين است كه مبادا در اينجا بيايد و مسائلى در اينجا كشف بشود كه در زير پرده بوده است. مسائلى براى ملت آمريكا كشف بشود و بفهمند مستضعفين در دنيا با چه اشخاصى و با چه جنايتكارهايى مواجه هستند كه خودشان را به صورت يك آدم انساندوست خواهند در آورند و جا بزنند. به صورت يك كسى كه به تعليمات حضرت مسيح اعتقاد دارد و اهل اين است كه دعا بكند و برود به كليسا دعا بكند و وادار بكند اهل كليسا را برايش ناقوس بزنند در سرتاسر اروپا. براى اين است كه در آنجا خودش را جاى دهد. ما نظائر اين را خودمان ديديم.

    ما ديديم كه رضاخان (البته اكثر شما يادتان نيست شايد بين شما يكى دو نفر باشند كه يادشان باشد) ديديم كه رضاخان راه مى‏افتاد دنبال اينكه برود اين روضه‏خوانى و آن تكيه و اين تكيه و حتى مى‏گفتند پياده مى‏رود آنجا. ما ديديم كه مجلس روضه بپا مى‏كند و خودش وارد مى‏شود و در مجلس روضه و همه اينها و بعد هم ديديم آن روزى كه قدرت پيدا كرد كه تمام مجلس روضه خوانى ما را تعطيل كرد. ما ديديم كه محمدرضا قرآن طبع و منتشر كرد و به اسم اسلام اين كارها را كرد و ديديم كه در سال يك دفعه به مشهد مشرف مى‏شد، در آنجا با كمال بى‏حيايى در مقابل حضرت رضا مى‏ايستاد و دلش آنجا نبود و براى اغفال ملت بود و ديديم كه هم اين جانى و هم آن جانى در ايران چه كردند و آنچه كه او اظهار اسلاميت مى‏كرد و در جوار حضرت رضا عليه السلام چه كرد و چه قتل عامى كه در مسجد گوهرشاد و معبد مسلمين و ديديم كه اين آدم كه اظهار مى‏كند من يك مسلمان هستم و اظهار مى‏كند كه من قرآن طبع كنم و متعهدم و قرآن قسم خوردم (در نطق‏هايش بود كه من قسم خوردم كه براى شيعه خدمت كنم) ما ديديم خدمت او به اين مملكت چه بوده است. علاوه بر اينهمه كشتار و اينهمه معلولين كه به جاى گذاشته‏اند، تمام حيثيت مملكت ما را از بين بردند و تمام ذخائر ما را از بين بردند. تمام قدرت‏هاى انسانى و نيروهاى جوان ما را عقب زد و نگذاشت ترقى كنند. ما كه مى‏گوئيم بايد اين جانى بيايد ايران و اينجا رسيدگى بشود، براى اينكه اموريست كه بايد اينجا معلوم بشود و ما شاه مخلوع را مى‏خواهيم، حتى از آنجا هم كه رفته است و اين را باز از آمريكا خواهيم كه او را تحويل دهد.

    صحيفه نور ج 11 صفحه 42

    امريكا او را از يك محلى به يك محل ديگرى كه باز مربوط به خودش است برده است.

    مباهات مى‏كنيم به جوان‏هايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند

    در هر صورت، من از يك جهت متالم هستم براى اين برادرها و فرزندها و عزيزها، چه آنهائى كه اينجا هستند و چه آنهائى كه در مريضخانه هستند و در يك جهت هم من و همه مسلمان‏ها، مباهات مى‏كنيم به يك چنين جوان‏هائى. مباهات مى‏كنيم به جوان‏هايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند. مباهات مى‏كنيم به افرادى كه صحنه كربلا را در ايران ايجاد كردند. همانطور كه آنها خدمت كرده‏اند و جان داده‏اند و از بين رفتند لكن اسلام را زنده كرده‏اند. جوان‏هاى ما هم معلول شده‏اند و جان داده‏اند و همه چيزشان را از دست داده‏اند و اسلام را زنده كردند. امروز غير از آن است كه پيشتر بوده. الان همه قشرهاى دنيا توجه‏شان به ايران است، جمهورى ايران. قشرهاى دنيا توجه‏شان به ايران است كه ايران چه خواهد شد. يك دسته خوف اين را دارند كه مبادا اين اسلام به ديگر جاها برود و دسته‏اى شوق اين را دارند كه اسلام به همه جا برود. اگر ملت‏هاى مستضعف غير اسلامى هم به خواسته‏هاى ما توجه بكنند، همه آنها عاشق اين هستند كه رژيمى كه در اينجا انشاءالله تحقق پيدا مى‏كند آنجاها هم تحقق پيدا بكند. و آنهايى كه خائن بودند و خواستند استفاده بكنند، از اين عدم تحقق اسلام در غياب اسلام مى‏خواستند استفاده بكنند، خوف اين را دارند كه مبادا يك همچو امرى تحقق پيدا كند. از آن جهت است. آقاى كارتر هم از اين اشخاصى است كه ترسد اسلام در ايران تحقق پيدا بكند. اگر اسلام تحقق پيدا كرد، آنها تا آخر منافعشان مدفون است. و من اميدوارم آقايان، آقايانى كه وحدت دارند و راهپيمائى كرده‏اند، براى اظهار وحدت حركت كردند و پياده آمدند اينجا و براى اين معلولين عزيزى كه من تاثر دارم براى آنها و براى خانم‏هاى محترمى كه تشريف آوردند، من تشكر مى‏كنم از همه و اميدوارم كه همه آنها در سلامت و صحت و خداوند شفا بدهد تمام معلولين ما را كه در سرتاسر ايران هستند. انشاءالله همه شما موفق و مويد باشيد.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  3. #923
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 43

    تاريخ: 28/9/58

    بيانات امام خمينى در ميان جمعى از قهرمانان كشتى آزاد ايران در آسيا و اروپا و پهلوانان كشتى باستانى‏

    وقتى كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از آقايان ورزشكارها و ساير آقايان تشكر مى‏كنم كه گاهى تشريف مى‏آورند و ما را از كارهاى خودشان، از موفقيت‏هاى خودشان و از كارهائى كه در سطح بين المللى انجام داده‏اند و موفقيت‏هائى كه تحصيل كرده‏اند براى جمهورى اسلامى، تشكر مى‏كنم و دعا مى‏كنم كه انشاءالله هميشه موفق باشند و به دشمن‏هاى ما بفهمانند كه مردانى كه در ايران هستند، مرد مبارزه هستند و مرد مى‏دانند، مرد جهادند و اميدوارم كه خداوند شما را تاييد كند در اينوقتى كه مملكت ايران مبتلاست به اينطور مصيبت‏ها كه البته از يكطرف مصيبت است و از يكطرف هم سرفرازى براى يك ملت كه در راه هدف تا پاى جان ايستاده است و همه جوان‏هاى ما در اين راه مشترك هستند و بسيارى از آنها براى شهادت از من دعا مى‏خواهند و من دعاى پيروزى مى‏كنم براى آنها كه خداوند همه آنها را حفظ كند و همه شما جوان‏ها را براى كشور ما حفظ كند.

    اميدوارم كه از اينجا به بعد هم كه مشكلات براى كشورتان زياد است و اين ريشه‏هاى فاسد الان در ايران هستند و چون مايوس شده‏اند، دست به يك همچو جناياتى مثل ترور شخصيت‏هاى محترم مى‏زنند و البته آنها خيال اين را دارند كه ما را و شما را سست كنند در اين جهاد اسلامى و اينها غافل از اين هستند كه وقتى كه جهاد براى خدا شد، براى اسلام شد، جهاد معنوى، جهادى است كه جهاد معنوى است، نه جهاد صورى و مادى، وقتى بنا شد كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است.

    و من از حماقت اينها هم تعجب مى‏كنم، اينها نمى‏خواهند كه يك فردى مثل آقاى مطهرى و مثل آقاى مفتح را از بين ببرند، اينها وسيله است براى اينكه نهضت را سست كنند حماقتشان اين است كه ديده‏اند اينها كه هر فردى را كه اينها ترور مى‏كنند مردم ايران براى نهضت بيشتر وارد ميدان مى‏شوند. اگر اينطور بود كه مثلاً آنوقتى كه مرحوم آقاى مطهرى را ترور كرده بودند، يك نيمى از مردم عقب نشينى كرده بودند، آنوقت براى نيم ديگرش هم مرحوم آقاى قاضى را مثلاً ترور مى‏كردند و مرحوم آقاى مفتح را و ديگران را. اما وقتى ديدند كه هر شخصى را كه اينها ترور كردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بيشتر به اين نهضت اقبال كردند، اين چه انگيزه‏اى دارد كه اينها به اين جنايت دست‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 44

    مى‏زنند؟ اينها همه براى اين است كه خداى تبارك و تعالى اينها را كر و كور كرده است، اينها را از آن ادراك راه صحيح محروم كرده است يعنى خودشان اسباب محروميت را فراهم كردند. خودشان اسباب اين شدند كه عنايت خدا كه بايد همه قشرها را هدايت كند، اينها خودشان را محروم كردند و بعد از آنكه خودشان را محروم كردند كارهائى انجام مى‏دهند كه برخلاف مصلحت خودشان است.

    امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سر نيزه بكند

    شما ملاحظه كنيد اين آقاى كارتر براى رسيدن به مقام رياست جمهور دست و پا كنند لكن خدا او را كر و كور كرده است كه راه‏ها را اشتباهى دارد مى‏رود. اين اگر چنانچه همان وقتى كه ما اشتغال داشتيم به مخالفت با اين مرد، آنوقت كه ديد اين ديگر در حال سقوط است، ديد نمى‏تواند اين را نگهش دارد، اگر كمك كرده بود به ايران و اقبال كرده بود به ايران و تصديق كرده بود حرف‏هاى ايران را، برايش بهتر بود يا آن پافشارى كه آنوقت كرد براى حفظ او و آن پافشارى‏هائى كه كرد براى حفظ يادگار او بختيار و آن پافشارى‏هائى كه بعد كرد؟ آن بهتر بود براى رسيدن به آن مقام، يا اين؟ حالا رفت، آنها از بين رفتند، بعد بردن يك نفر آدم جانى را به امريكا و پناه دادن به اصطلاح خودش آنجا و پرستارى از يك مفلوك به اصطلاح آنها، اين بهتر بود براى او يا اينكه او را نبرند؟ جاى ديگر برود زندگى كند (خوب، بود جاى ديگر).

    اينها از باب اين است كه كر و كور شده‏اند. يك كارى حالا، مثل اين بچه‏ها كه لج مى‏كنند، سر آن لجبازى مى‏كنند، حالا نتوانست او را نگه دارد، اين قدم دومى بود كه نتوانست نگه دارد اين مرد را در آمريكا و فرستاده است او را به يك جاى ديگر. خوب اين بهتر بود براى او كه باز سروصدا در دنيا راه بيندازد و در پاناما آنقدر تظاهر بر ضد اين مرد بكنند كه بر ضد آمريكاست، يا اينكه او را مى‏فرستاد اينجا و به عالم ثابت مى‏كرد كه من هم طرفدار مظلوم‏ها هستم، طرفدار آنها هستم كه غارت شده‏اند، نه طرفدار غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است اما قاعده اين بود كه اگر عقلش سر جايش بود، قاعده و اين بود كه اگر كسى بخواهد راه خودش را، آنى كه خيالش هست پيش ببرد، اينها را پيش نياورد تا اينكه يك مملكت‏هائى برضد او تظاهرات در آنها واقع بشود.

    امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سرنيزه بكند دنيا عوض شده، ملت‏ها يكى بعد از ديگرى دارند بيدار شوند، دارند از تحت سلطه استعمار بيرون مى‏روند. در يك چنين موقعى ديگر جاى صحبت اينكه ما مداخله نظامى مى‏كنيم، يك وقت بگويد مداخله نظامى مى‏كنيم، يك وقت بگويد نه ما مداخله نظامى نمى‏كنيم، همين طور مشوش هى صحبت كردن، براى همان است كه چشمشان باز است و كورند، نمى‏بينند اينها همانى است كه به چشم‏ها و گوش‏ها و عقل‏هاى آنها غل انداخته، نه از باب اينكه او ابتداء، خود آنها وسيله فراهم كرده‏اند تا غشاوت واقع شده است بر عقل‏هايشان و بر چشم‏هايشان و بر گوش‏هايشان اين يك كمكى است براى مستضعفين، اينطور راه را گم كردن يك كمكى است به مستضعفين. اگر قبل از اين قضايا يعنى قبل از اينكه اين مرد را ببرد به امريكا و

    صحيفه نور ج 11 صفحه 45

    به اصطلاح خودش بخواهد پرستارى از يك مفلوكى بكند، ما يك، بعضى از ممالك با ما متحد بودند، يعنى از ملت‏ها، حالا بسيارى از ملت‏ها با ما همراهند. نهضت ما دارد توسعه پيدا مى‏كند و مى‏رود توى ملت‏ها، ملت‏هائى كه، ببينند كه ملت ايران در مقابل يك قدرت بزرگ ايستاده و پيش برده، يك قدرت شيطانى را كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند يك ملتى ايستاده و ايستادگى كرده و پيش برده، ساير ملت‏ها هم گرفتارند ديگر، آنها هم همين گرفتارى‏هائى كه ما داريم آنها دارند. مصر به دست سادات و جاهاى ديگر هم به دست ديگران. همه ملت‏ها مبتلاى به دولت‏هايشان هستند، آنها هم خواهند از زير اين بار بيرون بيايند. وقتى ديدند كه ايران قيام كرد و پيش برد، ولو كشته داد اما پيش برد و ديگران هم همين فكر در مغزشان پيدا مى‏شود، ملت‏هاى ديگر هم همين معنا را مى‏خواهند، آنها هم همين كار را خواهند كرد.

    نهضت ملت ايران عظمت قدرتهاى بزرگ را شكست‏

    شما بدانيد كه اين نهضت ملت ايران، اين عظمت قدرت‏هاى بزرگ كه با تبليغات تحميل كره بودند بر دماغ‏ها كه اصلاً نمى‏شود با انگلستان در افتاد، حالا هم ديگر اصلاً با امريكا نمى‏شود ديگر در افتاد، اين عظمت را شكست. يعنى شما ملت عزيز ايران، زن و مردتان ريختند در خيابان‏ها و با فرياد الله اكبر، اين عظمتى كه در قلوب اشخاص پيدا شده بود و ملت‏ها را وادار مى‏كرد كه ساكت باشند مبادا يكوقتى بربخورد به آنها، اين را شكست. ما در آن قضيه سابق هم كوشش مى‏كرديم كه اين معنا كه نمى‏شود با دولت در افتاد، اين را بشكنيم، نمى‏شود در مقابل قدرت‏ها نفس كشيد و باورانده بودند به ملت ما به طورى كه به خودشان حق نمى‏دادند، اگر يك پاسبانى مى‏آمد مى‏خواست يك چيزى تحميل كند، به خودشان حق نمى‏دادند كه در مقابلش يك كلمه‏اى بگويند، سكوت پرده انداخته بود، سايه انداخته بود به سر ملت ما. اين معنا كم كم شكسته شد، صداها در آمد، نهضت شما او را شكست و نهضت شما الان اين معنا را هم شكست در دنيا كه نمى‏شود در مقابل آمريكا، اول قدم اين است كه انسان "مى‏شود" و "نمى‏شود" را ارزيابى كند. اول قدم هر مبارزه‏اى ارزيابى اين است كه در اين مبارزه مى‏شود يا نمى‏شود و شما ثابت كرديد كه نه مى‏شود. مى‏شود با آمريكا هم طرف شد، مى‏شود كه لانه جاسوسى آمريكا هم تصرف كرد، مى‏شود جاسوس‏هاى آمريكائى را هم گرفت و نگه داشت و حفظ كرد شما اين را ثابت كرديد به دنيا. آن عظمتى كه از آنها به واسطه تبليغات زيادى كه داشتند، در دنيا سايه افكنده بود كه ابر قدرت است و كسى حق حرف زدن ندارد، آن شكست. معلوم شد نه، ملت‏ها مى‏توانند فرياد بزنند، مى‏توانند مرگ بر كارتر بگويند، فرياد هم الان دارند مى‏زنند، نه اينجا جاهاى ديگر هم، هندوستان هم همين است، ممالك خودشان هم، ممالك غربى هم همين است، امريكا هم همين است. امريكايى كه هى مى‏گفت ما با قدرت نظامى، هى ما را مى‏ترساند، اينها دنبال همان بودند كه سابق انجام مى‏دادند. سابق اگر چنانچه يك كلمه‏اى فرض كنيد كه در يك روزنامه‏اى از ايران واقع مى‏شد برضد انگلستان يا برضد آمريكا، با يك كلمه‏اى كه آنها به محمدرضا مى‏گفتند كه فضولى موقوف، جلويش را اينجا مى‏گرفت. اگر يك كارى مى‏خواستند انجام بدهند، مثلاً در فرض كنيد

    صحيفه نور ج 11 صفحه 46

    مجلس شوراى استعمارى غلط، همچو كه كشتى انگلستان مى‏آمد طرف ايران مسأله ختم بود با همان حركتش. همچو كه اطلاع مى‏رسيد كه كشتى انگلستان راه افتاده از آنجا به كجا، اينجا ديگر بايد حتماً تسليم شد. قراردادى اگر مى‏خواستند ببندند و اينها يكوقتى، در آنوقتى كه فرض كنيد يك سرسختى مى‏خواستند نشان بدهند، يك چيزى كه در سرحدات واقع مى‏شد، اين كافى بود براى اينكه در مركز اينها ديگر دست بردارند از مخالفت و موافقت كنند و تسليم بشوند. اينها چيزهائى بود كه اينها با بوق و كرنا، با راديوها، با تبليغات، تبليغاتى كه بسياريش هم در خود كشورها بود يعنى عمال آنها در خود اين كشورها تبليغات مى‏كردند برضد خود كشور، اينها به مردم همچو بزرگ نشان داده بودند مسائل را كه مردم خيال مى‏كردند كه اگر الان يك حرفى بزنيم، يكدفعه چتربازى‏هاى آمريكا مى‏آيند مى‏ريزند و ايران را خراب مى‏كنند. در همين قضيه اين را كراراً براى ما آمدند گفتند كه، مى‏نوشتند، از خارج هم مى‏نوشتند كه چتربازها بناست كه از بالا بيايند بالاى سرسفارت، از آن بالا يك دوائى بريزند و بيهوش كنند همه را و بيايند پائين و همه را ببرند و در قم هم مى‏خواهند بيايند و شما را بربايند، حتى بعضى آمده بودند به من مى‏گفتند كه شما نمانيد اينجا شب. خوب آقا اين شعر است كه اينها مى‏گويند. اين حرف‏هائى است كه در كتاب حسين كرد نويسند و مى‏نوشتند. اينها، اين حرف است كه مى‏زنند والا "چتر بازها مى‏آيند و همه را بيهوش مى‏كنند" اين همان حرف‏هايى بود كه "هى دوا مى‏زدند، همه چيزها بيهوش مى‏شدند" حرف‏هائى كه در الف ليل مى‏گويند. خواستند اينطورى ما را مثل سابق كه از اين حرف‏ها ترس داشتند، اينطورى ملت ما را بترسانند، غافل از اينكه مسائل اين نيست، اصلاً مداخله نظامى ديگر حالا در دنيا اصلاً شكست خورده است، صحبتش هم شكست خورده. اينها به اعتبار اينكه ما را در افكار باز عقب مانده مى‏دانستند اين حرف را مى‏زدند، بعد هم حالا مى‏گويند كه وقتى كه در آمريكا چيز كردند رأى گيرى كردند (حالا به آن اندازه‏اى كه خودشان مى‏دانند) امروز يا ديشب بود كه پنجاه و پنج درصد از جمعيت آمريكا با مداخله نظامى مخالفند. يك غلطى از اول مى‏كنند بعد مى‏خواهند عذرش را بخواهند حالا مى‏گويند ملت ما مخالف است. خوب ملت آنها موفق باشد بسم الله، مگر مى‏شود حالا در دنيا يك چنين كارهائى را كرد، اين حرف‏ها مال سابق بود، نه مال حالا، حالا دنيا يك چيز ديگر شده. حالا اگر صداى اينها در آيد در اينجا. شرق منفجر مى‏شود، نه شرق تنها، غرب هم منفجر مى‏شود. مگر مى‏شود حالا از اين كارها كرد بعد حالا از آنجا دست بردارند. نه مداخله نظامى نه از باب اينكه مثلاً فرض كنيد خوب ملت هم با آنها موافق نيست حتى گفته بودند كه اينها مى‏گويند كه اگر اينها را هم بكشند، مداخله نظامى نبايد بشود، اگر اين جاسوس‏ها را بكشند هم، مداخله نظامى نباشد. خوب اگر يك چنين حرفى راست باشد معلوم مى‏شود كه آنها به عقل آمده‏اند كه پنجاه نفر آدم جاسوس را فرضاً كشته (كه بنا ندارند حالا اينها را بكشند) پنجاه نفر را بكشند اسهل است از اينكه يك مملكتى، چند تا مملكت، خود آمريكا به خاك و خون كشيده بشود. اين معلوم مى‏شود يك خرده‏اى به عقل آمده‏اند از اول هم معلوم نبود كه اين خيال‏ها باشد. حالا ديگر چسبيده‏اند به اينكه ما خير، محاصره اقتصادى مى‏كنيم بسيار خوب محاصره‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 47

    اقتصادى بكنيد ببينيم چه مى‏كنيد. اينها حرف است، محاصره مگر دنيا تابع آقاى كارتر، مگر همه دنيا مى‏خواهند زحمت بكشند كه آقاى كارتر بشود رئيس جمهور. سران كه مى‏شناسند هم را، سران ممالك هم را مى‏شناسند كه از چه قماشى هستند، مى‏دانند كه قضيه، قضيه ملت نيست. قضيه، قضيه اين است كه من مى‏خواهم چه بشوم او مى‏خواهد رئيس جمهور كجا بشود، او مى‏خواهد رئيس جمهور كجا بشود. اينها كه هم را مى‏شناسند مى‏دانند كه مسأله، مسأله اين نيست كه براى پنجاه تا مثلاً جاسوس خيلى دلشان سوخته يا براى فرض كنيد چه. اين را من كراراً گفته‏ام، ما در فرانسه كه بوديم يك نفر از اشخاص كه مى‏گفتند كه اين از طبقه بالاست (چه بود، من نمى‏دانم) از آنها مى‏آمدند زياد، راجع به همين مرديكه هم مى‏آمدند، گاهى هم از آمريكا پيغام مى‏آوردند، از رئيس جمهور آمريكا پيغام مى‏آوردند كه ما را سست كنند، اين در يك قضيه‏اى كه آمده بود و حرفش را نقل كردند، گفته بود كه يك قضيه‏اى در چين واقع شد كه سفارتخانه ما در خطر بود، ما راجع به افرادش هيچ ابداً نگرانى نداشتيم، افراد چيزى نيستند، راجع به مبلش ما نظر داشتيم، مبل‏هايش زياد قيمت داشت. اينها يك چنين قماش مردمى هستند كه مبل‏ها را اهميت مى‏دهند، نه آدم‏ها را. رئيس جمهور شدن پيش آقاى كارتر ارزش دارد، نه پنجاه نفر. اينها يك چيزهائى درست مى‏كنند براى اينكه آنجا براى خودشان يك راهى پيدا كنند و پيش ملت خودشان يك وجاهتى پيدا كنند و همانطور كه گفتم خدا كر و كورشان كرده كه هر راهى كه اينها بروند، برخلاف مصلحتشان است، هر طريقى كه بروند خلاف آن. بردند او را آنجا به خيال اينكه يك كارى بكنند، شكست خوردند، يعنى افكار مردم عوض شد، بعد لجاجت كردند در اينكه اين را تحويل بدهند، باز هم به ضرر خودشان شد. نتوانستند نگه دارند، فرستادند او را به پاناما. اين هم به ضرر خودشان. حالا اهالى پاناما دارند فرياد مى‏زنند در خيابان‏ها، چه مى‏كنند كه اين مرديكه را آورده‏اند اينجا چه كنند. خوب اين يك بنجلى است كه بايد بيخ ريش ما باشد، اينها اشتباه دارند اينها بايد بيايد در همين مملكت، بنجل از ماست، براى چه به پاناما برود؟ مردم پاناما را چرا اذيت مى‏كنند؟ خوب بفرستند او را محل خودمان، ما خودمان مى‏دانيم چه بكنيم.

    محاكمه شاه مفلوك، محاكمه رؤساى جمهور آمريكاست‏

    و عمده اين است كه خوف آنها نه براى اين آدم است، نه براى آن پنجاه تاست. اينها نيست. اينكه اصرار دارند كه اين مرديكه نيايد، براى اين است كه اگر اين بيايد و اينجا محاكمه بشود و محاكمه‏اش هم يك محاكمه همچو پنهانى و زير جلى نيست، محاكمه‏اى است كه با حضور اشخاص برجسته دنيا مى‏شود براى اينكه محاكمه يك آدم مفلوك نيست، محاكمه رؤساى جمهور است. همانطورى كه اين مرد گفته بود كه اگر من را محاكمه بخواهند بكنند، رئيس جمهور چند سال هم بايد محاكمه بكنند، چند نفر از اينها هم، صحيح است، اين محاكمه يك شخص نيست، يك آدم نيست، يك مفلوك نيست. ما هم او را نمى‏خواهيم براى اينكه يك آدم مفلوكى را چه بكنيم، ما مى‏خواهيم اين را

    صحيفه نور ج 11 صفحه 48

    بياوريم اينجا و در مقابل اين مستكبرين، مستضعفين تكليفشان را بدانند، مستضعفين دنيا يعنى مملكت آمريكا هم، ملت آمريكا هم تكليفش را با رؤساى جمهورش بفمهد كه اينها چه سنخ آدم‏هايى بودند كه به ما حكومت مى‏كردند. همانطورى كه ما اينجا فهميديم كه اينها چه سنخ آدم‏هائى بودند به ما حكومت مى‏كردند. فهميديم و خدا خواست كه قيام كرد ملت و خدا خواست كه اين را بيرونش كرد. مستضعفين دنيا بفهمند اينجا وقتى ما يك محاكمه‏اى راه انداختيم كه دنيا را شريك كرديم در اين محاكمه، از همه جا دعوت كرديم و در اينجا متفكرين دنيا، نويسندگان دنيا، سياسيون دنيا، شخصيات معتبر دنيا را از همه جا، حتى از آمريكا، از هر جا ما دعوت مى‏كنيم اينجا و اين آدم را اينجا محاكمه مى‏كنيم، يك محاكمه جار و جنجال دار تا معلوم بشود به همه دنيا، به همه مستضعفين كه اينها خودشان را جا زدند آنجا و با يك حرف‏هاى نامربوطى مى‏خواهند خودشان را تحميل كنند به ملت‏ها. ما به ملت‏ها بفهمانيم كه اينها لايق نيستند براى شما حكومت كنند، خودتان فكر كنيد. خودتان فكر كنيد بين خودتان، يك حكومتى كه دست خودتان باشد، نه اينكه كسى ارباب شما باشد. ما مقصدمان يك چنين مطلبى است، مقصدمان اين نيست كه يك نفر آدم بيايد اينجا و مثلاً چه بكند، نه. و همه خوف آقاى كارتر اين است كه مبادا يك چنين قصه‏اى پيش بيايد، پيش بينى يك چنين مسائلى مى‏كند. دست و پا مى‏كند، او را مى‏رود نگه مى‏دارد و بعد هم حالا جاى ديگر و بعدش حالا چه خواهد شد نمى‏دانم و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه يك ملتى است كه الان همه دنيا توجهشان به اينجاست. شما راديوهاى دنيا را، مطبوعات دنيا را ببينيد و در راس حرف‏هايشان همين مسائل ايران است الان.

    ايجاد حكومت اسلامى آرزوى رسول اكرم همه مسلمين است‏

    وقتى يك ملتى تحت توجه همه دنيا شد، بايد خودش را درست بفهمد، بفهمد كه پا را غلط نگذارد. اين خيانت‏هائى كه الان در ايران مى‏شود، در آذربايجان پيش آوردند، در بعضى جاهاى ديگر پيش آوردند. اين خيانت‏ها هم در نظر ملت‏ها منعكس بشود كه چيست. ملتى كه پا شده خودش خودش را اداره كند، از دست ابرقدرت‏ها مى‏خواهد خارج كند خودش را، چپاولگرى‏ها را مى‏خواهد قطع كند از مملكتش، باز از اهل خود مملكت بيايند و مخالفت كنند!! همه ملت‏ها توجه دارند كه چيست اين، خودش را در دنيا رسوا مى‏كند، همانطورى كه كارتر خودش را در دنيا رسوا كرد. اينهائى هم كه مى‏گويند ما اهل ايران هستيم و به ايران علاقه داريم، به ملت علاقه داريم و اينها، در يك وقتى كه ملت قيام كرده و قدرت‏ها را شكسته حالا مى‏خواهند يك حكومت ملى با دست خبرگان خودشان در اينجا تصويب بشود و چه بكند، همين‏هائى كه مى‏گويند ما از ملت هستيم و ما علاقه به ملت داريم، همين‏ها مخالفت مى‏كنند. دنيا مى‏فهمد كه اين قشر مخالف چه هستند، آنطورى كه شما فهميديد و ما فهميم، دنيا هم مى‏فهمد. كارى نيست كه فقط در آذربايجان ايجاد بشود و خداى نخواسته ملت آذربايجان را خدشه دار بكند، ملت آذربايجان خدشه‏دار نمى‏شوند همانطور كه ملت ايران، همه ملت‏هاى ما (يعنى‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 49

    ملت‏ها نيست كه يك ملتند) همانطورى كه آذربايجان خدشه دار نمى‏شود و تهران خدشه‏دار نمى‏شود و كردستان خدشه‏دار نمى‏شود و بلوچستان خدشه‏دار نمى‏شود همه اينها خدشه‏دار نمى‏شوند، همانطور هم كه انظار دنيا متوجه است كه اين يك عده خائن اقليت چه چيزى مى‏گويند. اين يك عده اقليتى كه ايستاده‏اند در مقابل سى و پنج ميليون جمعيت و در آراء آرائشان را ديديد كه در رفراندم اول همه قوا را روى هم گذاشتند باز صدى هشتاد با ما بود. حالا با اينكه يك مقدارى را بازى دادند و قهر كردند حالا هم صدى نود باز رأى مثبت دادند. دنيا نظر مى‏كند كه اين آدم‏ها چه مى‏گويند در مقابل يك ملت. اين مردم چه مى‏گويند در مقابل ملتى كه همه ايستاده‏اند و هر روز فرياد دارند مى‏زنند كه (بعد از تصويبش هم دارند فرياد مى‏زنند) كه ما همين قانون اساسى را مى‏خواهيم؟ اين چند نفر آدم چه چيزى گويند در مقابل اين ملت؟ چه حرف حسابى دارند؟ چرا بايد اينها يك چنين فكر معوجى داشته باشند كه يك عده ياغيگرى كرده‏اند، يك چنين عده معدودى مى‏خواهند بر همه ملت ما حكومت كنند. مگر حكومت محمدرضا غير از اين معنا بود كه يك عده معدودى مى‏خواست ديگران را تحت سلطه قرار بدهد؟ حالا هم همين‏ها نظير او هستند. و از ريشه‏هاى او هستند چه مى‏گويند اينها در مقابل يك ملت كه زن و مردش خون دادند و بچه دادند و جوان دادند و يك حكومت اسلامى مى‏خواهند درست كنند؟ آقايان چه مى‏گويند در مقابل اسلام؟ چطور جواب اسلام را مى‏دهند؟ ملت بايد درست توجه كند، دشمن‏هاى خودش را در اين مسائل بشناسد كه چه قشرهائى با ملت دارند مخالفت مى‏كنند و دشمن هستند با ملت ما. بايد مردم بشناسند اينها را و من اميدوارم كه اين تحولى كه پيدا شده و اينكه هر قصه‏اى كه به نظر آنها اين است كه ما در اين قصه يك شكستى بخوريم، بيشتر صدا در مى‏آيد بيشتر مردم با هم منسجم مى‏شوند، من اميدوارم كه انشاءالله اين راه را تا آخر برويم آنى كه آرزوى همه مسلمين است، آنى كه آرزوى رسول اكرم است، آنكه آرزوى ائمه ما هست و آن ايجاد يك حكومت اسلامى، همه چيزى اسلامى باشد، من اميدوارم كه با دعاى همه شما و با توجه همه شما به خدا و با وحدت كلمه اين راه را به آخر برسانيم.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  4. #924
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 50

    تاريخ: 28/9/58

    متن مصاحبه امام خمينى با حسنين هيكل‏

    حسنين هيكل: تا 3 روز ديگر يك سال از آخرين ديدار با شما در پاريس مى‏گذرد و در اين سال چيزهاى زيادى گذشت.

    امام: بله، الحمدالله. انشاءالله ... اميدواريم از اين به بعد هم چيزهاى زيادى بگذرد.

    سوال: در نظر شما مهمترين چيزى كه در سال گذشته رخ داد چه بود و چه توقعى داريد در سال آينده بگذرد؟

    جواب: بسم الله الرحمن الرحيم: مهمترين چيزى كه در سال گذشته براى ملت ما حاصل شد، قطع ايادى ابرقدرت‏ها از كشور و قطع ظلمى كه بر اينها در سال‏هاى طولانى شد، آن بزرگتر چيزى بود كه بر ما گذشت و بزرگتر چيزى كه ما آرزو داريم اين است كه در اين سال انشاءالله ممالك اسلامى به ما متصل بشوند و ملت‏هاى مسلمين بيدار بشوند و متوجه به اين بشوند كه اين تبليغاتى كه ابرقدرت‏ها كردند و خودشان را آسيب ناپذير معرفى كردند، اينها حقيقت نداشته است. ديدند ملت‏ها كه ملت ما بزرگتر آسيب را به بزرگتر رژيم وارد كرد و الان هم مشغول است كه آسيب‏ها را پشت آسيب‏ها وارد كند و آن كه بت بزرگى كه براى دنيا درست كرده بودند، ملت ما شكست آن را و مى‏شكند. آرزوى بزرگ ما اين است كه ملت‏هاى ديگر هم با ما متصل بشوند و همانطور كه اسلام دستور داده است كه مؤمنين اخوه هستند، همان مسائل در پيش روى ملت‏ها باشد. البته من از دولت‏ها بايد بگويم مايوسم لكن ملت‏ها اينطور نيستند. ملت مصر يك حكم دارد و آقاى سادات هم يك حكم و همين طور ساير ملت‏ها نسبت به دولت‏ها. كمى از دولت‏ها هست كه اميدى به آنها هست والا اكثراً اميد بر آنها نيست و ما آرزوى بزرگمان اين است كه ملت‏ها اين معنايى كه در ايران واقع شد و ديدند آن چيزهايى كه به نظرشان امكان نداشت تحقق پيدا كرد، آنها هم توجه داشته باشند كه غيرممكن‏ها با اراده ملت‏ها، اراده‏اى كه تبع اراده خداست، اراده‏اى كه براى خداست، غير

    صحيفه نور ج 11 صفحه 51

    ممكن‏ها ممكن مى‏شود و محال‏ها واقع.

    سوال: در سال گذشته چيزهاى زيادى رخ داد و چيزهاى زيادى هم شنيديم و الان كه من آمدم اينجا، مى‏بينم مشكلات زيادى در عين پيروزى‏هاى زياد در كشور ايران موجود است مثلاً اجانب، تبليغات، حمله تبليغاتى و حمله‏هاى ديگرى مى‏كنند و ممكن است كه يك وقت منجر به حمله نظامى هم بشود كما اينكه حمله‏هاى اقتصادى هم دارند به ايران و در آينده چيزهاى زيادى رخ خواهد داد. شما آيا براى آينده ممكن است من براى آينده سوالى بگيرم از شما كه شما چه در نظر داريد درباره روابط با آمريكا، مثلاً، من باب مثال در روابط با آمريكا و مثلاً درباره مسائل و مشكلات ديگرى كه متوجه ملت ايران و انقلاب ايران خواهد شد، شما چه در نظر داريد و مى‏خواهيد چه عملى انجام بدهيد؟ ديروز كارتر چيزى گفت كه شبيه به تهديد جنگ بود كه اين تهديد اول ايشان نيست.

    جواب: پشت سر هر انقلابى در عالم اينطور آشفتگى‏ها هست و من بايد بگويم كه انقلاب ما انقلاب بزرگى بوده است و در حد خودش بالاترين انقلاب بوده است، با وضعى كه حاضر است و ما شاهد بوديم و پشت سر آن آشفتگى‏هايش ناچيز است. آنطورى كه انقلاب‏هاى ديگر بودند كه بعد از 50 سال، 60 سال، بعد از چند سال باز گرفتار هستند، ما آن گرفتارى‏ها را نداريم و مهم هم اين است كه انقلاب ما اسلامى است و ملى، ملت مسلم قيام كرده است براى اسلام و هر قيامى كه اينطور باشد پشت سرش آنطور خونريزى‏ها، آنطور وحشيگرى‏ها پيدا نمى‏شود. شما مطلع هستيد كه در اين انقلابات يك ميليون و يك ميليون و نيم مقتول داشتند. پس از پيروزى، فلان كسى كه پيروز شده است مى‏گويد من تا اين سيگار را كشيدم هر چه مى‏توانيد بكشيد و آنطورى كه الان براى من يعنى چند روز پيش از اين، صورت آوردند از ممالكى كه در آن يك انقلابى واقع شده و صورتى كه از حبسى‏ها دادند، از مقتولين و اينها دادند عددها، عددهاى زيادى مثل يك ميليون، يك ميليون و نيم، دو ميليون بود. و كشور ما بعد از اينكه انقلابش پيروز شد، يك نفر هم حتى بيگناه كشته نشد. آن اشخاصى كه در محكمه بردند و ثابت شده است به اينكه مفسد بوده‏اند و فساد ايجاد كرده‏اند و قتل عام‏ها كرده‏اند، امر به قتل عام‏ها كرده‏اند، آنها يك عده معدودى بودند كه بعد از اينكه محاكمه شدند به جزاى خودشان رسيدند. بعد از انقلاب ما، يك آزادى داده شد، تمام مرزها باز و تمام فرودگاه باز و تمام احزاب و تمام نويسندگان آزاد، در صورتى كه بعد از انقلاب، شما مى‏دانيد كه تمام اينها به روى دنيا بسته مى‏شود. انقلاب ما، غير از انقلاب جاهاى ديگر است. انقلاب وقتى متكى بر اسلام شد و ملت متعهد به اسلام بودند اين انقلاب نمى‏تواند آنطور خسارات را داشته باشد. ما هر چه خسارت ديديم در حالى بوده است كه با شاه، شاه‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 52

    مخلوع و دار و دسته او برخورد داشتيم و حالا هم هر چه مقتول هست آنهايى هستند كه آنها دارند جنايت مى‏كنند و باز هم ناچيز هست، چيزى نيست در نظر ما. اما قضيه تشرهاى آقاى كارتر، نمى‏دانم شما اين مثل را مى‏دانيد، من حيفم آيد كه مثل بزنم به شير، كه مى‏گويند وقتى كه مقابل يك دشمن مى‏ايستد هم فرياد مى‏زند هم از آن طرفش چيزى بيرون مى‏آيد و هم دمش را حركت مى‏دهد، فرياد مى‏زند براى اينكه طرف را بترساند، مى‏ترسد، از اين جهت از او چيزى هم صادر مى‏شود، دمش را حركت مى‏دهد براى اينكه ميانجى پيدا كند. آقاى كارتر را من حيفم مى‏آيد كه بگويم شير، لكن يك موجودى است كه همين كارها را دارد مى‏كند اين هياهو و اين فريادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامى، دخالت نظامى، اينها كهنه شده است و لهذا يك دفعه يك چيزى مى‏گويد فوراً بعدش يك چيز ديگر مى‏گويد خلاف آن. اينها همان فريادهايى است كه آن حيوان زد براى اينكه بترساند طرفش را الان ملت‏هاى اسلامى و ملت‏هاى غير اسلامى هم توجه‏شان به اينجاست و دلهاى‏شان با ماست. شما اين را بدانيد كه اگر چنانچه سرنيزه سادات از روى مصر برداشته بشود، ملت مصر با ماست براى اينكه ما اسلام را مى‏خواهيم، مصر هم اسلام را مى‏خواهد. ما مى‏خواهيم يك حكومت اسلامى باشد، ملت مصر هم همين را مى‏خواهند. ما مى‏خواهيم يك ملت اسلامى باشد، ملت عراق هم همين را مى‏خواهند، ملت‏هاى ديگر هم، تركيه هم همين را مى‏خواهد. هر جا كه مسلم است ملتش مايل است كه يك رژيم اسلامى، يك رژيم عدل باشد بلكه اگر ما تبليغاتمان برسد به دنيا و ما به مردم دنيا حالى كنيم كه اسلام چه چيز است، اسلام اصلاً شناخته نشده است، تا حالا اصل اسلام شناخته نشده است، كسى نمى‏داند چيست تا حكومت مى‏گويند، به نظرتان حكومت محمدرضا مى‏آيد و سادات و كارتر، تا رژيم گفته مى‏شود، اين رژيم‏ها به نظرشان مى‏آيد. ما هر چه هم بخواهيم به آنها بفمانيم، تا نتوانيم درست پياده كنيم آن چيزى را كه موافق رضاى خدا و رسول خداست، نمى‏توانيم ادعا كنيم كه ما يك رژيم اسلامى داريم. ما الان در آستانه اين واقع شده‏ايم كه يك رژيم اسلامى متحقق بشود و انشاءالله متحقق بشود لكن اگر دنيا بفهمد كه اين اسلام چيست، حكومت اسلام چه جورى است، چه وضعى دارد، حاكم اسلام و رئيس اسلام با محكومين و با اشخاصى كه به آنها حكومت مى‏كند چه وضعى داشته اند، سردارهاى اسلام در صدر اسلام با مردم چه وضعى داشته‏اند، سردارى كه يك نفر آدم بازارى، صوفى به او فحاشى مى‏كند، نشناخته و بعد او راه مى‏افتد مى‏رود بعد به او مى‏گويند كه اين مالك اشتر ظاهراً بود كه اين مالك اشتر بود، فهميدى چه كردى؟ فهميده و مى‏دود دنبالش كه مى‏بيند رفته مسجد،مى‏گويد كه من آمدم مسجد دعا مى‏كنم براى تو. اين يك فرم حكومتى است كه دنيا نديده است يعنى تا حالا در دنيا نشده است پياده بشود. زمان حضرت امير و زمان پيغمبر اكرم و خلفا يك مقدارى، آنطورى كه مى‏خواستند يك مقدارى شد والا آنطورى كه آنها مى‏خواستند نشده است تا حالا. بعد از

    صحيفه نور ج 11 صفحه 53

    آن هم كه بنى اميه آمدند و بنى عباس آمدند و حكومت‏هاى ايرانى و نمى‏دانم بومى و اينها بودند كه ديگر بدتر شد مصيبت‏ها. ما اگر بتوانيم و شما نويسنده‏هايى كه مسؤول هستيد همه شما مسؤول هستيد، همه نويسندگان اسلام مسؤول هستند، همه گويندگان اسلام مسؤول هستند كه معرفى كنند اسلام را به مردم، حكومت اسلام را معرفى كنند به ملت‏هاى خودشان كه حكومت اين است وضعش، نه آنى كه محمدرضا داشت نه آنى كه سادات دارد و نه آنى كه ساير سران قوم دارند. آنها اصلش اجنبى است از اسلام، ربطى به اسلام ندارد. اگر ما معرفى كنيم اسلام را به دنيا، همه دنيا با ما موافق مى‏شوند، همه قلوب دنيا مى‏خواهند عدالت باشد، اينجور عدالتى كه در اسلام هست لكن خوب، ما يك اشخاص ملت ضعيفى هستيم، تبليغات نداريم در دنيا، دنيا برضد ما دارد تبليغات مى‏كند، همه قلم‏هاى خارج به ضد ماست، همه راديوهاى خارج تبليغات برخلاف ما مى‏كنند، معذلك يك معجزه است كه در عين حالى كه همه دارند برخلاف دارند عمل مى‏كنند باز هم اين قافله دارد جلو مى‏رود و جلوتر خواهد رفت. پس اين معنا كه شما مى‏گوئيد كه تشر زده آقاى كارتر و ما را خواسته بترساند، اين نظير همان تشرى است كه آن حيوان مى‏زند و ما هم بنا نداريم بترسيم، يك قومى مى‏ترسند كه بر ايشان مردن يك مسأله باشد. شما يك مقدارى باشيد توى اين مردم، همين‏هائى كه اينجا الان فرياد دارند مى‏زنند، يك مقدارى توى اينها باشيد ببينيد كه اينها منطقشان چيست؟ اينها مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم كه شهيد بشويم. همين امروز كه در روزنامه من ديدم اين عيال مرحوم آقاى مفتح مى‏گويد كه ما افتخار مى‏كنيم كه يك شهيد داديم. يك مردمى كه بانوانش اينطور باشند كه به شهادت سرپرستشان آن هم يك چنين سرپرستى افتخار بكند و بسيارى از اين زن‏ها كه جوانشان را از دست دادند مى‏آيند پيش من مى‏گويند كه ما باز هم داريم، باز هم داريم كه تقديم كنيم، يك چنين ملتى را آقاى كارتر از نظامى مى‏ترساند؟ از نظامى بايد خودش را بترساند كه به آنطور اعتقاد ندارد و آنهائى كه دعا را مى‏خواهند وسيله رياست قرار بدهند، ناقوس را مى‏خواهند وسيله بلندگويشان باشد براى رياست. ما از چه مى‏ترسيم؟ مائى كه معتقديم كه از اينجا كه برويم به يك جاى بهتر مى‏رسيم چرا بايد بترسيم؟ پس ما از نظاميشان نمى‏ترسيم، ما مهيا هستيم، تا آن اندازه كه مى‏توانيم مقابله كنيم، اگر نتوانستيم شهيد مى‏شويم كارى نيست اين، اولياء ما هم همين طور بودند. لكن من به شما مى‏گويم كه اصلاً اين اسلحه پوسيده است، اين اسلحه اينكه ما مداخله نظامى مى‏كنيم يك اسلحه پوسيده‏اى است كه سابقاً اگر چنانچه يك چنين چيزى مى‏گفتند در ايران، خوفى بود اما ايران الان از اين چيزها خوفى ندارد و اين اسلحه پوسيده است، اصلاً اسلحه در دنيا پوسيده است، مسخره مى‏كند دنيا اين حرف را، اين حرفى كه ما مداخله نظامى مى‏كنيم، اين حرفى است كه دنيا مسخره‏اش مى‏كند لكن حالا اگر ديوانگى كردند و يك چنين كارى كردند ما هم حاضريم، ما ابائى از اين نداريم، البته ما حتى الامكان مى‏خواهيم كه‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 54

    بشر انسان باشد و مثل سباع به هم نريزند اما اگر سباعى به ما حمله كرد ما دفاع مى‏كنيم تا آن حد كه مى‏توانيم. اما قضيه اقتصادى و اينها اين هم از همانطور است، از همان قماش است كه كهنه شده اين اسلحه‏ها. آقاى كارتر خيال مى‏كند كه ماها از دنيا اصلاً بى‏خبر هستيم، هيچ اطلاعى از دنيا نداريم، ايشان را هم به آنطور حالا مى‏شناسيم كه ابرقدرت هست و داراى كذا و چقدر نمى‏دانم لشكر و چقدر سلاح و امثال ذلك و همه دنيا هم. ما عقيده مان مثلاً اين است كه تا ايشان بگويند كه "محاصره اقتصادى" در دنيا به روى ما بسته مى‏شود، اين هم از آن خيالاتى است كه ايشان كردند پيش خودشان، در آن كاخ سفيد قهوه خوردند و يا اگر مى‏خوردند و پاهايشان را روى هم انداختند اين فكر را كردند. ما پيشمان اين حرف‏ها مطرح نيست، ما اين را گفتيم كه ما خودمان از اين زمين خدا، روزى خودمان را در مى‏آوريم و علاوه كى گوش مى‏دهند مردم به اين حرف‏ها؟ دولت خودشان هم در يكى دو دفعه تا حالا دو، سه دفعه تا حالا گفته‏اند كه اين حرف صحيح نيست، محاصره اقتصادى صحيح نيست، بكلى نمى‏شود. ممالك ديگر هم كه تابع ايشان نيستند، بلى آقاى سادات تبعيت دارد، تابع است، او چشم و گوش بسته مثل شاه ما تسليم است و من چقدر بايد تاسف بخورم كه يكى كه در يك مملكت اسلامى دارد مى‏گويد "من راس اين مملكت هستم با دو نفر كه هر دو دشمن اسلام هستند، دشمن اسلام هستند نه دشمن يك طايفه اى، رژيم اسرائيل دشمن اسلام است نه دشمن ما، دشمن شما، كارتر برادر اوست اينها سر يك ميز بنشينند و با هم معاهده كنند بر ضد اسلام و ما بنشينيم گوش كنيم، ملت مصر هم بنشيند گوش كند، شما نويسنده‏ها هم بنشينيد گوش كنيد. اين چقدر تاسف دارد و چقدر من بايد متاسف باشم به اين وضع اينكه اينها يك چنين پيوندهايى دارند با دشمن‏هاى اسلام، با كسانى كه به روى مسلمين آتش كشيدند، اينها بنشينند با هم سر يك ميز و با هم قرارداد كنند برضد مسلمين و از آن بدتر اينكه هم مسلمين بنشينند نگاه كنند، دولت‏هاى اسلامى هم بنشينند نگاه كنند، ملت‏ها هم بنشينند نگاه كنند.

    سوال: من يك چيزهايى دارم احساس مى‏كنم و مى‏بينم كه از داخل نهضت است، از داخل ايران است و از خارج نيست مثل قضاياى آذربايجان و اكراد و كردستان كه شكل مسلح گرفت و مثلاً قضيه دانشجويانى كه اين گروگان‏ها را گرفتند، اين از داخل ملت شروع شد. مثلاً آيا دولت ايران با اينها موافق بود و آيا با آنها همكارى مى‏كرد و دلش مى‏خواست يك چنين چيزى بشود؟ من مى‏خواهم رأى امام را ببينم درباره قضايائى كه در داخل كشور و از اندرون آن بروز مى‏كند و تراوش مى‏كند نه آن چيزى كه از خارج مى‏آيد اينها، چه نظرى شما داريد و چه تفسيرى بر اين قضايا داريد؟ حكومت‏هائى آمدند و رفتند، وزير خارجه‏اى آمد، وزير خارجه‏اى رفت، چيزهاى ديگرى هست احتمال مى‏دهم يك فشارهاى اقتصادى داخلى هم‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 55

    باشد كه ما اطلاع نداريم اين تغييراتى كه دارد مى‏شود. نظر امام، تفسير امام براى قضايا چيست؟ اينها از كجا مى‏شود اينجور چيزهائى؟

    جواب: قضايائى كه در ايران واقع شده است اينها ريشه‏اش از خارج و يك مقدارى هم از ريشه‏هايى كه رژيم سابق دارند و طرفدارانشان است. امت اصيل، نه كرد و نه آذربايجانى با ما مواجه نيستند، البته يك تبليغاتى در كردستان همان اشخاص خارجى كردند كه خيال كردند كه يك تفرقه‏اى بين مثلاً اكراد و غير اكراد، بين اقليت‏هاى اينجا و غير آن هست و اين براى اين است كه اسلام را درست نمى‏گذارند ما معرفى كنيم. من اميد اين را دارم كه اگر اسلام آنطورى كه ما مى‏خواهيم در اينجا تحقق پيدا كند، پياده بشود، نه كرد و نه لر و نه ترك و نه ساير قشرها كه هستند هيچ يك از اينها اصلاً نخواهند كه خودشان عليحده باشند، عليحده بودن روى اين زمينه است كه يك دولت مركزى بخواهد بر آنها يك تحميلاتى بكند. مثل همين است كه اول هم گفتم كه تا گفته مى‏شود رژيم، دولت و اينها مردم توى ذهنشان همان رژيم سابق و همان دولت‏هاى سابق مى‏آيد كه در تهران نشسته بودند و تحميل مى‏كردند به همه قشرهاى ايران، زور مى‏گفتند و آنها را محروم مى‏كردند و تمام ذخائرشان را به ديگران مى‏دادند و در خوزستان مردم گرسنگى مى‏خوردند و نفت زير پايشان براى خارج صادر مى‏شد. اينها اگر حكومت اسلامى را ببينند و بدانند كه چه خواهيم كرد و چه ميل داريم انجام بدهيم، آن روزى كه حكومت اسلامى پيدا بشود تمام اين قشرهايى كه هستند اين مسائل از پيش آنها ديگر طرح نمى‏شود طرح اينكه ما مى‏خواهيم خودمان حكومتمان باشد، ما مى‏خواهيم شهردارى، خودمان باشد، اينها روى اين زمينه است كه از دولت‏هاى سابق ضربه خوردند، آن ضربه‏اى كه از دولت‏هاى سابق خوردند. تلخى كه در ذائقه همه قشرها هست اين اسباب اين شده است كه اينها خيال كنند كه اين حكومت اسلامى هم مثل حكومت شاهنشاهى است همانطورى كه حكومت شاهنشاهى همه ذخائر را مى‏برد و كردستان در حال فقر بود و عرض بكنم كه بيمارستان نداشتند و دانشگاه نداشتند و هيچ چيز فرض كنيد كه بلوچستان هم همين طور بختيارى هم همين طور، اينطور بود، الان هم كه مى‏شنوند حكومت، اصلاً در ذهنشان بيش از آن حكومتى كه در رژيم سابق بود، نمى‏آيد. از اين جهت اين حرف‏ها را مى‏زنند و ما هم گفتيم كه ما الان حرف‏هاى شما را همه را مى‏شنويم تا وقتى فهميديد حكومت چيست، وقتى گفتيد حكومت، ديگر خودتان حرفتان را پس مى‏گيريد و ما در داخل از خود ملت، از خود داخل چيزى نداريم. ملت همه‏شان با ما هستند آنهائى كه الان صدا در مى‏آورند در اين قشرها اينهايند كه از خارج الهام مى‏گيرند نه از داخل و آنها هم بسيارشان متوجه مسائل نيستند و بعضى‏شان هم البته كذا هستند و الا نه اين است كه ما، شما خيال كنيد كه در داخل ما يك مشكلاتى الان مواجه هستيم و مردم در داخل نمى‏گذارند چه‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 56

    بشود نه، مسائل اينطور نيست، البته يك قضيه كه واقع مى‏شود قلم‏هاى دشمن‏هاى ما به راه مى‏افتد و يك قضيه كوچكى را بزرگش مى‏كنند الى ماشاءالله. يك قضيه در آذربايجان مثلاً پيش مى‏آيد، قضيه جزيى كه قابل ذكر خيلى نبود، آذربايجان مخالفتى با اسلام نداشت، اين را در خارج بزرگش مى‏كنند و در راديوها سروصدا در مى‏آورند كه حكومت آذربايجان چه مى‏خواهد بشود و جمهورى آذربايجان چه و اين حرف‏ها نيست در كار، اين حرف‏ها اين تبليغات است همه‏اش، واقعيت ندارد. شما الان مى‏بينيد بازارهاى ايران باز است و هيچ خبرى نيست، همه جا صحيح و سالم و مثل آن نهضت‏ها و آن انقلابات نيست كه الان انقلابى باشد. ما انقلابمان باز يك سالش نشده است و انقلابى كه باز يك سال نشده است و پيروزى‏اش چند ماه است، شما متوقعيد كه تا اين سد شكسته شد تمام امور همچو آسوده و راحت يكه ..... خوب، يك سى و پنج ميليون حبسى از حبس بيرون آمدند، ما يك محبس داشتيم ايران اسمش بود، سى و پنج ميليون جمعيت هم توى آن محبوس بودند، اختناق‏ها بود و فشارها بود، يك دفعه يك سدى شكسته شد سى و پنج ميليون ريختند بيرون، شما مى‏خواهيد سى و پنج ميليون كه بيرون مى‏ريزند، تويشان هم يك عده‏اى هستند كه اينها جاهل هستند، يك عده‏اى هم هستند كه آنها ملهم از خارج هستند، شما مى‏خواهيد كه فوراً همه سروصداها بخوابد و اينها. شما خاطر جمع باشيد كه اين سروصداها چيزى نيست و يك چيزى كه پيش ما يك اهميتى داشته باشد نيست، اينها مثل سروصداهاى آقاى كارتر است، كه هيچ خبرى نيست در اينجا، دشمن‏هاى ما براى ما خبر خيال مى‏كنند مى‏خواهند درست بكنند و اما قضيه اينجايى كه شما اسمش را سفارت مى‏گذاريد و ما اسمش را جاسوسخانه مى‏گذاريم، اين قضيه را يك دسته از جوان‏هاى ما رفتند و آنجا را گرفتند و ديدند كه محل جاسوسى است اينجا، اصلاً يك سفارتخانه نيست، با اسم سفارتخانه يك محلى را درست كردند براى جاسوسى و توطئه منطقه نه توطئه تنها براى ايران، اينها هم كه ديدند در آنجا هستند، آنها هم جاسوس هستند، اصلاً مامور سياسى ما در ايران برايمان ثابت نيست كه يك مأمور سياسى آمريكا داشته باشد. امريكا ما را يك دولت سياسى نمى‏دانسته كه يك مامور سياسى بخواهند بفرستند. دولت اينجا هم آنوقتى كه بود، رژيمى كه بود نوكرش بود، هر كارى مى‏خواست مى‏كرد. مى‏خواست چه كند؟ يك ديپلمات بياورد اينجا، مگر مواجه بود با يك مملكتى كه مثل خودش بود؟ يك مملكتى بود كه در قبضه او بود و همه چيز آن دست او بود، اين ديگر ديپلمات نمى‏خواست، اين اينجا مى‏خواست كه يك مركزى درست بكند و عمده نظرش خارج بود، دشمنان خارجى او بود، عمده نظر آقاى كارتر در اين محل كه اين چيزها را درست مى‏كرد شوروى بود نه اينكه ايران برايش يك چيزى بوده خوب ايران در مشتش بود، كارى به او نبود، عمده نظر اين بود كه اينجا پايگاهى درست كنند، در مقابل يك قدرت بزرگى پايگاه نظامى درست كرده، پايگاه همه چيز و پايگاه‏

  5. #925
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 58

    تاريخ: 29/9/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم‏

    شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    چقدر من از اين صورتهاى نورانى، ايمانى، اسلامى، خوشم مى‏آيد، (گريه حضار) چقدر من اين برادرها و فرزندانم را دوست دارم، (گريه حضار) شماها امروز فرزندان اسلام هستيد، شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد، خدمت به ديانت اسلام مى‏كنيد و در راه خدا قيام كرديد، پاسداران قرآن كريم هستيد، پاسداران اسلام مقدس هستيد، چه مجلس خوبى است اين مجلسى كه من شما برادرها را همچو مى‏يابم كه صادقانه براى اسلام خدمت مى‏كنيد، چه چهره‏هاى خوبى شما داريد و چه جوانهاى برومندى براى اسلام هستيد، اسلام عزيز به ما خيلى حق دارد و به شما خيلى حق دارد، اسلام عزيز در طول تاريخ مخفى بوده است بر ما، نگذاشتند كه اسلام را، آنطورى كه هست در معرض نمايش عمومى بگذاريم.

    ترس دشمنان از اسلام است‏

    دشمنهاى اسلام كوشش كردند كه بين برادرهاى اسلامى جدائى بياندازند و كوشش كردند كه تعليمات اسلامى را نگذارند به گوش برادرهاى مسلم برسد چون از اسلام مى‏ترسيدند و از اجتماع مسلمين هراس داشتند. آنها امروز كه ضربه خوردند، ضربه اسلامى خوردند، ديدند كه ملتى به پاس اسلام قيام كرده است و يك جمعيت‏هاى زيادى، جوانان برومندى، براى خدا پاسدارى دارند مى‏كنند، آنها ديدند كه اين ملت، اين پاسداران ملت آنها را به عقب راند و قدرت‏هاى آنها را شكست و دست‏هاى آنها را از مخازن ايران كوتاه كرد، امروز كه آنها ضربه ديدند حيله‏هاى آنها بيشتر به كار افتاده است، نوكرهاى آنها بيشتر مشغول حيله شدند، در اطراف ايران نوكرهاى اينها آشوب مى‏كنند، ملت ما بايد هشيار باشد و اتكال به خدا بكند و اين تتمه‏اى كه از آن ريشه‏هاى فساد بوده است از سر راه اسلام و قرآن بردارد.

    پاسداران امروز مثل لشكرهاى صدر اسلام هستند

    جوانان عزيز من، برومند باشيد، قدرتمند باشيد كه پشتوانه شما خداست، شما امروز مثل‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 59

    لشكرهاى صدر اسلام هستيد، مثل آن است كه در ركاب رسول اكرم (ص) جنگ مى‏كنيد همان طور كه آنها با عده‏هايى قليل به اذن خدا بر عده‏هاى كثير، بر لشكرهاى كثير غلبه كردند، شما هم غلبه خواهيد كرد بر دشمن‏ها، هر چه بزرگ باشد، وقتى مقصد خدا باشد، مقصد اين باشد كه اسلام زنده بشود، مقصد اين باشد كه احكام اسلام در مملكت جارى بشود، مقصد كه الهى شد دنبالش پيروزى است.

    به فيض الهى اعمال دشمن به نفع ما تمام مى‏شود

    اين دست و پاهايى كه مى‏زنند اينها و كارهاى غير عقلائى كه مى‏كنند، مى‏بينيد كه به نفع ما تمام مى‏شود، به نفع شما تمام مى‏شود، ترور مى‏كنند به خيال اينكه ما را بترسانند، ملت ما را بترسانند، مى‏بينيد كه شجاعتشان افزون مى‏شود و فريادشان بيشتر و اجتماعاتشان بيشتر، اينها خداوند عقلشان را گرفته است كه كارهائى كه مى‏كنند بر ضرر خودشان تمام مى‏شود، كارهائى كه مى‏كنند به نفع ما باشد، شاه خائن را، شاه مخلوع را كه ملت ما عقب زده است با انهمه جرائمى كه براى اين ملت پيش آورده است و مرتكب شده است و با آنهمه جناياتى كه بر اين ملت كرده است، آنها به خيال توطئه، يا به هواى ديگرى او را مى‏برند پناه مى‏دهند، براى اينكه به ملت خودشان حالى كنند كه ما انساندوست هستيم، بر ضرر خودشان تمام مى‏شود. ملت‏ها بيدارند، مى‏دانند كه اين ابرقدرت‏ها چكاره‏اند، آنقدر پافشارى مى‏كنند و از اينطرف، ملت قدرتمند ما در مقابل ايستاده است كه مى‏بينند نمى‏شود او را نگه داشت در محل خودش، به اسم اينكه ما مى‏خواهيم او را بيرون كنيم مى‏برندش به يك جاى ديگرى كه باز تحت حمايت خودشان است، غافل از اينكه عقب نشينى باز اثرى ندارد و ملت ما آماده است براى اينكه تا آخر نهضت قيام خودش را حفظ كند، كارهائى كه اينها مى‏كنند كارهائى است كه به خيال خودشان، براى خودشان است، لكن ضرر خودشان در اوست.

    شما امروز وقتى كه مطالعه كنيد، بشنويد قشرهاى مختلف ملت‏ها را، نه دولت‏ها، ملت‏هاى جهان الان به نفع شما هستند، دولت‏ها هر چه مى‏خواهند باشند، از دولت‏ها هم كم كم دارند به نفع شما مى‏شوند، در خود آمريكا هم ملت آمريكا كم كم بيدار مى‏شوند، خواهند شناخت اين ابرقدرت‏هائى كه تحميل مى‏كنند خودشان را بر ملت‏ها، قبلاً اينطور نبود كه ملت آمريكا با ما باشد، حالا بسيارى از آنها با ما شده‏اند، حالا وقتى كه خودشان اقرار كردند كه وقتى كه آراء ملت را شمارش كردند، به يك ارزيابى فهميدند كه پنجاه و پنج درصد اجازه نمى‏دهند كه آمريكا دخالت نظامى بكند و شايد اجازه ندهند كه دخالت اقتصادى بكند، حصر اقتصادى را كه او خيال مى‏كرد بر ضرر ملت ماست، ملت‏هاى ديگر همه از اين انتقاد كردند، بلكه بسيارى از دولت‏ها هم، ما مصمميم، ملت ما مصمم است كه اين راهى كه رفته است تا آخر برود، من در چهره‏هاى نورانى و دوست داشتنى شما كه نگاه مى‏كنم تصميم را مى‏فهمم، شما مصمميد، ما هم مصمميم، ما از نظامى آمريكا و از حصر اقتصادى‏اش هيچ باكى ندارم و گمان نكنيد كه موفق بشود و اجازه بدهد ملت آمريكا و مجلس آمريكا بر اينكه يك دخالت نظامى بكند، براى اينكه مى‏داند ملت آمريكا كه دخالت نظامى به ضرر ملت آمريكاست و به ضرر دولت‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 60

    آمريكا است و از حصر اقتصادى هم ابداً خوفى نداشته باشيد، براى اينكه ملت‏هاى ديگر و دولت‏هاى ديگر تابع آمريكا نيستند، در دنيا به روى ما بسته نخواهد شد، ما خدا را داريم، در دنيا به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است. ما براى خدا مى‏خواهيم اقدام كنيم، ما قيام كرديم براى خداى تبارك و تعالى، ما ديديم كه ظلم در اين مملكت هست، ما ديديم كه چپاولگرى در اين مملكت هست، ما ديديم كه مستكبران، مستضعفان را دارند از بين مى‏برند، قيام كرديم، ما براى خدا قيام كرديم، در همه اهالى ممالك هم به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است و ما اتكال به رحمت خدا و اتكال به قدرت خدا مى‏كنيم و شما قدرتمند باشيد و به پيش برويد.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  6. #926
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 61

    تاريخ: 29/9/58

    بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش كورانده و دانش‏آموزان دبيرستان الفتح نهاوند

    قيام براى خدا شكست ندارد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از همه آقايان محترم، برادرهاى عزيزم كه از اطراف، پاى پياده آمديد تشكر مى‏كنيم. ملتى كه اينطور تحول پيدا كرده است كه در سرماى اين راه‏ها، با رنج، جوان‏هايش پياده مى‏آيند و غسل شهادت مى‏كنند و پيشقدم براى شهادت هستند، پيروزند. شما جوانان پيروزيد انشاءالله و آنها كه گمان مى‏كنند كه با يك ترورى، با يك راه انداختن ناراحتى‏هائى مى‏توانند اين ملت را از راه خودش منحرف كنند اشتباه مى‏كنند.

    ملت ما بيدار شده است و قيام كرده است و قيام براى خدا، كسى كه قيام براى خدا كرده است اين شكست ندارد و كشته شدن بعضى افراد هر چه هم شخصيتى باشد، در روحيه ملت ما تأثير بد ندارد بلكه بيشتر تهييج مى‏كند. ملت ما ملتى است كه مى‏خواهد كار بكند، دانشجوئى كه براى خدا مى‏خواهد اين نهضت را برساند به آخر، كشاورزى كه براى خدا اين نهضت را به آخر برساند هر چه هم با او مقابله كنند، هر چند ناراحتى ايجاد كنند و هر چه هم جار و جنجال كنند دشمن‏هاشان، فايده براى آنها ندارند اينها بيشتر به ميدان مى‏آيند. عمده اين است كه راه، راه خداست و اسلام است و جوان‏هاى ما اين راه اسلامى را رفته‏اند و مثل سابق ديگر نيستند كه از يك تشر دولت، از يك پاسبان وحشت داشته باشند، اينها ديگر از هيچ چيز ترس ندارند، چنانچه در خيابان‏ها رفتند و در پشت بام‏ها رفتند و مقابله كردند با دشمن‏ها، مقابله كردند با توپ و تانك و پيش بردند و از اين به بعد هم انشاءالله پيش مى‏برند.

    شما نهضت‏تان براى خدا بوده است‏

    لكن دو شرط در پيشرفت هست. يك شرط اين است كه براى خدا باشد، اگر چنانچه يك قيامى براى خدا باشد خداى تبارك و تعالى كمك مى‏كند. از كمى جمعيت نترسيد، ولى بحمدالله جمعيت‏هاتان زياد است. در صدر اسلام يك جمعيت سى هزارى به دو تا امپراطورى كه به همه جهازهاى سلاحى مجهز بودند و يكى‏شان هفتصد هزار نفر يا هشتصد هزار نفر نظامى مجهز به جنگ آورده بود، اينها با سى هزار نفر غلبه كردند. يكى از سردارهاى اسلام آنوقت گفت كه شصت هزار نفر

    صحيفه نور ج 11 صفحه 62

    جلو آمدند پيشاهنگند از دشمن و دنبال آنها هم هشتصد يا هفتصد هزار نفر دشمن هست، ما اگر يك ضربه‏اى به اينها نزنيم اينها جرى مى‏شوند. اين سردار گفت كه سى نفر همراه من بيايد شب مى‏رويم و به اين شصت هزار نفر شبيخون مى‏زنيم، سى عدد. تمام لشگرش

  7. #927
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 65

    تاريخ: 29/9/58

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه شيراز

    در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    دانشجويان عزيزى كه پيشروان انقلاب بودند و انشاءالله كسانى هستند كه مقدرات كشور بعد از اين در دست آنهاست، دانشجويان عزيزى كه در اين انقلاب همدوش تمام برادران، در راه اسلام قدم برداشتند، خوش آمدند.

    عزيزان من! در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است. خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم ما را برادر خوانده است انما المومنون اخوه بزرگان اسلام ما هم در همين حالى كه رهبرانى معذور بودند، در عين حالى اين موضوع نزد آنان به اين معنا مطرح نبوده است. اميدوارم اين چند روزى كه در ميان شما هستم در خدمت شما باشم. ما همه در صف واحد، در صف برادران دينى، برادران اسلامى، برادران ايمانى براى آرمان‏هاى بزرگ اسلام بايد كوشش كنيم و به پيش برويم. اگر ما برادرى خودمان را حفظ كنيم و با حفظ برادرى و اتكال به خداى تبارك و تعالى در صف واحد پيش برويم، پيروزى نصيب ما خواهد بود. خداى تبارك و تعالى به مستضعفان وعده پيروزى داده است و نمونه‏هاى پيروزى نصيب مستضعفان يكى بعد از ديگرى پيدا مى‏شود. من اميدوارم اين نقطه عطفى از ايران به كليه ممالك اسلامى و به همه مستضعفان جهان پرتو افكن شود و شما جوانان و عزيزان ببينيد كه دولت اسلامى مبنايش بر اساس برادرى و محبت، اخوت و اينكه فردى بالا و پايين و يا طبقه‏اى فوق طبقه‏اى نباشد و نه بر اساس حاكم و محكوم را ادراك كنيد. اميد است با اين تحول و وضع روحى كه در جوان‏هاى عزيز ما ايجاد شده است و اين وحدت و توجهى كه قشرهاى ما به اسلام و احكام اسلام پيدا كرده‏اند ما به زودى پيروزى را ببينيم.

    با اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد

    فرزندان محترم! خواهران و برادران من! كوشش كنيد كه وحدتتان را حفظ كنيد. از اغراض جزئى كه تمامش با اغراض دنيويه و به كارهاى شيطانى بر مى‏گردد احتراز كنيد. امروز اسلام و قرآن در دست شماست و شما مى‏توانيد قرآن را ترويج كنيد و در همه قشرهاى دنيا پرچم اسلام را بالا ببريد و اگر خداى نخواسته در اين حالى كه در اثر قدرت ايمانى و وحدت كلمه يك نحو پيروزى پيدا شده‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 66

    است، سستى پيدا بشود، اگر بخواهيم پيروز هم گرديم، راهمان طولانى خواهد شد. الان در همه جا توطئه‏ها در دست تحقق است و ريشه‏هاى گنديده با هم مجتمع مى‏شوند و شما عزيزان و دانشجويان و همه قشرهاى ملت بايد به هم بپيونديد. دست‏هاى كثيفى پيدا شده كه بين قشرهاى ملت جدايى ايجاد كنند تا از جدايى و افتراق ما بهره‏بردارى كنند. كوشش كنيد كه اين وحدت كلمه از دست نرود و مهم اينكه اتكال به خدا از دست نرود. به اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد. و من اميدوارم كه به زودى شما پيروزى را در آغوش بگيريد و اسلام اين رژيم عدل كه برنامه‏هايش تاكنون تحقق نيافته است با دست برومند جوانان ما، با دست برومند برادران و خواهران ما تحقق پيدا بكند. خداوند به همه شما نصرت عنايت كند و همه شما را در پناه اولياء اسلام حفظ كند. به پيش برويد و شياطين را برانيد.

    والسلام عليكم و رحمةالله‏

    
    previos page menu page next page
    

  8. #928
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 67

    تاريخ: 30/9/58

    فرمان امام خمينى به شوراى انقلاب در مورد دعوت از كشيش‏هاى متعهد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    شوراى انقلاب اسلامى ايران‏

    به مناسبت فرا رسيدن عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيم الشان عليهم السلام لازم است از چند كشيش متعهد و مسؤول دعوت به عمل آوريد تا امريكائيانى كه در اختيار دانشجويان مسلمان قرار دارند بتوانند مراسم مذهبى‏شان را با كمال آرامش انجام دهند. بديهى است به مناسبت موضع خاص كشيشان سياهپوست در مقابل جنايات آمريكا، آنان از اولويت خاصى برخوردارند.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #929
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 71

    تاريخ: 1/10/58

    فرمان امام خمينى به تيمسار شادمهر

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    تيمسارهادى شادمهر

    بنابر اصل قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، تيمسار به خدمت اعاده و به درجه سرلشكرى مفتخر و به رياست ستاد مشترك منصوب مى‏گرديد. از پرسنل ارتش جمهورى اسلامى ايران انتظار دارم كه براى اداره امور ارتش و پاسدارى از انقلاب و استقلال ايران در كمال صميميت، اخلاص و ايثار همكارى نمايند.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #930
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 72

    تاريخ: 1/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان تبريز

    اتكال به ذات مقدس حق و اجتماع اقشار در زير يك پرچم از رموز پيروزى نهضت‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از شما دانشجويان عزيز كه از راه دور آمديد و از ساير گروه‏هائى كه آمده‏اند و در اين هواى سرد، در اين منزل محقر با من ملاقات كردند متشكرم. شما مى‏دانيد كه ما امروز در مقابل چه قدرتى واقع شده‏ايم، ما در قدم اول كه مقابل اين قدرت‏ها واقع بوديم، آن چيزى كه رمز پيروزى ما بود چه بود و از اين به بعد بايد چه باشد.

    شما مى‏دانيد كه ما نه قدرت نظامى داشتيم و نه ملت ما تعليمات نظامى، شما جوانان عزيز مشغول تحصيل دانش بوديد و ساير قشرها هم مشغول كارهاى مخصوص خودشان بود روحانيون هم مشغول تحصيل علوم خودشان بودند، ما نداشتيم يك جمعيتى كه تعليمات نظامى ديده باشد و نه يك تجهيزاتى داشتيم لكن يك چيز داشتيم و دنبال آن يك چيز ديگر، عقيده به اسلام، ايمان به خدا، قيام براى خدا كه دنبال آن جمع شدن همه قشرها در زير بيرق اسلام بود. اين دو نيروى عظيم را ما داشتيم كه يكى اصيل و يكى دنبال او نيروى اصيل، نيروى ايمان، توجه به خدا، اتكال به ذات مقدس حق. از همه زبان‏ها ذكر خدا بيرون مى‏آمد، با الله اكبر جلو مى‏رفتند و دنبال اين مطلب اصيل همه قشرها با هم مجتمع شدند و همه اغراض كنار رفت يك صدا و آن اينكه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، اين يك صدا كه از حلقوم شما فرزندان اسلام در آمد و اين صداى اسلام بود. صداى ملكوت بود، صداى عالم غيب بود و اين صدا همچو اين ملت را منسجم كرد و همچو قدرتى به ملت داد كه با دست خالى بر قدرت‏هاى بزرگ غلبه كردند. از اين به بعد هم ما، احتياج به اين صداى ملكوتى الهى داريم و احتياج به اين انسجام.

    اين كه همه يكصدا جمهورى اسلامى را مى‏خواستند، ضربه‏اى بود به آمريكا و رفقاى آمريكا

    دشمن‏هاى ما مى‏خواهند اين دو چيز را از ما بگيرند ما را اول از هم جدا كنند، هر جائى يك صدائى درآورند. ملت اسلام كه به تبع اسلام، به تبع قرآن كريم بايد همه با هم باشند و متحد باشند و برادر باشند، مؤمنين سرتاسر دنيا برادرند به حسب حكم قرآن و برادرها برابرند و در شادى و غم هم‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 73

    مشتركند. در اسلام همين برادرى است كه مبداء همه خيرات است و اينها كه مى‏خواهند اين برادرى را از ما بگيرند غائله بپا مى‏كنند. برادرها را مى‏خواهند از هم با لهجه مختلف كنند، يك وقت هم غائله آذربايجان را به كار مى‏آورند كه آنجا هم فرياد مى‏زنند كه جمهورى آذربايجان، يعنى جمهورى آذربايجان جمهورى غير از جمهورى اسلام است، يعنى به حسب فهم آنها آذربايجان جدا از اسلام. اين هم توطئه است براى اينكه برادرها را از هم جدا كنند. اسلام، قرآن، عقد اخوت بين ما انداخته است المومنون اخوه مؤمنون، همه، نه ترك و نه فارس و نه عرب و نه عجم نه از چه، همه مؤمنين برادرند. اين قرآن است. اينها كه مى‏خواهند اين برادرها را از هم جدا كنند در هر جا با يك نغمه‏اى وارد مى‏شوند و اذهان صاف جوان‏ها را و اذهان صاف اشخاصى كه در روستاها هستند اينها را تبليغ مى‏كنند و برضد برادرهاى خودشان آنها را تجهيز مى‏كنند، اين دست آنهائى است كه تمام حيثيات اين مملكت را در طول تاريخ و خصوصاً در اين پنجاه سال از بين بردند و تمام غارتگرى‏ها را آنجا كردند و حالا چون از اين جهت مأيوس شدند دنبال اينطور توطئه‏ها برآمدند آنها فهميدند كه ضربه را از اخوت اسلامى كشور ما خوردند، اخوت اسلامى عملى. همه يك كلام مى‏گفتند، همه يك صدا درآوردند، همه الله اكبر مى‏گفتند، همه اتكال به خدا داشتند، همه جمهورى اسلامى مى‏خواستند. اين جهت كه همه با هم بودند و يكصدا جمهورى اسلامى مى‏خواستند، ضربه‏اى بود كه بر آمريكا و رفقاى آمريكا خورد. آنهائى كه تبع بودند. آنها الان يافته‏اند كه ضربه را از كجا خوردند، همان نقطه‏اى را كه از آن ضربه خوردند هدف قرار دادند، همان چيزى را كه موجب شكست آنها شده است حالا هدف قرار دادند، به همان موضعى كه شما پيروز شديد آنها حمله كردند. موضع پيروزى اتفاق كلمه بود وحدت بين آذربايجان و كردستان و بلوچستان و ايران، همه جا بود، همه جاى ايران بود و اتكال به خدا آن جهت را كه وحدت كلمه و طرح نبودن در انقلاب اينكه من از كدام طايفه‏ام، شما از كدام طايفه‏ايد، من چه مسلكى دارم، شما چه مسلكى داريد. اين در انقلاب، در ابتداى انقلاب كه همه با هم متوجه بوديد به اينكه آن سد شيطانى را بشكنيد آنوقت اين مسائل اصلاً طرح نبود، مسأله احتياجات هم طرح نبود مسأله اينكه ما امشب وقتى برويم منزل آيا شاممان چيست؟ منزلمان كجا است؟

    رمز پيروزى نهضت گسستن از خود و پيوستن به خدا بود

    شما شايد در تلويزيون ديده باشيد آن كنار شهر تهران كه اين زاغه‏نشينان هستند، خوب اينها معلوم است كه منازلشان چى هست و زندگى‏شان چى در تلويزيون كه نشان داد گفت شما چه مى‏كنيد روزها يا چه مى‏كرديد. گفت ما صبح كه مى‏شد زن و بچه‏مان را بر مى‏داشتيم براى تظاهرات مى‏رفتيم. اصلا به فكر اينكه من در اين زاغه زندگى مى‏كنم، به فكر اينكه من بچه‏هايم چه حالى دارند در اين فكر نبودند. شما هم در فكر اينكه ما گرفتارى مان چيست مدرسه مان چه گرفتارى داريم معلممان چه آدمى است، شما هم اين فكر را نمى‏كرديد. اين القاه افكار متعدد و پشت كردن بر خود و روكردن به خدا، حقيقت اين است كه ملت ما به خودش پشت كرد به خدا رو آورد، آن چيزهائى كه نفسش خواهش‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 74

    داشت توجه به آن نداشت، همه توجهش به اين بود كه جمهورى اسلامى را ايجاد كند، اين توجه به خدا بود، از خود گذشته بود به خدا پيوسته بود. اين رمز بود، اين رمز، رمز پيروزى است. تا انسان به خود مشغول است نمى‏تواند كارى بكند براى اينكه خودها هستند، افراد هستند تا شما به خود مشغول هستيد برادرتان هم همين طور و من هم همين طور، برادرم همين طور، هر كدام يك آمال خاصى داريد، تا توجه به خود است اقبال به خود است و پشت به خدا، همه نكبت‏ها هست. در پيروزى شما عكس بود مطلب، از آمال خودتان دست برداشته بوديد، آنوقت اگر يك كسى به شما مى‏گفت كه شغل شما آيا خوبست، آيا دكانتان مثلاً چطور است شايد مسخره‏اش مى‏كرديد كه حالا وقت اين حرف نيست. پشت كرديد به آمال خودتان و رو كرديد به خدا. اين توجه به خدا و هجرت از خود به خدا كه بزرگترين هجرت‏هاست، هجرت از نفس به حق و از دنيا به عالم غيب شما را تقويت كرد، يعنى ديگر براى شما مطرح نبود كه من چند روز زنده بمانم اين هم مطرح نبود. جوان‏ها مى‏ديدند كه دارند تيراندازى مى‏كنند، مى‏ديدند كه تانك‏ها دارند مى‏آيند، مى‏ديدند كه مسلسل‏ها در كار است لكن حمله مى‏كردند. اين نيروى خدائى است، آن نيروى خدايى كه از اول اسلام را تقويت كرد همين است كه در شما پيدا شده بود: پشت به دنيا و رو به عالم غيب، پشت به انانيت خود و رو به رحمت الهى، قدرت الهى. اين را حفظش كنيد، اين نعمتى كه خدا به شما داد و شما را متحول كرد به يك ملت ديگرى شمائى كه از پاسبان مى‏ترسيديد از رژيم شاهنشاهى نترسيديد، شمائى كه از يك باتوم مى‏ترسيديد از مسلسل‏ها نترسيديد، اين نيروى خداست. اين نيروى خدائى را حفظش كنيد، حفظ به اين است كه باز توجه‏تان به آنجا باشد. اينقدر دنبال اين نباشيد كه ما خانه‏مان چه جور است و زندگى‏مان چه جور است و چه، دنبال آن شرافت انسانى باشيد، دنبال آن معنا باشيد كه شما را پيروز كرد. پيروزى بر دشمن آن هم يك همچو دشمنى كه همه چيز ما را مى‏خواهد از بين ببرد بالاترين چيزى است كه براى يك ملتى حاصل مى‏شود. ما اگر مى‏توانستيم هدايت مى‏كرديم آنها را، پيغمبرها آمده‏اند كه همه هدايت كنند، كفار را هدايت كنند، ما اگر قدرت داشتيم همه اينها را هدايت مى‏كرديم، لكن بعد از آنكه آنها به ما حمله بكنند ما با همان قدرت الهى كه آن سد را شكستيم اين سد هم مى‏شكنيم. ما كه در اين مبارزه، در اين مبارزه‏اى كه همه با هم متحد بودند به واسطه پشت كردن بر آمال خودمان و رو كردند به خداى تبارك و تعالى پيروز شديم حالا هم همين معنا را انشاءالله حفظ مى‏كنيم و با همين اسلحه پيش مى‏رويم. متوجه باشيد كه بر همين معنائى كه نكته و رمز پيروزى شما بود اينها حمله كردند. اگر در نظرتان باشد بعد از اينكه شما شكستيد اين سد شيطانى را و طرح كرديد جمهورى اسلامى را، دستجاتى پيدا شدند كه جمهورى، اسلامى‏اش را كنار بگذاريد، اين حمله به آن نقطه‏اى بود كه با آن نقطه، در آن نقطه شما پيروز شديد.

    ترس و رعب از اسلام موجب مخالفت آشوبگران با جمهورى اسلامى‏

    آن موضعى كه شما را پيروز كرد كه اسلام بود و جمهورى اسلامى حمله به او شد گفتند اسلامش نه همين اشخاصى كه اين كارها را دارند انجام مى‏دهند همين‏ها بعضى‏شان از همان‏ها بودند

    صحيفه نور ج 11 صفحه 75

    كه مى‏گفتند اسلامش نه، جمهورى بس است. جمهوريش را خوب پهلويش هم جمهورى دمكراتيك بگذاريد از اسلام كنار برويد هر چه اسمش را مى‏خواهيد بگذاريد هر اسمى مى‏گذاشتيد با آن مخالفت نمى‏كردند براى اينكه از آن ضربه نخورده بودند از جمهورى ضربه نخورده بودند، از جمهورى دمكراتيك ضربه نخورده بودند، از جمهورى اسلامى ضربه خورده بودند از الله اكبر ضربه خورده بودند. اينها مى‏گفتند الله اكبرش را بگذار كنار، قرآنش هم بگذار كنار در آنجا شما پيروز شديد گفتيد جمهورى اسلامى هيچ اين طرف و آن طرف نيست همين يك كلمه است مابقيش را نمى‏دانيم، جمهورى اسلامى، رأى داديد به جمهورى اسلامى، يك رأى بى‏سابقه در دنيا يك رأى تقريباً مى‏شود گفت كه اتفاق يكى درصد تا دو درصد كمتر، آنجا اينها شكست خوردند مى‏گفتند جمهورى اسلامى لازم نيست، جمهورى يا جمهورى دمكراتيك آنجا هم شكست خوردند، بعدش صحبت از قانون اساسى شد خواستند نگذارند اين قانون اساسى اصلش نوشته بشود. از اينجا شروع كردند كه بگذاريد تا مجلس مؤسسان پيدا بشود، مجلس مؤسسان يعنى چه؟ يعنى سيصد نفر در قشرهاى مختلف براى اينكه مى‏ديدند كه اگر سيصد نفر در ايران بخواهند اين كار را بكنند، ممكن است يك مقدارى از اين قاچاق‏ها هم تويش باشد. ما مى‏گفتيم نه، ما يك خبرگانى درست مى‏كنيم بعد مى‏گذاريم به آراء ملت. خبرگانش با آراء ملت و بعد از اينكه آن هم قبول كردند باقيش هم با آراء ملت، قانون اساسى‏اش هم با آراء ملت. اينجا هى ايراد مى‏گرفتند و همه ايراد براى همين معنا بود كه از اسلام مى‏ترسيدند و رمز پيروزى شما را اسلام ديده بودند و اينها مى‏خواستند كه نگذارند جمهورى اسلامى قانون اساسى اسلامى داشته باشد. از آن كه گذشت و رأى داديد و در بينش هم يكى دو تا از آن قاچاق‏ها پيدا شد، آنها مى‏خواستند در ششصد نفر عدد زياد پيدا بكنند كه كارشكنى بكنند لكن الحمدلله نشد. بعد كه خواستيد رأى بدهيد باز كارشكنى مى‏كردند، در رأى دادن هم كار شكنى مى‏كردند، اينقدر تبليغات كردند كه يك دسته از برادرهاى ما قهر كردند معذلك نود درصد رأى داديد، يك دموكراسى به اصطلاح آنها حالا ما به اصطلاح آنها مى‏گوئيم يك دموكراسى دو آتشه يعنى دو دفعه به رأى عمومى گذاشتن. يك دفعه خبرگان را خود ملت تعيين كرد، يك دفعه بعد از اينكه خبرگان تعيين شدند و به رأى ملت تعيين شدند خود قانون را رأى ملت تصويب كرد. در عالم يك چنين دموكراسى ما نداريم، در عالم ما نداريم كه تبليغات نشده كار انجام بگيرد، تبليغاتى نتوانستند بكنند، نكردند نگذاشتند.

    پيشرفت شما در مقابل آن قدرت، اعجاز بود

    از آن طرف البته تبليغات بود، يك همچو مطلبى كه در ايران اتفاق افتاد از آن معجزاتى است كه در صدر اسلام اتفاق مى‏افتاد مسائل اسلام و ايران در اين مدت مسائل اعجازى است، پيشرفت شما در مقابل آن قدرت اعجاز بود، توجه همه ملت به يك نقطه، بچه كوچولو كه تازه زبان درآورده با آن پيرمردى كه در مريضخانه و بيمارستان افتاده يك چيز بود، يك حرف بود كانه يك حلقوم صدا مى‏كرد، هر جا مى‏رفتى همان صدا را مى‏شنيدى. اين هم يكى از اعجازها بود اينجور رأى به اشتياق‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 76

    دادن كه در بعضى جاها به من گفتند كه در يك جا آن بيمار را آوردند لب صندوق رأى داده و همان جا مرده است، اينقدر ناتوان بود. اما براى رأى دادن گفته است كه مرا بايد ببريد رأى بدهم. اين معلولين، اين بيماريها اينهمه رأى دادند، آنهائى كه سن قانونى‏شان نرسيده بود اعتراض داشتند به ما يك روز همين جا جمع شده بودند اعتراض به اينك خوب چرا ما رأى ندهيم؟ ما هم در اينجا شركت داشتيم خوب ما هم رأى بدهيم. وضع اينطورى بود، ايران سابقه نداشت اينطوردادن بلكه دنيا هم سابقه معلوم نيست كه داشته باشد. اينجا هم شكست خوردند شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء، دو دفعه رجوع به آراء عمومى و ملت دو دفعه رأى داده است بر اين قانون اساسى. حالا هم باز اشكال دارند. من نمى‏دانم اشكالشان اين است كه چرا ملت رأى داده است؟ شما صد دفعه ديگر هم اگر اين قانون اساسى را به اين ملت مسلم عرضه بداريد همان است كه هست، به همان رأى مى‏دهند براى اينكه شما يا بايد تبليغ كنيد كه اين ملت ما از اسلام رو برگرداند و بيايد طرف شما، آنوقت رأى نمى‏دهند. اما تا اسلام است، تا مبانى اسلام است، تا زير سايه قرآن هستيم ما زير بيرق اسلام هستيم همين است كه هست، همين آش و همين كاسه صد دفعه هم از سر گرفته بشود همين است، يا همين آقايان كه خبرگان هستند يا نظير همين‏ها ملت هم رأى به همين قانون اساسى و همين كه موافق اسلام است، مخالفتى با اسلام ندارد به همين رأى دادند، صد دفعه ديگر هم به رأى بگذاريد همين است. حالا يك عده‏اى كه ادعا مى‏كنند كه ما مثلاً مى‏خواهيم دموكراسى باشد، يك عده‏اى در مقابل همه ملت ايستاده‏اند و مى‏گويند كه ما قبول نداريم. شما در دنيا به هر مكتبى رجوع كنيد كه آقا ملت يك چيزى را مى‏خواهد يك پانصد نفر، يك هزار نفر، يك ده هزار نفر (فرضاً باشند) اينها هم يك چيزى را مى‏خواهند، ملت رأى به اين دادند، اين چند نفر هم مى‏گويند كه ما قبولش نداريم اين را، مى‏گويند كه اينها برخلاف آن چيزى كه همه بشر بر آن متفق شدند برخلاف - او دارند مى‏گويند، برخلاف دموكراسى است، برخلاف اسلام هم است. اسلام كه مى‏گويد، مى‏فرمايد كه شورا باشد كارهاتان، خوب اين يك كارى بوده است و به شورا گذاشته شده است. وقتى كه شورا يك چيزى را به اكثريت قبول كردند معنايش اين است كه همان را عمل بكنيد، هر كه رد بكند معنايش اين است كه ما قبول نداريم اين را. اين برخلاف دموكراسى است،برخلاف اسلام است، برخلاف مصالح مملكت است و حمله به همان جائى است كه شما از آنجا پيروز شديد. همانى كه به آن پيروز شديد حمله دارد مى‏شود. چشم‏ها را باز كنيد من دارم تكليف را از خودم برمى‏دارم به گفتن، شما مكلفيد كه با توجه به همه مصالحى كه داريد و مى‏كنيد عمل بكنيد، من مى‏گويم اين توطئه است براى اسلام و به ضد اسلام و دليلش اين است كه همانى كه اسلام مى‏خواهد، به آن حمله كردند، جمهورى اسلامى را خواستند به آن حمله كردند، شما هم بايد چشم و گوشتان را باز كنيد.

    جلوگيرى از مشتبه شدن جمهورى اسلامى در اذهان مردم‏

    نگذاريد اشخاص اشتباه بكنند، اگر چنانچه اشتباه دارند مى‏اندازند، مردم را تبليغ كنيد هر

    صحيفه نور ج 11 صفحه 77

    كدامتان تبليغ كنيد. اگر در روستاها رفتند يك عده‏اى كه شيطنت دارند، در روستاها رفتند و دارند تبليغات مى‏كنند شما هم برويد در روستاها مطالب را بگوييد. مسأله اين است اينها به همان چيزى كه شما مى‏خواهيد دارند حمله مى‏كنند. شما اسلام را مى‏خواهيد اينها مى‏گفتند جمهورى اسلام ما نمى‏خواهيم. تا همه با هم نباشيد و همه از اين آمال دنيائى كه به زودى از دست همه‏مان مى‏رود پشت نكنيد و توجه به مبداء قدرت كه هميشگى است نداشته باشيد پيروزى نيست و من اميدوارم كه همانطور كه تا حالا همه قشرها توجه به خدا داشتند و فكر اين نبودند كه زندگيم چطور است، تا آنوقتى كه مستقر بشود جمهورى اسلامى و احكام اسلام مستقر بشود، همين حال باقى باشد و ما انشاءالله پيروز بشويم و پيروز مى‏شويم. من به شما عرض كنم تا اين چهره‏هاى نورانى و متوجه به خدا هست پيروزى همراه است و ما اميدواريم كه هم از جهت اقتصادى، هم از جهت سياسى، هم از جهت فرهنگى پيروز بشويم و اگر خداى نخواسته يك روز قضيه دخالت نظامى باشد ما همه با هم سرباز اسلام هستيم. خداوند همه‏تان را انشاءالله حفظ كند، موفق باشيد.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 93 از 208 نخستنخست ... 4383899091929394959697103143193 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/